شهید شو 🌷
سلام همسنگری ها صبحتون امام رضایی امروز ۲۱ ماه رجب هست و خواستیم #چله_زیارت_عاشورا بذاریم تا روز د
💔
سلام همسنگری ها
#روز_دوم_چله_زیارت_عاشورا
و هر روز به نیت یک شهید🥀
امروز به نیت #شهید_جواد_محمدی
این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت
و گفته شده تا یک سال مداومت شود
ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال
طریقه خواندن:
ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم)
زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم
نماز زیارت
دعای علقمه
#بسم_الله
اگر دوست داشتید نام کاربریتونو بفرستید تا بدونیم چند نفریم....
و اینکه میتونید نام #دوست_شهیدتونو ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود
@Emadodin123
💕 @aah3noghte💕
💔
#دماذانی
موسی در مناجات با خدا عرض کرد؛
خدایِ من کدام آفریدهات را بیشتر دوست داری؟
فرمود؛ آن کس را که چون محبوبش را از او بگیرم با من آشتی باشد.
#مناجات📿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
همیشه میگفت:
"هر چی بر سرمون میاد
از نافرمانی خداست"
کسی که #اخلاصش آنقدر زیاد بود که حتی پدر و مادرش هم نمی دونستند #فرمانده_لشگر_امام_حسین اصفهان هست.
زمانه عجیبےست...
دلمان به یاد شهداست
#عمل مان اما چقدر مانند شهدا
#خالص است؟؟؟
#شهید_حسین_خرازی
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
رادیو و تلویزیون بیگانه از او به عنوان
کوچکترین #مهندس تخریبچی یاد کرده اند
#شهید_مهرداد_عزیزالهی که از ۱۴سالگی
با خنثی کردن مین، #راه را برای حرکت #رزمنده های اسلام هموار می کرد...
و عاقبت در سن ۱۹ سالگی شهد #شهادت نوشید🥀
و به آرزویش رسید🕊
#گلستان شهدای اصفهان
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت153 چشمم از دو
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت154 هنوز پاسخ حامد نشنیدهام که پیرمرد میگوید: - اي لغة تتحدث؟(به چه زبونی حرف میزنی؟) یک لحظه میمانم چه جوابی بدهم. با این که پیرمرد سلاحی ندارد؛ اما باز هم اگر کمی خلاق باشد، میتواند خفهام کند یا چیزی مشابه این!🤨 قدمهایم سنگینتر شده است؛ انگار در رسیدن به دو قدمی قرارم با حامد دارم از پا میافتم. فکرم همزمان درگیر پیدا کردن جواب برای پیرمرد و پیدا کردن محل قرار با حامد است. قدم به یک مسیر خاکی میگذارم که دوطرفش مزارع سوخته است؛ زمینهایی که چند سال است رنگ کشت و کار را به خود ندیدهاند و شاید حتی صاحبانشان، بدون درو کردن محصول آنها را رها کردهاند. قرار است حامد را در انتهای این جاده خاکی ببینم. پیرمرد که سکوتم را میبیند، سوالش را بلندتر تکرار میکند. اولین و مسخرهترین جوابی که به ذهنم میرسد را به زبان میآورم تا از شر سوالاتش خلاص شوم: - لغة اجنبیة!(زبون خارجی!) کمیل کف دستش را به سمتم میگیرد و میگوید: - خاک تو سرت که عرضه پیچوندنم نداری!🤣 چشمانم را ریز میکنم تا در تاریکی بتوانم ماشین حامد را ببینم. هیچکداممان نمیتوانیم چراغ روشن کنیم. سایه شبحمانندی از یک ماشین را میبینم و صدای بیسیم درمیآید: - حیدر خودتی؟ - آره. - مطمئنی؟ یه سایه خیلی بزرگ داره میاد سمت من، مطمئنی تویی؟ - آره، مهمون آوردم با خودم. خودم را میرسانم به ماشین. به نفسنفس افتادهام و دهانم طعم خون گرفته است. بریدهبریده میگویم: - در عقب رو باز کن! حامد از ماشین پیاده میشود و در عقب را باز میکند. پیرمرد کمی عصبی شده است: - انتو مین؟ وین نروح؟ (شما کی هستید؟ کجا میریم؟) پیرمرد را روی صندلی عقب مینشانم. وزن پیرمرد که از روی کمرم برداشته میشود، مُهرههای کمرم تیر میکشند و نمیتوانم راست بایستم. دست به کمر میگیرم و به حامد میگویم: - دستاشو ببند. ممکنه شر درست کنه. حامد طنابی از داشبورد ماشین در میآورد و به دستان پیرمرد میبندد. پیرمرد از این کارمان جا خورده است؛ اما قبل از این که حرفی بزند، انگشت سبابهام را روی لبش میگذارم: - هیس! نحنا لن نؤذيك، نريد مساعدتک. (ما اذیتت نمیکنیم، میخوایم کمکت کنیم.) پیرمرد میلرزد؛ اما حرفی نمیزند چون میداند با داد و فریاد کردن هم کسی نیست که به دادش برسد. لبهایش از ترس خشکیده و به سختی نفس میکشد. بریدهبریده و با ترس میپرسد: - ألم... تقل... أنك... جندي الخلافة؟(مگه نگفتی سرباز خلافت هستی؟) قمقمهام را درمیآورم و مقابل لبهایش میگیرم: - مای...(آب...) کمی مینوشد و بیشتر آب میریزد روی ریشهای سفید و ژولیدهاش. دستی میان موهایش میکشم و با ملایمت میگویم: - اسمی حیدر. انا جندی قاسم سلیمانی. تعرفه؟(اسم من حیدره، من سرباز قاسم سلیمانیام. میشناسیش؟) عضلات دور چشمش از هم باز میشوند؛ انگار میخواهد چشمان نداشتهاش را گرد کند و با تعجب به من خیره شود. دهانش باز میماند و لبانش میلرزند. پیداست که #حاج_قاسم را میشناسد. آرام و ترسان میگوید: - انت ایرانی؟ (تو ایرانی هستی؟) - ای. لاتخف. نروح الی مکان امن. (آره. نترس. میریم یه جای امن.) #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔
گفتن #روز_مهندس ِ
آخ... ابومهدی!
همان کسی که گوشت و پوست و خونش
با گوشت و پوست و خون #سردار ما ممزوج شد🥀
خوشا چنین رفاقتی
خوشا چنین عاقبتی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#قرار_عاشقی
آقایامامرضا(ع)ما خیلی دوستتون داریم.
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎥 ببینید | مثالی زیبا از مدل کار برخی در #جهاد_تبیین
⁉️ برنامه روزانه سردار سلیمانی چه بود؟ اگر بشنوید #حاج_قاسم روزی ۱۲ساعت میخوابید چه میکنید؟!!
♨️ تمام دشمنان ۱۲۴هزار پیامبر و ۱۴معصوم به میدان آمدهاند؛
❌ اما عدهای هنوز جهاد را جدی نگرفتهاند!
🔶 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 آقاجواد گفت: "شما برای #مهریه چیزی مدنظرتان است؟" گفتم: "ما دنبال مال و اموال نیستیم"... گفت: "
💔
نه اینکه حواسش به فامیل باشد، نه.
#جواد میگشت ببیند کی مشکل دارد تا #کمکش کند.
اصلا سرش درد میکرد برای این طور کارها....
#شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #حسیــــــن_جانــــم_ع شب جمعه است و هوایت به دلم افتاده... ای رفیق ابدی"حضرت اربــاب سلام #ش
💔
همہ گویند چرا لہجه تو لحن غم است؟؟
گفتم از بس که دلم مست و خراب حرم است
#زیارت_نصیبمون
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... #شهید شدن آسان است فقط باید بگویی چشم به خدا🥀 و این خیلی سخت است⚡️... #آھ_اے_شھادت
💔
#آھ...
امشب مےخواهم بنویسم به یادِ....
قلم بهانه گرفته کجاست دفتر من؟
دو خط غزل بنویسم برای یارانی
که در هیاهوی تفریح و عافیت طلبی
بدون حاشیه دادند جان به آسانی
🕊🕊🕊🕊
چه کسی مےتوانست باور کند روزی مےرسد ڪه این شیربچه های افغانی، گوی سبقت را در دفاع از حرم عمه سادات از ما ایرانےها بربایند...؟؟؟
آری آمد آن روز که پای عشق به میان آمد و ارادت، محڪ خورد و در این میان جوانان فاطمیون چه صبور و مظلومانه، پای محبت خود به خاندان نبوت و اهل بیت (ع) ایستادند...و یکی یکی سپر شدند تا گلوله ای بر حرم ننشیند.
بزرگی و غیرت تا آن جا پیش رفت که حتی خانواده شهدای فاطمیون هم تیرهای طعنه و زخم زبان را بر جان خریدند و با متانت و صبوری با حضرت زهرا (س) معامله کردند... و نگذاشتند طعنه ها، زخم زبان ها و کنایه ها اثر کند و بار دیگر ناموس غیرت الله به اسارت رود... کاش مشمول نگاھ ملکوتےشان شویم
#به_یاد_شهدای_مظلوم_فاطمیون
غریبن ولی عجیب پیش خدا آبرومندند
یک بار بهشان متوسل شو!!!!
دست رد به سینه ات نمےزنند
پ.ن
این دلنوشته را قبلا در صفحه اینستاگرامم منتشر کرده بودم...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 ✍🏼میفرماد که: در نسبت با مهدی مَثَل آن غلامی باش که نیمه شب آقایَش رفته، سپرده که کارِ کوچکی دار
💔
آقاجان!
#بی_تو بودن که
نوشتن ندارد
بیا...
#السلامعلیکیاصـاحبالزمان
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#ایهگرافی🕊
قَدْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ
«بی تردید خداوند ذاتی است بی نهایت قدرتمند و شکست ناپذیر»
وقتی انقدر قدرت داره که میتونه تورو به هر جایی و هر چیزی برسونه چرا ناامید شی؟چرا از یه نفر دیگه بخوای؟
💔
🌟 در هر ساعت ماه رجب، لطف و عنایت الهی را به دست آورید
🔸 رهبر معظم انقلاب: #ماه_رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست.
🔹 در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همهی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد.
🔸 بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است.
📆۱۳۶۹/۱۱/۱۹
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#حقیقتعمل
مجازاتآخرت، تجسّمیافتنعملاست.
نعیمو عذاب آنجاهمین اعمال
نیکوبد است کهوقتی پرده کنار
رود تجسّم وتمثّلپیدامیکند؛
تلاوت قرآنصورتیزیبا میشود و
در کنار انسانقرارمیگیرد؛
غیبت و رنجانیدنمردمبهصورتخورش
سگانجهنّمدر میآید.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_دوم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_جواد_محمدی
💔
سلام همسنگری ها
#روز_سوم_چله_زیارت_عاشورا
و هر روز به نیت یک شهید🥀
امروز به نیت #شهید_سیدمحمدتقی_موسوی صاحب مکیال المکارم و تمامی شهدای عالم
این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت
و گفته شده تا یک سال مداومت شود
ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال
طریقه خواندن:
ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم)
زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم
نماز زیارت
دعای علقمه
#بسم_الله
اگر دوست داشتید نام کاربریتونو بفرستید تا بدونیم چند نفریم....
و اینکه میتونید نام #دوست_شهیدتونو ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود
@Emadodin123
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_سوم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_سیدمحمدتقی_
💔
بسم الله الرحمن الرحیم
نام و نام خانوادگی :آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی
مشهور به فقیه احمدآبادی
مؤلف کتاب «مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (عج)»
فرزند:سید عبدالرزاق از علمای بزرگ اصفهان
تاریخ تولد :1301 ق
محل تولد: اصفهان
تاریخ شهادت :در ماه رجب سال ۱۳۴۸ برای زیارت به عراق رفت و چون بازگشت ، شب سه شنبه اواخر ماه شعبان همان سال بیمار شد و در بستر افتاد . تا اینکه در ۲۵ رمضان ، دو ساعت و نیم بعد از مغرب ، در سن ۴۷ سالگی رخت از جهان برکشید
نحوه شهادت: به علت کسالت، در بیمارستان بستری شدند. شب ۲۵ ماه مبارک،متصدی بیمارستان که از سران فرقه ضاله بهاییت بود و «سر الله خان» نام داشت، همه بستگان و اطرافیان آن مرحوم را از اتاق بیرون کرده و سمی را که در استکان داشته به ایشان میخوراند، اطرافیان و دامادهایشان در آن لحظه آخر از [پشت در اتاق] شنیده اند که آن سید بزرگوار پیوسته صدا میزده: حبیبی یا حسین!
محل دفن:قبرستان تخت فولاد کنار پدر شریفش سید عبدالرزاق موسوی (ره) به خاک سپرده شد .
#آیت_الله_سید_محمدتقی_موسوی
#شهید_فرقه_بهاییت
تاریخ شهادت پنجم اسفند ماه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت154 هنوز پاسخ
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت155 آرام و ترسان میگوید: - انت ایرانی؟ (تو ایرانی هستی؟) - ای. لاتخف. نروح الی مکان امن. (آره. نترس. میریم یه جای امن.) کمر راست میکنم و از درد لب میگزم. حامد میگوید: - بدو بریم. تا رسیدن گشت بعدیشون ده دقیقه بیشتر وقت نداریم. پیرمرد مات شده است و حرفی نمیزند. سوار میشویم و حامد در جاده خاکی گاز میدهد. میپرسم: - بشیر و رستم کجان؟ - اونا رو رسوندم اردوگاه. بهم گفتن تو دوباره دلرحم شدی و ممکنه توی دردسر بیفتی. برگشتم که اگه لازم شد بیام کمکت. ترسیدم مثل جریان سعد، دوباره دلرحمیت کار دستت بده. میخندم و صورتم از درد کمرم در هم میرود. کمیل میگوید: - کجای کاری؟ از اول دلرحمی این بچه کار دستش داد که اومد سوریه و خودشو انداخت توی هچل. دوست دارم برگردم، برای کمیل که صندلی عقب کنار پیرمرد نشسته شکلک دربیاورم و بگویم: - تا باشه از این هچلا! حامد میگوید: - داداش تو که خودت این کارهای، نگفتی یهو بلایی سرت بیاد؟ ممکن بود تله باشه. - نه، بررسی کردم. تله نبود. اگه ولش میکردم میمُرد. حامد از آینه ماشین نگاهی به پیرمرد میاندازد: حالا این بابا کی هست؟ - بابای یه داعشی!😅 حامد ناگاه میزند روی ترمز: - چی؟ و دوباره راه میافتد. میخندم: آره، پسرش عضو داعشه. احتمالاً کشته شده، خلاصه هر چی هست باباشو ول کرده بود توی یه دخمه کثیف و رفته بود. پیرمرده از زور گرسنگی از خونه اومده بود پسرشو صدا میزد. - حتماً خیلی از دست پسرش شاکیه! - نه اتفاقاً. خودشم طرفدار داعشه. منم اولش بهش گفتم داعشیام تا قبول کرد باهام بیاد. حامد چهرهاش را درهم میکشد و لب میگزد. بعد از چند لحظه میگوید: نابیناست؟ - اینطور که معلومه آره. پاهاشم زخمیه. نشد درست ببینم زخمش چطوریه ولی نمیتونست راه بره. حامد زیر لب زمزمه میکند: - بنده خدا... این نامردا به فکر خانواده سربازای خودشونم نیستن... معلومه که به زن و بچه مردم رحم نمیکنن.😏 سر برمیگردانم و به چهره ترسان و مضطرب پیرمرد نگاه میکنم. به حامد میگویم: چیزی برای خوردن داری؟ این بنده خدا الان غش میکنه! حامد با چشم به داشبورد اشاره میکند: ببین اون تو چیزی هست یا نه. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 نه اینکه حواسش به فامیل باشد، نه. #جواد میگشت ببیند کی مشکل دارد تا #کمکش کند. اصلا سرش درد میکرد
💔
قرار شد برای #نامزدی برویم حلقه بخریم،
#آقاجواد گفته بود من به دست زن #نامحرم نگاه نمیکنم ببینم کدام حلقه بیشتر به دستش می آید!
بعد از خوانده شدن خطبه عقد، برای آقایان چای و شیرینی بردم،
#آقاجواد آمدند سینی را بگیرند، این بار #محرَم بودیم و او خیلی راحت زُل زد توی چشمهایم؛
بعد گفت #خدا_را_شکر و خندید....
اولین خنده ی قشنگش را اینجا دیدم.❣
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... امشب مےخواهم بنویسم به یادِ.... قلم بهانه گرفته کجاست دفتر من؟ دو خط غزل بنویسم برای ی
💔
#آھ...
عمر دارد مےگذرد
هنوز نفهمیدم چرا وقتی تـــو نیستی من هستم؟؟
منتظر واقعےتان نیستم مولاجانم
ولی خوب ادای منتظرها را در مےآورم😔
رحم کن مولاجان!!
به ما که نفهمیده ایم نداریمتان رحم کنید
باید بیایید تا ببینیم در چه جهنمی زندگی که نه ... در چه جهنمی روزها را به سر مےکرده ایم...
امشب خدا را به مادرتان فاطمه س قسم مےدهیم
که ظهورتان را نزدیک بگرداند
و به خاطر ایمان سست ما
به خاطر العجل های نخ نمای ما
به خاطر گناهان بیشمارمان
پوزش مےطلبیم
که فرج شما را به تعویق مےاندازد
خدایا...
این کشور از برکت وجود نایب ولےّات، در آرامش است
اگر ولیّ تو بیاید چه ها شود...
ببخش جهالت و نادانےمان را که نمےدانیم خلیفه الله نباشد چه قدر اندوهبار است...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس