eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 همیشه می‌گفت: "هر چی بر سرمون میاد از نافرمانی خداست" کسی که آنقدر زیاد بود که حتی پدر و مادرش هم نمی دونستند اصفهان هست. زمانه عجیبےست... دلمان به یاد شهداست مان اما چقدر مانند شهدا است؟؟؟ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 رادیو و تلویزیون بیگانه از او به عنوان کوچکترین تخریبچی یاد کرده اند که از ۱۴سالگی با خنثی کردن مین، را برای حرکت های اسلام هموار می کرد... و عاقبت در سن ۱۹ سالگی شهد نوشید🥀 و به آرزویش رسید🕊 شهدای اصفهان ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت153 چشمم از دو
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



هنوز پاسخ حامد نشنیده‌ام که پیرمرد می‌گوید:
- اي لغة تتحدث؟(به چه زبونی حرف می‌زنی؟)

یک لحظه می‌مانم چه جوابی بدهم. با این که پیرمرد سلاحی ندارد؛ اما باز هم اگر کمی خلاق باشد، می‌تواند خفه‌ام کند یا چیزی مشابه این!🤨


قدم‌هایم سنگین‌تر شده است؛ انگار در رسیدن به دو قدمی قرارم با حامد دارم از پا می‌افتم.

فکرم همزمان درگیر پیدا کردن جواب برای پیرمرد و پیدا کردن محل قرار با حامد است.

قدم به یک مسیر خاکی می‌گذارم که دوطرفش مزارع سوخته است؛ زمین‌هایی که چند سال است رنگ کشت و کار را به خود ندیده‌اند و شاید حتی صاحبانشان، بدون درو کردن محصول آن‌ها را رها کرده‌اند.

قرار است حامد را در انتهای این جاده خاکی ببینم.

پیرمرد که سکوتم را می‌بیند، سوالش را بلندتر تکرار می‌کند.

اولین و مسخره‌ترین جوابی که به ذهنم می‌رسد را به زبان می‌آورم تا از شر سوالاتش خلاص شوم:
- لغة اجنبیة!(زبون خارجی!)

کمیل کف دستش را به سمتم می‌گیرد و می‌گوید:
- خاک تو سرت که عرضه پیچوندنم نداری!🤣

چشمانم را ریز می‌کنم تا در تاریکی بتوانم ماشین حامد را ببینم. هیچ‌کداممان نمی‌توانیم چراغ روشن کنیم.

سایه شبح‌مانندی از یک ماشین را می‌بینم و صدای بی‌سیم درمی‌آید:
- حیدر خودتی؟

- آره.

- مطمئنی؟ یه سایه خیلی بزرگ داره میاد سمت من، مطمئنی تویی؟

- آره، مهمون آوردم با خودم.

خودم را می‌رسانم به ماشین. به نفس‌نفس افتاده‌ام و دهانم طعم خون گرفته است.

بریده‌بریده می‌گویم:
- در عقب رو باز کن!

حامد از ماشین پیاده می‌شود و در عقب را باز می‌کند. پیرمرد کمی عصبی شده است:
- انتو مین؟ وین نروح؟ (شما کی هستید؟ کجا میریم؟)

پیرمرد را روی صندلی عقب می‌نشانم. وزن پیرمرد که از روی کمرم برداشته می‌شود، مُهره‌های کمرم تیر می‌کشند و نمی‌توانم راست بایستم.

دست به کمر می‌گیرم و به حامد می‌گویم:
- دستاشو ببند. ممکنه شر درست کنه.

حامد طنابی از داشبورد ماشین در می‌آورد و به دستان پیرمرد می‌بندد. 

پیرمرد از این کارمان جا خورده است؛ اما قبل از این که حرفی بزند، انگشت سبابه‌ام را روی لبش می‌گذارم:
- هیس! نحنا لن نؤذيك، نريد مساعدتک. (ما اذیتت نمی‌کنیم، می‌خوایم کمکت کنیم.)

پیرمرد می‌لرزد؛ اما حرفی نمی‌زند چون می‌داند با داد و فریاد کردن هم کسی نیست که به دادش برسد.

لب‌هایش از ترس خشکیده و به سختی نفس می‌کشد. بریده‌بریده و با ترس می‌پرسد:
- ألم... تقل... أنك... جندي الخلافة؟(مگه نگفتی سرباز خلافت هستی؟)

قمقمه‌ام را درمی‌آورم و مقابل لب‌هایش می‌گیرم:
- مای...(آب...)

کمی می‌نوشد و بیشتر آب می‌ریزد روی ریش‌های سفید و ژولیده‌اش. 

دستی میان موهایش می‌کشم و با ملایمت می‌گویم:
- اسمی حیدر. انا جندی قاسم سلیمانی. تعرفه؟(اسم من حیدره، من سرباز قاسم سلیمانی‌ام. می‌شناسیش؟)

عضلات دور چشمش از هم باز می‌شوند؛ انگار می‌خواهد چشمان نداشته‌اش را گرد کند و با تعجب به من خیره شود.

دهانش باز می‌ماند و لبانش می‌لرزند. پیداست که  را می‌شناسد.

آرام و ترسان می‌گوید:
- انت ایرانی؟ (تو ایرانی هستی؟)

- ای. لاتخف. نروح الی مکان امن. (آره. نترس. می‌ریم یه جای امن.)


... 
...



💞 @aah3noghte💞
💔 گفتن ِ آخ... ابومهدی! همان کسی که گوشت و پوست و خونش با گوشت و پوست و خون ما ممزوج شد🥀 خوشا چنین رفاقتی خوشا چنین عاقبتی ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 ببینید | مثالی زیبا از مدل کار برخی در ⁉️ برنامه روزانه سردار سلیمانی چه بود؟ اگر بشنوید روزی ۱۲ساعت می‌خوابید چه می‌کنید؟!! ♨️ تمام دشمنان ۱۲۴هزار پیامبر و ۱۴معصوم به میدان آمده‌اند؛ ❌ اما عده‌ای هنوز جهاد را جدی نگرفته‌اند! 🔶 برشی از سخنرانی ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 آقاجواد گفت: "شما برای #مهریه چیزی مدنظرتان است؟" گفتم: "ما دنبال مال و اموال نیستیم"... گفت: "
💔 نه اینکه حواسش به فامیل باشد، نه. میگشت ببیند کی مشکل دارد تا کند. اصلا سرش درد میکرد برای این طور کارها.... قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... #شهید شدن آسان است فقط باید بگویی چشم به خدا🥀 و این خیلی سخت است⚡️... #آھ_اے_شھادت
💔 ... امشب مےخواهم بنویسم به یادِ.... قلم بهانه گرفته کجاست دفتر من؟ دو خط غزل بنویسم برای یارانی که در هیاهوی تفریح و عافیت طلبی بدون حاشیه دادند جان به آسانی 🕊🕊🕊🕊 چه کسی مےتوانست باور کند روزی مےرسد ڪه این شیربچه های افغانی، گوی سبقت را در دفاع از حرم عمه سادات از ما ایرانےها بربایند...؟؟؟ آری آمد آن روز که پای عشق به میان آمد و ارادت، محڪ خورد و در این میان جوانان فاطمیون چه صبور و مظلومانه، پای محبت خود به خاندان نبوت و اهل بیت (ع) ایستادند...و یکی یکی سپر شدند تا گلوله ای بر حرم ننشیند. بزرگی و غیرت تا آن جا پیش رفت که حتی خانواده شهدای فاطمیون هم تیرهای طعنه و زخم زبان را بر جان خریدند و با متانت و صبوری با حضرت زهرا (س) معامله کردند... و نگذاشتند طعنه ها، زخم زبان ها و کنایه ها اثر کند و بار دیگر ناموس غیرت الله به اسارت رود... کاش مشمول نگاھ ملکوتےشان شویم غریبن ولی عجیب پیش خدا آبرومندند یک بار بهشان متوسل شو!!!! دست رد به سینه ات نمےزنند پ.ن این دلنوشته را قبلا در صفحه اینستاگرامم منتشر کرده بودم... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🕊 قَدْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «بی تردید خداوند ذاتی است بی نهایت قدرتمند و شکست ناپذیر» وقتی انقدر قدرت داره که میتونه تورو به هر جایی و هر چیزی برسونه چرا ناامید شی؟چرا از یه نفر دیگه بخوای؟
💔 استغفر الله ربّی و اتوب الیه ... می گفت : " بزرگترین لذّتی که توی این دنیا شناخته ام، استغفار ست .... "
💔 🌟 در هر ساعت ماه رجب، لطف و عنایت الهی را به دست آورید 🔸 رهبر معظم انقلاب: ، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست. 🔹 در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همه‌ی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد. 🔸 بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است. 📆۱۳۶۹/۱۱/۱۹ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مجازات‌آخرت، تجسّم‌یافتن‌عمل‌است. نعیم‌و عذاب آنجاهمین اعمال نیک‌و‌بد است که‌وقتی پرده کنار رود‌ تجسّم‌ و‌تمثّل‌پیدا‌می‌کند؛ تلاوت قرآن‌صورتی‌زیبا می‌شود و در کنار انسان‌قرار‌می‌گیرد؛ غیبت‌ و رنجانیدن‌مردم‌به‌صورت‌خورش سگان‌جهنّم‌در می‌آید. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_دوم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_جواد_محمدی
💔 سلام همسنگری ها و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت صاحب مکیال المکارم و تمامی شهدای عالم این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت و گفته شده تا یک سال مداومت شود ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال طریقه خواندن: ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم) زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم نماز زیارت دعای علقمه اگر دوست داشتید نام کاربریتونو بفرستید تا بدونیم چند نفریم.... و اینکه میتونید نام ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود @Emadodin123 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_سوم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_سیدمحمدتقی_
💔 بسم الله الرحمن الرحیم نام و نام خانوادگی :آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی مشهور به فقیه احمدآبادی مؤلف کتاب «مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم (عج)» فرزند:سید عبدالرزاق از علمای بزرگ اصفهان تاریخ تولد :1301 ق محل تولد: اصفهان تاریخ شهادت :در ماه رجب سال ۱۳۴۸ برای زیارت به عراق رفت و چون بازگشت ، شب سه شنبه اواخر ماه شعبان همان سال بیمار شد و در بستر افتاد . تا اینکه در ۲۵ رمضان ، دو ساعت و نیم بعد از مغرب ، در سن ۴۷ سالگی رخت از جهان برکشید نحوه شهادت: به علت کسالت، در بیمارستان بستری شدند. شب ۲۵ ماه مبارک،متصدی بیمارستان که از سران فرقه ضاله بهاییت بود و «سر الله خان» نام داشت، همه بستگان و اطرافیان آن مرحوم را از اتاق بیرون کرده و سمی را که در استکان داشته به ایشان می‌خوراند، اطرافیان و دامادهایشان در آن لحظه آخر از [پشت در اتاق] شنیده اند که آن سید بزرگوار پیوسته صدا می‌زده: حبیبی یا حسین! محل دفن:قبرستان تخت فولاد کنار پدر شریفش سید عبدالرزاق موسوی (ره) به خاک سپرده شد . تاریخ شهادت پنجم اسفند ماه ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بِنَفْسي أنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهی ای نعمت‌ خاصّ خدا ؛ ‏به قَلبَت ؛ به چَشمَت ؛ به رنج و به بغض و به صبرت ؛ ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت154 هنوز پاسخ
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



آرام و ترسان می‌گوید:
- انت ایرانی؟ (تو ایرانی هستی؟)

- ای. لاتخف. نروح الی مکان امن. (آره. نترس. می‌ریم یه جای امن.)

کمر راست می‌کنم و از درد لب می‌گزم. حامد می‌گوید:
- بدو بریم. تا رسیدن گشت بعدی‌شون ده دقیقه بیشتر وقت نداریم.

پیرمرد مات شده است و حرفی نمی‌زند.

سوار می‌شویم و حامد در جاده خاکی گاز می‌دهد.

می‌پرسم:
- بشیر و رستم کجان؟

- اونا رو رسوندم اردوگاه. بهم گفتن تو دوباره دل‌رحم شدی و ممکنه توی دردسر بیفتی. برگشتم که اگه لازم شد بیام کمکت. ترسیدم مثل جریان سعد، دوباره دل‌رحمی‌ت کار دستت بده.

می‌خندم و صورتم از درد کمرم در هم می‌رود. کمیل می‌گوید:
- کجای کاری؟ از اول دل‌رحمی این بچه کار دستش داد که اومد سوریه و خودشو انداخت توی هچل.

دوست دارم برگردم، برای کمیل که صندلی عقب کنار پیرمرد نشسته شکلک دربیاورم و بگویم:
- تا باشه از این هچلا!

حامد می‌گوید:
- داداش تو که خودت این کاره‌ای، نگفتی یهو بلایی سرت بیاد؟ ممکن بود تله باشه.

- نه، بررسی کردم. تله نبود. اگه ولش می‌کردم می‌مُرد.

حامد از آینه ماشین نگاهی به پیرمرد می‌اندازد: حالا این بابا کی هست؟

- بابای یه داعشی!😅

حامد ناگاه می‌زند روی ترمز:
- چی؟

و دوباره راه می‌افتد. می‌خندم: آره، پسرش عضو داعشه. احتمالاً کشته شده، خلاصه هر چی هست باباشو ول کرده بود توی یه دخمه کثیف و رفته بود. پیرمرده از زور گرسنگی از خونه اومده بود پسرشو صدا می‌زد.

- حتماً خیلی از دست پسرش شاکیه!

- نه اتفاقاً. خودشم طرفدار داعشه. منم اولش بهش گفتم داعشی‌ام تا قبول کرد باهام بیاد.

حامد چهره‌اش را درهم می‌کشد و لب می‌گزد.

بعد از چند لحظه می‌گوید: نابیناست؟

- این‌طور که معلومه آره. پاهاشم زخمیه. نشد درست ببینم زخمش چطوریه ولی نمی‌تونست راه بره.

حامد زیر لب زمزمه می‌کند:
- بنده خدا... این نامردا به فکر خانواده سربازای خودشونم نیستن... معلومه که به زن و بچه مردم رحم نمی‌کنن.😏

سر برمی‌گردانم و به چهره ترسان و مضطرب پیرمرد نگاه می‌کنم.

به حامد می‌گویم: چیزی برای خوردن داری؟ این بنده خدا الان غش می‌کنه!

حامد با چشم به داشبورد اشاره می‌کند: ببین اون تو چیزی هست یا نه.


... 
...



💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 نه اینکه حواسش به فامیل باشد، نه. #جواد میگشت ببیند کی مشکل دارد تا #کمکش کند. اصلا سرش درد میکرد
💔 قرار شد برای برویم حلقه بخریم، گفته بود من به دست زن نگاه نمیکنم ببینم کدام حلقه بیشتر به دستش می آید! بعد از خوانده شدن خطبه عقد، برای آقایان چای و شیرینی بردم، آمدند سینی را بگیرند، این بار بودیم و او خیلی راحت زُل زد توی چشمهایم؛ بعد گفت و خندید.... اولین خنده ی قشنگش را اینجا دیدم.❣ راوی همسر قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... امشب مےخواهم بنویسم به یادِ.... قلم بهانه گرفته کجاست دفتر من؟ دو خط غزل بنویسم برای ی
💔 ... عمر دارد مےگذرد هنوز نفهمیدم چرا وقتی تـــو نیستی من هستم؟؟ منتظر واقعےتان نیستم مولاجانم ولی خوب ادای منتظرها را در مےآورم😔 رحم کن مولاجان!! به ما که نفهمیده ایم نداریمتان رحم کنید باید بیایید تا ببینیم در چه جهنمی زندگی که نه ... در چه جهنمی روزها را به سر مےکرده ایم... امشب خدا را به مادرتان فاطمه س قسم مےدهیم که ظهورتان را نزدیک بگرداند و به خاطر ایمان سست ما به خاطر العجل های نخ نمای ما به خاطر گناهان بیشمارمان پوزش مےطلبیم که فرج شما را به تعویق مےاندازد خدایا... این کشور از برکت وجود نایب ولےّات، در آرامش است اگر ولیّ تو بیاید چه ها شود... ببخش جهالت و نادانےمان را که نمےدانیم خلیفه الله نباشد چه قدر اندوهبار است... ... 💞 @aah3noghte💞
27.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 به عزیزانی که درباره طرح صیانت سوال داشتند توصیه می‌کنم این کلیپ رو ببینند. کامل و مختصر توضیح داده شده. پ.ن: این کلیپ رو یکی از مخاطبان برای بنده فرستادند. ازشون ممنونم. چند روز بود دنبال یه مطلب جامع و کامل درباره طرح صیانت می‌گشتم. ... 💞 @aah3noghte💞