eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ✨ نویســـنده: عبدالله پرسید: "پدرجــان! پس و چہ مےشود؟" گفتم: "این خود عیــن حــق و حقیقــت است. هر چیــزے غیــر از این گفتــہ شود از عقـــل اسـت و هر چہ دور از عقـــل باشد، و اسـت." عبــدالله گفت: "مــن با این ڪہ حرفــت را نـدارم اما با تــو موافقـــم پــدر." گفتم: "بہ همیـن دلیــل اسـت ڪہ مےگویم بایــد معاویــہ را همراهــے ڪنید؛ تـا از هاے دنیــا ڪہ یڪــے از آن ها قـــدرت و حکــومت است بہرمند شوید. بہ علــے بنگریــد ڪہ با آن همہ سابقــہ اش در اســلام و خویشاونـــدے با محمــد و آن همہ شجاعـــت و تدبیـــر و اندیشـــہ، پس از ۲۰ سال برڪنـــارے از خلافـــت، حــالا ڪہ بہ قدرت رسیده قــادر نیســت معاویــہ را ڪہ از زیر دستــان حڪـومت اوســت از ڪــار برڪنـار ڪنـد." محمــد گفت: "هم تو میدانے و هم علــے ڪہ معاویــہ دست از حڪومت شــام نخواهــد برداشت و از سوے دیگر، علــے براے جنگ با معاویــہ مــردم را بہ زور و حتــے بہ تزویــر وارد ڪـارزار نخواهد ڪرد." سپس براے این ڪہ بہ این بحث خاتمہ بدهـم گفتم: "برویم نزدیڪتـــر تا بشنویــم مـــردمے ڪہ در ڪنار پیراهــن عثمـــان جمع شده اند چہ مے گویند." هنـوز چنــد قدمــے جلوتــر نرفتہ بودیم ڪــہ خمیــده قــامـــت و لاغـــر عبــا و عمامــہ ے سبــزے پوشیــده بود جلویمــان ایستاد و گفت: "آهــــــــــــــای! تـــو عمــروعــــاص نیستــے؟" ما بہ ناچــار ایستادیـــم. گفتم: "بلــہ، مــن عمــروعــاص هستــم." با دقــت نگاهــش ڪردم؛ او را نشناختــم، پرسیدم: "تو ڪیستـــے؟" آشنـــا و صدایــش نبود. گفت: "تـــو مــرا بـــہ خاطـــر نخواهے آورد عمــروعــاص، اما مــن تــو را خــوب مےشناســم؛ از وقتــے ڪــہ مسلمانــے ڪردے تا وقتے ڪہ امیر سرزمین مصــر شدے خبرت را داشتم." گفتم: "نمےفہمم چہ مےگویــے اگر بایــد بشناسمتــان نشانے بدهید تا بہ خاطــر بیـاورم." گفت: "ما آن روزها هر دو در مڪہ مےزیستیم. دیــن محمـــد هنــوز نوپــا بــود و ڪسانــے ڪہ بــا پیامبــر خــدا بیعت ڪرده بودند، توسط سران بت پرست مڪہ در فشــار و آزار بودنــد. من یڪے از آن هایــے بــودم ڪہ بہ دستــور پیامبــر خـدا، بہ سرزمیــن هجــرت ڪردیم. تــو را خـــوب بــہ خاطــر دارم ڪہ بہ اتفــاق خالــد بن ولیــد، بــہ حبشــہ آمدید تا مــا را باز گردانید." پیرمــرد پوزخندے زد؛ سرش را تڪـــان داد و گفت: " نمے خواهے آن وقایـــع را ڪــذب بدانـــے؟ نمےخواهے ڪہ بگویــے رو در روے پیامبــر اســلام نایستـــاده اے و بـا او مقاتلــہ و جنــگ نڪرده اے؟" ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 ✨ نویســـنده: "همہ در حـــال آمـــاده شدن براے حملــہ بہ شـــام هستند. جوانـــان و حتــے پیـــرمـــردان زیـادے از قریــش و سایـــر قــبایـــل عـــــرب مسلــح شــده اند. شنیــده ام از ایــران و مصـــر نیــز افــرادے بــہ علــے پیوستـــہ اند. گمــــان ڪنــم سپاهیـــان علــــے بـــہ بیــش از تـــن برسنــد. علــے و یارانــش با هایــے آتشیـــن، حڪومـــت شـــام را آمـــاج حمــلات خـود قــرار داده معاویــہ را مـــردے فاســـد مےخواننــد. علــے در یڪــے از خطبــہ هایـش درباره جنــگ با شامیـــان گفــت: ”مـــن بــارهــا جنــگ با معاویــہ را بررســے ڪــرده ام و پشــت و روے آن را ام. دیـــدم راهـــے جــز نیست و اگر تصور مےڪنید در جنــگ با شامیــان دارم، بہ خـــدا سوگنــد هر روزے ڪہ جنــگ را بہ تأخیـــر مےانــدازم، براے آن اســت ڪہ آرزو دارم عــده اے از آن ها بـہ مـا ملحــق شونــد و گردند و در لابـــہ لاے تاریڪـــے ها نــــور مـــرا نگریستـــہ و بہ ســـوے مــن بشتابنــد ڪہ این براے مــن از ڪشتــار آنــان در راه گمراهــے بہــتر است... ای مــــــــــردم! از فتنــــہ هاے دنیــا دورے گزینیــد. همانـا آغــاز پدیــد آمـدن فتنــہ ها هواپرستـــے و بدعـــت گذارے در احـڪام آسمـــان است. اگر باطــــــل با حــــــق نمےشد، حـــق بر طالبـــان حــق پوشیــده نمےمانـــد و اگر حـــق از باطـــل جـــدا و خالـــص مےگشت، زبــان دشمنــان قطــع مےگردید. آن ها قسمتــــے از حـــق و قسمتـــے از باطــل را مےگیرند و بــہ هم مےآمیزند... ای مـــــــــــردم! بــہ چنـگ بزنیــد و با اتڪاي او در راه او ڪنیـــد و با دشمنـــان حـــق و حقیقــت ڪنید. هرڪس از خــدا خیرخواهـــے طلبـــد توفيــــق يابـــد و آن ڪس ڪہ سخنــان خــدا را راهنمــاے خود قــرار دهـــد، بہ راست تریـــن راه هدایــت شـود. پس همانـــا همسایــہ ے خــــدا در امـــان و دشمــن خــــدا اســـت. آن ڪس ڪہ عظمــــــت خـــــــدا را مےشناســــد ســـزاوار نیســت خـــود را بـــزرگ جلــوه دهــد پـــس ارزش ڪسانــے ڪہ بزرگـــے پروردگـــــار را می دانند، در این است ڪہ در برابـــر او فروتنــــے ڪننــد و سلامـــت آنـــان ڪہ قــــدرت خـــــدا چہ اندازه مےباشـــد در ایـــن است ڪہ در برابــر فرمانـــــش باشنــد. هرگـــــز بہ پیمــــان قــــرآن وفـــــادار نخواهیـــــد بــود، مگــر آن ڪہ پیمــــان شڪـــنان را بشناسیــــد. و به قــــرآن چنـــگ نمےزنید.“ آخریــــن نامـــہ متعلـــق بہ ابراهيـــم شامـــي اســـت؛ او نوشتــــہ اسـت: "افرادے از یــاران علــے و مــردم ڪوفــہ، معاویــــہ را دشنــــام مےدهند و لعــن مےڪنند. روزے ڪـــہ عده اے در محضـــر علــے بودند، یڪـــے از یـــاران او معاویـــہ را دشنـــام داد. علــــے گردیــــد و گفت: ! گفتنــد: یا امیـــرالمؤمنیــــــن! آیـــا مــــا بر نیستیـــم؟ علــــے گفت: چــــرا شمـــا بر حقیــــد. پرسیدند: آیا آنــــان نیستند؟ علــے پاسخ داد: چرا آنــــان باطلنـــــد. گفتند: پس چـــرا ما را از دادن به آنـــان منــع مےڪنید در حالــــــے ڪـــہ آنان مـــا و شمـــا را لعــــــن مےڪنند و دشنــــام مےدهند؟ لینک قسمت اول https://eitaa.com/aah3noghte/19645 ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 ✨ نویســـنده: و علـــے سپــــاه خود را به و فرا مے خواند و مےگفت: "این ڪہ مےگویید بہ خاطر تـــرس از مـــرگ، فرمـــان جنگ نمےدهم، به خــــــدا سوگنـــد باڪے ندارم ڪه به آغوش مرگ بروم یا مرگ نزد من آید. به خــدا سوگند هیچ روزے جنگ را به تأخیر نینداختم جز به امید این که گروهے به من بپیوندند و شوند. این براے من بهتر از این است که آنان به خاطر گمراهے شان هر چند در گناه باشند در جنگ نابود شوند." ماه به پایان رسید و ماه صفـــــر آغاز گردید. حال احســـــاس می شد که به روز جنگ با دشمن نزدیک مےشویم. تا این ڪه فرماندهان سپاه، دسته هاے سواره نظام و پیاده نظام را به صف ڪردند. تیراندازان در صف جلو ایستادند. سپاه آرایش جنگے به خود گرفت. من جزء افراد پیاده بودم. سپاه معاویـــه نیز در فاصله ی دویست مترے ما آماده ے نبرد بودند. امام که لباس رزم پوشیده بود، سوار بر اسب خود، مقابل سپـــاه ایستاد. مالڪ اشتر ڪه فرمانده‌ے سواره نظام بود، با تڪان دادن شمشیر خود بر بالای سرش، سپاه را به آرامش و سڪوت فرا خواند. وقتے همه ساڪت شدند، امام با صداے بلند و رسا گفت: "یـــاران من! صبر و بردبارے من و شما براے نجات دشمن از مرگ و در افتادن در جهنم خدا نتیجه نداد. اینک که دشمن بر رأی خود استوار است، چاره ای جز پیڪار نیست. من شما را نصیحت مےڪنم به این ڪه اگر دشمن را شڪست دادید، اسیران را نڪشید. دشمن را چون زخمیان خود ڪنید. عورتی را ڪشف نڪنید و ای را مثلــه نسازید. فراریان را تعقیب نڪنید و آن ها را نڪشید. ثابت قدم و استوار باشید و خدا را یاد کنید تا رستگار شوید. باشید ڪه خداوند با بردبـــــاران است." پس از سخنان امام، اشتــــر با حدود بیست تن از سواره نظام، و من نیز با همین تعداد از زره پوشان پیاده نظام، به طرف سپاه دشمن به راه افتادند و در میانه میدانگاه ایستادند. از سوے شامیان نیز تعدادے سواره و پیاده در مقابل آن ها صف آرایے ڪردند تا شاهد اولین نبرد تن به تن باشند. آن ڪه پیشاپیش نیروهای دشمن بر اسب سیاهے نشسته بود، ڪسے نبود جز عمــــروعــــاص من او را برای اولین بار مےدیدم. جنگ تن به تن بین دو گروه آغاز شد. ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 ✨ نویســـنده: ...اے مــــردم! مـن یڪــے از افــراد شما هستـم؛ نفع من نفـع شما و ضـرر مــن ضــرر شماست. مــن شما را به راه و روش پیامبــر تان به پیش مے بـــرم و حڪمــــے را در میان شما اجرا مےڪنـم ڪه بدان مأمورم. آگــــــاه باشیــــــــد! در گذشتــه هر زمینـــے ڪه به ڪســے به تیـول داده شده باشد یا هر مالــے را از مــال خــدا بخشیده باشند، به بیــت المال باز مےگردانم. هیــــچ چیزے را نمےڪند. اگر ببینم ڪه زنــان با آن مال ها ازدواج ڪرده اند و ڪنیزڪان به مالڪيــت در آمده اند و در شهــــرها پخش گردیــده اند، همه را بر مےگردانم. اے مــــــــردم! آیا اگر از افــرادے از شما ڪه دنیــا آنان را در خود ڪرده زمین و املاڪـــے تصاحـــب ڪـرده اند، نهـــرهایے شڪافتـه اند، چار پایانــے در زیر ڪنیزڪانـــے در بردارند، چیزهایــے را ڪه در آن ها غوطــه ورند از آنــان بگیـرم به حقــــوق حقه ے خودشــان باز گردانم، فردا نمي گویید پســـر ابےطالب ما را از حقـــوق خود، محــروم ڪرد؟ باشیــد! ڪسانـــے از مهاجریـــن و انصـــار از اصحاب رسول خــدا ڪه به خاطر همنشینــے با پیامبر، خود را برتر از دیگران مےداند، باید برترے اش را فرداے قیامــــت در پیشگاه خدا مطــرح ڪند و اجر و ثوابش به عهده ے خداســت. بدانید هرڪس ڪه دعــوت خدا و رسولش را اجابت ڪرد و به دیــن ما وارد شد، مستوجب برخوردارے از حقـــوق و حــدود اســلام است. شما همگــــے بنده ے خــدا هستید، مال هم مال خداست؛ لذا دارایــے ها به تساوے در میان شما تقسیم مےشود. هیچ ڪس در مورد مال، به دیگران برترے ندارد و برترے هرڪس در نزد خدا، اوست....." علــــے، تصمیم خود را عملـــے ساخت؛ تمام اراضــے و املاڪــے را ڪه عثمان تیول برخــے از اعضاے خانــواده و دوستان و بستگانش ڪرده بود، مصــادره نمود. به جستجو پرداخت تا هر درهم و دینارے را ڪه در راء خلاف و در غیر راه مستحقانش بذل شده بود گرفت و به بیت المال بازگردانید. بسیارے از حاڪمان را ڪه ثروتــے اندوخته بودند و ڪاخ ها بنا ڪرده بودند، از حڪومت عزل ڪرد. به طلحــه و زبیر ڪه به امیــد گرفتن اماراتــے با علـــے بیعت ڪرده بودند بهایــــے نداد و آن ها جنگ جمـــل را در بصـــره به راه انداختند. ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 .... ⃣1⃣ حاج بابا وقتی شنید به شدت ناراحت شد😕😳 گفتم: "اخه چراحاجی مگه چیکارکردم"؟؟؟.....😰 گفت: "باباجان رفتی تو دل بحث .....😐 این مساله حداقل یک سال طول میکشه تا برات جا بیفته"...... حاجی یه نکته گفت که: "برای فهمیدن به زمان نیازه..... ☝️ اگر روخوب بفهمی اولین اتفاقی که میفته اینه که زمانت روخوب میشناسی.....🙂 میفهمی که چه بکنی که مثل نشی و از جنگ به نرسی به قتل امام در ......😟😰 این که خوب ولایتو بفهمی هم نیاز به داره......... تو سپاه حسین بن الحسن هم بود.... بن عبدالله مشرقی هم بود....☝️ باید ولایتو بفهمی.... فرقی هست بین 👈 بودن و 👈 بودن و 👈 بودن..... گفتم: "حاجی من فکر میکنم نیازی نیس !!!😢 گفت: چرا؟ گفتم: "خب فکرمیکنم برتری داشته باشه ها"....😌 خیلی چالش برانگیز پرسید: "اگراشتباه بکنی چی"؟؟؟؟....😰😨😱😱 راستش از حرف حاجی بشدت ترسیدم 😱و دلم لرزید ولی خب ته دلم، گرم بود به اون حرفایی که با منطق گفته شده بود.....🙃 اگر که اشتباه میکردم چرا باید برای شدنم از حاجی تبعیت میکردم??? اینم یه جور دیگه!!!! نیس????😉🙃 گفتم: "حاجی من دلیل دارما... گفت: "وقتی برگشتی بگو! ولی بدون داری اشتباه میکنی"....😐 خداحافظی کردم و برای اولین بار توی عمرم کردم......😇 رفتم تو ... نزدیک نماز صبح بود..... گفتم: " رضا من فرق میکنم با همه زایرات...... من نمیتونم و تشخیص بدم ولی میدونم مابقی راه ..... رضا ! ببین اگر همه حرف ولی برتر یعنی و گوش میدادن این همه اختلاف و مشکل نداشتیم اگر همه رو قبول میکردن اگر غدیر رو فراموش نمیکردن خدا مجبور نمیشد برای نشون دادن عظمت اسلام رو پیش بیاره..... رضا هرجا بحث گمراهی و ضلالت امت اسلامی پیش اومده توی هر ماجرایی تو تاریخ اسلام بخاطر این بوده که از اصل دورشده.... کمکم کن رضا....!!!😭 راه نشونم بده... ای پناهم بده.... داستان واقعی صبا شیعه را روز فردا شب بخوانید ... 💞 @aah3noghte💞