💔
ربــــنا مال تو، ای زاهــد پـاکیزه ســرشت
#دم_افطار همین ذکر #حسین (ع) مارا بس
#صلی_الله_علی_الباکین_علی_الحسین
#قبول_بـاشـہ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سلام داده ام و یڪ جواب می خواهـم جواب، از لبِ عالیجناب می خواهـم سرِ دوراهـی جنٺ و دیدن تو حسین
💔
در اين دو روزه ى دنيا كه دردها دارم،
فقط #حسين عليه السلام را دارم
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 داشتم به این فکر می کردم که برای تولد جواد، عکس مزارشو عوض کنیم... تا اومدم پیشش، سر مزار شلوغ
💔
میگن شب جمعه، یه ساعت مخصوص،
شهدا کربلایند...
اگر التماس کنیم، خواهش کنیم،
سلاممان را به ارباب برسانند
خواهند رساند
و من می دانم
تنها #حسین است که در تاریکی قبر به فریاد ما خواهد رسید
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
[ اگر حتی یک پیر زن یهودی در آن سوی مرز های اسلامی به حسین نامه بنویسد و از او داد بخواهد،
#حسین در یاری او لحظه ای درنگ نخواهد ڪرد... ]
📚 نامیرا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
#حرمله، خوب می دانست کجا را نشانه بگیرد
خوب می دانست چه کند
تا #حسین علیه السلام زودتر از پا بیفتد😔
اصلا برای همین سه تیر بیشتر به کربلا نیاورده بود
هر سه را هم زهرآگین کرده بود
اما من می گویم
اگر زهرآگینشان هم نمی کرد اثر خودشان را می گذاشتند...
در شکستن کمر امام...
کسی چه می داند تیری که بر گلوی علی اصغر نشست، با اربابمان چه کرد؟
یا در #علقمه، آنجا که برادرش عباس را در خون غلتیده دید
چه شد که #آھ از دل ارباب برخاست و ناله زدند "الآن اِنکسَرَ ظَهری"
نمی دانم...
نمی دانم سوزش قلب ارباب با دیدن عزیزان به خون تپیده اش بیشتر بود
یا آن زمان که تیر حرمله به قلبش نشست...
اما این را خوب می دانم
که فقط دیدن تیرها به دست حرمله،
برای خم کردن قامت زینب، بس بود...
#امان_از_دل_زینب🥀
#آھ_ارباب...
#آھ_یازینب...
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#محرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
#عاشورا یعنی به یاد آوریم هنوز یک #حسین
غریب و تنها با ندای #هل_من_ناصر_ینصرنی به دنبال یاور است
آن هم فقط ۳۱۳نفر
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 امشب حرم آل علی یار ندارد *امان از دل زینب* مردی به جز از عابد بیمار ندارد *امان از دل زینب* #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
و پرسید از راهکار #شهادت
رفیق شهیدش گفته بود #اشک...
شاید همان اشکی را گفته بود که برای #ارباب از دل بجوشد
و مگر نه اینست که #حسین علیه السلام #قتیل_العبرات است...
او هنوز هم راه شهادت را باز می کند
با اشک...
#آھ_ارباب...
#آھ_یازینب...
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
#محرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
💔
تو را آنگونه که شایسته دوست داشتنی دوستت دارم.
تو را چون #حسین ـی دوست دارم..
من گدایی خیمه حسین(ع)هستم و میمانم..
هر لحظه زمزمه میکنم با خود"جانم فدای حسین(ع)"🖤
#محرم
#اربعین
#امام_حسین
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 کرَم از دست #حسن.علیهالسلام. مثل عسل می ریزد... "اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَ
💔
#آقاے_بے_حرم 💚
همیشہ داغ دلم قبر خلوٺ حسن اسٺ
بہ سر هواے بقیع و زیارٺ #حسن اسٺ🦋
تمام هفتہ براے #حسین مےسوزم
ولے #دوشنبہے من وقف غربٺ حسن اسٺ💔
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#امام_حسنیام💚
در کربلا کنار ضریح تو یا #حسین
با معرفت کسی ست که یادِ #حسن کند...
#شهادت_امام_حسن_مجتبی ع🖤🍂
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 جز اجابت خدا چهکار کند؟ .. تا قسم میدهی به نامِ حسین #بالحسین_الهی_العفو #صلےاللهعلیڪیااب
💔
هنوز یک نفر هست
کربلات رو ندیده #حسین😭
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
شهدا عاشق اند
معشوقشان خداست
شاگردند
معلمشان #حسین(علیه السلام)است
معلم اند...
درسشان #شهادت است
مسلح اند سلاحشان #ایمان است
مسافرند،مقصدشان لقاءالله است
مستحکم اند،تکیه گاهشان #خدا است
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
در روضه ی مادر حرف از کوچه و #سیلی که می شود
از در سوخته و غلاف شمشیر، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت.
در روضه ی ارباب، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، #معجر_سوخته و گوش بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود.
خادم الحسین هایی که در روضه #حضرت_زهرا بی تاب میشوند، نبض غیرتشان میزند اگر به خانمی #بی_حرمتی شود.
محمد محمدی، نوکری بود که درس #روضه را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی میشود. نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود.
ایستاد و به #وظیفه اش عمل کرد، وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم.
برای دفاع از ناموس کشورش، جانش را داد. دلم شکست وقتی فهمیدم از پهلو به او چاقو زده اند. گویی سرنوشت #مادر، قسمت فرزندان است...
#آمر_به_معروف قصه ما شهید شد اما #ایثارش در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید.
خوش به حال آن کس که قلب شهید در سینه اش میتپد. قلبی که محبِّ #اهل_بیت است و با ذکر #حسین بی تاب می شود.
خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه #چادر_خاکی و بازار تکرار نشود. به بانویی اهانت نشود، پیش چشم مردی ناموسش...
چشم می بندم بر دنیای اطرافم. بر آن هایی که شاید با حجاب، غریبه شده اند. بی خیال تمام #طعنه ها و #کنایه ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون #محمدها، چادرم را محکم تر می گیرم.
زینبی می مانم پای حسین های زمان...
#شهید_محمد_محمدی
✍طاهره بنائی منتظر
سالروز شهادت
تاریخ تولد : ۱۳۶۶
تاریخ شهادت : ۲۷ /۷/ ۱۳۹۹
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 اهل کجایی؟ خودم یا دلم؟... #شب_جمعه #شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_
💔
هر که مجنونِ #حسین است خوشابر حال او
چون که لیلای دلش
لیلی لیلایِ خداست...!
#شب_جمعه
#شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
خیال میکنند هر چه بیشتر بنویسی، #قلم راحت تر کلمات را بر زبان جاری میکند اما گویا در این وادی، همه چیز برعکسِ همیشه است.
اینجا، در دیار حبیبانِ بی شمارِ #حسین، هر چه بیشتر بدانی، کلمات کمتری را میهمان کاغذ میکنی؛ اصلا آنقدر در این راه متحیر میشوی و شگفت زده، که خیال میکنی جوهر کافی برای وصف #مردانگی هایشان در جهان نیست.
تازه! اگر مخاطبت #شهید_حجت_الله_اصغری_شیبانی باشد که دیگر مات میمانی و تنها خیره به کاغذ سفید مقابلت میشوی.
تصور کن باید تمامِ آن سال زندگی را، #شهامت را و همه ی قهرمانی هایش را خلاصه کنی در یک متن چند بندی.
باید بنویسی و بگویی که او مرید #اباعبدللّه بود؛ در هیئات پایه ثابت #دلدادگی و در شیطنت ها روی کودکانه اش را نمایان میکرد. حجت البته نه! بهتر است بگویم #طاها؛ با این نام وارد فضای مجازی شده بود تا هم #افسر_جنگ_نرم شود و هم با این نامِ #جهادی گمنام بماند. دیگر پس از این همه مدت، ورد زبانمان شده که زهرای مرضیه (س) گمنام میخرد.
طاهای #جهادگر داستان! رسم #دلبری را از بر بود، گویا شب های روضه قدم به قدم با شرمندگی آقا ابالفضل همراه میشد و تا #بین_الحرمین میرفت؛ او هم در درون شرمنده بود. شرمنده دیوار های #حرم که محل تیر و ترکش ها شده بودند، شرمنده امام زمان (عج) که نتوانسته بود برای عمه شان #مدافع شود.
اما قصه قرار بود جورِ دیگری به پایان برسد، صدای حجت یا همان طاهای جهادگر به گوش #علمدارِ حسین (ع) رسید و روحِ او بود که روز #تاسوعا با جسمی بی دست به ملاقات خانواده ی آسمانیاش رفت.
✍️اسما همت
سالروز شهادت
#آھ_اے_شھادت...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... بچه ها..! یه جوری تویِ جامعه راه برید..؛ که همه بگن این بویِ "امام زمان(ارواحنافداه)"
💔
#آھ...
مسافرم؛
از مبدأ خودم به مقصد تو
مرا به خودت برسان « #حسین»
#راهیان_کربلا
#کاش_ماهم_زائر_شویم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
علاقه محمدرضا به شهید بیضائی (حسین نصرتی) خاص بود و عمیق.
آنقدر که به عشق ایشان ، اسم نظامی خود را #حسین گذاشت و به #وصالش هم رسید🥀
#حسین_وصالی نام جهادی #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت113 میدانم پ
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت114 میشود لطف اباعبدالله را جبران کرد اصلاً؟ برای جبرانش همه #هستیات را بدهی هم کم است. - هیچی دیگه، یه ماه بعدش مادرم رو عمل کردن، خوب شد. نه خوبِ خوب ها، ولی دیگه با قرص و دوا جمع شد. دیگه حالش بد نیس. من موندم و نذرم. با خودم گفتم چکار کنم چکار نکنم... خواستم یه کاری کنم که خیلی شاخ باشه، ردخور نداشته باشه. خب آخه زندگی مادرم رو مدیونشم. یه روز توی باشگاه بحث سوریه شد. خیلی حالشو نداشتم گوش کنم، ولی بعدش رفتم ببینم قضیه چیه. دیدم چی از این بهتر و شاختر؟😃 #حسین مادرمو برگردوند، من میرم برای خواهرش نوکری میکنم. حالا درسته خیلی کج و کوله رفتم، ولی بالاخره یه چیزایی حالیم میشه. کلی این در و اون در زدم. ننهم که فهمید، نگران شد اولش، ولی بعد کلی دعام کرد، با خودش امیدوار شد من آدم بشم. با بدبختی تونستم بیام. سکوت میکند. نگاهش نمیکنم؛ چون میدانم دوست ندارد ببینم چشمانش پر از اشک شده. بعد از چند ثانیه، آب بینیاش را بالا میکشد و میگوید: - میدونی، اولش میخواستم یه ماه بیام و برگردم. آقا حامد رو که دیدم، خراب #مرامش شدم. دلم خواست بازم بمونم. ولی میدونی... حالا دیگه اگه آقا حامدم نباشه بازم میمونم. آخه میبینم هرچی اینجا بمونم، کاری که امام حسین برام کرد جبران نمیشه. یک نفس عمیق میکشد. صدایش کمی میلرزد و میگوید: - اصلا میدونی داش حیدر، حتی بحث جبرانم نبود، بازم میموندم. آخه خرابش شدم، #خراب_حسین. میفهمی اینو؟ اشکم را قبل از این که از مژههایم بیفتد با نوک انگشت میگیرم و آه میکشم: - آره... با سرعت صد و بیستتایی که سیاوش میرود، خیلی زود به مقر قاسمآباد میرسیم. نزدیک اذان مغرب است. سیاوش میگوید: - منتظر میمونم کارت تموم بشه با هم برگردیم. حاج احمد را در حیاط پیدا میکنم و مثل همیشه، سیدعلی پشت سرش ایستاده. شرط میبندم سیدعلی از آن محافظهایی ست که نمیشود از دستشان فرار کرد و مطمئنم اوایل کارش، حاج احمدِ بنده خدا را ذله کرده است. میدوم به سمت حاج احمد و میگویم: حاجی... دستش را بالا میآورد و میگوید: - هیس... میدونم میخوای چی بگی. سلامِت رو نخور! - سلام! و صدایم را پایین میآورم: - حاجی، من تازه از شناسایی برگشتم. اینا یه نقشهای دارن برای این چند روزه. تحرکاتشون غیرعادیه. سرش را تکان میدهد: میدونم. حسین قمی هم همین رو میگه، احتمال میده که میخوان حمله کنن. - چطور؟ - پشت بیسیم گفت پهپادهاشون بالای سرمونن دارن شناسایی میکنن. یکی از پهپادها رو هم زدن. - آره، منم امروز دیدم. چاره چیه؟ دستش را میزند سر شانهام: - برگرد پایگاه چهارم. #حسین_قمی گفت امشب حتماً میزنن به ما. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت127 و چه لذت
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت128 مطهره با چشمانش التماس میکند. میگویم: - ببین! الان دیگه کنار همیم. دوست نداری با هم باشیم؟ - هنوز وقتش نیست. اصلا مگه نمیخواستی یه بار دیگه برای اباعبدالله فدا بشی؟ قلبم تکان میخورد. راست میگفت؛ همین چند لحظه پیش داشتم از خدا فرصت دوباره فدا شدن میخواستم. مطهره میگوید: میدونم، وقتی اینجا رو تجربه کرده باشی، برگشتن سخت میشه؛ اما یه نفر هست که ارزش داره بخاطرش دوباره زجر دنیا رو تجربه کنی. میفهمی؟ میفهمم. کلام اینجا چیزی فراتر از کلمات است؛ هر کلمه را با تمام معنی و طول و عرض و ارتفاعش میچشی. برای همین است که عمق کلامش را میفهمم. برای همین است که لازم نیست بیشتر توضیح بدهد. راست میگوید؛ #حسین علیهالسلام تنها کسی ست که ارزش دارد بخاطرش یکبار دیگر #زجر_زندگی_دنیوی را تحمل کنی تا یکبار دیگر بخاطرش فدا شوی. - تو برای خودت جنگیدی یا برای خدا؟ تو برای خودت شهید شدی یا برای خدا؟ کارِت توی دنیا ناتموم مونده... فکر میکردم فقط دنیا محل امتحان و انتخاب است؛ اما اینجا هم باید انتخاب کنم. شاید هم ربطی به انتخاب من نداشته باشد و مطهره فقط دارد مرا برای قضای الهی آماده میکند. میگویم: - اما اگه برگشتم و خراب شدم و نتونستم شهید بشم چی؟ از کجا معلوم؟😔 - توکل به خدا. یادت باشه تو از مایی. #تو_اهل_اینجایی... دیگر حرفی نمیماند؛ پای #وظیفه وسط است؛ پای #عهد. فقط یک نگاه به #نور_سیدالشهدا کافی ست تا از بهشت هم دل بکـَنم. اصلا مگر بهشت در مقابل لبخندش جرات ابراز وجود دارد؟ مطهره با خرسندی نگاه میکند؛ فهمیده است که راضی شدهام. میگویم: - قول بده نذاری خراب شم. قول بده دوباره شهید بشم. مطهره فقط میخندد؛ تار میبینمش. همه آنچه میبینم محو و تار میشود؛ انقدر که چیزی جز سیاهی و تاریکی نمیماند. هیچ نمیبینم؛ اما صداهای گنگی میشنوم که شبیه صداهای دنیوی ست. دوباره انگار گوشهای دنیویام به کار افتادهاند. صدای جیرجیر پایههای تخت میآید، صدای گفت و گوی پزشکها و پرستارها به زبان عربی، صدای پِیجِر بیمارستان. همزمان با تکان شدیدی که تمام بدنم را به درد میآورد، چشمانم را باز میکنم. واقعاً تحملش سخت است که از یک جهان واقعی، پا به دنیای توهم بگذاری. تاب باز نگه داشتن چشمانم را ندارم. پزشکها و پرستارها را میبینم که دارند بالای سرم اینسو و آنسو میروند. یک نفرشان میبیند که من چشم باز کردهام و چیزی به پزشک میگوید که درست نمیشنوم. تکسرفهای میکنم و دوباره چشمانم را میبندم. هوا سرد است و سوز سردی به صورتم میخورد. احساس ضعف میکنم؛ انگار سالهاست که نه چیزی خوردهام، نه خوابیدهام و نه آب نوشیدهام. دارم تمام میشوم؛ درد دارد کمکم ذوبم میکند. دور و برم را تار میبینم. زمزمه میکنم: - یا حسین!🥀 - بیا عباس! زود باش! همهجا تاریک است. کمیل را میبینم و پشت سرش راه میروم. صدای همهمه میآید و شکستن شیشه. نمیدانم کجا هستم؛ اما میدانم خطر نزدیک است. مطهره نباید اینجا باشد. سرم درد میکند. بدنم کوفته است. همه توانم را جمع میکنم و داد میزنم: - اینجا خطرناکه! برو! مطهره سر جایش ایستاده است؛ کمی دورتر از کمیل. چند قدم جلو میروم و مطهره را صدا میزنم. پاهایم دیگر جان ندارند. مینالم: - کمیل! دیگه نمیتونم بیام! کمیل دارد میرود؛ اما مطهره به من نگاه میکند. کمیل برمیگردد به سمتم و لبخند میزند: - چیزی نیست عباس! داره تموم میشه! بیا! صدای نفس زدن کسی را از پشت سرم میشنوم. صدای خرناس کشیدن یک حیوان و فشردن دندانهایش روی هم. پریشانی از چشمان مطهره بیرون میریزد و به پشت سرم نگاه میکند. میخواهم برگردم که پهلویم تیر میکشد و میسوزد... از درد نفسم بند میآید و پاهایم شل میشوند. یک چیز نوکتیز در پهلویم فرو رفته؛ انقدر عمیق فرو رفته که حس میکنم الان است که از سمت دیگر بیرون بزند. همان نفس نصفهنیمهای که داشتم هم تنگ میشود. دستی آن چیز نوکتیز را از پهلویم بیرون میکشد؛ دردش شدیدتر میشود. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... خدایا..! ما را حسینی زنده بدار، ما را حسینی بمیران..! #شهید_محمدحسین_محمدخانی #آھ_اے_ش
💔
#آھ...
#فطرسـ ملَک بال های سوخته اش را
به گاهواره ی ارباب زد
و بال و پر در آورد
بال و پری بهتر از آنچه قبلا داشت
ارباب جانم!
امشب من آمده ام!
دست هایم را به سوی آستانت دراز مےکنم
تا #بال و #پرم دهی
که من #شکسته_بال_و_پرمـ😔
فطرس که پرش از شرر قهر خدا سوخت
باز آنکه بدادش پر پرواز , #حسین است
فُطرس برسان خبر به طوفان زدگان
کشتی نجات را به آب انداختند ...
#یا_اباعبدلله
#میلادمبارکـــــ
#پیِ #شهـــــــادتمـ_منِ ...
#تولد_ارباب_جانمان_مبارک
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
+جز #حسين ڪیست
ڪه در سایہے مِهرش برویم
رحمتِ اوست ڪه
هر لحظہ #پناهِ من و توست...♥️🌱
#میلاد_امام_حسین
شهید شو 🌷
💔 سوگند مےخورم ز بهشت خدا سر است آن بقعهای كه مرقد آقای بی سر است ای کـاش قسمتم بشود چـون شنیده
💔
#ارباب_حسین
تا زمین مےگذرد ،ماه به دور و برِ او
تا که ارباب ، #حسین است ... منم نوکر او
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
از ورودیِ حرَم تا ته بین الحرمین
#رمضان،
#روضه و
#افطار بنام تو
#حسین
#یارب_شهرالرمضان
#عجل_فی_فرج_مولانا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 فرموده اند هر چه که مَستت کند، حَرام... تکلیف ما و ذکر حَسَن جاٰن چه می شود؟! #صلیاللهعلیکیا
💔
یڪ سـوے دلم، مـرقد ارباب #حسن بود
یک سوی دلم، تربت ارباب #حسین است
این عشق، فقط موهبت حضرت زهراست
دل، کفتر دیوانه ی #بین_الحسنین است
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#لوگوعکسپاڪنشه
💔
°•| #اللهمارزقناازاینرفیقها 🤲
در زیارتعاشوراخطاببہامام«ع»مۍگوییم:
«إنّیسِلمٌلِمَنسالَمَکُموحَربٌلِمَنحارَبَکُم»
یعنۍ: [یاحسین!] منباهرکسڪهشمارا
دوستدارد، دوست و رفیق و
با هرکس ڪهباشما دشمنۍ دارد، دشمنم و از
اودورۍمۍکنموبیـــزارم.
بهعبارتدیگهمابایدکسۍرابہعنوان
رفیق و دوست و همراه خودموندر
"مسیربندگی" انتخابکنیمڪه
اعمالورفتارشهرچهبیشترشبیه امام باشه
و بشه او را دوستدار واقعۍ امامحسین«ع»دونست.
در واقع مولا جانمان #حسیــــن«ع»
معیارومیزاندوستۍودشمنیست!👌
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞