#تمرین 17
شنبه: زخمی ها را جا به جا می کردیم نفهمیم کی خوابیدم.یادم نیست وضو گرفتم یانه؟
یکشنبه:علی داشت از شیرین کاری هاش می گفت دیگر نشد با صدای بلند خندیدم.
دوشنبه: داشتیم فوتبال می زدیم یه دریبل یه گل من بهتریم.
سه شنبه: موقع نماز شب علی گفت زن باباتون نیستم که دعام نکنید؛ازخنده زود سلام دادم.
چهارشنبه: عاشق همت ام هیچ وقت نشد من زودتر سلام کنم.
پنجشنبه: از صبح یه سره درگیری داریم گرا نمی دونم چطوری دارند.ذکر امروز موند.
جمعه: از صبح بچه ها پرپر شدند کاش منم شهید بشم.خوابم میاد شد 700 تا.
#تمرین
نوشتن نامه ای به ده سال بعد آقای واقفی:
به : مدیر موسسه باغ انار
از: دفتر فرماندهی امام مهدی حفظه الله
با صلوات بر محمد و ال محمد(صلی الله علیه و اله و سلم) با سلام و احترام و تبریک ایام جشن ظهور امام مهدی حفظه الله به اطلاع می رساند حسب دستور مقام عظمای ولایت مبنی بر تربیت نویسندگان انقلابی و با توجه به اینکه موسسه باغ انار اقدام برگزاری دوره های متعدد نویسندگی در عصر غیبت، همیشه مورد توجه حضرت مهدی حفظه الله بوده است.
لذا با توجه به سابقه کاری شما و همکاران محترم، جهت جلسه هم اندیشی درباره تربیت نیرو نویسنده و ایده پرداز در قاره اسیا و اقیانوسیه شبهه قاره اروپا،قطب شمال و همچنین آمریکای شمالی و جنوبی در روز دوشنبه مورخ اول فروردین ماه 1410 در محل مسجد کوفه با همکاران تان حضور بهم رسانید.
شایان ذکر است لیست همراهان با لیست عصر غیبت باغ انار تطبیق داده خواهد شد.
در سایه حکومت امام مهدی حفظه الله پایدار باشید.
#ف_صالحی
#990804
#تمرین
از زبان یکی از ماهی ها یک داستان یا داستانک بنویسید.
امروز چقدر شلوغه
نگاه کن قیافه هاشون رو جل الخالق چشم و دهنشون جلو صورت شونه صورتشون هم عین پشت عروس دریاییِ
معلوم نیست باید از کجای این دریا غذا پیدا کنم اصلا چرا غذا روی آبه!
امروز چقدر شلوغه
نگاه کن قیافه هاشون رو جل الخالق چشم و دهنشون جلوی صورتشونه
صورتشون هم عین پشت عروس دریاییِ
معلوم نیست از کجای این دریا باید غذا پیدا کنم اصلا چرا غذا روی آبه!
پی نوشت: حافظه ماهی 8 ثانیه است😁
#تمرین_نیم_ساعت_نوشتن
#ف_صالحی
#990806
#تمرین
از زبان یکی از ماهی ها یک داستان یا داستانک بنویسید.
قل قل قل
هان چیه دارم خفه میشم مشکلیه؟!
نگاه کن قیافه هاشون رو جل الخالق چشم و دهنشون جلو صورت شونه صورتشون هم عین پشت عروس دریاییِ
تازه زبون هم درمیارن!!!
خیلی قشنگی باله هات رو می بری پشت گوشت!
من خودم ختم کوسه هام واسعه من قیافه هشت پا در میاره!
خدا این عجبب الخلقه ها رو واسعی چی افریدی هشت پا بود دیگه!
بی خیال اصلا معلوم نیست باید از کجای اینجا غذا پیدا کنم.
اصلا چرا غذا روی آبه!
قل قل قل
هان چیه دارم خفه میشم مشکلیه؟!
نگاه کن قیافه هاشون رو جل الخالق چشم و دهنشون جلو صورت شونه صورتشون هم عین پشت عروس دریاییِ
تازه زبون هم درمیارن!!!
خیلی قشنگی باله هات رو می بری پشت گوشت!
من خودم ختم کوسه هام واسعه من قیافه هشت پا در میاره!
خدایا این عجیب الخلقه ها را چرا افریدی هشت پا بود دیگه!
بی خیال اصلا معلوم نیست باید از کجای اینجا غذا پیدا کنم.
اصلا چرا غذا روی آبه!
پی نوشت: حافظه ماهی 8 ثانیه است😁
#تمرین_نیم_ساعت_نوشتن
#ف_صالحی
#ویرایش
#990807
#تمرین
#احف13
#قسمت1
با گیجی به اطراف نگاهی انداختم ای بابا خوابیده بودیم چرا با این سور کوفتی بیدارمون کردند با خفه کن اون صدا رو....
بالای سرم را که نگاه کردم یه دونه فرشته عصبانی دیدم.
_بی تربیت، جهنمیه،بی عاطفه،بی خوبی،بی بی ...
_قبر بی بی دو تا اون طرف تره و نیشم را تا بناگوش امتداد دادم.
_پا شو تا نزدم با کف قبرت یکی بشی مگه سور اسرافیل جون رو نشنیدی پا شو!!!
_بابا بی خیال من همش دو دقیقه چشم روی هم گذاشتم.
_نه خیر من میرم و تو رو با سگت تنها می زارم. و زبونش را برام دراورد.
چشم هام قد نعلبکی را جمع کردم چون عین سگ از سگ می ترسیدم و با جست پریدم روی کولش.
_بی خانواده بیا پایین کمر شکست.
_کو کجاست، سگه کجاست!!!
_حیف که شفارشت را کردند و گرنه عین بقیه مثل سگ پا سوخته باید می دویدی.
_بابا، عمو، پدر خب حالا چی کار کردم.
_پف،اول بیا پایین تا خودم پرتت نکردم در شان من نیست خشونت!
می خواستم بگم بنال گفتم زشته و با شخصیت گفتم: خب عزیزم بگو!
_یه نگاه بهم کرد گفت جوجو اینجا دنیا نیست کسی از افکارت خبر نداشته باشه بنالم خودتی:/
خب سکوت بهترین گزینه بود با یه نیش باز البته فکر کنم!
_خب حالا ببند نیشت رو.
_از کدوم طرف بریم.
_پشت من بیا بدون نور من گم میشی همه جا تاریکه.
_عشقم نمیگی چی کار کردم.
_مسئول اعمال بهت میگه.
سرم را مثل حیوان شاخ دار و سم دار شیرده پایین انداختم و بدون حرف باهاش همراه شدم.
_رسیدیم و الله عاقبته بالخیر
_عربیم ضعیفه چی گفتی؟
_کوبید توی صورتش گفت خوش باشی و رفت.
وا فرشته خل و چل. رو کردم اونور یه خل و چل دیگه دیدم.
_سلام چه طور مطوری گوگولی
_اعراف
عینهو حمام عمومی که داد می زنند خشک....
_جان
_ببریدش
_بابا گفتند میگن کار خوبم چی بوده !
محل نداد وا
اونی که منو می کشید گفت: هم ذهنت رو خوند هم حرفت زشت بود.
_وا مگه من چی گفتم
_توی دنیا عادیه ولی اینجا یعنی همون فحش دنیا.بیا بریم.
چشم هام رو چپ کردم زبونم رو درآوردم و دست هام رفت پشت گوشم که برگشت و گفت: اینجا همه چی چند بعدیه یعنی من الان 180 درجه به اطرافم احاطه دارم پشت سرم که هیچ.
یعنی خفه خون گرفتم البته نمی دونستم با کدوم ح والا.
_چرا اعراف.
_باید می رفتی جهنم ولی کاری کردی نمی برنت.
میگن اینجا ماشینی چیزی نداره پیاده آسفالت شدم.
_برای تو نه
_چرا اون وقت.
_چون جهنمی هستی.
رفتم اعراف یه دست لباس تحول گرفتم و شامپو و صابون.
_اول حموم بد ورود.
_خدا خیرت بده پوسیدم توی این کفن
رفتم حموم که حموم های دنیا باید لنگ بندازه.
استخر و سونا چیه اگر این اعرافه بهشت چیه!
شما فکر کن استخر اندازه زمین فوتبال بعد دوش های مختلف با اسانس های مختلف یکی گل سرخ یکی بابونه مخصوص پوست های حساسم داشت. بالای هموش تابلو داشت. رفتم زیر دوش گل سرخ و زدم زیر آواز...
جناب سروان ولم کن
جناب سروان ولم کن
_خف بابا آهنگ بهتر بلد نبودی!
_سرم رو از زیر دوش آوردن بیرون گفتم همسایه خف تو کلات به توچه؟
_نه بابا صدا رو حال کن...
یه دختر دارم شاه نداره
از خوشکلی تا نداره
به کس کسونش نمیدم
به راه دورش نمی دم
_ببند گاله رو اه اه
_هر دو بیرون بی تربیت ها
_وا فری جون من که چیزی نگفتم
_فقط بیرون
_چشمم کفیِ بزار بشورم
_سریع
خدا بگم آدم گیر همسایه بد نیفته.
تف شور کردم اومدم بیرون که دیدم بله فرد مورد نظر اصغر کپک بود.
_اسی اینجا چی کار می کنی؟
_تو بودی آواز می خوندی بابا اون دنیا هم خز پسند بودی.
_تو رو سننه خوب شد حموم به اون خوبی رو از دست دادیم.
_به ناخن کوچیکه انگشتم.
_راه بیفتید.
_خب باشه بابا بعدا اسی حساب تو رو هم می رسم.
_دعوا اینجا ممنوعه
_اسی عزیزم جلوی در منتظرم.
_یادت رفته افکارت معلومه
تف یعنی واقعا تف دنیا کجایی که یادت به خیر.
راه افتادم رسیدم دم در اعراف.
_نام
_فری دست خوشکله
_بی تربیت نام؟
_فریبا
_نام پدر؟
_کوراوقلی
_باغ 198478
_یا خدا من چه طوری پیداکنم؟
نگاه عاقل اندر سفیه که به من کرد فهمیدن سکوت واژه زیبایی است سخت نبود :/
_یه پاراگلایدر اومد عینو گوسفند سوارش شدم و جلوی در پیاده شدم.
خودم از سوت بلند خودم ترسیدم چه برسه به این فرشته های بدبخت.
_بابا دنیا کجا اینجا کجاست تازه این اعرافه بهشت چیه، خدایا مصبت را شکر خو یخورده باحال تر حساب می کردی دم در بهشت می رفتم.
_ببین الان با تک ماده اینجایی پرو نشو!
_نچ اسمت چی بود؟
_غلمان 32656
_قِلی جون
_غلمان هستم!
_خب بابا غلمان من برای چی بهم ارفاق شده؟
_بیا بریم تو بهت نشون بدم.
_اونجا رو نگاه کن
یعنی سینما پردیس باید جلوش لنگ می انداخت اصلا کیفت تصویر تمام بعدی با دیدن افکار آدم جل الخالق.
_ببین
صحنه رفت جلو اصلا یادم نمی اومد.
از چشم من پخش می شد با صدای ذهنم :()
-مامان، الان برات یه غذای خوب و دارو هات میگیرم بخوری امروز دشتم خوب بود.
#ف_صالحی
#991130