eitaa logo
شمس (ساقی)
476 دنبال‌کننده
177 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لینک کانال اشعار آیینی: " استاد علیرضا اطلاقی " https://eitaa.com/etlaghialireza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( سلام بر مُحـــرّم ) سلام ای ماه سوز و اشک و ماتم سلام ای ماه جانسوز ، ای مُحرّم سلام ای ماه خـون ، ماه شهادت شد از بـار غمـت پشت فلک خــم سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(صلی‌ الله علیك یا اباعبدالله) ‌ ✅ بمیرم برایت حسین جان! که از تمام دار و ندارت، حتی از کوچکترین فرزندت در راه خدا گذشتی تا به شیعیانت درس انسانیت، دیانت، صداقت، سلامت، فتوت، محبت، کرامت، نجابت، شهامت و شهادت بدهی اما اکثر شیعیانت فقط برایت اشک ریختند و می‌ریزند. 😭 ‌ ‌فقط مرگ تو را به دست اشقیا درک کردند و به آرمان و مقصود تو آگاه نشدند و کم‌کم اشک ریختن و عزاداری یک عادت و نماد شیعه بودن شد. برایت می‌گریند به این دلیل ‌که حریف دشمن نشدی برای این‌که دشمن از تو قوی‌تر بود و تو و خاندان و یارانت را کشت هرچند تو کشته شدی تا شیعیانت درک کنند که در راه خدا باید گذاشت و گذشت زیرا تمام دنیا و آنچه در آن است فانی است و باقی راهی است که انسان را از حیوان تمیز می‌دارد و به معرفت و عبودیت می‌رساند. ‌ ‌من اکنون گریه می‌کنم برایت نه با اشک دیده، که با خون دل، زیرا تو را درک نکردیم و راه و هدفت را گم کردیم. آری حسین جان! مظلومیتت مرگ تو نبود که با شهامتت خود انتخاب کردی و به جاودانگی رسیدی تا شیعیانت را درس آزادی و آزادگی و بندگی بیاموزی. ‌ ‌مظلومیتت غربت توست در میان شیعیانت که به نام تو می‌گویند و می‌جویند. به یکدیگر خیانت می‌کنند اما شیطان را هم لعنت می‌کنند. مال حرام می‌خورند و شراب را نهی و مذمت می‌کنند. نماز می‌خوانند و نیاز می‌طلبند. دنیا تو را شناخت اما ما شیعیانت تو را نشناختیم تو با طاغوت جنگیدی و ما بر تابوت چنگ می‌زنیم. ‌ ‌واقعا که شمشیر ابن ملجم اگرچه فرق پدرت علی را شکافت اما ما شیعیان با کردارمان، نعوذبالله فرق خدا را نشانه گرفتیم. ‌ ‌ قرآن را کنار گذاشتیم و به روایات و خرافات دامن زدیم و منبرهای دروغ بر پا کردیم و پدرت علی را نعوذبالله از خدا هم بالاتر بردیم تا بگوییم شیعه برحق است (یعنی ما بر حقیم) ‌ ‌ به نام تو تفرقه افکنی کردیم و برادر کشی و به نام علی و به نام شما اهل‌بیت، آنقدر قصه گفتیم و تکرار کردیم تا شأن جدت محمد رسول الله صلوات‌الله علیه را کم‌کم از ولی او علی علیه‌السلام، پایین‌تر آوردیم فقط به خاطر خودخواهی خودمان که بگوییم ما شیعیان بر حقیم حتی با روایاتی تحریف شده گفتیم و باور کردیم که اگر دنیایی گناه کنیم اما همین که شیعه‌ی تو باشیم و علی علی و حسین حسین (سن سن) بگوییم و یک قطره اشک برای تو بریزیم، گناهان‌مان بخشیده می‌شود و بهشت برین بر ما واجب! ‌ ‌ مگر غیر از این است که شیعه و سنی به اسلام منتهی می‌شود و اسلام، دینی است که خدا بر محمد(ص) نازل کرد؟ ‌ ‌ آیا کداممان به آنچه محمد از جانب خدا بر ما گفت عمل کردیم؟ مگر خداوند در قرآن کریم نفرموده است: "ان اکرمکم عندالله اتقیکم" ؟ ‌ ‌ آیا تقوا در علی دوستی ظاهری است با کوهی از گناه و دنیاطلبی یا خدادوستی باطنی؟ ‌ ‌ آری فرق علی به دست ابن ملجم شقی شکافته شد و او رستگار شد که خود فرمود: "فزت و رب الکعبه" اما این شمشیر جفا، گویی ما را از خدا جدا کرد و راه حق را از ما گرفت و ما را سرگردان عالم کرد؛ تمام زندگی‌مان با تزویر و ریا آمیخته شد و از خدا دور شدیم اما به لفظ مسلمانیم و شیعه‌ی اثنی عشری! ‌ ‌ سيد جمال الدین اسدآبادی: "در غرب اسلام بود و مسلمان نبود. در شرق مسلمان هست ولی اسلام نيست." ‌ ‌اما ما مسلمانان از اسلام فقط نماز را رکن دین می‌دانیم و به گمان‌مان همین کافی است که مثلا مسلمانیم اگرچه نماز از فروع دین است و ما از اصول دین غافلیم. ‌ ‌آری حسین جان! باز هم می‌گویم الان که این سطور را می‌نویسم دلم خون است از این همه ظلم و بیدادی که بر ما شیعیان روا شده است. ‌ ‌وقتی می‌بینم در این همه تزویر و بی‌عدالتی و بدبختی دست و پا می‌زنیم بیشتر دلم برایت می‌سوزد و به حالت می‌گریم که خونت چه آب و نانی برای بعضی از دین_فروشان به ارمغان آورده است که دوست دارند تمام سال را بگرییم و دهه پشت دهه عزاداری کنیم اما نه برای تو و برای راه تو که برای پرکردن جیب خود و دریافت مبالغ هنگفت، که چه منبرها بر پا می‌کنند و نغمه‌ها سر می‌دهند بشوق زندگی لاکچری خود عربده‌ها سر می‌دهند و می‌گریانند، والله بازیگران تئاتر هم نمی‌توانند مانند ایشان ایفای نقش کنند و عده‌ای دیگر که تمام سال را هرگونه که خواسته‌اند زندگی کرده‌اند اکنون برای پاک کردن گناهان سالانه ی خود و شوق بهشت بر سر و سینه می‌کوبند خود را زخمی می‌کنند که موجب وهن دین و مذهب نیز شده‌اند. ‌ ‌حسین جان! تو تشنه لب شهید شدی تا بگویی عطش نان و آب دنیا را نداری و آن را نمی‌خواهی بلکه تشنه‌ی عدالتی و تشنه‌ی انسان‌سازی و رساندن مخلوق به خالق ‌متعال، آن خدایی که یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر و اولیایش را برای هدایت بشریت فرستاد، اما نه تنها هدایت نشدیم بلکه دین جدیدی آورده‌ایم که شیطان را روسپید کرده‌ایم. ‌سید محمدرضا شمس (ساقی) 1398 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا ای جــان عــالمی ، بــه فــــدای لقـــای تو از کــودکــی شــدم بخـــدا ، مبـــتـلای تو هَل مِن مُعین تو به جهان شعله می‌کشید اُف بر دلــی که گــرم نگشـت از نــدای تو هرگه که دید روی تو را مصطفی گریست بــر انتهــــای تــو ، ز همـــان ابـتــــدای تو زیـرا چـو بود ، آگــه ازین ماجــرای شـوم می‌سوخـت دل بــرای تــو از ماجــرای تو کردی چو بر رضـای خـدا جان فـدای حق هستم رضـا که جــان بدهـم در رضـای تو ای قبــله‌گاہ و مــرکــز پــرگــارِ عـاشـقی! بـاشد حــریـم تو ، چو حــریـم خــدای تو "ای خــاک کــربــلای تو مُهـــر نمـــاز من" ای سجـده ‌گاہ اِنس و مَلَک ، کـربــلای تو آنـدم که شد به نیــزہ سرت از شرار غــم "بیگــانه سوخـت تا چه رسد آشــنای تو" نـالـد چو نــای نـی، دل خلقی به سینه‌ها هـــر دم که یـــاد مـی‌شـود از نیــنوای تو خـونت اگر به راہ خـــدا ریخـت بر زمین بـاشد به روز حشـر ، خــدا خـونبهــای تو تنهــا نـه ما ز داغ تو گــردیـدہ سـوکــوار زیـرا بــوَد خـــدای تو صـاحب عـــزای تو از خــونِ توسـت بیـــرقِ اســلام اسـتوار بــاشــد در اهتـــزاز ، همیــشه لــــوای تو جـان، بی بهـا شود چو بگردد فــدای غیر گیــرد ولـی بهـــا ، چو بگــردد فـــدای تو  چون کشتی نجــات و چـــراغ هـــدایتـی بی شک بوَد خــدای جهـان، نــاخــدای تو ای نـور چشم فاطمــه! ما را به روزِ حشر چشم عنـایتی‌ست به لطـف و عطـــای تو هـرگـز امیــد نیست کسی را که وا رَهَـــد در روز رســتـخـیــــــز ، بـــــدون ولای تو حاتم که هست شهرہ به انفـاق و مَکرمت امــا بــوَد ز عجـــز ، کهـیـــنه گـــــدای تو شــرح مقـــام تــو ، نبـُــوَد در تــــوان من آنجا که عـالمی‌ست به مــدح و ثنـــای تو ما عـاشـق تــوایـم و تویی عـاشـق خـــدا در راہ عــاشقی نـرسـد کـس بـه پـــای تو تو مست جــام بــاده ی (ساقی) کــوثـری مـا مستِ جــام بــادہ ی قــالـوا بـــلای تو سید محمدرضا شمس (ساقی) 1392 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السلام علیك یا ایا عبدالله) حسین جان! ناله‌هایم را شنـیدی به جسم خسته‌ام روحی دمیـدی چو دیدی شوق تو دارم به سینه مرا با عشق، سوی خود کشـیدی. سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السلام علیك یا ثارالله وابن ثاره) صوت قرآن شد بلند این‌بار ، روی نیزه‌ها تا که خلقی را کند بیدار ، روی نیزه‌ها آسمان در خون نشست آندم که پیش چشم او رفت رأس خسرو احرار روی نیزه‌ها می‌دهد با خون خود پیغامی از آزادگی می‌کند بر گوش‌ها تکرار ، روی نیز‌ها می‌تپد در لُجّه‌ای از خون، دلِ خونین‌دلان در وداعی سرخ و خونین‌بار ، روی نیزه‌ها لاله‌های خسته‌دل را تا نیازاری صبا گام خود ، آرام‌تر بگذار روی نیزه‌ها بر سرٍ نی رفت هفده اختر خورشیدوار چون علمدار و سپهسالار روی نیزه‌ها می‌کند بر کاروان خود نظر وقتی که رفت کاروان‌سالار ، در انظار ، روی نیزه‌ها رأس خونین حسین بن علی، آن شاه عشق می‌کند با دشمنان پیکار روی نیزه‌ها ناله از نی در زمین نینوا آمد به گوش دید تا هفتاد و دو دلدار روی نیزه‌ها کرد نورانی جهان را همچو خورشید سپهر نور چشم حیدر کرار ، روی نیزه‌ها برترین تفسیر قرآن را به خون خود نوشت با گلویی از عطش ، در کارزار نیزه‌ها از قیامش گشت روشن ظلمت روی زمین کرد چشم دشمنان را ، تار روی نیزه‌ها بر زمین افتاد اگر جسم شریف و اطهرش شد سرِ آن نازنین اما سوار نیزه‌ها (ساقیا) در شام جانسوز غریبان حسین آسمان نور را ، بشمار روی نیزه‌ها سید محمدرضا شمس (ساقی) عاشورای حسینی 1402 ـ کربلا eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(أَلسّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الشّهیدِ بِکربلاء) آندم که راز خلقتِ ما را نوشته اند بر آدم و به دامن حوّا ، نوشته اند دیباچه‌‌ی رسالت حق را به کِلک عشق سربسته کاتبان، به تولّا نوشته اند ختم البیان لوح رسل را به خطّ نور کُتّاب حق، بر احمدِ والا نوشته اند شرحی ز درس عشق نوشتند بر علی شرح دگر، به دامن زهرا نوشته اند کِلکِ قضا به شرح علی بود از ازَل راز جهان به جوهر اعلا نوشته اند هر فصلِ این کتاب، حدیثی نوشته شد فصلی به ‌کوه طور، ز موسا نوشته اند فصل دگر، به دامن مریم نوشته شد کآن را به نام پاکِ مسیحا نوشته اند بعد از على به فصل ولایت رقم ز مهر بر دامن عفیفه‌‌ی حَورا نوشته اند اوّل حسن رقم زده شد بعد ازآن حسین نام دو گل ز گلشن مولا... نوشته اند نام حسین آمد و، در دشت نینوا داغی به برگِ لاله‌‌ی حَمرا نوشته اند اینجا قلم به‌ خون بِنِشست و حدیثِ عشق بر دشتِ خون، به خطّ مُعلّا نوشته اند اینجا قلم شکست چه‌ گویم که بعد از آن احوالِ عرشیان، به چه انشا نوشته اند؟ نور خدا که بر همه جا پرتو افکن است در این مکان، به کوری اعدا نوشته اند اینجا حریم سبطِ رسول خدا بُوَد که‌‌افلاکیان به زیوَر غبرا نوشته اند این خاک را به بال ملایک از آسمان چون نسخه‌‌ای، برای مداوا نوشته اند گردی ازین تراب که چون توتیاست را داروی درد دیده‌‌ی اعما نوشته اند خوش آن دلی که درک کند قدر این مقام کاو را ز خبث و کینه، مبرّا نوشته اند آن را که نیست معرفت درک این مکان وی را ز جمع شیعه، مُجزا نوشته اند این بارگاه عشق بُوَد در زمین ولی ـ عشقی که بر صحیفه‌ی دل‌ها نوشته اند راز بقای عشق، در این بارگاه را روز ازل، به شهپر عنقا نوشته اند این عشق را ز سوی خداوند ذوالجلال در لابلای سینه‌ی شیدا نوشته اند این خاکِ پُربها که بُوَد‌ قبله‌‌‌گاه عشق... بر عاشقان، به حکم مصلّا نوشته اند یوسف درین مکان بخدا سجده می‌کند گر عاشقی... به نام زلیخا نوشته اند زیرا مقام و منزلت این تراب را حتّیٰ برای اهل کِلیسا نوشته اند (ساقی) به شرح عشق چه ‌گویی که از اَزل سرمشق عشق را ، ز همین جا نوشته اند. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1386 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلام علیك یا ساقی عطاشی کربلاء) می‌خواستم که پر بکشم، پَر نداشتم پَر تا که پَر کشم سوی اصغر نداشتم می‌خواستم که آب برم سوی خیمه‌ها دستی دگر دریغ ، به پیکر نداشتم راهم ببست شمر لعین با سپاه کفر وقتی که یکّه بودم و لشکر نداشتم تا که شدم سوار بر اسبم به علقمه در پیش ، جز سپاهِ ستمگر نداشتم قصدم نبود جنگ و هدف مَشکِ آب بود فکری جز این وظیفه چو در سر نداشتم با تیر کین ز پشت هدف کرد دشمنم زیرا کسی حریف ، برابر نداشتم دستم جدا شد از تن و بی بال و پر شدم این صحنه را بدیدم و باور نداشتم بی دست، مَشک را به دهانم گره زدم جز این طریق ، چاره‌ی دیگر نداشتم بس‌ تیر کین به پیکر من از کمان گذشت دیگر توان چو بازوی حیدر نداشتم وقتی که مَشک، پاره شد از تیر کینه‌ها روی نگه به روی برادر نداشتم در لحظه‌های آخر عمرم به نینوا نایی دگر به سینه‌ی مضطر نداشتم می‌خواستم که مادر خود را صدا زنم او را ولی دریغ ، که در بر نداشتم گفتم که یا اخاکَ! به شرمندگی اگر لفظی ازین عبارت ، بهتر نداشتم تقدیر بود ، تا که نجنگم به نینوا... شام و عِراق اگر که مُسخّر نداشتم بغضم شکست و آه و فغانم به عرش رفت وقتی که جز سلام به داور نداشتم (ساقی) نینوایم و شرمنده‌ی حسین یک قطره‌ باده چونکه به ساغر نداشتم سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسَّلٰامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) تا که دست ساقی عطشان شد از پیکر جدا مَشک را از دست و دندان کرد یک لشکر جدا در میان تیر و نیزه ، عشق را معنا ‌نمود پیش چشم لشکر اعدا ، علی اکبر جدا نیست مَردی تا شود چیره بر او در کارزار تا شغالان می‌کنند این شیر ، از مادر جدا حرمله می‌خواست تا آتش زند قلب حسین بی‌مروّت کرد از دست پدر‌ ، اصغر جدا گشت جاری شطّ خون بر دست شاه نینوا این چه‌سان آیا بگویم شد رگِ حنجر جدا باد طوفان زا وزید و دامن گل را گرفت گل جدا ، گلبن جدا و غنچه‌ی پرپر جدا نبض هستی در تپش افتاد از آندم که دید کرد رأس شاه دین را از بدن ، خنجر جدا آسمان افتاد بر روی زمین و بعد از آن کرد قرآن را تلاوت ، رأسِ از پیکر جدا ناگهان زینب نظر انداخت بر دشت جنون دید هفتاد و دو تن بر خاک ، اما سر جدا وای ، از آن دَم که زیر سُمّ اسب ظالمان شرحه شرحه می‌شدند اجساد سرتاسر جدا وای، از آندم که بجدل آن خبیثِ دَدسرشت کرد با خنجر ز هم ، انگشت و انگشتر جدا اُف بر آن دنیاپرستانی که هر یک از جفا دشمنی کردند با اولاد پیغمبر (ص) جدا عاقبت بر خیمه های نینوا در ظهر خون آتش افکندند خیل اشقیا یکسر جدا دستِ حرمان نه فقط بر خیمه‌ها آتش کشید سوخت زن‌های حرم را چادر و مِعجر جدا ناله ی اهل حرم ، برخاست تا اوج فلک عرشیان هم نوحه‌گر گشتند تا محشر جدا سوخت جان عالمی را این شرار سینه سوز زین مصیبت سوخت حتّیٰ خالق اکبر جدا تا جهان باقی و تا ایزد ، خدایی می‌کند این نوا برپاست از هر مسجد و منبر جدا تا که این دل می‌تپد در سینه از عشق حسین کِی تواند کس کند این عشق را از سر جدا ؟ سینه ی (ساقی) عطشان شه عرش آشیان سوخت از آندم که دید افتاده از ساغر جدا ساغری که در حقیقت مَشک آب عشق بود مَشک هم ، آیینه_دار التهاب عشق بود . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1394 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسَّلٰامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) سهمگین است عزایت بخداوند وَدود بر قیام تو و بر لشکر و آل تو درود نه فقط شیعه عزادار تو گردیده کنون که عزادار تو هستند مسیحی و جهود پسر فاطمه! ، ای نور دو چشم حیدر که شدی کشته‌ی تیغ ستم و تیر و عمود گریه می‌کرد بر احوال غمت ، پیغمبر زآن دمی که شدی از دامن مادر، مولود ریخت چون خون تو در راه خداوند کریم خونبهای تو بوَد حضرت حیّ معبود دشمنت کشت اگر ، کی رهد از دست قدر که کند گریه بر احوال بدش آل ثمود سربلند آمده‌ای از سفر کرب و بلا دشمنت گشت به میدان دیانت مردود آنکه دل باخت به شیطان، نبَرد ره به کمال بنده‌ی خالص حق است همیشه محمود پدرت هست علی ، مِهر درخشان ولا مادرت فاطمه آن زهره‌ی برج مسعود سومین اختر تابان ولایی که ز عشق تا خداوند نمودی به سماوات صعود به مقامت نرسد پای کسی ، تا به ابد گرچه باشند همه زاهد و از اهل شهود از سخاوت چو گذشتی ز خود و اهلِ عیال گوی سبقت ، کرمت از همه عالم بربود حاتم طایی و امثال وی از عجز و نیاز سائل کوی تو هستند ؛ تویی! مظهر جود سخن لاف نباشد پسر شیر خدا...! که خداوند ، تو را از سر تکریم ستود گفت «لولاك» و تو بودی هدف از خلقت او که کمال بشریت ، ز تو باشد مشهود فهم من نیست تو را ، گرچه مبرهن باشد که به عشق تو شده خلق، همه بود و نبود تو به صحرای کویری که بجز خار نداشت گل نمودی و شدی جاری پیوسته چو رود کعبه، گر قبله‌ی اسلام شد از سوی خدا عالمی را ست سزاوار به کوی تو سجود «خامس آل عبایی» که ز لطف ازلی... هرکه دل بست به تو زنگ غم از سینه زدود آنکه غافل بوَد از معرفت و مرتبت‌ات هست از حلقه‌ی ادراک و ارادت مطرود گریه خیز است اگر مرگ تو ای فانی حق آسمان از غم جانسوز تو گردیده کبود می‌زند پر ، دلِ خونین به هوای حَرمت شود آیا بشود قسمت این دل به ورود « بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی » تا نفس هست بوَد رشته‌ی پیمان معهود (ساقی) غمزده گر در غم تو نوحه‌گر است با دلی لجّه‌ی خون ، مرثیه‌ات را بسرود. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1399 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسّلامُ علَیكَ یا اَباعبداللهِ الحُسَین) وقتی همه ـ آلاله ها را ، سر بریدند وقتی که مردان خدا در خون تپیدند آوای قرآن ، بر فراز نیزه ، گل کرد هرچند گل را ناجوانمردانه چیدند ظلمت اگرچه زوزه میزد چون شغالان خورشید را بر خیمه ی مهتاب دیدند آزادگان وقتی قفس‌ها را شکستند تا بیکران آسمان‌ها ، پر کشیدند مرغان عاشق بال و پر را باز کردند تا آسمان عشق ، سوی حق پریدند دلبستگان زندگی وامانده در راه دلدادگان حق به سرمنزل رسیدند عِطر شهادت در میان دشت پیچید وقتی شقایق‌ها به صحرا می‌دمیدند آنان که در بند حقارت مانده بودند خود را به اعماق دنائت می‌کشیدند چشمان‌شان چون ماتِ برق سکه‌ها شد کور از هوس ، زیبایی حق را ندیدند مردانگی را با طلا ، تعویض کردند نامردمی ها را برای خود خریدند در زیر بار بردگی و شرم و عِصیان از خفّت و خواری و ذلّت قد خمیدند بر خارطبعان ماند شرم و روسیاهی آلاله‌ها ، با سربلندی ، روسپیدند تا مست گردند از می (ساقی) کوثر با عشق، جام «ارجعی» را سرکشیدند کردند بیدار آن به غفلت خفتگان را آسوده دل ، تا روز محشر، آرمیدند. سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰه الحُسَين) پـرتـوی شـد جلــوه‌گـــر در دیر راهب چون فلـق، وقت سحــر در دیر راهب طـور سـیـنا را به یـاد آرد که این‌سان نـور حق شد جلــوه‌گــر در دیر راهب رأس شــاه تـشـنه کـامـان در دل شب کــرد عــالــم را خبــــر ، در دیر راهب از پلیـــدی یــــزیــــد و لشکـــر دون... گفت شـرحـی مختصــر در دیر راهب تـا شـنـید آن راهـب از رأس بــریــده حرف حق را سر به سر در دیر راهب انقــــلابـی در درونـش گشـت بــر پــا تـا کـه بـا عشـقی دگـــر در دیر راهب کـرد جـــاری بـر زبـان خود شهـــادت بـا دو چشـم پـُـر گهــــر در دیر راهب شـد مسلمـــان از عنــایــات سـری که کــرد بــر راهـب نظـــر ، در دیر راهب حضرت زهــــرا عــزیــز مصطفی هـم بـا غــم و خــون جگـــر در دیر راهب آه و واویـــلا کنـــان میــزد به دل‌هــا در دل ظــلمــت شــــرر در دیر راهب از شــــرار آتــش بـیـــــــداد دشمــــن سوخت دل را بال و پر در دیر راهب مـادر گیـتی نـدیـد این‌سـان مصیـبت آنچـــه آمــــد در نظــــر در دیر راهب این بــوَد رمــز عبــودیــت کـه خـالـق می‌کنــد این‌سـان هنـــر در دیر راهب بس‌که سنگین است این داغ غم افزا خـــم کنــد پشـت بشــر در دیر راهب داد (ساقی) بـــا بیــــان الکـــن خــود شـرح حـــالــی را ز سـر در دیر راهب زآن سـری کـه در میــان ظلـمت شـب بود رخشـان چون قمــر در دیر راهب سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi