«هفتهی کتاب و کتابخوانی گرامی باد»
#کتاب
حاصل اندیشه های عالمان، باشد کتاب
در حقیقت بحر عِلم بیکران باشد کتاب
مونس تنهایی انسان بوَد در زندگی
بهترین همراه و یار مهربان باشد کتاب
ای که میخواهی شوی آگاه از راز جهان!
مخزن اسرار و گنجی شایگان باشد کتاب
اوستادی بی قرین و رهنمایی بی بدیل
بر تعالیبخشی پیر و جوان باشد کتاب
آنچه گردد موجب آگاهی و دانشوری
در طریق زندگانی بیگمان باشد کتاب
آنکه پاسخ میدهد بر ما بدون گفتوگو
هر سؤالی را همیشه رایگان باشد کتاب
آنکه دورت سازد از خبط و خرافات و خطا
هم ز اوهام و اکاذیب و هوان باشد کتاب
معرفتآموز انسان است و باشد سودمند
آنچه بر انسان نمیبخشد زیان باشد کتاب
برترین آموزگار زندگی، بر نسلها
مرجعی کامل، ز معنا و بیان باشد کتاب
(ساقی) میخانهی عِلم است و جام مَعرفت
موجب سرمستی روح و روان باشد کتاب.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1399
@shamssaghi
هدایت شده از آموزش عروض و قافیه و...
✅ کانال آموزش مبانی شعر
در #ایتـــا
🎶( عروض ، قافیه و...) 🎶
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@arozghafie
#بیرق_عشق
عاشقان را چو خداوند، دل از آینه ساخت
پرتوی نیز ز خود بر دل عشاق انداخت
زندگی بی مدد عشق ، به هم میریزد
که به سختی بتوان بار دگر، آن را ساخت
همتی کن به ره عشق و دلت را دریاب
آنکه بیعشق کند سر به جهان خواهد باخت
عشق وادی جنون است و توان میخواهد
آتش عشق چه دانی که بسی سینه گداخت
عشق دریای عظیمیاست که با زورق عقل
نتوان هیچ به این بحر معما پرداخت
بیرق عشق، بیفتد به کف عاشق اگر
میتواند به بلندای جهانش افراخت
تا مبادا که بمانی عقب از توسن عشق
با سمند دل و با رخش جنون باید تاخت
عشق نوریاست که بر سینهی عاشق تابد
تا دهد آینهی تیرهی دل را ، پرداخت
غافل از چهرهی شیطان مشو در قامت عشق
کن توکل به خدا ، تا بدهد بر تو شناخت
هرکه از دور شود خم به برت، آگه باش!
که کمان تا نشود خم، نتوان تیر انداخت
باش هشیار مبادا شکنی قلب کسی
خرّم آن دل که به اُلفت دل خلقی بنواخت
مَشَوی غافل و مانَد ز تو دینی به جهان
که اجل آید و هرگز نتوانی پرداخت
(ساقیا) عشق، کدورت نپذیرد هرگز
عاشقان را چو خداوند، دل از آینه ساخت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#به_هم_میریزد
دل ِ بیحوصله ناگاه به هم میریزد
چون به یک لحظهی کوتاه به هم میریزد
تا توانی غم بیهوده به دل راه مده
که دلت را غم جانکاه به هم میریزد
به مکانی که دلت نیست به آنجا بروی
حال ِ دل، از سر اِکراه به هم میریزد
باش هشیار، مبادا شکنی قلب کسی!
خانهی عیش، به یک آه به هم میریزد
دل به دنیا نتوان بست که در دار فنا
زندگی لحظهی دلخواه به هم میریزد
پیش هر طفل یتیمی پسر خویش مبوس
که دل غمزده ناگاه به هم میریزد
دل خود را نسپاری به دل بلهوسان
که دلت را دل گمراه به هم میریزد
دخل و خرجی که یکی نیست بدون تردید
زندگی نیمهی هر ماه به هم میریزد
مَرد همت نکند شِکوه به هنگامهی کار
کوه را مثل پر کاه، به هم میریزد
زندگی را نکنی بی مدد عشق، بنا
که شبی خیمه و خرگاه به هم میریزد
غم بیهوده مخور ظلم اگر پابرجاست
که به یک اشکِ سحرگاه به هم میریزد
تا به دریا شدن ای رود نماندهست بسی
گرچه رؤیای تو را چاه، به هم میریزد
خانهی ظلم اگر سر بکشد تا به فلک
ظلم را حضرت الله، به هم میریزد
(ساقیا) آنکه نشد مست ز میخانهی عشق
حالِ او گرچه بوَد شاه، به هم میریزد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
eitaa.com/shamssaghi
(بِأَیِّ ذَنبِ قُتِلَتْ)
#کیان
این طفـلِ بی گنـاه، که شد پـرپـر
بـا تیـــر کیــن ظـــالــم بـداختـــر
سـوزد یقین و دود شود نسلاش
در شعـــله هـــای آهِ غـــمِ مــــادر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
(السّلام علیكِ یا فاطمةَ الزهراء)
یا فاطمــه! با دشمنانت دشمن استیم
زیرا محبّ آل طـاهـا (ص) از الستیم
دستی که پهلـوی شریفـت را شکسته
بودیم اگر ما گـردنش را میشکستیم
سید محمدرضا شمس (ساقی)
eitaa.com/shamssaghi
(السَّلامُ عَلَیْكِ يٰا فاطِمَة الزَّهرٰاء)
#جام_شهادت
من فاطمه، دخت احمد مختارم
من همسر و ، یار حیدر کرّارم
من مادر زینب و حسین و حسنم
کامروز به جای پیرهن در کفنم
من یکّه ستمدیدهی هستی هستم
هر چند که از جام شهادت مستم
خواهم که زبانِ حال خود را گویم
غم های خود و ملال خود را گویم
آنشب که پدر را به سرش سنگ زدند
بر خرمن عشق، آتش جنگ زدند
آنشب که پدر خفت و مرا کرد رها
من ماندم و کودکان و مولا تنها
آنشب که علی را به جسارت بردند
این قلب شکستهی مرا آزردند
آنشب که به کوچه راہ، بر من بستند
کردند اهانت و دلم بشکستند
آنشب که سر و صورت من شد نیلی
از کینهی دشمن و ز ضرب سیلی
آنشب که عدو پهلوی من را بشکست
شیرازهی عمر من، همان جا بگسست
شد محسن من سِقط ز ضرب کمرم
آتش بکشیدند به قلب و جگرم
از بس ز جفای دشمنان غم خوردم
در فصل بهار، بودم و پژمردم
صدبار، خدا را طلبیدم که مرا
آسودہ کن از زمانهی وانفسا
امشب که به دیدار پدر خواهم رفت
آزاد ، ولی شکسته پر خواهم رفت
دارم به پدر شِکوهی این قوم پلید
کاین حیلهگران پست و کفّار عنید
از بعد تو ، با علی و من بد کردند
خون بر دلم این فرقهی مرتد کردند
غصب فدک و غصب ولایت کردند
شمشیر کشیدند و جنایت کردند
از جور و جفایشان زمینگیر شدم
از غصه و رنج توأمان، پیر شدم
بس آہ کشیدم از دل زار و غمین
راحت گشتم ز دست این قوم لعین
این بود زبانِ حال زهرا (ساقی)
تا حشر بوَد به سینه داغش باقی
ای شيعه بگو لعنت و نفرین بشر
بر دشمن آلِ علی و پیغمبر (ص)
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
1381
@shamssaghi
(شهادت مادرم افسانه نیست)
#زهرای_اطهر
ای فاطمه! که دخت شاه انبیایی
در بین مخلوق خدا خیرالنسایی
اُمّ ابیهایی و، مام اولیایی
حتیٰ شفیع خلق در روز جزایی
آیا چرا نامردمان با تو عدویند؟
این نابکارارانی که با تو در نبردند
با هتک حرمت بر حریمت حمله کردند
بر در زدند آتش، چهسان گویند مَردند؟
والله عمری را به نامردی سِپَردند.
مغلوب شیطانند و راه او بپویند
اینان که پهلوی شریفت را شکستند
هم رشتهی عمر تو را از هم گسستند
شد محسنات سِقط و به خوشحالی نشستند
میخِ در و ضربِ لگد هم شاهدستند
آیا چهسان این ظلم را افسانه گویند؟
غصب فدک کردند از دخت پیمبر
از همسر شیر خدا، زهرای اطهر
کردند حتیٰ غصب تخت و جاهِ حیدر
این تشنگانِ قدرت، این قوم ستمگر
چون غیر سود خویشتن چیزی نجویند
کی میتوان نامید ظالم را مسلمان
درّنده خو را کی توان نامید انسان
دم میزنند از حق اگر این نابکاران
با فعلشان بر کفر خود دارند اذعان
یعنی منافق پیشگانی چندرویند
کافر یقیناً پیرو قرآن نباشد
پابند عدل و منطق و میزان نباشد
چون مَسلکش جز مَسلک شیطان نباشد
در ظاهر است انسان، ولی انسان نباشد
حیوان و انسان همچنان سنگ و سبویند
تبریک اگرچه بر علی گفتند در خم
بودند اما از خباثت، در تلاطم
با خدعه و تزویر و با زور و تحکم
کِشتند بذر کینه را در بین مردم
این غاصبان که نزد حق بی آبرویند
فرموده در قرآن خدا بر خصم ابتر
کوثر بود زهرا و ساقی اَست حیدر
زین رو بوَد مولا علی (ساقی) کوثر
هستند چون این دو، عزیزان پیمبر
زین موهبت چون خار بر چشم عدویند
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
(السّلامُ عَلَیكِ یا فاطمةَ الزهراء)
#حضرت_زهرا
ایکه چون گنـج به ویران بقیـ ـع جا داری
مَـدفـن خویش، نهــان از همــه دنیــا داری
گرچـه مخفـیست مــزارت، به زمــانه امّـا
بخــدا ، در دل غـمدیــدهی مــا جــــا داری
مِحـــوَر آل عبــــایـی ، کــه مقـــــامـی والا
چو علــی نــزد خــــداونــد تعــــالـیٰ داری
خلــق اگـر که شـده افــلاک، طفیـلی تواند
«هرچه خـوبـان همه دارند، تو تنهـا داری»
میکند فخر، جهانی به تو ای دخت رسول!
بـاغــی از لاله چــو در خــاکِ مُعــــلّا داری
ماندهام مات، چهسان روی گلت شد نیلی؟
تو که شــیری چو علـی آن شه والا... داری
سقط شد «محسنِ» تو، با لگــدِ قنفــذ اگر
داغ او بــر دل، چـون لالــهی حمــــرا داری
«دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد»
نــور حــق را چــو در آییــنهی ســیما داری
ای بقیـعی کـه شـدی قبـــلهی دلهــا دانی
که تـو در دامـن خود حضرت زهـــرا داری
چــار امــامـی که در آغــوش تو آرامیـدند
یــادگـــارنــد کــه از حضــرت مـــولا داری
تــو از این پنــج گلی که به دلت جــا دادی
فخــر بر خود ز شـرف، نـــزد ثـــریــا داری
گرچه ویـــران شدهای از ســتم قـوم دغــا
غــم مخور زآنکه تو گـلهای شکـوفـا داری
آسمــان، نــزد تــو تعظیــم کنــد تـا به ابــد
این مقـامیست که از عتــرت طـاهـا داری
(ساقیا) فخـر تو این است که از لطف خدا
نسَـب حیــــدری از مـــــادر و بـــابـــا داری
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1393
@shamssaghi
(السّلامُ عَلَیكِ یا فاطمةَ الزهراء)
یارب! به رسول و انبــیایت سوگند
یارب! به عـلی و اولیـــایت سوگند
دستی که شکست پهلوی فاطمه را
بشکن! به جـلال کبـریـایت سوگند.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#بسیج
واژهای ناب و دلرباست بسیج
پیـــــرو راه اولیـــــاست بسیج
و چه زیبــا امــامِ راحــل گفت:
لشکر مخلـص خـــداست بسیج
سید محمدرضا شمس (ساقی)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
#بسیجی
بسیجی کیست؟ از دنیا بریده
پی امداد محرومان دویده
بسیجی رستم پا در رکاب است
بسیجی پهلوان انقلاب است
مرام هر بسیجی این چنین است :
که عاشق هست و عشقش راستین است
بدون مُزد و منت کار کردن
گذشتن از خود و ایثار کردن
به وقت رنج و غم، غمخوار گشتن
به وقت غصهها ، دلدار گشتن
بسیجی تکیهگاهی استوار است
بوَد کوه وقار و بردبار است
به هر کاری به نفع میهن خویش
بوَد خودجوش و پا را مینهد پیش
بسیجی نیست اهل رانتخواری
بسیجی کی کند کار شعاری؟!
بسیجی عاری از ریو و ریا هست
بسیجی بندهی خاص خدا هست
نباشد در سرش فکر ریاست
کُند از کشورش با جان حراست
مبادا دست اهریمن بیفتد
خزان بر پیکر گلشن بیفتد
پیام هر بسیجی این چنین است :
که باش آگاه! دشمن در کمین است
بسیجی بود و جنگ و جاننثاری
بسیجی بود و عزم پایداری
بسیجی و سلحشوری و رادی
به وقت مشکلات اقتصادی
بسیجی حامی مستضعفان است
بسیجی قهرمانی بی نشان است
بسیجی مَردِ میدان نبرد است
بسیجی غمگسار اهل درد است
بسیجی فاتح دلهای خستهست
بسیجی با خدایش عهد بستهست
بسیجی عاری از هر انحراف است
نماد الفت است و ائتلاف است
بسیجی (ساقی) بزم وجود است
شراب معرفت زای شهود است
بسیجی را من اینسان میشناسم
اگر مدحش نگویم ناسپاسم
اگر دیدی بسیجی، نیست اینسان
بسیجیاش مخوان هرگز بهدوران
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401
eitaa.com/shamssaghi
«اطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ»
#حدیث_نص
بشنو بهگوش جان ز رسول این حدیثِ نص
تا که عبث، حرام نگردد تو را نفَس :
کن کسب عِلم و معرفت از مَهد تا لحَد
روشن شود برای تو تا این حدیثٍ نص
دست از طلب مدار که دنیای بی هدف
چیزی شبیهِ مُردنِ هر روزه است و بس
دنیا بدون درک مفاهیم بیشتر ـ
بر آنکه اهل علم بوَد میشود قفس
خواهی اگر که پَر بکشی سوی آسمان
مثل عقاب باش به طینت؛ نه چون مگس
آبی که راکد است، چو مرداب میشود
آبی که جاری است شود رود، چون اَرَس
قاطر ز تنبلی بکشد کوه را به دوش
اما به زیر پایْ نهد کوه را ، فَرَس
آن شاخهای که بار ندارد به روزگار
با دستِ باغبان جهان میشود هَرَس
تنها نه که بُریده شود از تنِ درخت
گردد زغال، شاخهی بی بار و بَر سپس
با همّت و تلاش به رفعت توان رسید
فرصت شمار و قدر بدان ماندهی نفَس
کم کم نوای «ارجعی» از دور میرسد
ای کاروان! بهجان بشِنو بانگِ این جرس
(ساقی)! ز گل، گلاب ِ معطّر توان گرفت
کاین رتبه را نداده خدایت به خار و خس
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1392
@shamssaghi
#درد
دَرد را از هر طرف خوانی یقیناً دَرد هست
درکِ آن ، صرفاً برای مردم همدرد هست
کام تلخ مَردم پُر دَرد ، کِی شیرین شود؟
تا که این دنیا به کامِ مَردمِ نامرد هست.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#اختلاس
گشته ویران زندگانی از اساس
رفته از باغ ِ دیانت، عطر یاس
نیست گویا یک نفر مولا شناس
تا بگوید حرف حق را بیهراس
آنچه خلقی را نموده آس و پاس
اختلاس است اختلاس است اختلاس
فقر باشد منشأ فسق و فجور
میبَرد از سینه، آرام و سُرور
خانهها را میکند مانند گور
این ندا آید بگوش از مردهشور :
آنچه خلقی را نموده آس و پاس
اختلاس است اختلاس است اختلاس
بیحجابی گرچه امری نابجاست
در حقیقت اعتراضی بیصداست
ورنه این ملت به احکام آشناست
این صدای اعتراض نسلهاست
آنچه خلقی را نموده آس و پاس
اختلاس است اختلاس است اختلاس
خم شده از بار محنتها کمر
گشته شرمنده پدر، نزد پسر
که ندارد باغ او دیگر ثمر
شکوه میخیزد ز نایش چون شرر :
آنچه خلقی را نموده آس و پاس
اختلاس است اختلاس است اختلاس
اندک اندک شادی از دل پرکشید
از گرانی پشت ایرانی خمید
بیت بعدی را به هنگام خرید
گوش کاسب از جماعت میشنید :
آنچه خلقی را نموده آس و پاس
اختلاس است اختلاس است اختلاس
آنکه خورده مال ملت را چو موش
نیست انسان بلکه باشد از وحوش
خون هر آزادهای، آید به جوش
از شهیدان هم چنین آید به گوش :
آنچه خلقی را نموده آس و پاس
اختلاس است اختلاس است اختلاس
ای که مسؤولی! دمی اندیشه کن
سیرت مولا علی را پیشه کن
قطع، دست مختلس، از ریشه کن
این شغالان را برون از بیشه کن
آنچه خلقی را نموده آس و پاس
اختلاس است اختلاس است اختلاس
گرچه دلهامان بسوزد چون سپند
کس نمیگوید خر ِ ملت، به چند ؟
گفت (ساقی) حرف خلقی دردمند
که شده زار و نزار و مستمند :
آنچه خلقی را نموده آس و پاس
اختلاس است اختلاس است اختلاس
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi