eitaa logo
شمس (ساقی)
476 دنبال‌کننده
177 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
قلب شکسته، در قفس تن چه می‌کند؟ در آینه ببین، که شکستن، چه می‌کند؟ سنگ جفا چو ابر بهاران به بارش است سر زیر ضربِ سنگ فلاخن چه می‌کند؟ عمر گران به پای خسان می‌شود تلف باران به کشتزار سترون چه می‌کند؟ با چشم دل نگر که درین دشت پر ملال در جلد میش، گرگِ هریمن چه می‌کند؟ نابخردان به مسند دولت نشسته‌اند اهل خرد به کوچه و برزن چه می‌کند؟ طوفانِ غم وزیده ز هر سو بر این دیار با گَرد غم نشسته به دامن چه می‌کند؟ وقتی‌که نان به خون جگر شد طعام ما طفل یتیم با غم و شیون چه می‌کند؟ باغ وطن ز باد جفا در خزان نشست گلچین روزگار، به گلشن چه می‌کند؟ آن بنده‌ی خدا که به ابلیس سجده کرد در پیشگاه خالق ذوالمن، چه می‌کند؟ آن مدّعی که زهد و دیانت شعار اوست با این همه گناهِ به گردن، چه می‌کند ؟ آن عاشقی که داده جوانی به راه عشق با یار نیمه راهِ مُتنتن، چه می‌کند ؟ راسخ درین زمانه دویدیم و مانده‌ایم با آنکه نیست رهرو متقن چه می‌کند؟ آن رهروی که سوخت بهار جوانی‌اش دنبال گل، در آتش گلخن چه می‌کند؟ هستی جوان اگرچه ولی بنگر عاقبت دنیای پیر ، با تو و با من چه می‌کند؟ از هر طرف صدای چپاول رسد به گوش در این میانه، خادم میهن چه می‌کند؟ وقتی که دزد، کوه طلا برد ؛ پاسبان - در تلّ کاه، در پی سوزن، چه می‌کند؟ آن خائنی که دم زند از پاکی و خلوص جرمش چو گشته است مبرهن، چه می‌کند؟ آن خانِ خورده مال رعیت به حکم زور با اضطرابِ لحظه‌ی خفتن، چه می‌کند؟ اِستاده، گر به کوهِ ستم ، ظالم از غرور افتد اگر به محبس دشمن، چه می‌کند؟ خفاشِ شب پرستِ به ظلمت گرفته خو فردا که صبح گردد و روشن، چه می‌کند؟ این تخت و بخت عاریه هرگز وفا نکرد بنگر که این جهان ملوّن، چه می‌کند؟ آن کو که دل سپرده به دنیا تمام عمر (ساقی) بگو که لحظه‌ی مردن چه می‌کند؟ گیرم بسیط عیش همیشه به کام اوست در عاقبت ز تنگی مدفن، چه می‌کند؟ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1396 eitaa.com/shamssaghi
(برخورد با و در حکومت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام) پس از مرگ عثمان وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) متصدی امر حکومت اسلامی شد، اصلاحات خویش را آغاز کرد. یکی از موارد، مقابله‌ی ایشان با رانت‌خواری‌ها و اختلاس‌هایی بود که در دولت عثمان به وجود آمده بود. ایشان در روز دوم حکومتش در میان مردم آمدند تا سیاست‌های دولتش را برای مردم تبیین کند، لذا فرمودند: «هر زمینی که عثمان آن را به دیگری واگذار کرده و هر مالی از مال خدا که به کسی داده است باید به بیت المال بازگردانده شود چراکه هیچ چیز نمی‌تواند حقوق گذشته را باطل کند؛ به خدا سوگند! اگر آن اموال را بیابم، گر چه مهر زنان‌تان کرده باشید و یا با آن کنیزی خریده باشید حتما آن را به بیت المال باز می‌گردانم زیرا گشایش امور با عدالت است». اولین اقدام حضرت در بازگرداندن اموال غارت شده از بیت المال این بود که در روز سوم حکومتش، اموالی از بیت المال را که عثمان تصرف کرده بود پس گرفت. همین برخورد امیرالمومنین (علیه‌السلام) و باز پس‌گیری اموال بیت المال موجب شد هرچه سریع‌تر مفسدان اقتصادی از مدینه و اطراف بگریزند و در همان شش ماه اول حکومت امیرالمومنین (علیه‌السلام) به بهانه خون‌خواهی عثمان جنگ بزرگ جمل را بر حضرت تحمیل نمایند. وقتی خبر باز پس‌گیری اموال بیت المال از خانه عثمان به گوش عمروعاص، در شهر ایله، در منطقه فلسطین رسید، نامه‌ای برای معاویه فرستاد و در آن نوشت: «هر کاری که ممکن است انجام بده که پسر ابی طالب، همه اموالی را که تو جمع آوری کرده ای خواهد گرفت». منذر بن جارود والی حضرت علی (علیه‌السلام) در شهر اصطخر فارس سی هزار درهم اختلاس کرد. به دنبال این خیانت، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ضمن نامه‌ای او را از ولایتش بر شهر اصطخر خلع و او را احضار کرده و در آن نامه، بسیار او را توبیخ نموده است: «همانا خوبی پدرت مرا فریب داد، گمان کردم تو از شیوه و رفتار او پیروی می‌کنی. به من خبر رسید که کارهای بسیاری را بر زمین می‌گذاری و برای سرگرمی و تفریح و صید بیرون می‌روی و در ثروت خداوند نسبت به بادیه نشینان قبیله‌ات گشاده دستی می‌کنی، گویا میراث پدر و مادر توست، به خدا سوگند! اگر این گزارش‌ها درست باشد، شتر قبیله‌ات و بند کفش‌هایت از تو بهترند، خداوند لهو و لعب را نمی‌پسندد و خیانت به مسلمانان وتباه کردن کارهای آنان، خداوند را به خشم می‌آورد... هرگاه نامه‌ام به تو رسید نزد من آی» حضرت سی هزار درهم را از او پس گرفت. زیاد بن ابیه، خراجی را که از کردها گرفته بود خواست برای خود بگیرد و به فرستاده امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گفت کردها خراج‌شان را کم کردند. خبر به حضرت رسید و به خیانت ابن زیاد پی بود و در ضمن نامه‌ای به او نوشت: «صادقانه به خداوند سوگند یاد می‌کنم اگر به من گزارش رسد که از بیت المال مسلمین چیزی کم یا زیاد به خیانت برداشته‌ای، آن‌چنان بر تو سخت می‌گیرم که در زندگی تو را کم‌بهره، سنگین‌بار و حقیر و ذلیل سازد. والسلام» این فقط چند نمونه از عدالت‌خواهی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و برخورد با مفسدان اقتصادی بود که شایسته است سرلوحه‌ی حاکمان اسلامی شود. 1401/08/23 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لعنت به آن کسی که پیِ فتنه ریخته افسار خویش را ، ز رذالـت گسیخته لعنت به آن‌کسی که به نفع ستمگران آتـش به پــا نمــوده و نـاگـه گریخته سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاصل اندیشه‌های عالمان ، باشد کتاب در حقیقت بحر عِلم بیکران باشد کتاب مونس تنهایی انسان بوَد در زندگی بهترین همراه و یار مهربان باشد کتاب ای که می‌خواهی شوی آگاه از راز جهان! مخزن اسرار و گنجی شایگان باشد کتاب «اُطلبوا العِلم مِنَ المَهدِ اِلَی اللّحد»ی که گفت احمد مرسل به مردان و زنان باشد کتاب نیک دانم قافیه شد شایگان در این مقال آنچه این آموزه را دارد عیان باشد کتاب اوستادی بی قرین و رهنمایی بی بدیل بر تعالی‌‌بخشی پیر و جوان باشد کتاب آنچه گردد موجب آگاهی و دانشوری در طریق زندگانی بی‌گمان باشد کتاب آنکه پاسخ می‌دهد بر ما بدون چون و چند هر سؤالی را همیشه رایگان باشد کتاب آنکه دورت سازد از خبط و خرافات و خطا هم ز اوهام و اکاذیب و هوان باشد کتاب معرفت آموز انسان است و باشد سودمند آنچه بر انسان نمی‌بخشد زیان باشد کتاب برترین آموزگار زندگی ، بر نسل‌ها مرجعی کامل ، ز معنا و بیان باشد کتاب آنچه انسان را بدور از جهل و ظلمت می‌کند بلکه باشد روشنی بخش جهان باشد کتاب در دل شب‌های تار و ظلمت این روزگار چون چراغی تا همیشه جاودان باشد کتاب (ساقی) میخانه‌ی علم است و عشق و معرفت منشأ سرمستی روح و روان باشد کتاب سید محمدرضا شمس (ساقی) @shanssaghi
✅ کانال آموزش مبانی شعر ‌ در 🎶( عروض ، قافیه و...) 🎶 سید محمدرضا شمس (ساقی) @arozghafie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقان را چو خداوند، دل از آینه ساخت پرتوی نیز ز خود بر دل عشاق انداخت زندگی بی مدد عشق ، به هم می‌ریزد که به سختی بتوان بار دگر، آن را ساخت همتی کن به ره عشق و دلت را دریاب آنکه بی‌عشق کند سر به جهان خواهد باخت عشق وادی جنون است و توان می‌خواهد آتش عشق چه دانی که بسی سینه گداخت عشق دریای عظیمی‌است که با زورق عقل نتوان هیچ به این بحر معما پرداخت بیرق عشق، بیفتد به کف عاشق اگر می‌تواند به بلندای جهانش افراخت تا مبادا که بمانی عقب از توسن عشق با سمند دل و با رخش جنون باید تاخت عشق نوری‌است که بر سینه‌ی عاشق تابد تا دهد آینه‌ی تیره‌ی دل را ، پرداخت غافل از چهره‌ی شیطان مشو در قامت عشق کن توکل به خدا ، تا بدهد بر تو شناخت هرکه از دور شود خم به برت، آگه باش! که کمان تا نشود خم، نتوان تیر انداخت باش هشیار مبادا شکنی قلب کسی خرّم آن دل که به اُلفت دل خلقی بنواخت مَشَوی غافل و مانَد ز تو دینی به جهان که اجل آید و هرگز نتوانی پرداخت (ساقیا) عشق، کدورت نپذیرد هرگز عاشقان را چو خداوند، دل از آینه ساخت سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل ِ بی حوصله ناگاه به هم می‌ریزد در یکی فرصت کوتاه به هم می‌ریزد تا توانی غم بیهوده به دل راه مده که دلت را غم جانکاه به هم می‌‌ریزد به مکانی که دلت نیست به آنجا بروی حال ِ دل ، از سر اِکراه به هم می‌ریزد باش هشیار ، مبادا ‌شکنی قلب کسی! خانه‌ی عیش به یک آه به هم می‌ریزد دل به دنیا نتوان بست که در دار فنا زندگی لحظه‌ی دلخواه به هم می‌ریزد پیش هر طفل یتیمی پسر خویش مبوس که دل غم زده ناگاه به هم می‌ریزد دل خود را نسپاری به دل بلهوسان که دلت را دل گمراه به هم می‌ریزد دخل و خرجی که یکی نیست بدون تردید زندگی نیمه‌ی هر ماه به هم می‌ریزد مَرد همت نکند شِکوه به هنگامه‌ی کار  کوه را مثل پر کاه ، به هم می‌ریزد زندگی را نکنی بی مدد عشق ، بنا که شبی خیمه و خرگاه به هم می‌ریزد غم بیهوده مخور ظلم اگر پابرجاست که به یک اشکِ سحرگاه به هم می‌ریزد تا به دریا شدن ای رود نمانده‌ست بسی گرچه رؤیای تو را چاه ، به هم می‌ریزد خانه‌ی ظلم اگر سر بکشد تا به فلک ظلم را حضرت الله ، به هم می‌ریزد (ساقیا) آنکه نشد مست ز میخانه‌ی عشق حال او ، گر چه بوَد شاه ، به هم می‌ریزد. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بِأَیِّ ذَنبِ قُتِلَتْ) این طفـلِ بی گنـاه، که شد پـرپـر بـا تیـــر کیــن ظـــالــم بـداختـــر سـوزد یقین و دود شود نسل‌اش در شعـــله ‌هـــای آهِ غـــمِ مــــادر سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(مَتیٰ تَرانا وَ نَراكَ یابنَ الحسَن) (سلاله‌ی طاها) بر من بتاب ، ای مَهِ زیبا ببینمت! تا از ثریٰ ، به عرش ثریا ببینمت در انتظار ماه رخت روز و هفته ‌ها هر شب نشسته‌ام به تماشا ببینمت چشمم سپید شد همه شب در غیاب تو ای ماه شب ‌فروز...! بیا تا ببینمت صد سلسله بشوق تو در خواب رفته است برخیز ، ای سلاله ی طاها ببینمت هر جمعه بی‌تو آمد و بی‌تو غروب کرد آیا شود به جمعه ی فردا ببینمت ؟ جانم به لب رسید و نفس در گلو شکست بر من بِدم ، نگار مسیحا...! ببینمت بس بیت‌ها به شوق غزال نگاه تو گفتم که تا میان غزل‌ ها ببینمت دلخسته‌ام ز خویش و ز خویشان رمیده‌ام مشتاقِ دیدنم به تمنّا ببینمت در این کویر تب‌زده عمرم به سر رسید شاید به بی‌کرانه‌ی دریا ببینمت لب ‌تشنه‌ی وصالم و در ساغر خیال خواهم که ای شراب گوارا ببینمت تا چشم بد نظر نکند بر جمال تو تن‌ها رها نموده که تنها ببینمت لیلای من! بیا که درین دشت پرملال مجنون صفت به دامن صحرا ببینمت اصلاً بگو که یوسف زهرا چه‌سان کجا؟ شیداتر از هزار زلیخا ببینمت گر نیستی موافق کیش و مرام ما گو تا به دِیر ، یا به کِلیسا ببینمت؟ هرچند شد خزان گل عمرم درین فراق خواهم که تا همیشه شکوفا ببینمت در انتظار روی تو مویم سپید شد امّا نشد به دیده‌ی بینا ببینمت چشمی نمانده است ببینم اگر تورا لَختی بیا به دیده‌ی معنا ببینمت شاید که نیست دیدن رویت نصیب من پس لااقل بیا که به عقبا ببینمت (ساقی) بریز باده‌ای از ساغر وصال تا مِی کشان و مست ، به دنیا ببینمت. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السَّلامُ عَلَیْكِ يٰا فاطِمَةَ الزَّهرٰاء) من فاطمه، بنت احمد مختارم من همسر و یار حیدر کرّارم من مادر زینب و حسین و حسنم کامروز به جای پیرهن در کفنم من یکّه ستمدیده‌ی هستی هستم هر چند که از جام شهادت مستم خواهم که زبانِ حال خود را گویم غم های خود و ملال خود را گویم آن شب که پدر را به سرش سنگ زدند بر خرمن عشق ، آتش جنگ زدند آن شب که پدر خفت و مرا کرد رها من ماندم و کودکان و مولا تنها آن شب که علی را به جسارت بردند این قلب شکسته‌ی مرا آزردند آن شب که به کوچه راہ من را بستند توهین بنمودند و دلم بشکستند آن شب که سر صورت من شد نیلی از کینه‌ی دشمن و ز ضرب سیلی آن شب که عدو پهلوی من را بشکست شیرازه‌ی عمر من همان جا بگسست شد محسن من سِقط ، ز ضرب کمرم شد کشته چو من پاره‌ی قلب و جگرم از بس ز جفای دشمنان غم خوردم در فصل بهار ، بودم و پژمردم صد بار ، خدا را طلبیدم که مرا آسودہ کن از زمانه‌ی وانفسا امشب که به دیدار پدر خواهم رفت آزاد ، ولی شکسته پر خواهم رفت دارم به پدر شِکوه‌ی این قوم پلید روبه صفتان پست و کفّار عنید... کز بعد تو با علی و من بد کردند این ددمنشان رذل و مرتد کردند غصب فدک و غصب ولایت کردند شمشیر کشیدند و جنایت کردند از جور و جفای‌شان زمینگیر شدم وز غصه و رنج توأمان ، پیر شدم بس آہ کشیدم ز دل زار و غمین راحت گشتم ز دست این قوم لعین این بود زبانِ حال زهرا (ساقی) تا حشر بوَد به سینه داغش باقی ای شيعه بگو لعنت و نفرین بشر بر دشمن آلِ علی و پیغمبر (ص) سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1381 @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(شهادت ‌مادرم‌ افسانه نیست) ای فاطمه! که دخت شاه انبیایی در بین مخلوق خدا خیرالنسایی هم مادر بابا و ، مام اولیایی حتیٰ شفیع خلق، در روز جزایی آیا چگونه مسلمین با تو عدویند؟ کی می‌توانی گفت بر ظالم مسلمان درّنده خو را کی توانی گفت انسان دم می‌زنند از حق اگر این نابکاران با فعل خود بر کفر خود دارند اذعان یعنی منافق پیشگانی چندرویند این نابکارارانی که با تو در نبردند با هتک حرمت بر حریمت حمله کردند بر در زدند آتش، چه‌سان گویند مَردند؟ والله عمری را ، به نامردی سِپَردند. مغلوب شیطانند و راه او بپویند اینان که پهلوی شریفت را شکستند هم رشته‌ی عمر تو را از هم گسستند ‌شد محسن‌ات سِقط و به خوشحالی نشستند میخِ در و ضربِ لگد هم شاهدستند ‌‌ ‌آیا چه‌سان این ظلم را افسانه گویند؟ غصب فدک کردند از دخت پیمبر از همسر شیر خدا ، زهرای اطهر کردند حتیٰ غصب تخت و جاهِ حیدر این تشنگانِ قدرت ، این قوم ستمگر چون غیر سود خویشتن چیزی نجویند کافر یقیناً ، پیرو قرآن نباشد پابند عدل و منطق و میزان نباشد چون مَسلکش جز مَسلک شیطان نباشد در ظاهر است انسان ، ولی انسان نباشد حیوان و انسان همچنان سنگ و سبویند ‌ تبریک اگرچه بر علی گفتند در خم بودند اما از خباثت ، در تلاطم با خدعه و تزویر و با زور و تحکم کِشتند بذر کینه را ، در بین مردم این غاصبان که نزد حق بی آبرویند فرموده در قرآن خدا بر خصم ابتر کوثر بود زهرا و ساقی اَست حیدر زین رو بوَد مولا علی (ساقی) کوثر هستند چون این دو ، عزیزان پیمبر زین موهبت چون خار بر چشم عدویند ‌‌سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلَیكِ یا فاطمةَ الزهراء) ای که چون گنج به ویران بقیـ ـع جا داری مدفن خویش ، نهــان از غـــمِ اعــدا داری گرچه مخفـی‌ست مــزارت، به زمــانـه امّـا بخــدا ، در دل غمــدیــده‌ی مــا جـــا داری خــامـس آل عبـــایی ، کــه مقــــامـی والا نـــزد درگــاه خـــداونـــد تعـــــالـــیٰ داری می‌کند فخر جهانی به تو ای دخت رسول از حسینی که تو در عـــرش معــــلّا داری سقط شد محسن‌ات از کینه‌ی قنفذ ز لگد داغ این ظـلم ، به پهلــو و به دل‌هــا داری «دشمنت کشت ولی نـور تو خانوش نشد» نــور ایمــان چو تو در سیـنه و سیما داری ای بقیـعی که شـدی قبـــله‌‌ی دل‌هــا دانـی که تو در دامــن خود حضرت زهــــرا داری چــار امــامــی که در آغــوش تو آرامیـدند یــادگــــارنــد کــه از حضــرت مـــولا داری تــو از این پنــج گلی که به دلت جــا دادی فخــر بر خود ز شرف ، نـــزد ثـــریــا داری گرچه ویـــران شده‌ای از ســتم قـوم دغــا غــم مخور زآنکه تو گل‌های شکــوفـا داری آسمــان ، نــزد تــو تعظیــم کنـد تا به ابــد این مقـامی‌ست که از عتــرت طـاهـا داری (ساقیا) فخر تو این است که از لطف خدا نسَـب حیــــدری از مــــادر و بـــابـــا داری سید محمدرضا شمس (ساقی) 1393 @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلَیكِ یا فاطمةَ الزهراء) یارب! به رسول و انبــیایت سوگند یارب! به عـلی و اولیـــایت سوگند دستی که شکست پهلوی فاطمه را بشکن! به جـلال کبـریـایت سوگند. سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واژه‌ای ناب و دل‌رباست بسیج پیـــــرو راه اولیـــــاست بسیج و چه زیبــا امــامِ راحــل گفت‌: لشکر مخلـص خـــداست بسیج سید محمدرضا شمس (ساقی) ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا بسیجی کیست؟ از عالم بریده پی امداد محرومان دویده بسیجی رستم پا در رکاب است بسیجی پهلوان انقلاب است مرام هر بسیجی این چنین است : که عاشق هست و عشقش راستین است بدون مُزد و منت کار کردن گذشتن از خود و ایثار کردن به وقت رنج و غم، غمخوار گشتن به وقت غصه‌ها ، دلدار گشتن بسیجی تکیه‌گاهی استوار است بوَد کوه وقار و بردبار است به هر کاری به نفع میهن خویش بوَد خودجوش و پا را می‌نهد پیش بسیجی نیست اهل رانت‌خواری بسیجی کی کند کار شعاری؟!  بسیجی عاری از ریو و ریا هست بسیجی بنده‌ی خاص خدا هست نباشد در سرش فکر ریاست کُند از کشورش با جان حراست مبادا دست اهریمن بیفتد خزان بر پیکر گلشن بیفتد پیام هر بسیجی این چنین است : که باش آگاه! دشمن در کمین است بسیجی بود و جنگ و جان‌نثاری بسیجی بود و عزم پایداری بسیجی و سلحشوری و رادی به وقت مشکلات اقتصادی بسیجی حامی مستضعفان است بسیجی قهرمانی بی‌ نشان است بسیجی شیر میدان نبرد است بسیجی غمگسار اهل درد است بسیجی فاتح دل‌های خسته‌ست بسیجی با خدایش عهد بسته‌ست بسیجی عاری از هر انحراف است نماد الفت است و ائتلاف است بسیجی (ساقی) بزم وجود است شراب معرفت ‌زای شهود است بسیجی را من این‌سان می‌شناسم اگر مدحش نگویم ناسپاسم اگر دیدی بسیجی، نیست این‌سان بسیجی‌اش مخوان هرگز به‌دوران سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi