eitaa logo
شمس (ساقی)
487 دنبال‌کننده
190 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ورود حضرت معصومه به شهر مقدس قم) کاروان عشق، سوی قم روان گردیده است شهر قم هنگامه از این کاروان گردیده است حضرت معصومه‌ی قم خواهر سلطان توس آنکه پیش پای او خم، آسمان گردیده است از قدومش شهر قم گردیده چون باغ بهشت بارگاه اطهرش، رشک جِنان گردیده است آفتاب قم بوَد سوزان اگر ؛ این بارگاه ـ از کرامت بر سرِ قم سایبان گردیده است ای که می‌گردی به دنبال مزار فاطمه (س) این‌مکان مسطوره‌ای از آن مکان گردیده است ملجأ درماندگان است این حریم جانفزا چون در اینجا دفن یک درّ گران گریده است گوهر بحر عفاف و عصمتی که از شرف مظهر تقوا و عصمت بر زنان گردیده است چون بوَد پیراهن ایمان و عفت بر تنش نام او مانند زهرا جاودان گردیده است نام زیبایش دهد تسکین به قلب شیعیان «فاطمه» کآرامش روح و روان گردیده است بس که دارد آبرو نزد خدای لایزال شافع محشر برای شیعیان گردیده است آخرین شمس ولایت، حجة بن العسکری (ع) آنکه جانها از فراقش در فغان گردیده است در پناه عمّه‌اش، بنیان نموده مسجدی ـ که از آن مشهور نام جمکران گردیده است شایگان شد این غزل در مدح شهبانوی قم قافیه هرچند اینجا شایگان گردیده است (ساقیا) دروازه‌ی حاجات باشد این حرم هرکه سر سوده براین در کامران گردیده است سید محمدرضا شمس (ساقی) 1391 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌آب قــم با شـوری‌اش از آب زمــزم بهتــر است این عنــایت ، از کـــرامــات خـــدای داور است ‌چون حریم حضرت معصومه درخاک قم‌ است شد نگین شهر و ، قـم هم حلقه‌ی انگشتر است سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"قم آشیانه‌ی آل محمد (ص) است." ‌‌ ‌‌‌جز عشق و معرفت نبوَد در سرای قم از ابتدا ببین! همه تا انتهای قم‌ ‌ ‌‌خونم سرشته است درین خاک بی مثال زیرا عجین شده‌ست به خشت بنای قم ‌‌ ‌‌قم «عش آل احمدِ» مرسل بوَد به حق خوشبخت آن کسی که بوَد آشنای قم ‌‌ ‌‌از بارگاه حضرت معصومه (س) تا ابد غبطه خورد بهشت برین، بر صفای قم سه درب جنت است به قم وا ؛ کز افتخار پیچیده در جهان ز تقدس ، صدای قم ‌‌‌ ‌‌‌هر شهر و روستا که بَرَد دل درین وطن پیوسته گشته‌اند همه ، در قفای قم هرگز غریب نیست در این شهر ، تا ابد هر کس نفس کشیده دمی در فضای قم نایی که ضد قم به نوا آید از حسد بی شک بوَد سفیهْ و بوَد بینوای قم ‌‌آن کس که دم زند به کنایت بر این دیار در دام نخوت است و نَداند بهای قم آنان که با خلوص به قم پا نهاده‌اند هستند تا همیشه به مدح و ثنای قم قم مرکز تشیع و علم و فقاهت است باشد در اهتزاز همیشه لوای قم نام آوران زبده‌ی شعر و سخنوری هستند از دیار مقرنس بنای قم ‌‌قم خانه‌ی من است و منم خانه‌زاد او مرغ دلم هماره پَرد در هوای قم ‌ ‌(ساقی) به وصف قم اگر این چامه را سرود چون بوده است و هست فقط مبتلای قم ‌‌‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
وقتی که انتقـــاد ، نـدارد اثـــر به گــوش بیهوده در زمـانه به اصــلاح کس مکـوش دیــوار کـــج نهــــاد ، بــه بـــالا نمـی‌رسـد شمـعی بُـوَد که با نفسی می‌شود خمـوش سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
‌ ‌دم زند گر مدعی با عقل زایل بیشتر می‌زند بر ادعایش، مُهر باطل بیشتر‌ ‌ ‌آنکه می‌لافد که حلّال مسائل گشته است بی‌گمان مانده‌‌ست در حلّ مسائل بیشتر‌ ‌ ‌طبل توخالی اگرچه پرصدا باشد ولی تشت رسوایی ز بام افتد ز جاهل بیشتر‌ ‌ ‌هر دلیلی را بوَد مدلول، اما بی ‌گمان اهل منطق مانده در بند دلایل بیشتر‌ ‌ ‌درک خوب و بد ندارد آنکه باشد کوردل پای نابینا رَود هر لحظه در گِل بیشتر‌ ‌ ‌آنکه حرمت بشکند در جمع اهل مَعرفت حرمت خود را شکسته صد مقابل بیشتر‌ ‌ ‌خاکساری حاصل دانایی و دانشوری‌ست تاک ، از افتادگی گردیده کامل بیشتر‌ ‌ ‌گرچه با جعل مدارک می‌توان از بند جَست می‌شود در بند، هرکو گشته جاعل بیشتر‌ ‌ ‌آنکه آتش می‌کند بر پا به گرد خویشتن از شرار سوزش خود مانده غافل بیشتر‌ ‌ «آتش خشم ابتدا سوزد خدای خشم را چوب کبریت ابتدا سوزد به محفل بیشتر» ۱ ‌ ‌گرچه می‌گویند از بخت جهان کجمدار نعمت دنیا بوَد بر کام کاهل بیشتر ـ‌ ‌ ‌پایداری خوش بوَد در پیچ و تاب زندگی نخل همت می‌دهد پیوسته حاصل بیشتر‌ ‌ ‌نیست در اندیشه‌ی باطل، نشان از اعتقاد خودپسندی می‌کند اندیشه زایل بیشتر‌ ‌ ‌(ساقیا) هر کو توکّل کرد بر امر قضا می‌شود در بندگی، البته عامل بیشتر‌ ‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1392 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ شمس قمی
کاش می‌شد غنچه‌های کینه را پرپر کنیم باغ دل را مملو از نسرین و ز سیسنبر کنیم کاش می‌شد همدلی را در عمل تصویر کرد از چه دل را از شرار کینه چون مجمر کنیم؟ بخل و خودبینی ندارد حاصلی در باغ دهر با محبّت می‌توان این باغ را پُر بَر کنیم از درشتی و خشونت می‌توان پرهیز کرد تا مبادا بر دلِ آزرده‌ای آذر کنیم؟ تا به کِی زخم زبان، وِرد زبان ما بُوَد؟ از چه باید بی‌جهت بر قلب هم خنجر کنیم تا به کِی دم می‌زنیم از اختلاف عَمرو و زید نقطه‌‌ای ناخواندہ اُنموذج۱ چه را از بر کنیم؟ تاک را افتادگی، از میوہ‌ی افزون بُوَد کاش می‌شد خوشه‌ای سرلوحه‌ی دفتر کنیم خاکساری پیشه کن! گر سر بسایی بر فلک عاقبت روزی درین خاکِ سیَه بستر کنیم بشکن آن باد غروری را که بر بادت دهد با تواضع می‌توان گوش فلک را کر کنیم گر مسلمانیم و غافل از مرام مسلمین... کسبِ آگاهی خوش است از شرع پیغمبر کنیم رادمردی و صداقت خصلت نیکان بُوَد خیز تا درکِ حضور از مکتب حیدر کنیم لحظه ‌های زندگانی‌مان به یغما می‌رود این دو روز ماندہ را اندیشه‌‌ای دیگر کنیم گاهگاهی با نگاہ مِهر و احسان و خلوص پاک، گَرد غم توان از چهرہ‌ای مضطر کنیم با رفاقت می‌توان تا قلّه‌ی اقبال رفت زابتدا گر اجتناب از خصم بد اختر کنیم تا مباد آسیب بیند آهوی دل‌های‌مان گرگِ نفس خویش را باید ز میدان در کنیم تا نفَس در سینه جولان می‌دهد این روزها با نگاہِ دل، حضور عشق را باور کنیم می‌رسد روزی اجل، ما را کند از هم جدا آن‌زمان با خاطرات تلخ و شیرین سر کنیم مُردہ‌خواهی را رها کن زندگان را پاس دار از پسِ رفتن چه حاصل، گریه‌‌ها را سر کنیم؟ اندک اندک باز شعرم رنگِ غم بر خود گرفت باید این طبع غم‌افزا را کمی بهتر کنیم یادمان باشد اگر مِهر علی در قلب ماست بوسه بر دست پدر... تقدیر از مادر کنیم چون مُحبّ اهل‌بیتیم و به دوریم از ریا شکر ها در هر نفَس، از خالق اکبر کنیم دستگیری کن ز هر دستِ ز پا افتادہ‌ای تا ببینی روز محشر، محشری دیگر کنیم ای‌خوش آن‌روزی که در صحرای محشر جملگی از خُمِ (ساقیِ) کوثر، باده در ساغر کنیم. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1393 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ از معروفترین کتب نحویه (دروس حوزوی)
(میلاد حضرت عبدالعظیم مبارک) ای آنکه «ری» ز نام تو گردیده ناموَر زیبنده است مدح و ثنایت ز هر نظر هستی کریم و حضرت عبدالعظیم، تو چون جدّ خود ، بیانگر خُلق عظیم، تو ای در مَقام و عِلم چو اختر به آسمان ای پُر فروغ ـ شمع شبستان شیعیان! وقتی زیارت حَرمت همچو کربلاست یعنی که بارگاه تو گنجینه‌ی شِفاست با مَعرفت کسی که ببوسد تراب تو دردش دوا شود به یقین در رکاب تو خاکِ ری از وجود تو گردیده کیمیا مِس را غبار درگه تو ، می‌کند طلا دل بسته بود چونکه به ری اِبن سعدِ دون در حسرتش ز برج طمع، گشت سرنگون هرگز نخورد گندمی از خاکِ پاکِ ری هرچند بود در طمع و سینه‌چاکِ ری اما تو شاهِ ری شدی و ، ری شد استوار چون مَرقد تو گشت درین خاک، پایدار درکِ چهار امام چو کردی به لطفِ حق اََعمال و عِلم تو، به یقین گشت منطبَق فرمود چون امام، به اصحاب، در غیاب: دارند اگر سؤال از ایشان ، دهی جواب یعنی که احترام تو شایسته و سزاست این گفته‌ی امامِ دهُم سبط مصطفاست با احترام ، سر بنهم بر تراب تو... چون واجب‌است بوسه بخاک جناب تو یا سیدالکریم ، که بحر کرامتی! یا سیدالعظیم ، که نور هدایتی! بر (ساقیِ) شکسته‌دل از لطف کن نظر ای آن که «ری»، ز نام تو گردیده ناموَر سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
✅ "مجموعه غزل عاشورایی" (( دو مصــراع بــریــده )) سروده‌ی : علیرضا اطلاقی در مدح و منقبت قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه‌السلام با مقدمه‌ی : دکتر محمدرضا سنگری ا─━⊰═•❃❀❃•═⊱━─ا دفتری که پیش روست مجموعه‌ای از سروده‌های آیینی‌است که تراويده‌ی ذهن و زبان و ضمیر شاعر عزيز "عليرضا اطلاقی" است. این دفتر متشکل از 72 سروده‌ی نغز و شیرین است که چند ویژگی ممتاز و متمایز به آنها تشخص بخشیده است: ✅ نخست زبان شعری چالاک، امروزین و صیقل یافته است که ترجمان آشنایی شاعر به ظرایف و لطايف شعر است و زیستن در اکنون و درک زبان زمان؛ نخستین سروده‌ی این دفتر حجت بر این مدعاست. ✅ ویژگی دوم تسلط و چیرگی و گستره‌ی مطالعاتی شاعر است که با مفاهیم قرآنی و مضامین روایی انس و الفت و آشنایی و شناخت دقیق و عمیق دارد و سومین ویژگی شناخت شاعرانه بسامدها، موتیف‌ها و محورها و تکیه‌گاه‌ها در شعر کلاسیک فارسی به ویژه ادبیات عرفانی است. آیدی جناب استاد علیرضا اطلاقی : @alireza47etlaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌یکدلی، دور ز گفتار و بیان من و توست زآنکه بسیار تفاوت به میان من و توست گاه از مِهر و گه از قهر، رها بر دل‌مان تیرهایی ز تناقض به کمان من و توست حرف دل چون دُرِ نابی‌‌است در آغوش صدف کفِ دریاست که بر روی زبان من و توست همزبانی نبرَد ره، به نهانخانه‌ی دل همدلی‌ مخزن اسرار نهان من و توست مهروَرزی کن و اندیشه‌ی بیهوده مکن! تا ببینی که چه‌ها در شریان من و توست کی؟ شود گوش بخیل آگه از اندیشه‌ی ما «تا اشارات نظر ، نامه‌رسان من و توست» ۱ پاک کن گرد کدورت ز دل و جلوه نمای که جز این هرچه نمایی به زیان من و توست عمر چون باد گذر می‌کند و ما غافل که پیام آورِ ایّام خزان من و توست آید آن روز، که یادآور ایّام شباب ـ روی دیوار فقط عکس جوان من و توست گرد پیری که ز طوفان جوانی برخاست بنگر امروز که بر چهره از آنِ من و توست تا به کی؟ خیره‌ در آیینه‌ی نخوت بشویم دل بی‌‌کینه‌ی عالم، نگران من و توست گنج قارون نشود سدّ رهِ مرگ ای دوست! وقت رفتن بخدا ، بارِ گران من و توست چون غباری که ازین خاک، بپا خاسته‌ایم باز هم در دل این خاک مکان من و توست می‌توان یک دلِ عاشق، به همه هدیه کنیم این دل ماست که یک عمر نشان من و توست (ساقیا)! تا نشوی مَحرم اسرار کسان بی اثر نغمه و گفتار و بیان من و توست ‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1393 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ استاد ابتهاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در رثای شهدای حرم حضرت شاهچراغ (ع) شد حریم احمد بن حضرت موسَی بن جعفر غرقه در خون از عداوت‌های دژخیم ستمگر بار دیگر حمله‌ور گردیده دشمن از خباثت بر حریم دلنواز زاده‌ی موسَی بن جعفر (ع) شهر شیراز از جفای ظالمان، در غم نشسته... کی توانم با حروف این صحنه را دارم مصوّر زائران آغشته در خون‌ از جفای دشمن دون گوییا امشب حریم احمد موساست محشر عیسی گردون‌نشین حتیٰ غمین از این مصیبت همنوا گردیده در عرش الهی با پیمبر (ص) اشک ماتم می‌چکد از دیده‌ها بر دامن شهر آه، از حلق وطن برخاسته تا عرش داور آسمان! خون گریه کن در سوگ فرزندان ایران که عزادار است، از ماتم در امشب مام کشور بشکند دستی که امضا کرد این حکم ستم را چون که از فرط قساوت زد به قلب عالم، آذر داعشی! لعنت به افکار تو و ذات پلیدت هم به وهّابیت ملعون و کفار بداختر کی؟ تواند دشمن ایران کند خم پشت ملّت ملتی که شیعه است و تکیه‌گاهش هست حیدر ملت آزاده‌ی ایران ، به پاخیزد شبانه... حکم فرماید به اضمحلال دشمن، گر که رهبر پشت دشمن را کند خم، «وحدت ایرانی ما» چونکه باشد حامی ما حضرت (ساقی) کوثر‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1401/08/05 http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭😭😭 بـار سفــر را بست از دنیـا چو مـــادر در پنجــم آبـــان، بــزد بــر قلبـــم آذر از بعـــدِ مــرگ او شــده ورد زبــانــم: نفرین به این دنیا و این چرخ ستمگر سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
(ای وای... مادرم!) امـروز اگـر کـه خســته و زار و مشـوّشـم ای زنـدگـی!... گــــدازه‌ای از کــــوه آتشـم مــن پــاکبــــاز عشـق و وفـــا بوده‌ام ولی اکنون میان شعله‌ی غـــم چون سـیاوشـم مــن آن ســتاره‌سوختــه‌ی زندگی که غـم بـــر لــوح درد و رنـــج ، نمـــوده مُنقشـم امّیــد من بـرفـت و مــرا کــرد نــا امـیــد چون دست سرنوشت رقـم زد : بـَلاکشـم مـادر که رفـت ، روح مـرا بـُـرد با خودش ای وای، مـادرم! که نـدانـی چـه می‌کشـم؟ ای «زهـره‌ی» به ابر بلا گشته در خسوف! «شمسم» اگرچه بی رخ تو ، رفته تـابشـم رفتـی و روزگــار مــن اکنــون ســیاه شد ای مــادر، ای فــروغ دلــم، ای پـری‌وَشـم! (ساقی) مـن تـو بـودی و مســتانگـی مـن سـنگ اجــل شکست تو را جـام بی‌غشـم! سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌‌یـک ســالِ پـُـر از حسـرت و انــدوه گذشت ‌ ‌دردی‌ که به جان نشسته چون کـوه گذشت ‌ ‌یک ســال ، اگــر ز مـــرگ تــو شـد ســـپری ‌ ‌هـر لحظـــه‌ی آن ، بـا غــــم انبـــوه گذشت ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا ‌‌‌‌آن مــادری که در همه عــالــم ، یگــانه بود در جمــع ما چــراغ صفــابخش خــانه بود ‌‌‌ آن "زهــــره" ی منــیر سمـــاوات معـــرفت در آسمـــان خـــانه ، فــروغــی یگــانه بود ‌‌دنیـــا بـــرای روح بلنـــدش صفـــا نداشـت سوی بهشـت پـــر زد و مُـــردن بهـــانه بود ‌‌ ‌‌مــادر برفت و مِهر و وفایش به جای، ماند چون بحــر مِهــر و الفـت او بـی‌کــرانه بود ‌‌ ‌‌تنهـــا نبـــود مـــــادر دلسـوز و مهــــربـــان در همسری ز لطــف و محبـت ، یگــانه بود ‌‌فــرهیـختـــه معلـــم و آمـــوزگـــار مهــــر تــدریـس او بلیـــغ‌‌تــریــن عـــارفـــانه بود ‌ ‌مــا را اگر نصیـب شـده قــدر و جــایگــاه مـرهـون لطف اوست که یک پشتوانه بود ‌ ‌تـوفیـق مـا به لطف خــداونــد ذوالجــلال از سجـــده‌گــاه مـــادر و ذکـر شبـــانه بود ‌‌درد و دریـــغ و آه کــه بـــاد خــــزان وزید بُـرد آن گلــی که در دل خـــانه نشـانه بود ‌‌بـا درد همنشین شد و بــا درد خـــو گرفت شاکر ز لطف حضرت حـق خـاضعـــانه بود ‌‌تــاریک گشـته محفـــل‌مــان بـی‌حضـور او چون شمـعِ شـب‌فــروز شبستانِ خــانه بود ‌‌ ‌در گوشِ جـان ، طنین نوایش نوازشی‌ست آن مــادری کـه زمــزمــه‌اش عاشقــانه بود ‌‌داغی‌ بوَد به دل که ز جان شعــله می‌کشد زآن رفتــنی کــه بــر دل مــا تــازیــانه بود ‌‌مــادر بخواب! خوش که ز دل‌هــا نمی‌روی از بـس‌ محبـتـت بــه همــــه دلبــــرانه بود‌ ‌‌(سـاقی) سـرود مــرثیــــه‌ای در فـــراق او آری کـه شعـــر او سخنـی صـــادقـــانه بود سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(میلاد امام حسن عسکری مبارک) تافت تا روی زمین ، روی چو ماهِ عسکری ماه شد ماتِ شعاعش گشت او را مشتری تیر و کیوان از تحیّر در سما سوسو کنان خیره بر انوار قدسی امامِ عسکری ‌همنوا با زهره آن خنیاگر چرخ فلک می‌نوازند اختران گنبدِ نیلوفری قدسیان در عرش اعلیٰ در سُرورند و سماع در حلول ماه‌رویی از تبار حیدری فرشیان در پای‌کوبی و نشاط و هلهله در مدینه گوییا روییده گلبرگِ طری بلبلان چهچه‌زنان بر شاخ چون فصل بهار در هوای شهر در پرواز... کبکان دری شد مدینه غرق بحر شادمانی و سُرور چون برون شد از صدف دردانه‌‌ای با دلبری بر دهُم شاه ولایت شد عطا از سوی حق ماه‌رویی تا کند بر شیعیان روشنگری دَه امامِ قبل؛ دَه انگشت و او انگشتر است همچنین پورش نگین حلقه‌ی انگشتری دل‌سیه کی می‌کند درک، این شب فرخنده را «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» هست مولود امامی که بوَد فرزند او : حضرت مهدی که بر عالم نماید سَروری آن امامی که دهد پایان به تیغ مَعدلت ظلم و بیداد و جفا و سرکشی و کافری... در حکومت بی بدیل و در عدالت بی‌قرین پادشاهان را سزد نزدش به امر چاکری (ساقیا) زآن راح روح افزای روحانی بریز در شبِ میلادِ مسعود امام عسکری (ع) سید محمدرضا شمس (ساقی) 1399 eitaa.com/shamssaghi
عِطر گندم‌زارها از نفخه‌ی خوشبوی توست پیچ نیلوفر، نماد طره‌ی گیسوی توست آسمان با آن بزرگی رنگ بازد پیش تو آبی هفت آسمان از آبی مینوی توست عارفی گفتا که در مسجد به هنگام نماز : قبله‌ی محراب، مایل بر خم ابروی توست چون زلیخا می‌کند افسون، نگاه مست تو یوسف کنعان اسیر نرگس جادوی توست جَعد گیسویت ز غنچه بُرده دل در بوستان چشم نرگس، مات آن زلفین تو در توی توست لعل لب ‌هایت گرفته باج، از رنگ شراب سرخی آلاله ها از سرخی گلروی توست سَروْ اگر سر می‌کشد هر دم به سوی آسمان طالب روی تو و آن قامت دلجوی توست تُرک چین با آن همه رعنایی و افسونگری محو زیبایی روی و دیده‌ی هندوی توست لیلی و شیرین و عَذرا و زلیخا هر یکی... در سپاه گیسوی تو کمتر از یک موی توست گردش چشمان تو چون گردش جام شراب (ساقی) میخانه، دستان تو و بازوی توست سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا