eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.5هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1هزار ویدیو
60 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
روی قبرم بنویسید که نوکر بوده سائل روز و شب آل پیمبر بوده روی قبرم بنویسید "سیه پوش حسین" بنویسید که با کعبه برابر بوده روی قبرم بنویسید به وقت روضه در حسینیه دلش مثل کبوتر بوده بنویسید که قنداقه ی او در طفلی گرمی روضه ی قنداقه ی اصغر بوده روی قبرم بنویسید که چایی ریز مجلس روضه ی آقا علی اکبر بوده روی قبرم بنویسید که در شور اگر لطمه بر خود زده یاد شه بی سر بوده روی قبرم بنویسید دلیل مرگش روضه ی شمر و سر و ناله ی مادر بوده روی قبرم بنویسید که مرگ این مرد وسط روضه ی گوشواره و معجر بوده ✍ 👉 شادی روح جناب اکبرزاده و تسلی خاطر بازماندگان و محبان اهل البیت، صلوات http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تقدیم به روح بلند فخرالذاکرین در طریق عشق آل الله ، او دلداده بود عاشقی می کرد و سرخوش از می این باده بود از جوانی تا به پیری تا غروب عمر خویش او فقط بر آل یاسین ،عاشق و دلداده بود هرگز از راه علی و فاطمه غافل نگشت بهر خدمت هرکجا و هر زمان آماده بود پیشوایش رهبر آزادگان بود و مدام از امامش پیروی می کرد و خود آزاده بود در میان ذاکران، او احترامی خاص داشت زینت از ایمان گرفت و زندگی اش ساده بود افتخار خادمی ثامن الاطهار داشت خاک آن روضه برای سجده اش سجاده بود هر زمانی مرثیه می خواند در سوگ حسین مثل اشکی روی خاک کربلا افتاده بود از علی عمری مدال نوکری برسینه داشت بر حسینش آن که خادم بود اکبرزاده بود ای «وفایی» رفت اکبرزاده از دنیا ،ولی درمقام نوکری تا پای جان استاده بود ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سامرا ازبس که زیبا شد شب میلاد تو آسمان غرق تماشا شد شب میلاد تو با طلوع نورت ای خورشیدایمان، شور عشق در دل هر ذره پیدا شد شب میلاد تو ای گل نرگس که از دامان نرگس آمدی گلشن هستی مصفا شد شب میلاد تو بعد دیدار جمال تو امام عسکری گرم شکر حق تعالی شد شب میلاد تو تا خبر آمد که طاووس بهشتی آمده است آفرینش باز زیبا شد شد شب میلاد تو تا که با یک گل بهار آمد، سروش غیب گفت روز رستاخیز گل ها شد شب میلاد تو چون تو را سوی خدا می برد جبریل امین مرغ دل ها عرش پیما شد شب میلاد تو حاکی ازآن بود دین با سعی تو احیا شود عهد وپیمانی که امضا شد شب میلاد تو عطر ایمان درفضا پیچید ازبشکفتنت گلبن تقوا شکوفا شد شب میلاد تو عطر بیداری زتو پاشید در آفاق دوست چشم صبح آرزو وا شد شب میلاد تو ازدل زمزم به جای آ ب می جوشید عشق کعبه با مروه هم آوا شد شب میلاد تو لل یابن طاها، یابن یاسین، نورآیات مبین آیه های نور معنا شد شب میلاد تو گه زمین از سجده ی نورانیت پرنور شد گه فلک بهرت مصلا شد شب میلاد تو تاکه روزی از نفس هایت مدد پیدا کند شادمان قلب مسیحا شد شب میلاد تو موسی ازطورش دگر حرفی نزدوقتی شنید آسمان غرق تجلا شد شب میلاد تو عدل وایمان وشرف درانتظار تو نشست منتظر بر صبح فردا شد شب میلاد تو برظهور تو دعا می کرد با سوز درون هرکه درهرجا لبش وا شد شب میلاد تو ساقی جام محبت ،تشنه ی مهر توام صحبت ازجام تولا شد شب میلاد تو روشنی بخشید برجان «وفایی» مهرتو گرکه طبعش باز گویا شد شب میلاد تو ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به نامِ نامیِ مولا شدم مجنون شدم شیدا گرفتارِ شما هستم که آزادم در این دنیا سرم را عاشقانه می نَهم زیرِ قدومِ تو بده قیمت به این چشمِ تَر و بگذار بر آن پا سلام ای نازدانه... ای گلِ نرگس... گلِ حیدر تمنّا می کند وصلِ تو را در هر نفس زهرا نوشته خالقت بر رویِ بازویِ تو جاءَالحق به زیر افتاده باطل می رود شمشیرتان بالا پیمبر صورتی و مرتضی سیرت یقین دارم... که سربازی کند در لشکرت سردارِ عاشورا دو زانو می نشیند در حضورت شاهِ خوبی ها دعا کرده تو را هر روز و هر شب زینبِ کبری زمین و نُه فَلَک را می زند مالک به نامِ تو چه از این بهتر آقاجان که من هستم غلامِ تو تمامِ انبیا را می شود پیدا کنم با تو تویی آدم تویی نوح و خلیلِ حق تعالی تو یدِ بیضایِ موسایی دَمِ احیاگرِ عیسی جمالِ یوسف و لحنِ خوشِ داوودِ اَسراء تو به شرطِ گامهایِ خِضری اَت دنیا گلستان است سَر از اَیّوب در صبری... به دریا نوح زد با تو زمین با تو زمان با تو سَمَک با تو... سَما با تو شبِ معراج می بردی نبی را تا ثریّا تو نمازِ عاشقی را انبیا پشتِ سرِ احمد... به جا می آورند آقا صَلاتی و مُصَلّا تو تو می آیی که برداری تمامِ بارِ دنیا را کمالِ دینِ خاتم جنةُ الاعلایِ دلها تو تو شرحِ محشری آقا خودِ پیغمبری آقا یقین دارم که سر تا پا سراسر حیدری آقا عجب حالِ خوشی دارم شما تفسیرِ اِکسیری سر از اِکسیری و احیاگرِ قلبِ زمین گیری تو از نسلِ ولیُّ اللهی و تیغِ تو سیفُ الله تو شیرِ خالقِ مَنّانی و رویایِ شمشیری صدایِ کعبه هم درآمده می گوید اَدرکنی بیا ای صاحبِ خانه بگو در خانه تکبیری کلامُ الله را بر منبرِ حیدر تو معنا کن قضایی تو قَدَر هستی شبِ قدری و تقدیری تویی لیلایِ دلهایِ شکسته من شدم مجنون منم دیوانه یِ عشقت منم مجنونِ زنجیری بگو یا اَیُّهاَ العالم اَناَ القائم اَناَ المهدی بگو که انتقامِ کشته یِ لب تشنه می گیری به همراهِ خودت ما را مسافر کن مجاور کن بده عیدیِ نوکر را مرا اِی یار زائر کن زیارت پا به پایِ تو اگر باشد صفا دارد هواخواهم کسی شد که هوایش را خدا دارد به هر کس گوشِه چشمی کرده ای در عرش آقا شد کسی را که تو خواهانی ببین جا تا کجا دارد تو هستی لیلةُ القدرِ دلِ شیدایِ مشتاقان مناجاتِ لبم طعمِ نوایِ سامرا دارد رسیده از سفر دلبر تپیده قلبِ نوکرها در این مجلس هوایم را علی موسیَ الرِّضا دارد به شوقِ دیدنِ رویت دلم مثلِ کبوترها... هوایِ پر زدن در صحنِ شاهِ کربلا دارد برایت روضه می خوانم یقین دارم که می آیی عَلَم بر خاک افتاده حَرم هوُل ُو وَلا دارد چه غوغایی شده در علقمه معنا شده مردی به حقِّ دست و بازویِ بریده کاش برگردی ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در عرشِ خدا جشنِ وِلا می گیرند آوایِ وَ لاحَولَ وَلا می گیرند امشب شبِ قدر است و گداها رزقِ‌... دیدارِ تو در کرب و بلا می گیرند ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نام تو دوان کرده به پایت قدمم را یاد تو روان کرده دوباره قلمم را با چشم کرم کاش که بسیار ببینی ناچیزی این عرض ارادات کمم را هرچند که از برکت میلاد تو شادم پنهان نتوانم کنم انگار غمم را گفتند که یار آمده، بایست که امشب پیدا کنم و سجده بر آرم صنمم را با اینکه قسم خورده ام از باده ننوشم واجب شده تا بشکنم امشب قسمم را گل در بر و می در کف و معشوق به کام است در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است ای آمدنت مژده میلاد سحرها خورشیدی و نور است پیامت به قمرها ای جان جهان جان دو عالم به فدایت باید که بیفتند به پاهای تو سرها قنداقه ات از عرش زمین آمد و دیدند انقدر ملک آمده بسته است گذرها قرآن خدایی تو و در حال نزولی پس شب شب قدر است به فتوای خبرها دیگر گره ی کار کسی بسته نماند باز است به شکرانه ی نامت همه درها دنیای خزان دیده! بهار آمده امشب عطر قدم حضرت یار آمده امشب در حال و هوای شب بارانی هر سال گرم است سر من به چراغانی هر سال در کوچه خیابان دلم ریسه کشیدم دعوت کنمت تا که به مهمانی هرسال با شبنم اشکم سر راهت گل نرگس گل کاشته ام من به گلستانی هر سال پاداش غزل های من این است بیایی یک مرتبه در جشن غزلخوانی هر سال هم خنده به لب دارم و هم اشک به چشمم حالا منم و بی سر و سامانی هرسال می خندم و با دیده ای از عاطفه جاری می خوانمت ای حضرت باران بهاری آزاد کن این روح زبان بسته ی تن را تا بال ببخشی غزل خسته ی من را بگذار که باز از تو بگوییم و بخوانیم بگذار به وصف تو برانیم سخن را بارانی و بر راه تو چشمان کویر است زینت بده با سرو قد خویش چمن را ای سامره دلتنگ مناجات شب تو مرهم شوی ای کاش دل تنگ وطن را خون از غم هجر تو دل سنگ عقیق است ای نصر من الله! تو دریاب یمن را ای نصر من الله! که فتح تو قریب است برگرد که در غیبت تو شیعه غریب است چندیست که قلب همگان بی ضربان است با تو نفس باد صبا مشک فشان است در حنجره ات داد علی اکبر لیلاست برگرد موذن! که دگر وقت اذان است بنگر به تمنای وصال تو یگانه اشک غمت از هر مژه چون سیل، روان است ای خسرو خوبان تو به فکر همه هستی هرچند گدای تو فقط در پی نان است زخم است دوتا پلک تو از گریه به جدت گرچه سبب اشک تو یک قد کمان است ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن باز آ و نصیبم سفر کرب و بلا کن 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دور زمان به نيمه شعبان رسيده است اندوه و درد و غصّه به پايان رسيده است بر جسم مُرده ي همگان جان رسيده است از آسمان ، خليفه ي رحمان رسيده است تابيدن ستاره ي مجلس مبارك است ميلاد ماه پاره ي نرجس مبارك است اين صاحب كمال كه از راه آمده ست اين وجه ذوالجلال كه از راه آمده ست اين حُسنِ بي زوال كه از راه آمده ست اين مُصصطفي خِصال كه راه آمده ست بُـرهان قاطع همه ي دوستان ماست نصّ حديث گفته ، عليّ زمان ماست اين نورسيده ماه شبستان نرجس است اين سوره ي تبارك قـرآن نرجس است اين زينتي كه بركت دامان نرجس است روح امام يازدهم ، جـان نرجس است فرمانبري از او به همه خلق گشته فرض جايي كه هست جزو صِفتهاش"ربّ أرض" از هيبتش بفهــم كه فرزند عسكري ست لبخند او به خاطر لبخندِ عسكري ست لبهاي او عسل كه نگو ، قندِ عسكري ست دلبند و دلپسند و خوشايندِ عسكري ست اين حرف جز به وصف تو انشا نمي شود "هر يوسفي كه يوسف زهرا نمي شود" دل در هواي وصل تو بي تابِ سامراست چشمم در انتظار شب و خوابِ سامراست يادت كليدِ اصليِ ابــوابِ سامراست راه وصالت از دل سردابِ سامراست احساس مي كنيم كه فردا از آن ماست وقتي دعا براي تو ورد زبان ماست شيعه به انتظار تو بايد بأيستد وقتي كه اسم خاص تو آيد بأيستد پاي كسي به جز تو نشايد بأيستد تا پيش خصم رُخ بنمايد بأيستد با اينكه سيره ات چو مُحمّد، مُحبّت است دلهاي دشمنان تو مغلوبِ وحشت است بايد كه ذوالفقار بگيري به دستِ خود روي فَرَس ، مهار بگيري به دستِ خود با جبر ، اختيار بگيري به دستِ خود از دشمنت قرار بگيري به دستِ خود بينند چون كه خلق ، علمداريِ تو را اقــرار مي كنند علي واريِ تو را آقا بيا و بر سـَلَفي ها عِـتــاب كن قدري پيِ هلاكتِ داعش شتاب كن با دست خويش آن دو نفر را عذاب كن ما را شريك اين همه فعل ثواب كن از خون تمام معركه را رنگ مي كني وقتي به شيوه ي پدري جنگ مي كني اي قتله گاهْ ديده ي ما زودتر بيا اي پير اشكِ كرب و بلا زودتر بيا جان شهيدِ دستْ جدا زودتر بيا يارا ! به خاطر اُسرا زودتر بيا جدّت صدات مي زند از منبر سنان "عجّل عليٰ ظهوركَ يا صاحب الزّمان" ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز دل، چلّه‌نشین حرمِ راز شده‌ست مرغ شب، با نفس صبح هم‌آواز شده‌ست باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت هر که دیدش، "زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق" گفت جلوۀ "وَالقمر" و آیت "وَالعصر" آمد رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست "آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست" عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم عیدی روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود روز نابودی تزویر و زر و زور شود یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود عیدی روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا روز آغاز ثمربخشی خون شهدا برسد پرتو روشنگر مصباح هدی تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش عید روزی‌ست، که با عشق، هماهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود ✍" 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس ای روشنی محفل و ای رونق مجلس ای راز غمت درس مدرّس به مدارس تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب! تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای آخریـن امید رسـالت خوش آمدی خورشید آسمـان عـدالت! خوش آمدی سر تا به پات قدر و جلالت! خوش آمدی بنیان‌کن اساس ضلالت! خوش آمدی با مقدم تو گشت زمین رشک آسمان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان اسلام بـا ولادت تـو بـاز جـان گرفت روی ندیـدۀ تـو دل از آسمـان گرفت دیـن بـا ولایتت شرف جاودان گرفت «حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت» جاء الحقت رسید بـه گوش جهانیان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان ای از خدا سلام به جسم و به جان تو آوای وحـی می‌شنــوم از زبــان تو دل‌بـرده از پـدر ز مـلاحت بیان تو قرآن بخوان که بوسه زند بر دهان تو ای عمر وحی از نفست گشته جاودان عجل علـی ظهورک یا صاحب‌الزمان میـلاد تو ولادت خوبان عالم است عید هزار موسی و عیسی‌بن‌مریم است میـلاد اهـل‌بیت رسول مکرم است میـلاد دیگـر شهـدای مکرم است میـلاد سیدالشهــدا را دهـد نشـان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان بازآ که اولیای خـدا چشم‌شـان به توست یـاران سیدالشهــدا چشم‌شـان به توست سرهای تشنه گشته جدا، چشم‌شان به توست مکه، مدینه، کرب‌و‌بلا چشم‌شان به توست کعبه گشوده چشم به راه تو همچنان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان ما از تو دور و جای تو پیوسته بین ماست روی ندیـده‌ات همـه جا نور عین ماست چشم انتظار ماندن ما دین و دِین ماست جمعـه گــواه نالـۀ ایـن الحسین ماست یک جمعه این سوال نیفتاده از زبان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان تو خود شبان و این رمه در انتظار توست چشم جهانیـان همـه در انتظار توست مولا! بیـا کـه فاطمـه در انتظار توست خورشید نهـر علقمـه در انتظار توست بر بازوی عموی خود این جمله را بخوان عجـل علی ظهـورک یا صاحب‌الزمان تو غایبی و خلق جهان در حضور توست ملک خـدای عزوجـل غـرق نـور توست جای تو خالی است و جهان پر ز نور توست آقـای عیدهــا همـه روز ظهــور توست از چشم ما نهانی و در عالمی عیان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان بی تـو شـب سیــاه شـده روزگار ما بی ‌تو شده است خنده گل نیش خار ما رنـگ خـزان گرفتـه سراسر بهـار ما بــازآی ای قــرار دل بـی‌قــرار ما بازآ که ذکـر مـا شده الغوث الامان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان کی می‌شود که پای به چشم بشر نهی؟ عمامــۀ رسـول خـدا را به سر نهی بر قلب دشمنـان ولایت شـرر نهی تا یک نظر به جـانب اهل نظر نهی رخ بر تمـام منتظـرانت دهـی نشان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان ای زخــم پیکـر شهــدا بی‌قرار تو چشم علی به دست تو و ذوالفقار تو فریـاد انتقـام شهیـدان شعـار تو لبخند می‌زند عموی شیرخوار تو کای دست انتقـام خداونـد لامکان! عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان دست حقّی و کاتب لوح و قلم تویی بهـر ظهـور، بیـن امامان علم تویی بگشای رخ که هادی کل امم تویی مـولا! بیـا! بیـا! کـه امام حرم تویی گویـد بـلال بـر تـو به بام حرم اذان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان ای دست اولیــای الهـی به دامنت جوشن کبیر در صف پیکار جوشنت پیـــراهن حسیــن، بـرازندۀ تنـت «میثم» تمام چشم شده بهر دیدنت چشمش بود به راه تو، اشکش به رخ روان عجـل علـی ظهورک یا صاحب‌الزمان ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای که در دل هستی و با چشم ِ تر می بینمت عاقبت یک روز با چشمانِ سر می بینمت روبرویِ استغاثه های ناب مادرم در دعای عهدِ هر صبحِ پدر می بینمت چند سالی می شود اشکِ مرا می بینی و در میان اشک هایِ شعله ور می بینمت مطمئنم که بزودی بعدِ صبر و انتظار میرسی! در گرگ‌ و میش ِ یک سحر می بینمت عطر نرگس از عبایت می وزد سمت دلم در هوایِ بی نظیرِ دور و بر می بینمت در کنارِ کعبه روزی از سفر می آیی و می رسد سالِ وصال و در حضَر می بینمت با تمام آنچه در وصف تو عمری گفته اند سرتری و با نگاهی خوب تر می بینمت چشم در چشم ِ تو بودن سهم آن سیصد نفر وای بر من که به قدرِ یک نظر می بینمت! ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7