eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
965 ویدیو
40 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 در عزای 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال بر روی دستِ بابا خندید و رفت از حال قلبش تکان تکان خورد و جایِ جرعه ای آب؛ تیری به حنجرش خورد! ترسید و رفت از حال قنداقه غرق خون شد! پس ناتوان و آرام... بر دورِ لب، زبانش چرخید و رفت از حال بابا چه بغض کرد و از گوش تا به گوشَش- -را با لبانِ لرزان، بوسید و رفت از حال با چشم نیمه بازش یکریز پلک میزد یکریز دست و پایش لرزید و رفت از حال شش ماهه بود و بابا برداشت از گلو خون بر آسمانِ هفتم پاشید و رفت از حال گهواره کنج خیمه؛ بیتاب تاب میخورد مادر دو دستِ خود را بویید و رفت از حال! 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴🍃شب هفتم محرم،زبانحال حضرت رباب(س) 🍃🏴 -لطفا حقّ روضه ادا شود- سکوتِ نگاهش جلو چشممه نبودش رو سخته تصوّر کنم به داغش دلم کرده عادت ولی... چجوری جای خالیش و پُر کنم؟! عطش داشت و شد زبونش سفید به سختی به هم میرسیدن لباش چقد نیمه شب گریه کردم تا که- بِره از تو گوشم صدا گریه هاش بمیرم الهی واسه غربتش براش با چه لحنی لالایی میخوند علی اصغرم(ع) رو سه شعبه گرفت حسینم(ع) ولی کاش پیشم می موند شنیدم که حیرون شد و بی رمق با قدّ کمون، بی پسر برمیگشت شنیدم رو دستاش زده دست و پا الهی بمیرم! بهش چی گذشت... پر از تیر شد گوش تا گوش ِ اون گلوی ضعیفش دیگه جا نداشت دو تا دستایِ کوچیکش سرد شد گلم غرقِ خون پلک رو هم گذاشت نگم از اسارت که توو کلّ راه دیدم خونی؛ قنداقۂ پاره رو یکی کف میزد، هی ترانه میخوند رو دستش می رقصوند گهواره رو رسیدیم و با هلهله اومدن یه عدّه زنِ کافر و بی حجاب می پرسید از من زنِ حرمله(لع) با خنده... ببینم! کدومه رباب!؟ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
YEKNET.IR - zamine 2 - shabe 5 moharram1399 - motiee.mp3
5.3M
🔳 🌴سربند یاحسین می بندم رو سرم 🌴با این سن کمم با تو همسنگرم 🎤 👌فوق زیبا 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مداحی آنلاین - از هرم تشنگی میسوزه گریه هات - حاج حسن خلج.mp3
9.99M
🔳 🌴از هرم تشنگی میسوزه گریه هات 🌴گلبرگ صورتت علی خشکه مثل لبات 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ رضیع الحسین(ع) بین گهواره،به ارباب،چه زیبا خندید مثل یک غنچه‌ی نشکفته به مولا خندید پدرش،عازم میدان شد و در آغوشش طفل شش ماهه‌اش از شوق به بابا خندید نور خورشید چه سوزان به رویش میتابید شوق رفتن به سرش بود،به گرما خندید عمر سعد لعین دید که لشکر پاشید همه در شکّ و یقین،حرمله اما خندید این چه عشقیست که در کرب و بلا جاری است؟ تیر در بین گلویش،به تقلّا خندید 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شش ماهه به روی دست بابا در تب ذکر لبِ اهل خیمه یارب یارب زد تیر سه شعبه را... بمیرم! ایکاش چشمان رباب(س) را بگیرد زینب(س)!
♥️📿 "اگــردرآتشم‌اندازۍ بہ‌اهالۍآنجـا‌خواهم‌گفتــــ کہ‌دوستت‌دارم حسین❤️ 🌱
هدایت شده از سخنرانی های عالی
ناگفته های دوم (پالایشی) وخبر ویژه 👇 😍موقتا امشب اسمِ 💲تک سهم ویژه vip 💲رو در کانال معرفی میکنم🤑به خاطر جبران ضرر دوستان میخوای بدونی چیه؟؟و چند درصد٪ سود میده؟؟؟؟ از دست نده تا حذفش نکردم ❤️سریع عضو شو❤️ 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2572943369Cd448da7095 👆👆👆vip 1000%👆👆10برابری
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار _________ الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت به جلوه‌های جمال تو ماه خیره شده‌ست شکوه وحی در آیینه‌ات ذخیره شده‌ست تو عطر گلشن یاسین، شکوفهٔ یاسی تو با پیامبر عشق، «اَشبَهُ النّاسی» نگاه گرم تو باغ بنفشه‌کاری بود در آبشار صدای تو، وحی جاری بود کسی به جز تو کجا حُسنِ مهرپرور داشت ملاحتی که تو داری فقط پیمبر داشت... الا که سروِ خرامان‌تر از تو، باغ ندید کسی که روی تو را دید، درد و داغ ندید تو بازتاب سپهر چهار معصومی تو سایه‌پرور مهر چهار معصومی تجلّیات یقینت به اوج می‌زد اوج امید در دل و جان تو موج می‌زد موج ظهور و جلوهٔ ایمان مطلق از تو خوش است ترنم «اَوَلَسنا عَلَی الحَق» از تو خوش است همین که منطق تو منطق رسول خداست حساب حُسن تو از دیگران همیشه جداست بلاغت از سخنت می‌چکد، گلاب صفت و گرمی از نفست خیزد، آفتاب صفت کسی به کوی وفا چون تو راست قامت نیست که قامتی که تو داری کم از قیامت نیست حسین محو تماشای راه رفتن توست مرو که خون تماشاییان به گردن توست... الا که گردش تو در مدار حق‌طلبی‌ست تو زمزمی و جهان در کمال تشنه‌لبی‌ست تبارک اللَّه از آن خلقت پیمبروار که حسن خلق تو آیینهٔ خصال نبی‌ست بگو جمال جمیل تو را نگاه کند کسی که عاشق روی پیمبر عربی‌ست شجاعت تو علی‌گونه بود روز نبرد شهامت تو نشانِ نماز نیمه‌شبی‌ست به عزت تو و گل‌های کربلا سوگند که خال کنج لبت مُهر هاشمی نَسبی‌ست «هزار مرتبه شُستم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن نشان بی‌ادبی‌ست» قسم به آینه‌ها نور مشرقینی تو سفیر عشق، علی اکبر حسینی تو 🔸شاعر ____________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار ___________ قد رعنای تو چون سرو سپیدار شده کربلا محو رخ احمد مختار شده دور تا دور سرت آیینه می چرخانم بسکه گیسوی بلند تو دل آزار شده تا کمی راه روی این دل من می لرزد قد طوبایی زهراست پدیدار شده چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم قامتت شانه به شانه با علمدار شده گر ترک خورده لبت غصه مخور ای بابا تشنه ی وصلی و هنگامه ی دیدار شده تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا گفتم ای وای علی بی کس و بی یار شده نیزه ها رفت چو بالا به سر خویش زدم وسط معرکه این یاس گرفتار شده کوچه ای باز شدو هر که زره آمدو زد ماجرای تو شبیه درو دیوار شده زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شده دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز صورتت جلوه ای از حیدر کرار شده خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر ای جوانم ز غمت دیده ی من تار شده اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد این عبا تا به ابد محرم اسرار شده 🔸شاعر: _____________________ 🏴 اشعار __________ دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی پاره های بدنت را جگرم سوخت علی ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی لخته خونی که برون از گلویت آوردم ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی این همه نیزه میان بدنت گم شده است با که گویم محنت را جگرم سوخت علی از همان دور شنیدم رجزت را پسرم این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی نعرة حیدری و نالة یا زهرایت می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی گر نیایند جوانان حرم یاری من که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی 🔸شاعر: ______________________ 🏴 اشعار ______ ما را سرشته است گرفتارمان کند خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند از خاک کربلا و نم اشک فاطمه خلقت شدیم تا که علی وارمان کند با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای ما را خرید تا که خریدارمان کند یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد با یک کلاف، راهی بازارمان کند بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما میثم شدیم تا که سر دارمان کند هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست دستی رسید تا که سبکبارمان کند نازم به چشم مست همان شاهزاده ای که یک نگاه کرد که بیمارمان کند از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على اى ترجمان آيه ى ايثار يا على آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود هر لحظه با وجود تكرار يا على يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى چون صاعقه به قلب شب تار يا على پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى در كارزار ، كار همه زار يا على از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه فرياد زد ز شوق، علمدار يا على بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد اى هيبت تو حيدر كرار يا على اى قله ى غرور و قرار دل حسين تنها مؤذن حرم يار يا على اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن گر مى روى برو جگرم را خبر نكن وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود آیینهء وجود تو تکثیر می شود هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت برگشته و به کشتهء تو شیر می شود اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم داغ تو بر دل پدرت تیر می شود برخیز ای تمام ادب، پیش پای من دارد کنار تو پدرت پیر می شود اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود سرو امید من ، همهء آرزوی من برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی بی تو ز زندگی دل من سیر می شود اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى 🔸شاعر : __________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار _________ بار من را كمرم نه سر زانو برداشت كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت در خداحافظي ات بود كه من افتادم آه راحت نتوان چشم ز آهو برداشت آهوي خوش قد و بالاي حرم، ميكُشَمَش نيزه زن را كه رسيد از رويت ابرو برداشت هر چه كردم بخدا روي به قبله نشدي علتش نيزه ي آن بود كه پهلو برداشت ديدم از دور كسي رَختِ تو را ميپايد آمدم زودتر از من او همه را او برداشت زخمهاي بدنت از دو طرف مرتبط اند هر كسي نيزه اي از پشت زد از رو برداشت بين ِ ميدان نشد اما وسطِ خيمه كه شد آخرش عمه ي تو دست به گيسو برداشت بخدا خسته شدم آه كجايي اكبر كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت عاقبت توي عبايي جگرم را بردم با چه وضعييتي آخر پسرم را بردم 🔸شاعر: _____________________ 🏴 اشعار _________ شمشیر می زنی و سپاهی برابرت طوفان شده به برقِ نگاهِ دلاورت چندین هزار نامه نوشتند و عاقبت نا مردمانِ کوفه نبودند یاورت! نامِ حسین وردِ زبان هایشان ولی در قلبِ کورِ خویش، نکردند باورت در ازدحام نیزه و باران سنگ ها صد زخم اضافه شد به جراحاتِ پیکرت انگار که گلویِ پُر از لَختِه های خون بدجور بسته راهِ نفس هایِ آخَرَت خوردی زمین، به وقتِ هجومِ حرامیان در پیش چشم های پُر از اشکِ خواهرت زینب، دوباره زینبِ سابق نمی شود! تا اینکه دید، پیکرِ در خون شناورت بی تابی رقیه امانش نمی دهد... وقتی که می رود به سَرِ  نیزه ها، سَرَت 🔸شاعر: ____________________ 🏴 اشعار ___________________ قصد دارد بدود تاب و توانش رفته پیرمردی که غریبانه جوانش رفته هرچه میخواست که با پا برود باز نشد عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته وقت پیری همه امید پدرها پسراست تکیه گاه قدو بالای کمانش رفته.. فرصت اینکه کند پا به رکابش هم نیست دیر راهی شود از دست زمانش رفته از سر ماذنه افتاد موذن برخاک تا به خیمه غم هنگام اذانش رفته باچه ضجری به سر نعش علی می آید باچه حالی که توان بهر بیانش رفته آمد و دید پیمبر به زمین افتاده آمد و دید که حیدر ضربانش رفته هرچه میدید علی بود علی بود علی بدنش بیشتر از حد مکانش رفته آنقدر نیزه به هرجای تنش ریخته اند که توان از بدن نیزه زنانش رفته تیرها مثل حسن با بدنت لج کردند هرچه تیر است دراین دشت نشانش رفته عصمت الله به بالای سر شاه آمده دید افتاده کنارش،  وَ جانش رفته.. نوبت کار جوانان بنی هاشم شد کار بسیار جوانان بنی هاشم شد 🔸شاعر: ___________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار _____________ کوفیان منتظر و در صدد آزارند نکند داغ تورا روی دلم بگذارند پسرم خیمه همینجاست مرا گم نکنی پسرم دور نشو سنگ دلان بسیارند پسرم دستِ خودَت نیست اگر تنهایی این جماعت همه از اسم علی بیزارند! این جماعت همه امروز فقط آمده اند داغِ هفتاد و دوتا گُل به دلم بگذارند سنگ ها...هلهله ها...پیکر تو...یک لشکر وای این قوم چرا این همه خنجر دارند؟ عصرِ امروز جوانان حرم جسمت را باید از هر طرفِ دشتِ بلا بردارند دیدی آخر تو به معراج رسیدی پسرم باید انگار تو را پیش خودم بسپارند... 🔸شاعر: ________________________ 🏴 اشعار _______________ بازدلشوره ای افتاده به جانم چه کنم تندترمیزند آخرضربانم چه کنم پسرم رفته و چندیست از او بی خبرم باز هم بی خبری برده امانم چه کنم آه یا راد یوسف پسرم برگردد نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم همه ترسم از این است صدایم بزند دیر خود رابه کنارش برسانم چه کنم گرگهادور وبر یوسف من ریخته اند پدری پیرم وافتاده جوانم چه کنم به زمین خورده انار من وصد دانه شده جمع باید کنم او راو ندانم چه کنم جگرسوخته ام را زحرم پوشاندم مانده ام زار که باقد کمانم چه کنم 🔸شاعر: ____________________ 🏴 اشعار _________ ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم می زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق آبروی چشم ها، یا حسن و یا حسین قبله ی حاجات ما، اوج عبادات ما روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین یکی بدون حرم، یکی بدون کفن سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر کشته ی یک ماجرا، یا حسن و یا حسین حسن امام حسین، حسین اسیر حسن هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب در وسط شعله ها، یا حسن و یا حسین 🔸شاعر: ____________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار _______________ چشم ها چون چشمه ای جوشید و دریا گریه کرد آسمان لرزید و دل نالید و صحرا گریه کرد ماه بر سر میزد و ابری پُر از فریاد شد در زمین غوغا شد اما عرش اعلی گریه کرد شبه پیغمبر میان خاک و خون غلطیده شد حضرت روح الامین نالید و طوبی گریه کرد خیره شد وقتی به سوی خیمه آل عبا بغض کرد آن لحظه و در بین اعدا گریه کرد کائنات از هم جدا شد لحظه جان دادنش نوح بر سر میزد اما خضرو موسی گریه کرد بند بند پیکرش ازهم جدا افتاده بود نوحه خوان شد زینب کبری و لیلا گریه کرد تکه تکه بر زمین میریخت سَرو هاشمی در میان خیمه ها چشمان سقا گریه کرد لختهء خون گلو راه نفس را بسته بود زلف او در دست دشمن بود و تنها گریه کرد آنقَدَر پا بر زمین کوبید زیر دست و پا ارباً اربا شد قد رعنا و اعضا گریه کرد فرق او شقّ القمر شد در بلای کربلا خنده های دشمن از یک سو و مولا گریه کرد نیزه ای در بین پهلوی علی جامانده بود دست بر پهلو رسید آنجا و زهرا گریه کرد 🔸شاعر: ______________________ 🏴 اشعار ___________ سلام! صبح تجلی خاندان حسین! سلام! روشنی چشم مهربان حسین! بدون نور تو خورشید محتضر شده است پس از تو تیره شود رنگ آسمان حسین برای اینکه تجلی کنی به نام شهید چه پیر کرده پدر را غمت، جوان حسین تو از حسینی و سوی حسین بازآیی که بازگشت تو باشد به آستان حسین بنوش جرعه به جرعه جراحت از لب تیغ بیا و جام عطش نوش، از دهان حسین تو را بریده بریده صدا زده پدرت چه خوب شرح نموده تو را زبان حسین کنار حائر تو آسمان نشسته به خاک کنار تو به زمین خورده زانوان حسین در این عبا جگر پاره پاره حسن است که روی هم همگی میشوند جان حسین اجازه‌ای بده تا بر حسین سجده بریم که از گلوی تو جاری شده اذان حسین 🔸شاعر: _____________________ 🏴 اشعار _____________ حیف دلی صرفِ انتظار نکردیم کار زیاد است و ما کار نکردیم زحمت ما با تو بوَد حضرتِ رحمت غیر گِره رویِ شانه بار نکردیم این عرقِ شرمِ ماست ریخت که محسن رفت و سَری خرجِ اقتدار نکردیم خسته شدم پایِ غمت  پیرغلامی... گفت که یک کار از هزار نکردیم کاش که پیش تو بگوییم  بنامت هرچه که کردیم اگر ، قمار نکردیم اهل مناجات بُرد فیضِ ملاقات سعی کمی هم پِیِ دیدار نکردیم مَرکب ما نه که ما مَرکب اوییم نفس نگون را چرا مهار نکردیم مرقد جدّت دل گریه کنان است وای اگر سینه را مزار نکردیم علتش این بود مادرِ تو حرم بود این شب جمعه اگر هوار نکردیم ناله‌ی شهزاده بود شاه زمین خورد گفت که زخم تو در شمار نکریم وضع تو پیداست از گفتن دشمن: هیچ کسی را چنین شکار نکردیم پیکر تو آخرش به روی زمین ماند آه علی جان بگو چه کار نکردیم 🔸شاعر: ______________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🏴 زبانحال، در عزای 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی جای-جایِ بدنش رفته و ساییده شد نیزه ها آب-نداده پسرم را کشتند با لب تشنه به خون خفته و غلتیده شده روی پیشانی اش افتاده چه ردّ شمشیر لبش از فرطِ عطش خشک و چروکیده شده گلِ لیلا شده پرپر، چه به هم ریخته است نه که با دست! که با تیر و کمان چیده شده میگذارم نگران! صورتِ خود را با اشک... به روی صورتِ زیبایِ خراشیده شده شیشۂ عمر علی اکبرِ(ع) من خورد زمین کمرم خم شده و... وای چه پاشیده شده می برم بینِ عبا دار و ندارِ خود را با همان دست که یخ کرده و لرزیده شده! 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار ________ این سو و آن سو می روی بالای نیزه ششماهه ام..حالا شدی آقای نیزه.. سخت است باور کردنش!ای کاش می شد تا که در آغوشم بشینی جای نیزه.. گریه جوابِ غصّه هایت را نمی داد ای کاش سینه می زدم در پای نیزه تنها نه من می نالم و می گریم ای گل بشنو خودت ششماهه..های و های نیزه دیدی بجای بوسه از زیرِ گلویت... افتاد پای حنجرت امضای نیزه.. اینقدر با لبهای خود ما را نسوزان آتش گرفته روی نی سقّای نیزه 🔸شاعر؛ _________________________ 🏴 اشعار ____ او آب را به دست خودش آفریده است دریا عقیق سرخ لبش را مکیده است روشن ترین دعای قنوت حسین شد نوری که از گلوی سپیدش دمیده است حتی فرات حق لبش را ادا نکرد غیر از سه شعبه ای که نوکش آب دیده است تیر از میان آن همه مضمون گریه دار معنای نازک گلویش را گزیده است طفلی هنوز راه نیفتاده است ... آه خون با شتاب بر رخ پاکش دویده است وقت تلظی لب او آب می شود دریا؛ که منت از برهوتی کشیده است تشییع پیکرش به عبا احتیاج داشت مانند پیکری که بریده بریده است او رفت و آب خوردن مادر عذاب شد جرعه به جرعه طعم عطش را چشیده است از آسمان حنجر زخمی و تشنه اش بر خاک عرش، خون گلویش چکیده است قطعاً که گاهواره او عرش کبریاست درصحن سینه ی پدرش آرمیده است چاووش نیزه ای شده لالایی رباب حالا که طفل تشنه به دستش رسیده است 🔸شاعر: _____________________ 🏴 اشعار ________ پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال بر روی دستِ بابا خندید و رفت از حال قلبش تکان تکان خورد و جایِ جرعه ای آب؛ تیری به حنجرش خورد! ترسید و رفت از حال قنداقه غرق خون شد! پس ناتوان و آرام... بر دورِ لب، زبانش چرخید و رفت از حال بابا چه بغض کرد و از گوش تا به گوشَش- -را با لبانِ لرزان، بوسید و رفت از حال با چشم نیمه بازش یکریز پلک میزد یکریز دست و پایش لرزید و رفت از حال شش ماهه بود و بابا برداشت از گلو خون بر آسمانِ هفتم پاشید و رفت از حال گهواره کنج خیمه؛ بیتاب تاب میخورد مادر دو دستِ خود را بویید و رفت از حال! 🔸شاعر: _______________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار _________________ پی دریا شدن چون رود غم آواره می آیی به دست موج موج گریه از گهواره می آیی چرا اینقدر آشوبی، نکن اینطور بیتابی کمی دیگر در آغوش پدر آرام میخوابی کلامی از تو شیرین میکند تلخی دنیا را بیا و این دم رفتن زبان واکن بگو بابا! ببوسد زودتر ای کاش گلبرگ دهانت را که آتش میزند داغ تو قلب باغبانت را به بزم تیرها، مردانه، بی شمشیر می آیی تو که جنگی نداری بی کمان و تیر می آیی عبای باغبان دشت سرخ از ردّ بارانست گمانم غنچه نشکفته ای درگیر طوفانست گلو باید بگیرد کام جان از چشمه ای دیگر نمینوشد به جز خون آسمان از چشمه ای، دیگر سپاه شب به کام خون کشیده رنگ و رویت را بگو دیگر نمیبیند سپیدی گلویت را تویی که از زمین با آرزوی ماه دل کندی چرا در خواب نازت چشم هایت را نمیبندی به روی خاک سوزان چشم هایت را ببندی کاش میان سوختن، در خاک خوابیدن نخندی کاش به معراج بلا سرمیگذاری روی سرنیزه سرت آرام میگیرد به جای شانه بر نیزه 🔸شاعر: ____________________________ 🏴 اشعار ________________ صدای لالایی میاد از توی خیمه رباب کبوتر کوچیک من گریه نکن آروم بخواب بخواب شاید بارون دلش بسوزه یه کم بباره بباره و عمو نره تا که برات آب بیاره رقیه طاقت نداره ببینه اشکای تو رو با دستای مهربونش گرفته دستای تو رو الهی که من بمیرم تا تو رو اینجور نبینم طاقت ندارم ببینم هی میزنی چنگ به سینم سرباز کوچیکم بخواب بابا بیرون منتظره میخواد که همراه خودش تو رو به میدون ببره یادت باشه وقتی میری خنده نیاری رو لبت تا نبینن خنده هاتو آدمای دورو برت بذار ببندم رو سرت سربند یا فاطمه رو پشت و پناهت فاطمه حالا دیگه پسر برو 🔸شاعر: ___________________________ 🏴 اشعار ____________ از شبِ هفتم به اهل خیمه بستند آب را تشنگیِ کودک شش ماهه برده تاب را از دوچشمِ مادرش ، آری ، گرفته خواب را او دراورده به گریه ، از عطش ، مهتاب را کل خیمه در پیِ آبی برای این پسر ما همه بودیم تشنه ، لکن اصغر تشنه تر دشمنان با اشکِ چشمِ من ، تسبم میکنند بی علی هستند و قطعا قبله را گم میکنند شاید اینها بر منِ خسته ترحم میکنند این غدیرِ خونیِ مارا کمی خُم‌ میکنند بردمش من اصغرم را سمتِ میانِ نبرد هیچکس یک قطره آبی هم به ما هدیه نکرد تازه ، من دیدم که تیری هم به سمتِ ما زدند... کل لشکر تیر را دیدند و از خود جا زدند تا سفیدیِ گلو ، چون ماه ، شد پیدا ، زدند آب ، هیچ اصلا! چرا با تیر ، کودک را زدند؟ داشتم میگفتم از خشکیِ لب هایش ولی آه... ، بدجوری به خود پیچید یک دفعه علی گرچه لشکر خواستند آبی دهند ، اما نشد هیچکس بهرِ کمک کردنِ به کودک پا نشد اصغر از این همهمه حتی دو چشمش وا نشد گفتم: اصغر رو زدم! شرمنده ام بابا ، نشد... حال من ماندم میانِ خیمه و این دشمنان مانده ام حیران و سرگردان ، میانِ این و آن... کودکِ شش ماهه‌ی من ، سوخته بال و پرش بین قنداقِ پر از خون است ، جسمِ اطهرش روی یک دستم تنش ، برروی یک دستم سرش حال بفرستم کدامش را برای مادرش؟ تیر خورده جای شیر و خواب رفته اصغرم بهرِ خوابیدن ، علی را پشتِ خیمه میبرم آرزو دارم نبیند مادرش این صحنه را پیکرش در بین قنداق است و سر از تن جدا خاک میکردم علی را در زمین کربلا ناگهان هم مادرش آمد به پشتِ خیمه ها کاش وقتی که میانِ خون نشستم ، بی پناه مادرم هرگز نیاید گوشه ای از قتلگاه... 🔸شاعر: _____________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
💔🥀 کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی جای جایِ بدنش رفته و ساییده شده 💔 💔🥀