eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
987 ویدیو
51 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی که نامِ فاطمه اُمُّ البنین شد یارِ امیرالمؤمنین بانویِ دین شد درسِ اَدب داد و به او دل داد زینب ذکرِ حسن با دیدنِ او آفرین شد عبّاس نعمت بود و او با شکرِ نعمت سرچشمه یِ ایثار در فتحُ المبین شد وقتی بشیر آمد خبر از ماه می داد می گفت ساقی تشنه لب نقشِ زمین شد در علقمه غوغا شد و دستش جدا شد چشمش پر از خون و پریشان آن جَبین شد بر رویِ نی پهلو زد و رویِ حرامی... بر این حرم وا شد که روضه آتشین شد عبّاس رفت و معجر از سرها کشیدند وَ گوشواره قصّه ای تلخ و حَزین شد زینب اسارت رفت با سیلی و دشنام همراهِ ناموسِ علی شمرِ لعین شد اُمُّ البنین فریاد زد فرزندهایم نذرِ سری که شد جدا... نیزه نشین شد شهرِ مدینه ناله یِ من یا حسین است او که تنَش پامالِ مَرکبهایِ کین شد جانِ علی اصغر حلالم کن ربابه او رفت مشکی پر کند امّا چنین شد اسمِ ابوفاضل به لب آمد دلِ ما... بی تابِ دیدارِ مَهِ پرده نشین شد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عباس ، یلی ست، قسمتِ ام بنین شد بارشِ ابرِ هیئت ام بنین بشکست، دلت، نیست غمی هدیه کن اشک اینها همه نذر حضرت امً بنین ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خیره ماندهِ نگاه آخرِ من تا زیارت کند عزیزش را تا که خانم بیاید و بنهد سرِ زانو سر کنیزش را من که یک عمر را مسلمانِ خدمتِ بچه هایِ فاطمه ام لطفِ مولا علی بزرگم کرد این که من خاک پایِ فاطمه ام خاکم اما در آسمانِ ادب قرصِ ماهی و کوکبی دارم هر چه دارم قسم به خانمی اش از کراماتِ زینبی دارم روز اول که درب این خانه قامتم پیشِ مقدمش تا شد تا کشیدم به دیده چادرِ او رو به چشمم درِ جنان وا شد چشمم از اشک شوق پُر می شد تا که مولا مرا دعا می کرد خانه داریِ پایتختِ کرم نفسم را پُر از خدا می کرد تا که یک وقت یاد و خاطره ی مادر آتش به سینه ها نزند عرض کردم به محضر مولا که مرا فاطمه صدا نزند بی کرانِ ارادت و ادبم در دو عالم گره گشایم شد که علی چهار دفعه بابا و نامِ ام البنین برایم شد چهار تا یل، چهار تا عاشق در نگاهِ علی مذاب شده چهار تا مرد ، چهار روح ادب خاکِ راهِ ابوتراب شده چهار سربازِ سر به زیرِ حرم نوکرِ محض در برِ زینب که گره زد خدا به غیرتشان گرهِ زیرِ معجرِ زینب چهار شیرِ نبردِ دریادل که ز دستِ کریم مست شدند چهار سرمستِ جامِ لطفِ حسن که همیشه خدا پرست شدند بین این چهارتا که عیسایند یک نفر هست که مسیحا شد بین این چهارتا اباالفضلم آنقدر نوکر است آقا شد پای درسِ امام هایِ خودش سیزده ساله بود عالم شد آنقدر از حسین نور گرفت لقبش ماهِ آل هاشم شد نذر کردم که تا ابد بشود خادمِ منحصر به فرد حسین که دو تا بازویِ علمگیرش همه جا می خورد به درد حسین وقت راهیِ کربلا شدنش نَبَرَد تا که بچه هایش را امر کردم که بی پِسر برود تا نگیرند دست و پایش را با خودش بی برادرانش تا خلوت عاشقانه ای دادم وسطِ تیغِ ابروانش را بوسه ی مادرانه ای دادم پسرِ قد رشیدِ حیدری ام غم نبینند دختران حسین حامی قدُّ و قامتِ زینب جانِ من ، جان تو و جان حسین با نگاهِ پُر از سفارشِ من کاروانِ فراق راهی شد تا رقیه نشست بر دوشش پیشِ چشمم چه دلبخواهی شد خیسِ باران ز هجر روی حسین گرمِ ذکر و دعا شدن سخت است از نگاهِ حسین جان خودش یک نفس هم جدا شدن سخت است روزگاری گذشت و بی خبری بینِ این خانه مو سپیدم کرد تا شنیدم که کاروان آمد در مدینه پر از امیدم کرد تا رسیدم کنارِ دروازه قامتم زیر بار غم تا شد چقدر قافله عوض شده ست چشم دلواپسم که دریا شد زینبِ زارِ مو سپید شده ازحسینم فقط خبر آورد گفت مادر ولی زمین افتاد از ابالفضل یک سپر آورد گفت مادر گرفت عاشورا از تنِ زینبت توانش را ماه و خورشیدِ نیزه ها کردند هر کدام از برادرانش را گفت مادر تنِ اباالفضلت سخت رویِ زمین فرود آمد تا همانجا که بوسه می دادی ترکِ ضربه ی عمود آمد گفت که از زلالِ آب فرات نه فقط کودک رباب نخورد رفت سقا لب شریعه ولی لب او جرعه ای از آب نخورد گفت مادر بدون دستانش تو نبودی چه بر سرم آمد من خودم کربلا و تا کوفه دست در دست معجرم آمد گفت مادر گلِ امیدِ مرا بینِ گودال پرپرش کردند چقدر زخم خورد تا آخر با لب تشنه بی سرش کردند آنقدر زد به روی سر تا که زخم پیشانیش دهان وا کرد گفت مادر سرِ حسین مرا پیش چشمم کسی به نی جا کرد از همان لحظه همره زینب بانیِ گریه ی مدینه شدم از همان لحظه مثل عباسم زار و شرمنده ی سکینه شدم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم تو که بودی؟ که خدا همسرِ مولایت کرد؟ تو چه کردی؟ که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد؟ مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد چشمِ هر سوخته ای ،پهنه ی دریا می کرد با قدی خم به سرش می زد و می رفت ز حال با همین سر زدنش..بابِ سخن وا می کرد با سرانگشتِ خودش خطّ و خطوطی می زد وَ سپس ناله و اندوه...مهیّا می کرد صورتِ قبر برایِ پسرانش می ساخت وَ همانجا به دمی محشرِ کبرا می کرد روضه خوان بود و خودش گریه کُنی بی پروا با کلامی ،نَفَسی ولوله برپا می کرد خدمتی کرد به اولادِ علی بی منّت.. او کنیزیِ درِ خانه ی زهرا می کرد بر حسین ابن علی عاشقِ شوریده شد و بر قد و قامتِ او خوب تماشا می کرد وَ پس از روزِ دهم تا دمِ مردن یکسر.. ضجّه ها می زد و با خویشتن آوا می کرد حضرت اُمّ بنین با دلِ خونش هر روز تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به آسمان و به وقتِ سحر نیاز ندارد که هست مادرِ ماه و قمر نیاز ندارد چهار شیر-پسر را روانه کرده به میدان حسین(ع) بعدِ جوانش سپر نیاز ندارد نشسته أمّ وهب پای درس ِ أمّ ادب که؛ به روزِ واقعه هرگز پسر نیاز ندارد علی(ع) و خیلِ ملائک به وصفِ او شده مشغول به وصفِ حدّاقلِّ بشر نیاز ندارد شده ست همسر او بوتراب! تا به ابد به بنی کلاب! قبیله! پدر! نیاز ندارد انیس و مونس قرانِ ناطق است! به قران- مقام و رتبه ازین بیشتر نیاز ندارد بشیر با خبر است از علاقه اش به حسینش(ع) همینکه از پسرانش خبر نیاز ندارد بناست جان بدهد در رکابِ خون خداوند دو دست و چشم و سرش را اگر نیاز ندارد تمام ِ دار و ندارش فدای سیدٱلعطشان کنار علقمه سقّا به سر نیاز ندارد! ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ام البنین هم پای زینب گریه می کرد با ناله و غم های زینب گریه می کرد اشکش دم مشک نگاه زخمی اش بود با دیده دریای زینب گریه می کرد می زد به روی زانوای خسته خود با زجه و ای وای زینب گریه می کرد گاهی میان خانه خود روضه خوان بود تنهای تنها جای زینب گریه می کرد می گفت زینب جان فدای اشک هایت ای کاش می مردم به پای اشک هایت... ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جای زهرا، بعد زهرا،مثل زهرا مادری ... هر چه مادر هست قربان چنین نامادری 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ام البنین بعد از حسین ام الادب شد شاگرد درسش ، کربلا امّ وهب شد در تربیت بر مادران هم مادری کرد شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد خود را کنیز خانه می دانست اما از لطف اهل خانه او زهرا نسب شد حتی ادب پیش ادب هایش ادب کرد حتی وفا هم از وفایش در عجب شد ام القمر یعنی که نوری در سیاهی یعنی که فرزندش چراغ راه شب شد در آن هیا هو حق مادر را ادا کرد نگذاشت روی خاک سر ،زهرا سبب شد... ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن او را كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن او را چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است گرفتند اوليا الله عالم دامن او را نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه بديدم محضر ام البنين خم گردن او را معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن او را زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب مزار اطهر او را ، معلا مدفن او را اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد كه ميديدند مردم گريه هاى دشمن او را به او گفتند عباست صدا ميزد حسينم كو؟ نشانش داد زينب پاره ى پيراهن او را اگرچيزي جز اين ميماند از عباس ، ميدادند فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را عمود آهنين ، تير سه شعبه ، نه نه اينها نه فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را رباب از در كه مي آمد دل ام البنين ميريخت غم لالايي اش ميبرد بالا شيون او را ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه بانويى كه كوه صبر را در آستين دارد به پاى مكتب حيدر،ظهورى اينچنين دارد چه بانويى كه در صدر تمام افتخاراتش همين بس در كنار خود،اميرالمومنين دارد ادب آموز اين مكتب،خودش عين اليقين باشد كه عباسش نشان از حضرت حق اليقين دارد سرش بر صخره مى كوبد، ببين آهسته آهسته شبيه علقمه انگار زخمى بر جبين دارد به ياد آورده مقتل را، ميان خون چه مى بيند ؟ عَلم افتاد و ماهى ارباً اربا بر زمين دارد غم ماه خود از يكسو،غم خورشيد از سويى چه داغ خانمان سوزى مگر ام البنين دارد!؟ فرات اشك جارى شد ميان موج چشمانش ولى از داغ آن گودال،آهى آتشين دارد نماز صبر مى خواند شكسته با دلى خسته حُسيناً وا حُسينا در قنوت آخرين دارد پس از كوچ پرستوها، زيارتنامه مى خواند بقيع غربتش برجاست،آوايى حزين دارد 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رفتین که بردارم؟👆
نامِ تو از بس دلربا و دلنشیــــن است آرامِ جان،وردِ زبان، نقشِ نگین است باید تو را أم الوفاء ، ام الأدب خواند بانو! ادب از بوستانت خوشه چين است ای نامِ تو یادآورِ داغ مدینه -با آنکه نام فاطمه زیباترین است- گفتی تو را اینگونه نامیدن ادب نیست گفتی پس از این نام من أم البنين است باید قمر های تو را خورشید نامید الحق که دامان تو خورشید آفرین است ای کربلایِ خفته در خاک مدینه از علقمه تا مرقدت، یک سرزمین است بارانِ غربت میچکد از دیدگانش هر کس که با غم ، در بقیعت همنشین است داغ غم مرگِ جوان دیدی نه یک بار بر شانه ات بارِ مصیبت بیش از این است سخت است گفتن ، از زبان مادری که خورشید های آسمانش بر زمین است من از زبانت روضه می خوانم، ولی ...نه... مادر! گریزِ روضه ام تنها همین است لا تدعونی... من که فرزندی ندارم یا لیت شعری... قصه آیا اینچنین است؟ باور کنم آیا شب و شق القمر را باور کنم عباس، مقطوع الیمین است ؟ بی جعفر و عثمان و عبدالله و عباس مردم چگونه نام من أم البنين است؟ ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست یعنی زنی مانند تو مرد آفرین نیست ام الادب ، ام الوفا ، ام الاباالفضل غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست شاگرد درس صبر مولا بوده ای که با این همه غم روی پیشانیت چین نیست در گریه ات جایی ندارد داغ فرزند قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست وقتی که اشک دشمنانت را درآورد پس خطبه ای چون خطبه هایت آتشین نیست مدح تو چون با مدح عباست گره خورد دیگر گریز روضه ات هم غیر از این نیست شور رجزهایش نمی آمد به آن که در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست آه ! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست! این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟ یا دست های اوست که در آستین نیست؟ یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است...! یعنی سر عباس بر روی زمین نیست ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴رحلت حضرت ام البنين سلام الله عليها حضرت ام البنين پس از رحلت زینب کبری سلام الله عليها دار فانی را وداع گفتند. تاریخ‏نگاران سال ارتحال ايشان را متفاوت نگاشته‏ اند، به طوری که عده‏ای آن را سال 70 هجری قمری بیان کرده‏اند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر بزرگوار را، سیزدهم جمادی الثانی سال 64 هجری قمری دانسته‏ اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است . فضه‌‌ خادمه رو به ايشان کرد و از این بانوي ادب خواست در این آخرین لحظات بالاترین جمله را به او بیاموزد. ام البنین لب به تبسم گشود و اندکی بعد آرام زمزمه کرد:"السلام علیک یا ابا عبدالله"... ناگهان فضه ام البنین را در حال احتضار دید دوید و فرزندان امام علي (ع) و فرزندان حسین بن علی(ع) را صدا كرد . اندکی بعد ندای مادر مادر مدینه را پر کرد. فرزندان و نوادگان فاطمه ، ام البنین را مادر خطاب می کردند و خانم ممانعتی نمی کرد. شاید براي وي دیگر رمقی باقي نمانده بود تا بگوید: "من کنیز فاطمه هستم ".  ايشان در قبرستان بقيع و در كنار دوتن از عمه هاي بزرگوار رسول الله ، صفيه و عاتكه و در نزديكي مزار امام حسن علیه السلام و فاطمه بنت اسد سلام الله عليها به خاک سپرده شدند . 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ما بر آن قلبی، که در غم ها عزادار است بر آن بانوی والایی، که بر عطرت وفادار است در اینجا صحبت از ام البنین، ام الادب باشد ادب کن با ادب بودن،در این منزل سزاوار است تمام هستی خود را، به پای دلبرش بخشید مقاماتی که او دارد ، یقینا سرّ و اسرار است کسی که نام‌ زیبایش، به تکریم از ولا بخشید مخوانم فاطمه زیرا،پیامش خون و مسمار است پسر دارد، پسرهایی، همه با عشق و با غیرت گلِ گلهای این بانو ، اباالفضل علمدار است سفارش کردِ اولادش، بر این مطلب دمادم او نباشم من بببنم که،حسین تنها و بی یار است بشیر از کربلا گفت و، ز چشمش اشک جاری شد نوا و ناله های او، برای شاه و سالار است امان از کربلا و قتلگاه و ناله ی زینب همان روزی که عباسش، اسیر تیغ اغیار است به چشم دلربای او، عدو تیری سه شعبه زد ولی از خوردن تیری،به مشک آب بیمار است دو دستان اباالفضلت، جدا شد از بدن مادر علم افتاد بر خاک و صدای خنده بسیار است نبودی تو ولی زهرا، برایش مادری کرده که عباست تجلایِ، وفاداری و ایثار است در اینجا بود عباست،امامش را برادر خواند حسین ابن علی دیگر، بدون ماه و سردار است فدا شد از ادب عباسِ تو، پیش از امام خود چرا شرمنده ای زیرا،که او مجذوب دلدار است چنین گفتا که من :شرمنده ی روی رباب هستم بمیریم حضرت زینب، میان کوی و بازار است اگر می بود عباسم، اسیری هم نمی رفتند بمیرم زینب کبری، عزادار غمِ یار است چنین شد عمرِ این مادر، فدای روضه ها گشته شهادت میدهم‌ اشکش،دلیلِ حفظ آثار است خدا داند اباصالح ،که در این غم عزا دارد که جان خود دهد شیعه،در این ماتم سزاوار است ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی از مادر چشم انتظارت دل بریدی جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی تنها نه دلگرمی مادر بوده ای تو بر خاندان فاطمه روح امیدی بر گردنم انداختی با دستهایت زیبا مدال عزت "ام الشهیدی" زینب کنار گوش من آهسته می گفت هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر بر پیکر مانیست جایی از سپیدی یک تکه مشک پاره را تا داد دستم فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی از مشک معلوم است با جسمت چه کردند وای از زمین افتادن،و از ناامیدی باور نخواهم کرد تا روز قیامت بی دست افتادی،به خاک وخون طپیدی در سینه پنهان میکنم یک عمر رازم پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام دوستان🌺🤚 روی کلمه ترحیم خوانی کلیک کنین وواردبشین ورود 👉
چه عزادار شدم! در دلم افتاده شرر خبر آوردی و شد دلهره سوغاتِ سفر کاش می آمدم و محض تسلّایِ رباب(س) میزدم گریه کنان از غم ِ شش ماهه به سر میزدم بوسه بر آن پایِ پُر از آبله تا- چشم ِ کم سویِ رقیه(س) نشود تیره و تر خبر آوردی و تا مضطر و گریان گفتی: پاره شد مشک! فقط دست گرفتم به کمر علَم افتاد زمین! آب به خیمه نرسید! آیة الکرسیِ من کاش که میکرد اثر شدم از روی علی(ع) تا به ابد شرمنده پس نگویید به من أمّ بنین، أمّ قمر نان-خورِ سفرۂ حیدر شدم و با سختی ساختم از پسرانم همۂ عمر سپر- تا فدایِ پسر حضرت زهرا(س) بشوند تا که در واقعه زینب(س) نشود خون به جگر نگرانِ پسرانم نشدم!! وای...بشیر... نگرانم! بگو از حالِ حسینم چه خبر؟!؟ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای مرثیه خوان، ز چشمِ خونبار مگو با من ز سَــر و دستِ علمــدار مگو عبـــاس ، فدای قَد و بالای حسین با امِّ بنیـــن از غــــمِ دلــدار مگو ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه جمعه‌ها که یک به یک غروب شد، نیامدی چه بغض‌ها که در گلو رسوب شد، نیامدی خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت‌شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی برای ما که خسته‌ایم و دل شکسته‌ایم، نه! ولی برای عده‌ای چه خوب شد نیامدی! تمام طول هفته را به انتظار جمعه‌ام دوباره صبح، ظهر نه، غروب شد نیامدی ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد بدتر اینکه من بدانم ناظرم بود و ولی بر بدی اصرار کردم ، خوب رفتارم نشد رو به این و آن زدن ، غیر از ضرر چیزی نداشت بارم افتاد و کسی گرمی بازارم نشد کاش آقای خودم را میزدم از دل صدا هیچ کس غیر از عزیز فاطمه یارم نشد بین مردم عزتم داد و گناهان مرا پیش خود مخفی نمود و فاش اسرارم نشد من مریضم به دوا محتاجم و جز تربتِ کربلا مرهم به قلب زار و بیمارم نشد اربعین یادش بخیر ایوان طلا زانو زدم من بدهکار آمدم آقا طلبکارم نشد روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7