eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
982 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💔 بھ غربَت رقیه(س) بـیـا آقـا!😞 بھ زخم صورت رقیه(س) بـیـا آقـا!😞 ┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈ ⇝@faghatkhoda1397 @faghatkhoda1397 ┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈
کار بالا در کانال😍😍 های با کمترین قیمت موجود در بازار 😱 مانتو های 60 تومنی 🙄😳 دنیای ارزونی 🔥 زمستانه آغاز شد🔥 🔴از سایز ۳۶ تا ۷۴ داره🔴 https://eitaa.com/joinchat/2527002685C2a9affd914 به سراسر کشور حتی روستاها😇😇
اشعار ناب آیینی
#رنگبندی کار بالا #موجود در کانال😍😍 #مانتو های #پرررررفروش با کمترین قیمت موجود در بازار 😱 مانتو ه
👆 اینم همون کانالیه که همه تو پی‌وی کرده بودین👆👆👆 خدا خیر و برکت بده به کارشون تو این گرونی غوغااا کردن، خودم که از کاراش خیلی 😋😋 شما هم عضو شو خودت ببین چیا داره شوکههه میشی😳😳 و 😎😎😎
علیهاالسلام 🔹خزان محبت🔹 روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک من سرگرم گفت و شنود است او با من کوچک من... یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم، ببینید دستان خود حلقه کرده‌ست بر گردن کوچک من می‌خواستم از یتیمی، از غربت خود بنالم دیدم سر خود نهاده‌ست بر دامن کوچک من... در این خزان محبت، دارم دلی داغ‌پرور هفتاد و دو لاله رُسته‌ست از گلشن کوچک من از کربلا تا مدینه گل‌فرش داغ دل ماست با ردّ پایی که مانده‌ست از دشمن کوچک من دنیا چه بی‌اعتبار است در پیش چشمی که دیده‌ست دارالامان جهان را در مأمن کوچک من آنان که بر سینه دارند داغ سفر کرده‌ای را شاخه گلی می‌گذارند بر مدفن کوچک من 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیهاالسلام 🔹شب قدر من🔹 امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام ویرانه را به جای گلستان گرفته‌ام امشب شب مبارک قدر است و من تو را بر روی دست خویش چو قرآن گرفته‌ام پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی گل بوسه‌ای‌ست کز لب عطشان گرفته‌ام از بس که پا برهنه به صحرا دویده‌ام یک باغ گل ز خار مغیلان گرفته‌ام... بر داغ‌دیده شاخۀ گل هدیه می‌برند من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته‌ام... 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیهاالسلام 🔹طفل، بابا، آب🔹 دختری ماند مثل گل ز حسین چهره‌اش داغ باغ نسرین بود جایش آغوش و دامن و بر و دوش بسکه شور آفرین و شیرین بود طفل بود و یتیم گشت و اسیر جای دامان، مکان به ویران داشت ماهِ رویش نبود بی‌پروین ابرِ چشمش همیشه باران داشت... پا پُر از زخم و دست، بی‌جان بود جسم، شب‌گون و چهره، چون مهتاب می‌نشست و به روی صفحۀ خاک مشق می‌کرد، طفل، بابا، آب... چشم خالی ز خواب، شد پُر اشک گشت درگیر، بغض و حنجره‌اش دوخت بر راه دیده و کم‌کم خود به خود بسته شد دو پنجره‌اش گر چه ویرانه در نداشت، به شب بختِ آن طفل، حلقه بر در زد دید، دختر ز پای افتاده‌ست با سر آمد پدر به او سر زد من غذا از کسی نخواسته‌ام گر چه در پیکرم نمانده رمق شوق و امید و عاطفه، گل کرد دست، لرزید و رفت سوی طبق بینِ ناباوری و باور، ماند نکند باز خواب می‌بینم! این همان غنچۀ لب باباست؟ یا سراب است و آب می‌بینم؟... این ملاقات ماه و خورشید است ابرها سوختند و آب شدند بازدید پدر ز دختر بود آب و آیینه بی‌حساب شدند گفت نشکفته غنچه‌ام، امّا لاله در داغ‌ها سهیمم کرد دو لبم یک سخن ندارد بیش کی در این کودکی یتیمم کرد؟ چهره‌ام را چو عمه می‌بوسید گریه می‌کرد و داشت زمزمه‌ای علّتش را نگاه من پرسید گفت خیلی شبیه فاطمه‌ای... یاد داری مدینه موقع خواب دستِ تو بود بالش سر من روی دو پلکِ من دو انگشتت که، بخواب ای عزیز، دختر من... یاد داری که با همین لب‌ها بوسه دادی به روی من هر صبح دست و انگشت‌های پُر مهرت شانه می‌کرد موی من، هر صبح یاد داری که صبح و شب، هرگاه می‌شدی بر نماز، آماده دخترت می‌دوید و می‌دیدی مُهر آورده است و سجّاده... خاطراتی‌ست خواندنی امّا حیف، دفتر، سه برگ دارد و بس سطر آخر خلاصه گشته، بخوان دخترت شوقِ مرگ دارد و بس... 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔹آن روز بارانی🔹 آن روزها دیوار هم تعبیری از د‌َر بود در‌ آسمان چیزی که پ‍َر می‌زد، کبوتر بود... تقویم و درس و زندگی‌ رنگ حسینی داشت هر روزمان با روز عاشورا برابر بود نه حرص بود و نه تکاث‍ُر... عشق بود و عشق دست‌ِ دعا سرچشمۀ جوشان‌ِ کوثر بود از شهر، مرگی رد نمی‌شد... در عوض، تا بود، حرف‌ِ شهادت بود و آن هم شادی‌آور بود... آن روز‌ِ بارانی تو قرآن خواندی و رفتی لبخند بر لب داشتی و بار‌ِ آخر بود این، بار‌ِ آخر بود که می‌دیدمت... آری لبخندت انگار از همیشه آشناتر بود با عشق، بالا رفتی و با عشق، برگشتی برگشتی و اسم‌ِ تو روی سنگ‌ِ مرمر بود امروز هم اسم‌ِ تو روی کوچۀ ما هست اما زمانه کاش فردا طور‌ِ دیگر بود... تو گفته بودی راه‌ِ فردا راه‌ِ دشواری‌ست تو رفته بودی و صدا... در گوش‌ِ سنگر بود 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خورشید به خون نشسته‌ام، آه! رسید آهِ منِ دلشکسته تا ماه رسید ای عمّه! کمک کن که ز جا برخیزم انگار مسافر من از راه رسید! 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔹بین الحرمین🔹 این خاک بهشت است که قیمت شدنی نیست ریگ ملکوت است، عقیق یمنی نیست افتاده اباالفضل اباالفضل در این دشت دیگر عَلَم هیچ‌یک انداختنی نیست... یک «دست» تو این گوشه و یک «دست» تو آن سو بین‌الحرمینی که در آن سینه‌زنی نیست دعوت شدۀ مجلس خوبانی و آن‌جا رختی به برازندگی بی‌کفنی نیست برخاستی و جان تو را خواست، و گرنه هر رودِ به صحرا زده، دریا شدنی نیست 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔹نردبان آسمان🔹 سبک‌بالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند سواران لحظه‌ای تمکین نکردند ترحّم بر من مسکین نکردند سواران از سر نعشم گذشتند فغان‌ها کردم، اما برنگشتند اسیر و زخمی و بی دست و پا من رفیقان، این چه سودا بود با من؟... اگر دیر آمدم مجروح بودم اسیر قبض و بسط روح بودم در باغ شهادت را نبندید به ما بیچارگان زان سو نخندید رفیقانم دعا کردند و رفتند مرا زخمی رها کردند و رفتند رها کردند در زندان بمانم دعا کردند سرگردان بمانم شهادت نردبان آسمان بود شهادت آسمان را نردبان بود چرا برداشتند این نردبان را؟ چرا بستند راه آسمان را؟... دلم تا دست بر دامان در زد دو دستی سنگ شیون را به سر زد... چه درد است این که در فصل اقاقی به روی عاشقان در بسته ساقی بر این در،‌ وای من قفلی لجوج است بجوش ای اشک هنگام خروج است در میخانه را گیرم که بستند کلیدش را چرا یا رب شکستند؟!... من آخر طاقت ماندن ندارم خدایا تاب جان کندن ندارم دلم تا چند یا رب خسته باشد؟ در لطف تو تا کی بسته باشد؟ بیا باز امشب ای دل در بکوبیم بیا این‌بار محکم‌تر بکوبیم... بکوب ای دل که غفار است یارم من از کوبیدن در شرم دارم بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست مرا هر چند روی در زدن نیست کریمان گر چه ستار العیوب‌اند گدایانی که محجوب‌اند خوب‌اند بکوب ای دل،‌ مشو نومید از این در بکوب ای دل هزاران بار دیگر... اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت باز، باز است... 📝 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دم پایانی محرم ۹۹ همدم آه و،اشکِ دو عینیم سینه زنان،داغ حسینیم یاد شهید سر جدا،آن کشته ی دور از وطن عزیز زهرا و علی،شیب الخضیبِ بی کفن کشتن تو‌رو با کامِ عطشان،برات بمیرم ای حسین جان برات بمیرم ای حسین جان... در راه اسلام،اهل جهادیم ما پای کار،حسین ایستادیم در راه سرخ کربلا،قوی و با صلابتیم بدونن دشمنای دین،ما ملت شهادتیم فدای عشق عالمینیم،ما ملت امام حسینیم ما ملت امام حسینیم... یا علی گویان،با ولی هستیم با امام عصر،عهد جان بستیم گلبانگ یا مهدی به لب،ما حامیِ این علمیم به یاد حاج قاسم همه،مدافعان حرمیم دل روشن از نورِ کلامت،یابن الحسن سرت سلامت یابن الحسن سرت سلامت... ۹۹ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
توسل به ساحت مقدس امام رضا علیه السلام از گُنَه بِالَّه سیِه گردیده رویم یا رضا دِه به آب لطف و رحمت شُستشویم یا رضا تو شَهی هستی که جامِ نُه فَلَک در دستِ توست من فقیری زار و بشکسته سَبویم یا رضا من به دنبالِ تو اَم هر روز و شب با پای عَجز کِی ثمر بخشد نهال جُستجویم یا رضا در میان دشت غفلت گم شدم دستم بگیر تا فقط راهِ وصالِ تو بپویم یا رضا عشق تو ای هشتمین آئینه ی حُسنِ رسول می کِشد وادی به وادی کو به کویم یا رضا هر که در عمرش تو را یک دم غلامی کرده است من غلامِ خانه ی خدّام اویم یا رضا روز محشر اِی شفیعِ بن شفیعِ بن شفیع من فقط ماه جمالت را بجویم یا رضا گشته ام گوشه نشینِ صحن گوهر شادِ تو دوست دارم دردِ دل با تو بگویم یا رضا من کیم؟ خاری ز گلزار محبّینِ حسین از تو باشد اعتبار و رنگ و بویم یا رضا آرزو بخشِ جمیعِ آرزومندان تویی جُز رضای تو نباشد آرزویم یا رضا من کیَم محتاج لُطفت تا به روز واپسین یک نگاهی از کرم بِنما به سویم یا رضا جان زهرا لطف کن تا وقت جان دادن به اشک بر شُما آلِ محمّد شعر گویم یا رضا قَدر نَشناسَم بَدَم نالایقم شرمنده ام رو سیاهم ، عاصی ام ، بی آبرویم یا رضا 🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام ای سر که با پیشانی خون بار می آیی به عشق دخترت تا اخرین دیدار می آیی گواهی می دهد زخم عمیق روی ابرویت تو هم مانند ما از کوچه و بازار می آیی به خود گفتم ز نیزه گر چه راحت در نمی آیی به دیدارم ولی حتی شده یک بار می آیی من از تحقیر دختر بچه های شام می آیم تو هم از بار عام مجلس اغیار می آیی شباهت می دهد گیسوی من با گیسویت بابا نمی خواهی بفهمم از تنور انگار می آیی حجاب آستین پاره ام را خوب می فهمی تو که دل خون تر از من داری از انظار می آیی تو ای مجروح زیبای من ای آشفته گیسویم چه رفته بر سرت که اینچین تب دار می آیی حسن کردی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام ای سر بابا تنت کجا رفته شنیده ام که تنت بین بوریا رفته خوش آمدی‌ پدرم دیدن من آمده ای چه شد که نصف شبی به خرابه سر زده ای هوای اهل و عیالت هوای سوختن‌ است همان قدم که نداری بروی چشم من‌ است خبر بگیر ز حالم عجیب بد حالم شبیه پیر زنی درمیان اطفالم نه دست‌ مانده برایم نه پا و نه کمری خلاصه عرض کنم میشود مرا ببری مرا ببر که گره خورده است موی سرم چقدر با ته‌ نیزه زدند روی سرم مرا ببر که به پیشانیم نشان دارم کبودی بدی از لطف ساربان دارم کشیده خوردم از آنکس که بغض حیدر داشت چه بی مقدمه زد! گونه ام ترک برداشت لب تو زخم‌ شده چوب خیزران خورده لبم کبود شده مشت از سنان خورده همینکه با من‌ مظلوم قاتلت لج شد میان حلقه زنجیر گردنم کج شد گرفت حنجره ام‌حرفهام خس خس شد ز تازیانه دو دستم شکست بی حس شد سرنماز لگدهای بی هوا خوردم چه فحش ها که من از بی نمازها خوردم مقابل من لب تشنه آب میخوردند گرسنه بودم و پیشم کباب میخوردند زنان کوفه به عمه اشاره میکردند لباسهای مرا پاره پاره میکردند اراذل سر بازار شام را که نگو و رقص های زنان روی بام‌ را که نگو غریبه ای به خرابه سرک کشید پدر چقدر قهقهه زد عمه را که دید پدر اگرچه بعد تو دیگر شکست حرمت‌ ما ولی نخورد زمین پرچم قداست ما زمان غارت معجر خدا حجاب کشید نگاه هیچ غریبه به موی ما نرسید سیدپوریا هاشمی 🎤 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آن شب ز عمه ، طفل ، سراغ پدر گرفت اختر، ز ماهتاب، خبر از قمر گرفت هر روز ، نا امید تر، از روز پیش بود هر شب، بهانه بیشتر از پیشتر گرفت چشمش ز خواب، خالی و لبریز اشک بود وز آب چشم او دل هستی شرر گرفت تا روی زرد خویش کند سرخ، پیش خصم یاری ز چشم خویش به خون جگر گرفت هرگاه خواست آنسوی ویران رود ز ضعف در بین ره ، مدد ز یتیم دگر گرفت سر را چو دید و با خبر از سر گذشت شد ناچار، دست کوچک خود را به سر گرفت بادست بی رمق زرخش خاک وخون،زدود و آنگاه بوسه زان لب خشکیده برگرفت گفتا مرا فراق تو و شرم عمه کشت کاین مرغ پر شکسته ازو بال و پر گرفت بس حرف داشت، لیک توان بیان نداشت وز عمر کوتهش سخن او اثر گرفت 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دل بیمار من از چشم تو بیمار ترست چشم گریان من از ابر گهربار ترست گر چه طفلان همه از محنت من با خبرند ولی از درد دلم عمه خبردار ترست مانع گریه ام ار خصم شود می داند که ز هر آتشی این آب شرر بار ترست همه دشواری وسختی ست پس از تو اما دیدن قاتل تو از همه دشوار ترست یوسفا گرچه خریدار فراوان داری نقدجان هرکه به کف داشت خریدارترست همه هستی‌م گرفتار به صد غم اما بی گمان از اسرا عمه گرفتار ترست راه رفتن دگر از کودک نوپات مخواه آمده جان به لب وکارم از این زار ترست 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آمدی گوشۀ ویران، چه عجب! زده‌ای سر به یتیمان، چه عجب! تو مپندار که مهمان منی به خدا خوبتر از جان منی بس که از جور فلک دلگیرم اول عمر ز عمرم سیرم دل دختر به پدر خوش باشد مهربانی ز دو سر خوش باشد تو بهین باب سرافراز منی تو خریدار من و ناز منی بعد از این ناز برای که کنم جا به دامان وفای که کنم اشک چشم من اگر بگذارد درد دل‌هام شنیدن دارد گرچه در دامن زینب بودم تا سحر یاد تو هر شب بودم گر نمی‌کرد به جان امدادم از غم هجر تو جان می‌دادم آنقدر ضعف به پیکر دارم که سرت را نتوان بردارم امشب از روی تو مهمان خجلم از پذیرایی خود منفعلم مژده عمّه که پدر آمده است رفته با پا و به سر آمده است دیدنی گوشۀ ویرانه شده جمع شمع و گل و پروانه شده آخر ای کشتۀ راه سرمد پدرت سر به یتیمان می‌زد تو هم آخر پسر آن پدری پور آن نخل امامت ثمری که به پیشانی تو سنگ زده؟ که زخون بر رخ تو رنگ زده؟ "ای پدر کاش به جای سر تو می‌بریدند سر دختر تو" 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گریه کردم گریه دارم مثل رود جاریم یک نفر هم نیست اینجا تا دهد دلداریم تا توقف میکنم از پشت با پا میزنند بعد تو محکوم بر این رفتن اجباریم گاه چوب نیزه از شلاق دردش بدتر است آنقدر زد به تنم لبریز زخم کاریم من همان یک بار خوابیدم برایم کافی است از نگاه زجر میترسم پر از بیداریم نیست واضح صحبتم دندان ندارم عفو کن مشت محکم خورده ام در وقت گریه زاریم باورش سخت است میخواهند تحقیرم کنند باورش سخت است بین عده ای بازاریم دختران بابای خود را هی نشانم میدهند جان بابا نیمه جان از این یتیم آزاریم یک طبق آمد غذا آورده اند!اما چرا بوی تو دارد غذای سفره ی افطاریم؟! ⏹ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از سمت خانه تا سر میدان حسینیه است از کوچه تا تمام خیابان حسینیه است زنجان و قم، شلمچه و مهران حسینیه است تا مشهد الرضای خراسان حسینیه است این‌روزها سراسر ایران حسینیه است ما در خط امام حسینیم تا ابد در هیأت امام حسینیم تا ابد قدقامت امام حسینیم تا ابد ما ملت امام حسینیم تا ابد این سینه‌ها به عشق شهیدان حسینیه است سر، می‌رود به خنجر و معجر نمی‌رود دل از امام خویش جلوتر نمی‌رود آزاده زیر یوغ ستمگر نمی‌رود اسلام زیر بیرق کافر نمی‌رود شکر خدا هنوز جماران حسینیه است امسال سال سینه‌زنی‌های دیگری است این جوشش و خروش هم از جای دیگری است دنیا به جنبش آمده، دنیای دیگری است فردای این حسینیه فردای دیگری است از بوی یوسف است که کنعان حسینیه است سمت اشاره‌ی شهدا پیش روی ماست شور نجف به کرب و بلا پیش روی ماست إنّ الحسین یجمعُنا پیش روی ماست تا شوق رفتنیم، خدا پیش روی ماست دریا همیشه در شب طوفان حسینیه است فردای روشن وطنم! راه روشنم! نقاشی شکفته، امید شکفتنم! با عشق و با حماسه تو را رنگ می‌زنم امروز قاب عکس بزرگی است میهنم هرجا که روشن است و چراغان، حسینیه است ⏹ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ باز امشب در دلِ بابا خودت را جا بده در خرابه بوسه ای بر صورتِ بابا بده بر همان صورت که جای زخم شمشیر است و سنگ- دست هایت را بکش! دردانه را معنا بده دست هایت را سپس بر روی پاهایت بکش مرهمی بر التهابِ تاول پاها بده گریه کن دردت به جانم! با تنور و خیزران شعله ور کن! داغ، بر این ماتم عُظمی بده جانِ آن مَشکی که جایِ آب، چندین تیر خورد حاجتم را با عموجان؛ حضرت سقّا بده جانِ هر کس دوست داری قسمتم کن کربلا تا ابد سهم مرا اینگونه از دنیا بده یارقیه(س) باز جاماندم بگو تکلیف چیست؟ یا براتم را بده یا اینکه صبرش را بده! ⏹ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ باز باید سر کنم با خاطرات اربعین خاطرات گریه در صحن یل ام البنین از مرور خاطراتش نیز لذت می برم می نشستم رو به ایوان امیر المومنین خوب یادم هست هر موکب که رفتم ،پهن بود زیر پای زائرانت بالِ جبریل امین با چه شوقی تاول پاهای خود را می شمرد زائری که بود گویا با ملائک هم نشین دسته دسته وارد کرب و بلایت می شدیم گوئیا بودیم دستان خدا در آستین این سفر تا کربلا ای کاش برگشتن نداشت هاتفی می گفت با ما :فادخلوها خالدین من تمام سال را با اربعینت زنده ام ادعایی هم ندارم، عاشقی یعنی همین □ با زبان تازیانه هیچکس صحبت نکرد در میان راه هر جایی که میخوردم زمین 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7