#شب_سوم_محرم_امام_زمان_عجلالله
یا دست رویِ سینهی آزرده میزنی
یا داد مثلِ پیرِ جوانمُرده میزنی
داری کنارِ مادرِ خود آه میکِشی
وقتی گلاب بر گُلِ پژمرده میزنی
وقتی حسین میکِشی آقا به جان تو
آتش به اینهمه دلِ افسرده میزنی
ما بی حساب وقفِ حسینِ توایم و تو
امضا به زیرِ نامهی نشمرده میزنی
ما زنده میشویم در این روضهها ، سَری
بر مجلسی که بارِ غمت بُرده میزنی
ما را که میکُشی چقدر رویِ سینهات
با یادِ عمههای کتک خورده میزنی
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر
تارسیدم محضرت برمن نگاه انداختی
در شب غم ها مرا تو یاد ماه انداختی
آبرویم را خریدی،روسفیدم کرده ای
لحظه ای بر روسیاهی تا نگاه انداختی
ای کمان ابرو تو با تیرنگاهت ناگهان
لرزه ای برجان سردار سپاه انداختی
خانه ات آباد ،آباد وخرابم کرده ای
با نگاهت در دل آشوبی به راه انداختی
بامن نامهربان تا مهربانی کرده ای
با رسول الله مرا در اشتباه انداختی
درکنارت جای دادی بنده ی شرمنده را
سایبانی برسراین بی پناه انداختی
دستمال خویش را بستی به روی زخم من
طوق گل برگردن این روسیاه انداختی
از زبان حر «وفایی» می نویسد ای حسین
آتشی برخرمن هستی ز آه انداختی
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر
گرچه خارم ای گل زهرا تو دستم را بگیر
من که افتادم زغم ازپا تو دستم را بگیر
من به امید نگاه رحمت تو آمدم
قطره ی ناچیزم ای دریا تو دستم را بگیر
چکمه های خویش را برگردنم آویختم
کن نظر یک لحظه حالم را تو دستم را بگیر
سربه خاک آستانت می گذارم یاحسین
برنمی دارم سراز این جا تو دستم را بگیر
گر رهت رابستم وقلب تورا بشکسته ام
آمدم شرمنده ای مولا تو دستم را بگیر
دستگیری اززپا افتادگان کارشماست
من کنون افتاده ام ازپا تو دستم را بگیر
گرنگیری دست این افتاده را ای وای من
هست اینک روز واویلا تو دستم را بگیر
من امیری را رها کردم که گردم بنده ات
بی کس وتنهایم وتنها تو دستم را بگیر
ای که فطرس را تو بخشیدی نجات از بند غم
من گرفتارم دراین صحرا تو دستم را بگیر
محرم این کعبه ی ایمان وعزّت گشته ام
شسته ام دست ازهمه دنیا تو دستم را بگیر
نیست جزتو بهر من امروز مصباح الهدا
ای چراغ روشن فردا تو دستم را بگیر
بهترین ره تا خدا رفتن ره مهرشماست
ای حبیب ربی الاعلی تو دستم را بگیر
دوست دارم تاکنم جان را نثار راه تو
درفضای گرم عاشورا تو دستم را بگیر
عبد تو شدحُر ،«وفایی» تاکه عبد حُر شود
جان حُر ای مهربان مولا تو دستم را بگیر
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❌پول ندهید برای روضه❌
❗️این پول را به محرومان بدهید تا دلشان را شاد کنید.
😎اما اشکالی ندارد که
♨️ هرچه خواستید، برای رفتن به سفرهای خارجی، خوشگذرانی ها هزینه کنید ...
◀️ماشین های مدل بالای چندصدمیلیونی سوار شوید و جلوی فقرای مملکت ویراژ بروید..
♨️هر سال صدها هزار تومان خرج خرید لباس های لاکچری و برند بکنید و با آنها در خیابان ها مانور بدهید و دل فقرا را بسوزانید
♨️هر ماه، صد ها هزار تومان صرف خرید لوازم آرایش و رنگ و لعاب صورت و مو ها بکنید ...
♨️ده ها میلیون برای خرید جهیزیه های آنچنانی خرج کنید و دل آنها که توان خرید یک جهیزیه ساده را هم ندارند، بسوزانید ...
♨️ده ها میلیون خرج ماشین عروس و آرایشگاه و آتلیه و ارکستر و ... بکنید و با مانور های تجمل، آه از نهاد فقیران در آورید...
😑✋به این ها فکر نکنید
👈 فقط هر وقت زمان برپا شدن روضه های امام حسین رسید، به همه بگویید که به جای خرج کردن برای روضه به فکر فقرا باشند...
👌همان فقرایی که با حضور در همین روضه ها؛ با الگو گرفتن از ایتام کربلا، احساس عزت می کنند و در همین روضه ها محترمانه و بی منت اطعام می شوند ...
♻️همان محرومانی که بسیاری از این مجالس با نذورات آنها بر پا می شود، نذوراتی که به خاطر گرفتن حاجات شان، ادا می کنند تا این چراغ را روشن نگه دارند ... ، تا یاد خدا و محبت و انسانیت در دل ها زنده بماند.
⚜ آنچه نزد خداست باقی می ماند و آنچه نزد شماست فانی ⚜
از اینایی که هی میگن نذر محرم تون و به فقرا بدید
خرج نیازمندان کنید
ناراحت نشید
اینا خودشون هم دارن اعتراف میکنن که فقط متدینین و امام حسینی ها به فکر مردم و فقرا و نیازمندان هستند
و از خودِ بی دین شون، خیری به مردم نمیرسه
🙏نشر دهید.
🏴 🚩🏴 🚩🏴 🚩🏴 🚩🏴 🚩🏴 🚩
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مصیبت
#چهارم_محرم
#دو_شیر_پسر_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
شرمنده یِ توام که ندارم جز این حسین
دو زینبی که نه دو حسینیِ ببین حسین
پوشانده ام کـفن به تنِ هر دو نوگلم
دیگر نزن تو ناله یِ "هل من معین" حسین
من با طوافِ خیمه یِ تو حاجیه شدم
قربانیانِ حجِ تو نقـشِ زمین حسین
در خیمه مانده خواهرِ تو جانِ اکبرت
برگرد با جـنازه یِ دو نازنینِ حسین
شکرِ خدا به سهمِ غروبم اضافه شد
تو هم اضافه کن دو سرِ نی نشین حسین
رفتند این دو تا که نبینند می روم...
همراهِ سر به مجلسِ خصمِ لعینِ حسین
گریه نکن فدایِ سرت هستِ خواهرت
با من بخوان دعایِ فرجِ شاهِ دین حسین
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مدح_امام_حسین_علیه_السلام
پرورش یافته یِ دامَن زهراست حسین
قبله گاه دل ما قبلـه یِ دلهاست حسین
آسمان سینه زن روضه یِ ارباب من است
نغمه یِ عرش همین است چه آقاست حسین
پسرِ فاطـمه و وارث سـردار حـُنـِین
شاه عشق و کـَرم و جوُد و تولّاست حسین
زائر کـرب و بلایش شب جمـعه مادر
همه یِ هستی این عاشق و شیداست حسین
اُسوه یِ عـزّت و ایثار و فـداکاری بود
وَجهی از ذات خدا بنده یِ یکتاست حسین
نَشِـیندم که براند اَحـَدی را هرگـز
چشم امّید من و اهل دو دنیاست حسین
حرمش جنةُ الاعلای دل عشـّاق است
ضربِ آهنگ تپش های دل ماست حسین
کـربلا چشـم به راه فـرج دلـدارم
بهترین جادّه تا وصل و تماشاست حسین
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل
#چهارم_محرم_مدح_دو_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
هر دو گلم فدایِ راهَت حسین
زندگی اَم نـذرِ نگاهت حسین
جانِ من و دو نوگلِ باغِ من
وقفِ تو و وقفِ سپاهت حسین
بدان که شاگـردِ ابوفاضـلند
نَفَس زدند در پناهت حسین
ستاره هایِ خواهرت گرفتند
نور و وفا از قرصِ ماهَت حسین
خـداشناسـشان نموده دمِ...
اَشهـدُ اَنَّ لٰا اِلـٰهَـت حسین
دلخواهِ من خرجیِ کربلا کن
دلبسته هایِ دل به خواهت حسین
اهل دعایِ فـرج و ندبه اند
هر دو گلم فدایِ راهت حسین
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مصیبت
#دو_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
تمامِ هستیِ خود را کفن کردم برایِ تو
تمامِ هستیِ زینب فـدایِ کـربلایِ تو
بمیرد خواهرت دیگر نگو از بی کسی و غم
که خونِ این دو قربانی بریزم زیرِ پایِ تو
اگر مثلِ علی اکبر هزاران تکـّه هم باشند
نیایم از حـرم بیرون عزیزانم فدایِ تو
اگر گلهایِ زینب را چو قاسم لـِه کند مَرکب
نمی گیرم سراغی از دو نذریِ ولایِ تو
خدا را شکر می بینم سرِ گلهایِ باغم را
غروبِ غم شکفته در میانِ نیزه هایِ تو
شمیمِ صبرِ زینب را تمامِ کربلا حس کرد
نوایِ ناله ام مانده به خاکِ نینوایِ تو
حسابِ صبر و ایثارم بماند تا صفِ محشر
دوایِ دردهایِ من ظـهورِ دلربایِ تو
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#بحر_طویل
#چهارم_محرم_دوشیر_پسرعمه_سادات
وقتی صدای ناله ات پیچید در دشت
اینجا ورق برگشت حال ُو روزِ مادر
خیلی عجیب و رویِ لبهایش سخن بود
می ریخت اسباب و اثاثِ خیمه برهم
دنبال پیدا کردن این دو کفن بود
این دوکفن را خواهرت با دستهایِ...
خود برتنِ ما کرده کنج خیمه دایی
او گفت می خواهم شماهارا فدایی
وَ دو ولایی
کرب و بلایی
دایی که میگوید غریبم وای بر من
باید شماهارا کنم با دستهایم
قربانیِّ حجّ وُ مـِنای نینوایی
اِذن جهاد ما اگر امضاء نگردد
از معجرِ مادر قسم داریم تا به...
آن چادر خاکی وُ پهلویِ شکسته
امضاء کن احکامِ دوسربازت که باید
پرواز کرد از این زمین پر بلا تا
عرشِ خدایی
رفتند و برگشتند؟!...نَه
آمد صدایی...
دایی کجایی؟!
وقتی که دایی می دوید از پشت پرده...
در کنجِ خیمه
مادر تماشا کرد امّا رفت.... هرگز
باید بنازم من به این شور ولایی
در مُلکِ عشق و عاشقی بی بی عالم
هستی ملیکه تا ابد فرمانروایی
در روضه ها گویم امان از غصه هایت
تا حرف زینب می شود میایی آقا
آقای خوبم
شد حرف عمه
باید بیایی باید بیایی
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
بس که بود دلربا، زمزمۀ یاحسین
داده به دل ها صفا، زمزمۀ یاحسین
مثل نسیم سحر،عقده گشایی کند
باز دل خسته با، زمزمۀ یاحسین
اوج دهد نام او، به عرش اعلا مرا
برد مرا تا خدا، زمزمۀ یاحسین
چونکه دل عاشقم، تنگ حریمش شود
می بردم کربلا، زمزمۀ یاحسین
حسین نام ورا، صدا زند در جزا
هرکه کند درعزا، زمزمۀ یاحسین
بس که مقدس بود، بین سماواتیان
کرده هیاهو به پا، زمزمۀ یاحسین
هرکه به راه خدا، شهید شد کربلا
داشت به خاک بلا، زمزمۀ یاحسین
ازحرم وقتلگه، تا دم آخر بود
عمۀ سادات را، زمزمۀ یاحسین
غریب مادرحسین، زمزمۀ فاطمه است
نغمۀ اهل ولا، زمزمۀ یاحسین
منتقم خون او، روز ظهورش کند
به اشک وشور و نوا، زمزمۀ یاحسین
کاش که پیک اجل،چون که «وفایی»رسد
بسته شود چشم با، زمزمۀ یاحسین
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهیدان_کربلا
#غزل
خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند
حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند
دل شکسته به میقات دوست آوردند
درستی سفر عشق، آرزو کردند
ز شوق وصل، گریبان صبر چاک زدند
سپر فکنده به میدان عشق رو کردند
سری که در چمن سروری سرآمد بود
به یک اشارهٔ ابرو نثار او کردند
به سرخرویی گل، روز حشر برخیزند
به پاس آنکه گل از دستِ دوست بو کردند
زبان عقل ز توصیف عشق معذور است
سخن بس است اگر ترکِ «های و هو» کردند
فدای همت آن تشنهلب شهیدانم
که دل به بحر نهادند و ترکِ جُو کردند
کبوتران سبکسِیرِ سِدرِهپیما را
کسی ندید که با آب و دانه خو کردند
به تیزگامی برق از حساب درگذرند
که خود محاسبهٔ خویش موبهمو کردند
«حمید» غبطه برم بر سبکروان طریق
که طوف خانهٔ محبوب را نکو کردند
#حمید_سبزواری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی
و جبرئیل هم آن جا مجال پر زدنش نیست
رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی...
یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری
یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی
یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم
به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی...
#مهدی_جهاندار
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حر_ریاحی علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
که گفته کشتی نوحی؟ تو مهربانتر از اویی
که حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بیسپاه گرفتی
اگر چه راه بر اطفال بیگناه گرفتم
تو باز دست مرا از دل گناه گرفتی
بگو چرا نشوم آب؟ دست یخ زدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی!
چنان تبسم گرمی نشاندهای به لبانت
که از دلِ نگرانم مجال آه گرفتی
رسید خون سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
#قاسم_صرافان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حر_ریاحی_علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
حسین آمد و آزاد از یزیدت كرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت كرد
سیاه بود و سیاهی، هرآنچه میدیدی
تو را سپرد به آیینه، روسپیدت كرد
چه گفت با تو در آن لحظههای تشنه حسین؟
كدام زمزمه سیراب از امیدت كرد؟
به دست و پای تو بارِ چه قفلها كه نبود
حسین آمد و سرشار از كلیدت كرد
جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان
عجب تشرّف سبزی، جنون مریدت كرد
نصیب هركس و ناكس نمیشود این بخت
قرار بود بمیری، خدا شهیدت كرد
نه پیشوند و نه پسوند؛ حرِّ حرّی تو
حسین آمد و آزاد از یزیدت كرد
#مرتضی_امیری_اسفندقه
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#زهیر_بن_قین_علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نینوا برسی
امام پیک فرستاده در پیات، برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی
چه شام باشی و کوفه، چه کربلا ای دل!
مقیم عشق که باشی به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست، پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی
زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نینوا برسی
#مریم_سقلاطونی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حبیب_بن_مظاهر_علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
سر پیری عجب شوریست در چشمانت ای مومن!
- جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد
چنان آتش شدی، گفتند دود از کنده بر خیزد
همان دودی که باید خار چشم کوفیان باشد
چکید از دیدۀ تر اشک شوقت، تیغ آوردی
کشیدی تیغ بیتردید تا خط و نشان باشد...
تو آن کوه کهنسالی که میگفتند خاموش است
دهان وا کردی و دریافتند آتشفشان باشد
تو آن مردی که «قوت لا یموتش» عشق شد، آری
نمکگیر است از این سفره هر کس، جاودان باشد
به فیض دوستی نائل شدن چندان هم آسان نیست
«حبیب» است آنکه پای دوستی تا پای جان باشد
#علی_فردوسی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#جوانان_حضرت_زینب_علیهاالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیدهاند
«آیینهای که آه نسازد مکدّرش»
واحیرتا که این دو جوانان زینبند
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش؟
با جان و دل، دو پاره جگر وقف میکند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیهگاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شدهست
از بسکه رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش...
#سیدحمیدرضا_برقعی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#جوانان_حضرت_زینب_علیهاالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
دویدهایم که همراه کاروان باشیم
رسیدهایم که در جمع عاشقان باشیم
به شوق اوج گرفتن ستاره آمدهایم
که خاکبوس قدمهای آسمان باشیم
شما و این همه غربت، چگونه جان ندهیم؟
خدا کند که سزاوار بذل جان باشیم
دو چشم حضرت مادر دو چشمه باران است
چگونه شاهد این درد بیکران باشیم؟
دویده در رگ ما خون جعفر طیّار
زمان آن شده تا عرش، پرزنان باشیم
دو بال سبز پریدن به اذن دست شماست
اگر اجازه دهید از پرندگان باشیم
دو نوجوان فدایی، دو نوجوان شهید
همان که آرزوی مادر است، آن باشیم
#سیدمحمدجواد_شرافت
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#غزل
ای زینب ای که بیتو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
آگاه بود عشق که بیتو غریب بود
اقرار داشت صبر، که بیتو توان نداشت
در پهندشت حادثه با وسعت زمان
دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت
یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر
پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت
گر پای صبر و همّت تو در میان نبود
اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت...
روزی به زیر سایهٔ پیغمبر خدای
روزی به جز سر شهدا سایهبان نداشت؟
محمل درست در وسط نیزهدارها
یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت
زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود
زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت
زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود
زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت
زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود
آزادی این چنین شرف جاودان نداشت
«میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی
حرفی بهجز مناقب این خاندان نداشت
#غلامرضا_سازگار
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#غزل
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش، گرفته بود و سر از پا نمیشناخت
از خیمههای بی سر و سامان گذشته بود...
اما هنوز آتش در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
میدید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
زینب هزاربار خودش هم شهید شد
از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشتهاند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
#احمد_علوی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل
#شب_چهارم_محرم_امام_زمان_عجلالله
نالههایت میرسد تا مشقِ زینب میکنم
اشکهایت میچکد تا گریه هرشب میکنم
دستمالِ گریهات را رویِ چشمم میکِشی؟
تا ببینی چشم خود از خون لبالب میکنم
عشق هم از جانبِ لیلاست مجنون شهره شد
دوست میمیرد برایم من فقط تَب میکنم
میزنی رویِ سرت تا یاد آن سَر میکُنی
میزنم رویِ لبم تا یادِ آن لب میکنم
بر کفن هِی مینویسم دوستت دارم حسین
این لباسِ عشق را غرق مُرَکَب میکنم
میرسم در روضهها و چای میریزم فقط
گرچه بی چیزم خودم را اهلِ منصب میکنم
مجلسِ روضه گره از زندگی وا میکند
بچههایم را در این روضه مودب میکنم
بر گلو شام غریبان دست دارد میکشد
گفت رگهای گلویت را مرتب میکنم
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم_محرم_طفلان_حضرت_زینب_سلامالله
زین دو طوفان سوار میسازد
مردِ روزِ شکار میسازد
زُلفشان را به شانه میریزد
چندتا آبشار میسازد
مثل خورشید باشد و از خود
دو قمر در مدار میسازد
دارد از سر به زیرهایِ حرم
شیعهی سربدار میسازد
هر دوتا تیغههایِ یک شمشیر
دارد او ذوالفقار میسازد
تیغشان را چه خوش تراشیده
هر دو را آبدار میسازد
به علمدار میکند نظر و
از رویِ او دو بار میسازد
کم اگر آورند - فرضِ محال-
از خودش تیغدار میسازد
میرود خود میانِ میدان و
همه را تار و مار میسازد
پیشِ او هرچه هست چیزی نیست
کوه باشد غبار میسازد
از سواران سراب میماند
از سپاهی مزار میسازد
از رجزهایشان مقابلِ خود
شیون و الفرار میسازد
- -
او خودش مرتضای کرار است
زینب است این ، دوتا علمدار است
اگر اینجا کویر دریا من
اگر اینجا غبار صحرا من
اگر اینجا غریب اُفتادی
چه خیالیست کربلا با من
همهشان گرد و خاک ، طوفانم
همهشان کوچکاند اما من
پشتِ در میروم به خاطرِ تو
مرتضایی اگر تو زهرا من
غربتت دیدم و به من برخورد
رخصتم میدهی ، به مولا من
این زمین را به باد خواهم داد
تازه هم میکنم مُدارا من
دست ، بالا گرفتم از اول
بینِ یاران مَچرخ آقا من...
کیست در روزِ بیکسی هایت
کیست در لحظهی مبادا من
در دو راهی نشتهام آقا
یاکه این دو جوانِ من یا من
به تو سوگند که بنیهاشم
ماتِ اینان شوند حتی من
این غزالان غلام زاده شدند
هر دو از زینباند اینها من
کار مگذار بر مدینه کِشَد
مکش آقا زِ دستِ ما دامن
- -
آمدم تا به من زیان نخورد
آب هم در دلت تکان نخورد
کربلا پیشِ این دو جان میداد
بوسه بر این دو نو جوان میداد
هر دو نِعمَالاَمیر میگفتند
آسمان دل به آسمان میداد
تا محمد کمی رجز میخواند
عون هم پاسخِ همان میداد
اشهد انَ یا ولی الله
مثلِ این بود که اذان میداد
آن یکی تا جواب این میگفت
این یکی هم جواب آن میداد
پشت بر پشتِ خویش چرخیدند
تیغِ مولا خودی نشان میداد
این یکی اهل کوفه را میریخت
دیگری حقِ شامیان میداد
مادری بینِ خیمهاش بود و
ظرفِ اسفند را تکان میداد
دردِ پا داشت از دویدنها
دردها را به استخوان میداد
فکر و ذکرش فقط حسینش بود
داشت در خیمهگاه جان میداد
تشنه بودند و ضعف میکردند
یک نفر کاشکی امان میداد
یک حرامی در آن طرف اما
به کفِ حرمله کمان میداد
- -
به زمین روی خاک اُفتادند
وایِ من سینه چاک اُفتادند
خشک شد خشک خشک حنجرشان
خورد یکجا به سنگ ساغرشان
رو به سمتِ حریمِ زینب بود
بینِ خونها نگاهِ آخرشان
کارِ صیاد زنده کندن شد
به زمین ریخت بالشان پرشان
میرسد دشنهها به سینه چه سخت
میکُند ضربهها مُکررشان
نیزهها میشوند کوچکتر
تیغها میکنند اکبرشان
رویِ دوشِ حسین خون میریخت
کرده آن بوسهها معطرشان
کو محمد کدام عونِ من است
چه بِهَم ریخته سراسرشان
پیشِ روی حسین با عباس
پهن بودند در برابرشان
سوخت تا خیمهگاه ، دارُالحَرب
آتش اُفتاد رویِ پیکرشان
پیش نامردهای کوفه نشین
روی ناقه نشست مادرشان
پَرت میشُد حواسِ نامحرم
غلط میخورد بر زمین سرشان
سرِ عباس بود و محملِ زینب
گریه میکرد بر دلِ زینب
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم_محرم_طفلان_حضرت_زینب_سلامالله
#قصیده_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله
هرکه دنبال تو اوجِ سحرش بیشتر است
اثرِ آهِ دلِ شعله ورش بیشتر است
از حرم آمدهام با تو بگویم هر کَس
بیشتر دل بِبَرد در به درش بیشتر است
دهمین روز شد و شد دهِ ذیالحجهی من
شُکر قربانیِ من برگ و برش بیشتر است
خیمهات آمدهام بَسط نشستم گویم
خیمهیِ خواهرِ تو شیرِ نَرَش بیشتر است
به تو نزدیکتر از اهلِ حرم خواهرِ توست
به تو چون از همه زنها پسرش بیشتر است
دشتِ من از همه شیر و عسلش شیرین تر
باغ من از همه شَهد و شکرش بیشتر است
همهی غیرتشان قامتشان رفته به من
بچه عقاب ببین بال و پَرَش بیشتر است
آنکه چون ماست که بی چون و چرا میماند
آنکه باید رود اما اگرش بیشتر است
آنکه مانندِ علی شد زرهاش پشت نداشت
آنکه ترسیده زِ جانش سپرش بیشتر است
به سر موت قسم یک سر مو پس نکشم
از همه دختر حیدر جگرش بیشتر است
کیستم فاتح میدان تو ، از هرچه که هست
آنکه آوازهی تیغِ پدرش بیشتر است
تیغ را کرده حمایل که بفهمد آن قوم
هرکه شاگردِ علی شد هنرش بیشتر است
از علمدار بپرس از دو جوان میگوید
بین اصحاب به این دو نظرش بیشتر است
میشناسم جگرت را به تو از خواهشِ من
قسمِ چادر زهرا اثرش بیشتر است
هر دو میدان زده خواندند رجزها اما
چه کنم آنهمه لشکر نفرش بیشتر است
خبر رفتنشان زود به هرسو پیچید
به زمین خوردنشان که خبرش بیشتر است
غمِ مادر غمِ بابا نه فقط داغ پسر
پیش مادر اثرش بر جگرش بیشتر است
ناله تواَم که شود اهل حرم مینالند
ناله تواَم که شود هم اثرش بیشتر است
عون اُفتاده زمین پیکرِ او پیچیده
ازدحامیست ولی رویِ سرش بیشتر است
وَ محمد نَفَسش کمتر و کمتر میشد
زخمِ رویش زِ تنِ محتضرش بیشتر است
آه بر سینهشان قاتل و قاتل پُر شد
وای از ضربهشان سخترش بیشتر است
پُرِ زخمند پر از نیزه و شمشیر ولی
از میان همه زخمِ تبرش بیشتر است
پیرمرد است چگونه دو جوان بردارد
از علیاکبر هم دردِ سرش بیشتر است
بیشتر میشود این حجم اگر جمع شود
تن پاشیده زِ هم مختصرش بیشتر است....
همه جای بوی تنِ عون محمد دارد
همه جایند ولی دور و برش بیشتر است
مادر است اینکه در آن خیمه سرش درد گرفت
اینکه از فاطمه درد کمرش بیشتر است....
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7