🔴 آشنایی با تصوّف (۱)
🔷 تصوّف چیست؟
واژه «تصوّف» بنابر اظهر احتمالات، از واژه «صوف» گرفته شده است و از لغات ساخته شده به معنی «پشمینهپوشی» به عنوان نمادی از زندگی سخت و دوری از تنپروری و لذّتپرستی میباشد؛ یکی از مؤلفان «تاریخ تصوّف در اسلام» پس از نقل اقوال و عقاید مسلمانان و بعضی از مستشرقین دربارۀ اصل و اشتقاق کلمه «صوفی» و «متصوّف»، نتیجه گرفته است که نزدیکترین قولها به عقل و منطق و موازین لغت، این است که «صوفی» کلمهای است عربی و مشتق از لغت «صوف» یعنی پشم؛ وجه تسمیۀ زهّاد و مرتاضین قرون اول اسلام به «صوفی» آن است که لباس پشمینۀ خشنی میپوشیدند و نیز لغت «تصوّف» مصدر باب تفعّل و به معنای پشمینه پوشیدن است، همان طور که «تقمّص» به معنی پیراهن پوشیدن است. [۱]
🔹 درباره معنی «تصوّف» و اینکه به چه کسی «صوفی» میگویند، باید اعتراف کرد که یک تعریف جامع که طریقه و روش صوفیه را در برگرفته و مورد قبول همگان باشد، یافت نمیگردد؛ گویند: «ابومنصور عبدالقادر» (متوفی ۴۲۹ ق) در بغداد بر حسب حروف ابجد و با توجه به تألیفات بزرگان صوفیه، در حدود یک هزار تعریف درباره تصوّف و صوفیه و نظریات آنان جمعآوری کرده است. [۲] البته مشایخ صوفیه صدها تعریف برای تصوّف و معنی «صوفی» ذکر کردهاند و از هر کدام از اقطاب و رؤسای این فرقه، چند تعریف درباره تصوّف نقل شده است. [۳] از این مطلب آشکار میگردد که تا چه اندازه تباین و اختلاف در فروع نظریۀ تصوّف وجود دارد و به قول «ابوسعید بن اعرابی صوفی» (م۳۴۰ق) صوفیه قائل به جمع بودند؛ اما صورت این جمع نزد هر دسته از آنان بر خلاف آن چه بوده که در نزد دیگری است و با این ترتیب در اسماء، متّفق و در معانی، مختلف هستند! [۴]
🔹 با وجود همۀ این تعریفات، تا به حال نتوانستهاند یک تعریف جامع برای «تصوّف» بیان کنند و خودِ این همه اختلاف و مغایرت که در تعاریف آنان وجود دارد، کاشف از این است که هر کدام مفهوم جداگانهای برای تصوّف و صوفی قائل بودهاند؛ [۵] و لذا باید گفت: تصوّف یک مذهب خاص و منظم و محدود نیست، بلکه یک طریقۀ التقاطی است که از به هم آمیختن عقاید و افکار گوناگون به وجود آمده است؛ به همین جهت، حدّ و حصاری ندارد و در طی قرون و اعصار، با مقتضیّات و شرایط و افکار هر دوره تغییر شکل داده است؛ برخلافِ «تشیّع» که هیچگاه از مسیر اصول اساسی خود بیرون نرفته است و همواره یک مذهب خاص و منظم با حدود و ثغور مشخصی بوده است. یکی از محققین صوفی پژوه به نام مرحوم داود الهامی در رابطه با تعریف تصوّف میگوید: تصوّف، مسلک و روش لغزنده و متغیّری است که نقطۀ شروع آن، #زهد و پارسایی و نقطه پایان آن، عقیدۀ #وحدت_وجود است! و در بین این دو نقطۀ شروع و پایان، تنوّع و اقسام عقاید گوناگون و مسالک مخصوص فکری و تمایلات رنگارنگ پیدا شده است. [۶]
📚 منابع:
[۱] تاریخ تصوّف در اسلام (قاسمغنی)، ص۴۵
[۲] نفحات الانس (جامی)، مقدمه مصحح، ص۱۵
[۳] عبارت سهروردی چنین است: «و اقوال المشایخ فی ماهیة التصوّف تزید علی الف قول» (سخنان مشایخ صوفیه در تعریف تصوّف، بیش از هزار قول است!)
[۴] مقدمه نفحات الانس، ص۱۶
[۵] در دیار صوفیان (علیدشتی)، ص۹
[۶] تاریخ تصوّف (عمیدزنجانی)، ص۱۵۹
#مقاله #شبهات #تصوف
@SheikhMahdiTehrani
🔴 آشنایی با تصوّف (۸)
🔷 معنای عقیدۀ فاسد «وحدت وجود» در کلام یکی از بزرگان صوفیه!
سلطان محمد گنابادی (م۱۳۲۷ق) قطب سی و چهارم صوفیه نعمت اللّهی گنابادی که با فتوای ارتدادش توسط مرحوم آخوند خراسانی، مهدور الدم معرفی شده و به قتل رسید، در تفسیر کفرآمیز خود چنین مینویسد:
❌ «چون تمام اجزاء عالَم، مظاهر اسماء خداوند است، چه اسماء لطفیه و چه اسماء قهریه، پس هر معبودی را که انسان پرستش کند، در حقیقت خدا را اختیاراً پرستش کرده است!
پس انسانها در پرستش اختیاری خود (نسبت به همه چیز) همچون اَبالسه (شیطانپرستان) که ابلیس و #شیطان را پرستش میکنند؛ و کَهَنه که #جن و اجنّه را پرستش میکنند؛ و زردشتیه که عناصر را پرستش میکنند؛ و وثونیه و بتپرستان که آب و هوا و زمین و موالید ثلاثه را پرستش میکنند؛
و سامریین که احجار و سنگها و اشجار و نباتات را پرستش میکنند؛ و بعضی از هندوها که گاو و حیوانات را پرستش میکنند؛ و مثل فرعونیان و جمشیدیه که انسان را پرستش میکنند؛ و مثل صائبیه که ستارگان را پرستش میکنند؛ و باز مثل اکثر هندوها که ملائکه را پرستش میکنند؛
و پرستش کنندگان ذَکَر و فَرج، مثل بعضی از هندوها که ذکر و فرج (آلات تناسلی) انسان را پرستش میکنند؛ و گروهی دیگر که آلت و ذکر مهادیو را که فرشته بزرگیست پرستش میکنند؛ و بعضیها که آلت زن خود را پرستش میکنند! تمام اینها پرستش خداست!! (نعوذ بالله و أستغفر الله!) چون همگی، مظاهر اسماء و صفات خدا را پرستش میکنند، پس خداپرست هستند! ولی نمیفهمند!
‼️ اگر مؤمن بدانستی که بُت چیست
یقین کردی که دین در بتپرستی است!
اگر کافر ز بت آگاه بودی
چرا در دین خود گمراه بودی!»
📚 تفسیر بیان السعادة، ج٢، ص۴۳۷
محقّق اردبیلی رحمةاللهعلیه دربارۀ اعتقاد فاسد #وحدت_وجود ملاعین صوفیه و فلاسفه مینویسد:
✅ «بعضی از متأخرین اتحادیه مثل محیی الدین عربی و شیخ عزیز نسفی و عبد الرزاق کاشی، کفر و زندقه را از ایشان گذرانیده، به وحدت وجود قائل شدهاند و گفتهاند که هر موجودی خداست! تعالی الله عمّا یقول الملحدون علوّا کبیرا.»
همچنین میفرماید:
⭕️ «و ایضاً باید دانست که سبب تمادی و طغیان ایشان در کفر، آن بود که به مطالعۀ کتب فلاسفه مشغول شدند و چون بر قول #افلاطون قبطی و اتباع او اطلاع یافتند، از غایتِ ضلالت، گفتار غوایتشعار او را اختیار کردند و از جهت آنکه کسی پی نبَرَد که ایشان دزدان مقالات و اعتقادات قبیحۀ فلاسفهاند، این معنی را لباس دیگر پوشانیده، وحدت وجودش نام کردند!
و چون معنای آن را از ایشان پرسیدند، از روی تلبیس (نیرنگ) گفتند که این معنی به بیان در نمیآید! و بدون ریاضتِ بسیار و خدمت پیرِ کامل، به آن نمیتوان رسید و احمقان را سرگردان ساختهاند! و جمعی از سفیهان در آن باب، اوقات بسیار ضایع کردند و فکرها در آن باب دوانیدند و آن کفر عظیم را تأویلها کردند!»
📚حدیقة الشیعة (مقدساردبیلی)، ص۷۵۲
🍂 «اللّهمّ عجّل لسیّدنا المظلوم الفرج.»
#مقاله #شبهات #تصوف #فلسفه #توحید
@SheikhMahdiTehrani
🔴 آشنایی با تصوّف (۱۰)
(با توجه به آغاز ایام فاطمیه علیهاالسلام، سلسله مطالب نقد تصوّف را به پایان میرسانیم تا إنشاءالله در فرصتی دیگر که بررسی صوفیۀ قرون اخیر بپردازیم.)
🔷 سخنان بسیار مهم علّامه مجلسی رحمةاللهعلیه با شیعیانی که دنباله رو ملاعین صوفیه شدهاند:
⚠️ «پس اگر اعتقاد به روز جزا داری، امروز حجّت خود را درست کن که چون فردا حق تعالی از تو حجّت طلبد، جواب شافی و عذر پسندیده داشته باشی! و نمیدانم بعد از ورود احادیث صحیحه از اهلبیت رسالت علیهمالسلام و شهادت این بزرگواران از علمای شیعه رضواناللهعلیهم بر بطلان این طائفه و طریقۀ ایشان، در متابعتشان نزد حق تعالی چه عذر خواهی داشت؟!
🔹 آیا خواهی گفت متابعت #حسن_بصری کردم که چند حدیث در لعن او وارد شده است؟!
🔹 یا متابعت #سفیان_ثوری کردم که با امام جعفر صادق علیهالسلام دشمنی میکرده و پیوسته معارض آن حضرت میشده است و بعضی احوال او را در اول کتاب بیان کردیم؛
🔹 یا متابعت #غزالی را عذر خود خواهی گفت که به یقین ناصبی بوده! و میگوید در کتابهای خود: "به همان معنا که مرتضی علی امام است، من هم امامم!" و میگوید: "هر کس یزید را لعنت میکند گناهکار است!" و کتابها در لعن و ردّ شیعه نوشته، مانند کتاب "المنقذ من الضّلال" و غیر آن؛
🔹 یا متابعت برادر ملعونش احمد غزّالی را حجّت خواهی کرد که میگوید: "شیطان از اکابر اولیاء الله است!"
🔹 یا ملّای رومی (#مولوی جلال الدین محمد بلخی) را شفیع خواهی کرد، که میگوید: "#ابن_ملجم را حضرت #امیرالمؤمنین علیهالسلام شفاعت میکند و به بهشت خواهد رفت! و حضرت امیر به او گفت که: تو گناهی نداری! چنین مقدّر شده بود و تو در آن عمل مجبور بودی!" و در هیچ صفحه از صفحات مثنوی نیست که اشعار به #جبر یا #وحدت_وجود یا سقوط عبادات یا غیر آنها از اعتقادات فاسد نکرده باشد! و چنانکه مشهور است و پیروانش قبول دارند، ساز و دف و نی (#موسیقی) شنیدن را عبادت میدانسته است!
🔹 یا پناه به محی الدّین #ابن_عربی خواهی برد که هرزههایش را در اول و آخر این کتاب شنیدی و میگوید: "جمعی از اولیاء الله هستند که رافضیان (شیعیان) را به صورت خوک میبینند!" و میگوید: "به معراج که رفتم مرتبۀ علی (علیهالسلام) را از مرتبۀ #ابوبکر و #عمر و #عثمان پستتر دیدم! و ابوبکر را در عرش دیدم! چون برگشتم به علی گفتم چون بود که در دنیا دعوی میکردی که من از آنها بهترم؟! الحال دیدم مرتبه تو را که از همه پستتری!!" (العیاذ بالله)
و او و غیر او از این تزریقات، بسیار دارند که متوجه آنها شدن، موجب طول سخن میشود.»
📚 عین الحیاة (علامهمجلسی)، ص۴۰۴
🍂 «یارب فرج صاحب ما را برسان.»
#مقاله #شبهات #تصوف
@SheikhMahdiTehrani