پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
چون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای مشعلهیْ تابان من
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
بی پا و سر کردی مرا بیخواب و خور کردی مرا
در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من
از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
گل جامه در از دست تو وی چشم نرگس مست تو
ای شاخهها آبست تو وی باغ بیپایان من
یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها
ای آن بیش از آنها ای آن من ای آن من
چون منزل ما خاک نیست گر تن بریزد باک نیست
اندیشهام افلاک نیست ای وصل تو کیوان من
بر یاد روی ماه من باشد فغان و آه من
بر بوی شاهنشاه من هر لحظهای حیران من
ای جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشیدت جدا
بی تو چرا باشد چرا ای اصل چارارکان من
ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من
ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من
#شعر #مولانا
📜 @sheraneh_eitaa
سرمه اندر چشم خودبین می کنی
شانه اندر زلف پرچین می کنی
از ستم چندین که کردی کس نکرد
بس کن، از بهرِ کِه چندین می کنی؟
در غم لبهای من گویی بمیر
مرگ را بر بنده شیرین می کنی
بگذری از مهر و گویی کاین کنم
مهر می باید ترا کاین می کنی
تا بود ما و خیالت در شرف
چشم خسرو پر ز پروین می کنی
#امیرخسرو_دهلوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند
مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند
خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید
خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند
هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین
وطن، خوش آنکه در آن خاک جانفزا بکند
اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او
به چشم خویشتن آن خاک، توتیا بکند
غلام همّت آنم که در محبّت دوست
تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند
چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد
ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟
چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی
ز لطف، گوشۀ چشمی سوی «هما» بکند
#همای_شیرازی #شعر #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
دلم تَنگ است و هی پهلو به پهلو میشوم امشب
تو اما شک ندارم خواب دیدی شاه هفتم را...
#الهام_دیداریان #شعر
شبتون در پناه حق🌙
📜 @sheraneh_eitaa
می تراود بوی جان امروز از طرف چمن
بوسه ای دادی مگر ای باد گل بو بر تنش
#هوشنگ_ابتهاج #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
در عشق به او چـرا مردد باشم؟
ای کاش زمانی که می آید ،باشم
در ولولـه ی سپـاه سفیانـی ها
سـرباز امـام عصــر باید باشم
#محمدجواد_منوچهری #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنکس که زمین و چرخ و افلاک نهاد
بس داغ که او بر دل غمناک نهاد
بسیار لب چو لعل و زلفین چو مشک
در طبل زمین و حقهٔ خاک نهاد
#شعر #خیام
خیام نیشابوری ریاضیدان، اخترشناس، شاعر ایرانی و طراح تقویم جلالی بود، ۲۸ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت این حکیم و دانشمند بزرگ ایرانی نامگذاری شده است
📜 @sheraneh_eitaa
بین عشاق تو ای دوست گرفتار منم
ناز کن هر چه دلت خواست خریدار منم
بعد یک عمر گدایی در خانه تو
باز گم کرده ره خانه دلدار منم
ای طبیبی که فقط آمدنت هست دوا
پی درمان دلم باش که بیمار منم
دست بردار از این غیبت جانسوز آقا
بس کن این فاصله را تشنه دیدار منم
منِ غفلت زده عمرم به تباهی طی شد
باورم گشته در این دایره سربار منم
به تو محتاج ترم از نٓفٓسٓم کاری کن
بی کلاف آمده ای بر سر بازار منم
آه آقا چه کنم با همه اعمال بدم
روسیاهی که خودش میکند اقرار منم
تو دعا کن که مگر خوب شود حال دلم
آنکه آز بهر دعا هست سزاوار منم
واژه ها دست به دامان شما آوردم
شاعری سوخته «در حسرت دیدار» منم
#مرتضی_میرزایی #امام_زمان #شعر #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
خوشا آنانکه دلشادت نمودند
بدین احوال خوش عادت نمودند
اکریاد کسی کردی هنر نیست
هنر کردی اگر یادت نمودند
#فریاد #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
hoseyni.gif
7.3K
رکن الدین حسین بن عالم بن ابی الحسن حسینی غوری هروی (سال ولادت نامعلوم در ده «گرو» از بلاد «غور»، درگذشته به سال ۷۱۸ هجری قمری در هرات) متخلص به «حسینی» و مشهور به «اَمیرْ حُسِینی» و همچنین «امیرحسینی سادات»، «امیرسیدحسینی» و ملقب به «جنید ثانی» شاعر بزرگ هرات و از مشایخ طریقت سهروردی است.
منظومهٔ «گلشن راز» شیخ محمود شبستری در پاسخ سؤالاتی است که امیرحسینی در قالب ۱۵ بیت شعر در شوال سال ۷۱۷ هجری قمری فرستاده است.
#امیر_حسینی_هروی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
باز طبعم را هوای دیگر است
بلبل جان را نوای دیگر است
باز شهباز دلم پرواز کرد
تا چه رسم است اینکه یار آغاز کرد
این چه شور است آخر اندر خاطرم
مایه سودا بود اندر سرم
در مشام من چه گل دارد خبر
این نسیم از باغ خلد آمد مگر
موج دریای معانی میرسد
یا نشان از بی نشانی میرسد
طبع را الهام ربانیست این
یا مگر تلقین روحانیست این
از جهان جان فتوحست این سخن
ماورای عقل و روحست این سخن
برتر است از عرش اعلی منزلش
زانکه توحید خدایست اولش
گرچه گفتم آنچه از تقلید ماست
وحدتست او برتر از توحید ماست
بر زبان حرف آید و در دل خیال
برتر است از هر دو ملک لایزال
هیبتش مرغ خرد را پر بسوخت
طوطی اندیشه ها را لب بسوخت
دور از این اندیشه تأویل همه
برتر از تشبیه و تمثیل همه
سر توحیدش نیابد فهم کس
حیرت آمد حاصل دانا و بس
عزتش اندیشه را مسمار زد
تا یقین اینجا در انکار زد
کفر و ایمان گفته در حیرت ورا
جل و عز تشبیه یا رب الوری
هرچه هستش آشنائی میدهد
جمله بر وحدت گواهی میدهد
تا نپنداری که او بیش و کم است
کاین همه از نوع و جنس عالمست
پنج و چار و شش نباشد ذات او
نفی هستیها بود اثبات او
چون نگشت آگه کس از سر قدم
علت معلول را درکش قلم
مبدع بیچون و بی آلت خداست
هرچه عقلت پی برد اینجا خطاست
#امیر_حسینی_هروی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شوخی بانمک «حسن معارفوند» با «سعید بیابانکی»
.
دل و دین و دلبر بیابانکی
به هر تاس، سرور بیابانکی
سرت میدرخشد عجیب و غریب
چنان روز محشر بیابانکی
سرت را چو دیدم نوشتم چنین:
بیابانکی بر بیابانکی!😁
📜 @sheraneh_eitaa
بی تو ، هر لحظه قرن طولانی است
بی تو، دریایِ دل ،چه طوفانی است
بی تو ، ای نوبهارِ منتظران
فصلها،پشت هم زمستانی است
بی تو، ای یوسفِ دل مسکین
حال زارم چو پیر کنعانی است
بی تو ،حال و هوای چشمانم
در شبِ انتظار، بارانی است
بی تو، از هرچه دَم زنم ای دوست
آخرش ، توبه و پشیمانی است
بی تو، شعر " حمیدی" محزون
هرچه گوید ، همه پریشانی است
#مصطفی_حمیدی #شعر #ارسالی_مخاطب #جمعه_های_دلتنگی #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
در سما و در زمین، نی جای من
در دل بشکسته است ماوای من
هرکجایی یاد من ارامش است
بنده را از خالقش بس خواهش است
تا توانی بندگی کن بنده ام
برتو من از هرکسی زیبنده ام
#محمد_رضازاده_رودکلی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
هر چه می گردد ظهورت ای مسیحا دیرتر
می شود این جمعه ها از هجر تو دلگیرتر
همنوا با بغض های بیکران جمکران
می شود این عاشق چشم انتظارت پیرتر
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی #شعر #امام_زمان #جمعه_های_دلتنگی
📜 @sheraneh_eitaa
سکوت میکنم امشب به جای گفتوشنود
مرا ببخش که دل، گرم صحبت تو نبود
من آن تبسم بیپاسخم که هیچکس
به یاد من غزل عاشقانهای نسرود ...!
شبتون در پناه حق🌙
#علی_مقیمی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
تاب آوردم شب ِ دلتنگیام را تا سحر
تا تو را از نو ببینم، صبح ِ زیبایت بخیر!
#شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
#حافظ #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
نسبت شاعری به من دادی
کاش دشنام میفرستادی!
«عاشقم»، عاشقی که در غم عشق
لذتی یافت بهتر از شادی
منِ تنها اسیر تنگم و تو
ماهی آبهای آزادی ...
از پریزادگان و سنگدلان
دل ربودی و آدمیزادی
گرچه یادی نمیکنی از من
رفتی و تا همیشه در یادی
سایهات را خدا نگه دارد
ای غم ای نعمت خدادادی!
#سجاد_سامانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
أشهد قبل ذلك كله أنني لولا حبك
لتناثر جسدي حفنة من الرماد
في ليلٍ كَونيٌ بلا قاعٍ ولانهاية!!
ولاضوء آخر النفق
لولا حبك لفقدتُ صبري
وبوصلتي ومظلتي وتقويمي...
پیش از همه چیز، گواهی میدهم
اگر عشق تو نبود
جسم من همچو مشتی خاکستر پراکنده میشد
در شبی وجودین و ژرف و بیانتها!!
و پایان دالان را روشنایی نیست
اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست میدادم وُ
قطبنما و چتر و گاهشمارم را...
#غادة_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه میکنی
وقت رفتن است.
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهٔ عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
#قيصر_امين_پور #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
نصرت رحمانی (زاده ۱۰ اسفند ۱۳۰۸ در تهران - درگذشته ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ در رشت یکی از شاعران معاصر نوگرا اهل ایران بود.
نصرت رحمانی از سنین پایین شروع به سرودن شعر کرد. اولین شعر او در روزنامهای به نام «شهباز» منتشر شد.
رحمانی در سال ۱۳۳۰ به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد اما مدت زیادی در این شغل نماند و برای کسب درآمد به دنبال نوشتن رفت.
مدتی برای نشریه «امید ایران» (که در سال ۱۳۲۸ توسط علیاکبر صفیپور تأسیس شد) و نشریه «سپید و سیاه» (که در سال ۱۳۳۲ توسط علی بهزادی پایهگذاری شد) داستان کوتاه مینوشت.
مدتی مسئول بخش ادبی هفتهنامه «فردوسی» بود که در سال ۱۳۲۸ توسط نعمتالله جهانبانویی تأسیس شده بود.
همانطور که رحمانی در مقدمه «میعاد در لجن» اشاره کرده، این تجربهها نقش مهمی در آشنایی او با شعر غربی و استفاده او از درونمایهها و تصویرسازیهای غربی داشت.
اولین مجموعه شعر رحمانی به نام «کوچ» در سال ۱۳۳۳ منتشر شد و طی یک سال به چاپ دوم رسید.
بهجز برخی اشعار معدود که با مختصات نیمایی سروده شده بودند، اغلب اشعار این مجموعه قالب چهارپاره داشتند که در آن زمان چندان برای مردم آشنا نبود و تا حدودی گنگ مینمود.
نیما یوشیج نامهای تشویقآمیز خطاب به نصرت رحمانی نوشته بود که در این کتاب گنجانده شدهاست.
این مجموعه ستایش چهرههایی مانند جلال آل احمد را برانگیخت و حاجسیدجوادی نیز رحمانی را بهخاطر سبک واقعگرایانه و تصویرهای صریحش ستود.
این مقاله که در اصل در مجله «کاویان» انتشار یافت، بعدها به ویرایش دوم مجموعه «کوچ» افزوده شد.
طاهباز،رحمانی را فاتح شعر جاری دهه 30 میداند که اگر نگوییم نخستین کس، از نخستین کسانی است که در شعر به زندگی روزانه، زندگی کوچه و خیابان نزدیک شده و اشیای عادی و لغات محاورهای را بیهیچ تأمل و با رنگی تند از «شهوت» در شعرهایش بکار گرفته و توفیق یافته و گروهی عظیم را دنبال خود کشانیده است.
طی سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۱، رحمانی با همکاری حسین شاهزیدی و شبنم جهانگیری، در برنامه ادبی هفتگی رادیو ارتش شرکت میکرد.
رحمانی در مجموعه شعر «میعاد در لجن» و «حریق باد» (۱۳۵۰) پایبندی خود به سبک نیمایی را نشان داد، در حالیکه در مجموعههای بعدیاش مانند «شمشیر، معشوقه قلم» (۱۳۶۸)، «پیاله دور دگر زد» (۱۳۶۹) و «بیوه سیاه» (۱۳۸۱) اقتباسهای آزادتری از سبک نیمایی را انتخاب کرد.
مجموعه «حریق باد» در سال ۱۳۵۰ برنده جایزه شعر تلویزیون ملی ایران شد. طی این سالها، رحمانی با سرویس ادبی مجلات مختلفی از جمله کیهان و زن روز همکاری میکرد.
او در ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ در رشت درگذشت و در قبرستان سلیمانداراب در حوالی مقبره میرزا کوچک خان جنگلی به خاک سپرده شد.
#نصرت_رحمانی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از 🍃 شاعران حوزوی 🍃
یه دست تو دست مامانی
یه دست تو دست بابا جون
برای بار اوله
میآم زیارت آقا جون
مامان میگه امام رضا
مهربون و با صفایی
ما بچه ها رو دوس داری
درست شبیه بابایی
هرکسی که پیشت میآد
خنده رو لبهاش میکاری
تو چشماشم دونه دونه
ماه و ستاره می ذاری
چقد قشنگه حرمت
چه رنگارنگه کفترات
کاشکی میشد پر بکشم
منم تا گنبد طلات
#محمدامین_نیکمرد
#امام_رضا علیهالسلام
@shaeranehowzavi