eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
762 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبح به خیر همسرم شاعر و نویسنده هستن برای معرفی و ارسال اثر از ایشون چطور اقدام‌باید کرد ✍🏻سلام از همین طریق که پیام دادید آثارشونو بفرستید 📜 @sheraneh_eitaa
شد دلیل نیک بختی چار چیز هرکه این چارش بود باشد عزیز اصل پاک آمد دلیل نیک بخت نیست بی اصل سزای تاج و تخت یک دلیل دیگر آمد قلب پاک گر دلت پاکست نبود هیچ باک نیک بختان را بود رای صواب آنکه بد رایست باشد در عذاب هر که ایمن از عذاب حق بود نیست مؤمن کافر مطلق بود عمر دنیا پنج روزی بیش نیست غافلست آنکس که پیش اندیش نیست ترک لذات جهان باید گرفت دامن صاحب دلان باید گرفت در پی لذات نفسانی مباش دوست دار عالم فانی مباش نیست حاصل رنج دنیا بردنت عاقبت چون می‌بباید مردنت از تنت چون جان روان خواهد شدن خاکت اندر استخوان خواهد شدن مر ترا از دادن جان چاره نیست رهزنت جز نفسک اماره نیست 📜 @sheraneh_eitaa
جان را هوای روی تو بر جای جان نشست مهر توام درون دل مهربان نشست گنج روان توئی و بهر تار موی تو مار شکنج بر سر گنج روان نشست هر دل که از کنار تو برخاست یک زمان جان داد و از میان جهان بر کران نشست 📜 @sheraneh_eitaa
میرزا محمدابراهیم کازرونی مشهور به نادری زاده ۱۱۸۰ قمری در کازرون بود ، پزشک، ریاضی‌دان، اخترشناس، شاعر، عارف و بازرگان ایرانی بود،که در دوران حکومت‌های زندیه و قاجاریه می‌زیست. علاوه بر کتاب تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس، دیوان اشعاری که شامل مثنوی‌هایی مانند گلستان خلیل، مشرق‌الاشراق، شایق و مشتاق، انفس و آفاق، منهج‌العشّاق و چهل صباح بوده، از او به جا مانده است. ظاهراً فرصت‌الدوله شیرازی برخی از این مثنوی‌ها را در کازرون رؤیت کرده است. رضاقلی‌خان هدایت در کتاب ریاض‌العارفین سال تقریبی مرگ او را ۱۲۶۰ هجری قمری اعلام می‌کند ‌و بیان می‌دارد که او در شیراز وفات یافته است. 📜 @sheraneh_eitaa
دلبر بسیار و دل نگه دار کم است وز همدهی جمله جهان رنج و غم است گر اهل دلی تو دل به دلداری ده کو همدم هر دم تو و عین دم است ای از تو همه پر و توخالی ز همه بنموده جمال تو مثالی زهمه تو عین خیال و از خیال این همه را آری و برآوری خیالی ز همه ما بود نماینده نمودیم همه نابود نمودار ز بودیم همه مرآت جمال غیب مطلق گشته آیینهٔ شاهد شهودیم همه 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی طنز فرید فردوسی بگذار تا بخندم مانند پولداران کز اسب شیهه خیزد در بین یونجه زاران هر کاو خیار چنبر روزی چشیده باشد داند چه سخت باشد کار خیار کاران شهریه را که دیده است، برق از سرش پریده است یارانه ته کشیده است، یاری کنید یاران چندین که برشمردم، خوب است که نمردم از خرج‌ها نگفتم الا یک از هزاران 📜 @sheraneh_eitaa
در فغانم از دل دیرآشنای خویشتن خو گرفتم همچو نی با ناله‌های خویشتن جز غم و دردی که دارد دوستی‌ها با دلم یار دلسوزی ندیدم در سرای خویشتن من کیم؟ دیوانه‌ای کز جان خریدار غم است راحتی را مرگ می‌داند برای خویشتن شمع بزم دوستانم زنده‌ام از سوختن در ورای روشنی بینم فنای خویشتن آن حبابم کز حیات خویش دل برکنده‌ام زان که خود بر آب می‌بینم بنای خویشتن غنچه پژمرده‌ای هستم که از کف داده‌ام در بهار زندگی عطر و صفای خویشتن آرزوهای جوانی همچو گل بر باد رفت آرزوی مرگ دارم از خدای خویشتن همدمی دلسوز نبود «مهستی» را همچو شمع خود بباید اشک ریزد در عزای خویشتن 📜 @sheraneh_eitaa
سلام و عرض ادب میخواستم ببینم چه جوری باید آثارمون رو ارسال کنیم ؟ ✍🏻سلام از طریق همین لینک ناشناس که بهمون پیام دادید، شعرهاتون هم از همین طریق برامون بفرستید 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران هم اگر می‌شدی ، در بین هزاران قطره تو را با جام بلورینی می‌گرفتم می‌ترسیدم چرا که خاک هر آنچه را که بگیرد پس نمی‌دهد! 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
‌ 🧡✨نظم و برنامه ریزی و برکت زمانی برات مهمه⁉️ ⚪️✨جذابیت و آداب معاشرت عالی برات مهمه⁉️ 🧡✨خودسازی و آرامشت برات مهمه⁉️ 🧡✨اگه جوابت بله هست با لبخند وارد کانال خودسازی و نظم ما شو ⚪️✨یه جمع انرژی مثبت 600 هزار نفره 🧡✨پاییزت رو با ما گرم و دلنشین کن ⚪️✨روی لینک زیر بزن و وارد شو👇 https://eitaa.com/joinchat/1634271298C2b479acc30
مَلک چون دید ناز آن نیازی سپر بفکند از آن شمشیر بازی شکایت را به شیرینی نهان کرد ز شیرینان شکایت چون توان کرد؟ به شیرین گفت کاِی چشم و چراغم همایِ گلشن و طاوس باغم سرم را تاج و تاجم را سریری هم از پای افکنی هم دست‌گیری مرا دل‌ بر تو و دلداری از تو ز تو مستی و هم هشیاری از تو ندارم جز تویی کآن جا کشم رخت نه تاجی بِهْ ز تو کآن جا زنم تخت گرفتم کز من آزاری گرفتی پی خونم چرا باری گرفتی؟ بدین دیری که آیی در کنارم بدین زودی مکُش، لختی بدارم نکو گفت این سخن دهقان به نمرود که کُشتن دیر باید، کاشتن زود چه خواهی؟ عذر یا جان؟ هر دو اینک توانی عید و قربان هر دو اینک مکن نازی که بار آرَد نیازت نوازش کن که از حد رفت نازت به نومیدی دلم را بیش مشکن نشاطم را چو زلف خویش مشکن غم از حد رفت و غم‌خوارم کسی نیست تویی و در تو غم‌خواری بسی نیست غمی کآن با دلِ نالان شود جفت به هم‌سالان و هم‌حالان توان گفت نشاید گفت با فارغ‌دلان راز مخالف در نسازد ساز با ساز فرو گیر از سر‌ِ بار این جرس را به آسانی برآر این یک نفس را جهان را چون من و چون تو بسی بود بوَد با ما مقیم ار با کسی بود ازین دروازه کو بالا و زیر است نخوانده‌ستی که تا «دیر است»، دیر است‌؟ فریب دل بس است‌، ای دلفریبم نوازش کن که از حد شد شکیبم بساز ای دوست کارم را که وقت است ز سر بنشان خمارم را که وقت است بس است این طاق ابرو ناگشادن به طاقی با نطاقی وا نهادن درِ «فرخار» بر فغفور بستن به جوی مولیان بر پل شکستن غم عالم چرا بر خود نهادی؟ رها کن غم که آمد وقت شادی به روزِ ابر، غم خوردن صواب است تو شادی کن که امروز آفتاب است شبیخون بر شکسته چند سازی؟ گرفته با گرفته چند بازی؟ نه دانش باشد آن کس را نه فرهنگ که وقت آشتی پیش آورد جنگ خردمندی که در جنگی نهد پای بمانَد آشتی را در میان جای در این جنگ، آشتی رنگی برانگیز زمانی تازه شو‌، تا کی شوی تیز‌؟ به روی دوستان مجلس برافروز که تا روشن شود هم چشم و هم روز به بُستان آمدم تا میوه چینم مَنِه خار و خَسَک در آستینم ز چشم و لب در این بُستانِ پدرام گَهی شِکّر گشایی، گاه بادام در این بُستان مرا گو خیز و بِستان ترنجِ غبغب و نارنجِ پستان سنانِ خشم و تیرِ طعنه تا چند؟ نه جنگ است این، درِ پیکار دربند تو ای آهو‌سرین نز بهر جنگی رها کن بر دَدان خوی پلنگی فرود آی از سر این کبر و این ناز فرود آوردهٔ خود را مینداز در اندیش ار چه کبکت نازنین است که شاهینی و شاهی در کمین است هم آخر در کنار پَستم افتی به دست آیی و هم در دستم افتی همان بازی کنم با زلف و خالت که با من می‌کند هر شب خیالت چه کار افتاده‌؟ کاین کار اوفتاده بدین‌در مانده چون بخت ایستاده‌؟ نه بوی شفقتی در سینه داری نه حق صحبت دیرینه داری گلیم خویشتن را هر کس از آب تواند بر کشید ای دوست‌ مشتاب چو دورت بینم از دم‌ساز گشتن رهم نزدیک شد در بازگشتن اگر خواهی حسابم را دگر کن ره نزدیک را نزدیک‌تر کن گره بگشای ز ابروی هلالی خزینه پُر گهر کن، خانه خالی نخواهی کاریم در خانهٔ خویش مبارک باد گیرم راه در پیش بدان ره کآمدم دانم شدن باز چنان کاوّل زدم دانم زدن ساز به داروی فراموشی کِشم دست به یاد ساقیِ دیگر شوم مست به جُلاب دگر نوشین کنم جام به حلوای دگر شیرین کنم کام ز شیرین مهر بردارم دگر بار شکر‌نامی به چنگ آرم شکربار نبیدِ تلخ با او می‌کنم نوش ز تلخی‌های شیرین گر کنم گوش دلم در باز گشتن چاره ساز است سخن کوتاه شد منزل دراز است 📜 @sheraneh_eitaa
شبها که من از وصل تو بودم سرمست مسکین دلم از روز غم ایمن نشست امروز ز هجران تو معلومم شد کز بعد چنان شبی چنین روزی هست 📜 @sheraneh_eitaa
صبح من خیرے ندارد بے طلوع چشم تو ذرہ اے چشمان خود را باز ڪن خورشید من... | صبحتون به عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
غنچه گر پیش آن دهن خندد بر بتر جای خویشتن خندد به شکر خنده گر گشاید لب مغز در استخوان من خندد دهن غنچه گرید از خجلت راست کان غنچه ی دهن خندد تا برآمد نفشه از گل او سبزه بر برگ نسترن خندد پیش شمشاد زلف پر شکنش باغ بر زلف یاسمن خندد از در خنده باشد، ار پس ازین با رخش لاله در چمن خندد برمن، ار دل ز زلف او طلبم دلی از زیر هرشکن خندد 📜 @sheraneh_eitaa
دست‌هایت روسری را از وسط تا می‌کند این مثلث در مربع سخت غوغا می‌کند مثل یک منشور در برخورد با نور سفید روسری، رویِ سرِ تو رنگ پیدا می‌کند سبز، قرمز، سرمه‌ای، فرقی ندارد رنگ‌ها صورت تو،روسری‌ها را چه زیبا می‌کند می‌شود هر تار مو یک ” شب ” ولی یک روسری این همه شب را چطوری در دلش جا می‌کند؟ باد می‌ریزد به دورت حسرتِ تلخ مرا باد روزی روسری را از سرت وا می‌کند 📜 @sheraneh_eitaa
از عشق تو در تنم روان می سوزد شرحش چه دهم که بر چه سان می سوزد؟ از ناله چو چنگم رگ تن پی گسلد وز گریه چو شمعم دل و جان می سوزد 📜 @sheraneh_eitaa
📸یحیی تکثیر می‌شود... ما را بُکش آماده ی تقدیر میشویم ما حلقه ایم و تا ابد زنجیر میشویم «هَیهات مِنَ الذِّله» وردِ زبان ماست ما را بُکش این بار هم تکثیر میشویم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📜 @sheraneh_eitaa
سید محمدصادق آتشی شاعری‌ست از دیار قنات و قنوت و قناعت. شاعری جوان که مدتی‌ست قدم در مسير تولید آثار ارزشی گذاشته است. علاوه بر شاعری در زمینه آهنگسازی و خوانندگی نیز فعالیت دارد. او متولد 23 مردادماه 1374 است و در مقطع کارشناسی در رشته‌ی روانشناسی تحصیل کرده و در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ادبیات فارسی است. آتشی که عضو دوره چهارم آفتابگردان‌هاست رتبه اول دوره‌های مختلف جشنواره اوج هنر یزد، رتبه اول سه دوره جشنواره قند پارسی دانشگاه اصفهان، برگزیدگی جشنواره طنز گوله نمک(قندپهلو)، رتبه اول کنگره شعر دفاع مقدس اصفهان، رتبه اول کنگره امام موسی صدر، رتبه اول سوگواره داغ غزل، رتبه اول جشنواره ی یاس مهربان، برگزیده کنگره قیام مسجدگوهرشاد، منتخب کنگره ی مجازی شعر وحدت، و... را در کارنامه ادبی خود دارد. در سال 1394 توفيق شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب را کسب کرده و پس از آن به‌طور حرفه‌ای قدم در دنیای موسیقی ارزشی گذاشته است. تاکنون 20 اثر موسیقی با صدای او منتشر شده که هرکدام در جشنواره‌های مختلف حائز رتبه شده‌اند 📜 @sheraneh_eitaa
رفته ای خاطره هایت همه اینجامانده یکی اینجاست که بایادتوتنها مانده گرچه تورفته ای اما روی دیواردلم دست خط تو ونام تو و امضا مانده 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر بسیار زیبای سید محمد صادق آتشی درباره وحدت شیعه و سنی در دیدار شعرا با مقام معظم رهبری. 🔸‌سنی و شیعه فرق ندارد برایشان 🔸وقت بریدن سرمان، تیغ شان یکی ست 📜 @sheraneh_eitaa
نمی‌دانم که او تا کی پی آزار خواهد شد نگوید این دلم آخر از او بیزار خواهد شد بدین خو چند روزی گر بماند از جفای او تنم بیمار خواهد گشت و جان افگار خواهد شد به خواب مرگ شد بخت من و گویند یارانم که تو فریاد و افغان کن که او بیدار خواهد شد مکن بهر خدا عزم گلستان با چنین رویی که دانم باغبان شرمنده از گلزار خواهد شد مَیَفشان دست چندی ای سرو ناز من که هوش جان ز دست دست تو افگار خواهد شد چه گویم شرح جور یار و درد خویش با مردم که بی تسکین مرا گویند با تو یار خواهد شد ز اندوه دل چاک و جگر تا کی برد محیی که این عشق است و اینها هر زمان بسیار خواهد شد 📜 @sheraneh_eitaa
آرام دل مرا بخوانید بر مردم چشم من نشانید آوازه عشق من شنیدید اندازه حسن او بدانید چون صورت روی او بدیدید الحمد وان یکاد خوانید از دور در او نگاه کردن انصاف دهید کی توانید از دیده و جان و از دل و تن این خدمت من بدو رسانید ای خوبان او چو آفتابست در جمله شما باو چه مانید عشق انده و حسرتست و خواری عاشق مشوید اگر توانید 📜 @sheraneh_eitaa
بر ماه روشن از شب تاری علم کشید وز مشک سوده بر گل سوری رقم کشید زنجیره‌ای ز قیر و طرازی ز غالیه بر عارض چو ماه و رخ چون بقم کشید آشوب خلق را خط مشکین خدای عرش بر روی چون شکفته گل آن صنم کشید در مهر او روانم و در هجر او دلم بسیار قهر دید و فراوان ستم کشید تا نامهٔ جمالش توقیع زد فلک بر نام نیکوان زمانه قلم کشید در عشق من فریدم و در خوبی او نظیر عز الذی و جل که ما را به هم کشید ناگه ز من ببرد به صد حیله و فسون آن دل که در هواش بسی رنج و غم کشید شد محترم به نزد بزرگان هر آن کسی کاو را عمل به خدمت آن محتشم کشید از پشت ماهی و ز نشیب ثری به علم بر روی ماه و اوج ثریا علم کشید زآن سان که سر کشد کشف اندر میان سنگ از جود او نیاز سر اندر عدم کشید ای صاحبی که رایت اقبال و جاه تو دولت بر آسمان جلال و همم کشید تا کرد ذوالجلال فزون آبروی تو حاسد بسی ز رشک تو باد ندم کشید در موجگاه بحر شریعت نهنگ‌وار شمشیر تو سفینهٔ بدعت به دم کشید هر کز هوای خط تو بیرون نهاد گام دست اجل روان ز تن او به غم کشید شاخ درخت دولت تو سایه‌دار گشت تا بیخ او ز ابر سخای تو نم کشید از هیبت بلارک خاراشکاف تو دشمن چو خارپشت سر اندر شکم کشید تخت تو در کنار ستاره وطن گرفت رای تو بر کنار مجره خیم کشید چون گور ماده عدل تو بشناخت بچه را از ایمنی به خانهٔ شیر اجم کشید شد راه سایلت چو ره کهکشان ز بس کاو از عطای تو سوی خانه درم کشید شد در پناه جاه تو آسوده هر کسی کز گردش زمانهٔ جافی الم کشید تا در نوادر قصص آید که ابرهه در کفر لشکری سوی بیت الحرم کشید بادی چنان که غاشیهٔ تو کشد فلک دایم چنان که باد همی تخت جم کشید 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیوانه نبودی که به مانند من هرشب : بنشینی و یک گوشه خیالات ببافی... شب بود و تو بودی و من و کلبه‌ی چوبی سرشارم از این وهم ، به اندازه ی کافی 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ازکدامین پرتوخورشیدمیگویی سخن آفتاب صورت ماه تو می تابد به تن صبح شد خورشید هم بالا گرفته کار او کار تو بالا گرفته بیشتر در قلب من | صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa