eitaa logo
شاعرانه
26.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
784 ویدیو
79 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز باز گیتی در نشو و در نماست حشرست اینکه در بنه بوستان بپاست اجساد سر زدند باشکال مختلف با تا الف قیامت موعود گشت راست سر زد ز خاک سبزه بشکل زبان مار زاب کبود رنگ که مانند اژدهاست داود وار مرغ سلیمان بصرح کوه اندر ترانه ئیست کزان کوه پر صداست از بسکه ابر ریخت گهرهای قیمتی سنگ سیه خزینه لؤلؤی پر بهاست زر کرد خاک گونه ز گلهای رنگ رنگ خاکی که زر کند نبود خاک کیمیاست از سبزه ما سر زد و ناهید و آفتاب در حیرتم که دشت زمینست یا سماست بر طرف جوی مینگری جملگی سهیل بر صحن باغ میگذری سر بسر سهاست هر بر که ئی که بود بدی آهنین سلب امروز ز انعکاس شقیق آتشین قباست باد از شمر زره کند از سرخ گل سپر وز برق تیغ ابر چمن عرصه وغاست پیکان نمود غنچه ز سوفار تا سنان سوفار او ز پیش و سنان وی از قفاست گل گوش پهن کرده ز شاخ کج و خموش کز نای عندلیب نیوشد مقام راست از بار گل دوتاست قد شاخ و مرغ صبح از عشق این دوتائی در زیر و در ستاست بستان عقیق روی و گلستان عقیق رنگ وادی عقیق خیز و بیابان عقیق زاست بیگانه است مرغ زانسان و من ز مرغ هر نغمه ئی که میشنوم بانگ آشناست از چشم خلق باشد پنهان خدا و من بر هر طرف که مینگرم جلوه خداست بارنگ و بوی گل بود و نای عندلیت در بوستان و باغچه و خلوت و سراست در چشم من خداست باطراف بوستان اطراف بوستان نبود مشهد لقاست دامان و جیب کرده پر از مشگ تبتی تبت اگر نخوانم من باغ را خطاست مرغان بکار اصل مقامات معنوی داود را رسیل بدون کمند و کاست بلبل زند صفاهان صلصل زند عراق ناروست در رهاوی سارویه در نواست 📜 @sheraneh_eitaa
برداشت سپیده دم حجاب از طرفی بگرفت نگار من نقاب از طرفی گر نیست قیامت از چه رو گشته عیان ماه از طرفی و آفتاب از طرفی 📜 @sheraneh_eitaa
شب است شبی آرام و باران خورده و تاریک کنار شهر بی غم، خفته غمگین کلبه ای مهجور فغانهای سگی ولگرد می آید به گوش از دور به کرداری که گویی می شود نزدیک درون کومه ای کز سقف پیرش می تراود گاه و بیگه، قطره هایی زرد زنی با کودکش خوابیده در آرامشی دلخواه د‌‌‌‌‌َوَد بر چهره ی او گاه لبخندی که گوید داستان از باغ رؤیای خوش آیندی نشسته شوهرش بیدار ، می گوید به خود در ساکت پر درد: گذشت امروز ، فردا را چه باید کرد ...؟ 📜 @sheraneh_eitaa
‍ خدا قلم زد و شب را ادامہ دار ڪشید مرا مسافرِ شب هاے انتظار ڪشید تو را شڪفتہ و مغرور و سنگدل، اما مرا شڪستہ و بے تاب و بے قرار ڪشید شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ صبح آمد و من منتظر یارم از شب به سحر یڪسرہ بیدارم ڪَر بڪَذری ازڪوی دلم ای یار یڪ بار بـدہ فرصت دیدارم |صبحتون بخیر و پر برکت🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
ای عشق تو مایه ی نشاط دل من یادت همه نقد عمر بی حاصل من تنها نه ز جان و دل حدیث تو کنم کاین زمزمه بشنوی ز آب و گل من 📜 @sheraneh_eitaa
سر خیل بتان نازنینی غارتگر عقل و کفر و دینی ای صاحب خرمن لطافت لطفی بنما بخوشه چینی ز ابروت بقصد مرغ جانم زه کرده کمان و در کمینی با جمله وفا بما جفا چند با غیر چنان بما چنینی هرکس که بدیدت آفرین گفت چون صورت گیتی آفرینی ذاتت جو خدای نکته بین است اینقدر بود که در زمینی چون مردم دیدگان بدیده اندر دل مردمان مکینی آن به که بگوشهٔ نشینم یا رخت کشم بسر زمینی 📜 @sheraneh_eitaa
تاج دولت تا ز خاک درگهش بر سر زدم پشت پا بر تاج خاقان و افسر قیصر زدم جستم از خاک درش خاصیت آب بقا آتش غیرت به جان زمزم و کوثر زدم 📜 @sheraneh_eitaa
گاهی یکی اصله ؛ ولی تحریف میشه جنس طلا مثل بَدَل ؛ توصیف میشه توو داستانی که حسودا جعل کردن _ _ آدم خوبه ؛ آدم بده تعریف می‌شه گاهی رفیق از اوّلِش هم دشمنه که_ _تیغش برای کـُشتنِت تلطیف میشه اوّل ؛ به رسم چاپلوسی می زنه گول آخر ؛ خوشیت به دست اون توقیف میشه تا هفت‌پُشتش گرگه این میش ریاکار چنگش ؛ موقّت واسه گـُردَه‌ت؛ لیف میشه دنبال نقطه ضعفته ؛ پنهون نگهدار شعرش بَده ؛ توی صدا تصنیف میشه یار حسود اومد بدزده آبروتو واسه خودش هی بند جیب و کیف میشه تهمت‌زنِ خاله‌زنک‌بازِ خبرچین _ _ توی رفاقت موجب تضعیف میشه واسه حسودی که همش بد میگه از خلق_ _ رازی نگو ؛ کارت بلاتکلیف میشه 📜 @sheraneh_eitaa
عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی مشهور به عین‌القضات همدانی (۵۲۵–۴۹۲ هجری قمری) حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه ایرانی بود. او در شهر همدان در یک خانوادهٔ شافعی مذهب متولد گردید و در خدمت پدرش ابوبکر محمد ابن علی علوم، معارف و عرفان و طریق علوم قضا را فرا گرفت و خود نیز به درجهٔ افتاء و منصب قاضی همدان رسید. چندی بعد در خراسان، به محضر درس استادانی مانند عمر خیام و ابو عبدالله محمد بن حمویه جوینی راه یافت و بهرهٔ علمی و معنوی بسیار گرفت و در کلام و حکمت، تصوف و عرفان و ادب پارسی و عربی به درجات عالی رسید. عین‌القضات اگر چه در زمان حیات ابوحامد محمد غزالی (فوت ۵۰۵ هجری قمری) به دنیا آمد، هرگز توفیق دیدار او را نیافت، چه هنگام فوت ابوحامد، قاضی سیزده سال داشت ولی عین‌القضات چهار سال تمام به خواندن آثار غزالی پرداخت و با آراء و افکار و احوال او عمیقاً آشنایی پیدا کرد، به‌طوری که می‌توان به جرأت گفت یکی از بهترین شاگردان و تربیت‌شدگان مکتب ابوحامد غزالی در همهٔ دوران‌ها قاضی همدانی بود. اگر چه عین‌القضات پس از یک انقلاب روحی در عنفوان جوانی دست از مطالعه کتاب‌های فلاسفه و متکلمان، از جمله کتاب‌های ابوحامد، شست، اما، تا آخر عمر تحت تأثیر افکار ابوحامد باقی ماند، و در ضمن آثار خود در هر فرصتی به عقاید وی اشاره می‌کرد. انقلاب روحی عین‌القضات تا حدودی شبیه به انقلاب روحی امام محمد غزالی است. هر دو در علوم ظاهری تبحر پیدا کرده بودند و هر دو به تصوف روی آوردند. پس از قریب یک سال از انقلاب روحی او، این بار احمد غزالی برادر کوچکتر ابوحامد، که هنوز در قید حیات بود به یاریش شتافت و از او دستگیری کرد. قاضی همدانی از آن پس در طریق وصول و عالم کشف و شهود قدم نهاد و به مطالعهٔ آثار و تألیفات احمد غزالی پرداخت. بدین ترتیب، دو برادر غزالی هر یک از جهتی بزرگترین تأثیر را در زندگی علمی و روحی عین‌القضات بخشیدند، و یکی در علوم ظاهری (من‌جمله کلام و فلسفه و حتی تصوّف و عرفانی که در کتاب‌ها بیان شده) و دیگری در علوم ذوقی راهنمای او گشتند. اما در نهایت او به استناد نوشته‌هایش به کفر و الحاد متهم و محکوم شد و او را در سن سی و سه سالگی در ششم جمادی‌الثانی سال ۵۲۵ هجری در همدان به دار آویختند. دربارهٔ علت و کیفیت قتل وی رضاقلی‌خان هدایت نوشته است: «آخرالامر او را به دعوی الوهیت متهم ساخته، محضری بر قتلش پرداخته، به سعی ابوالقاسم درگزینی وزیر خلیفه پوست او را کندند، در مدرسهٔ خودش بردار کرده، پس از آن به زیر آورده، در بوریای به نفت آلوده پیچیده، سوختند.» گویند وی در زمان حیات از قتل خود به دست دشمنان و چگونگی اجرای آن باخبر بوده و این رباعی را در این مورد سروده است: ما مرگ و شهادت از خدا خواسته‌ایم وان هم به سه چیز کم‌بها خواسته‌ایم گر دوست چنین کند که ما خواسته‌ایم ما آتش و نفت و بوریا خواسته‌ایم اما ذبیح‌الله صفا متذکر شده است که احتمالاً این رباعی را یکی از مریدان وی پس از مرگ او سروده، و بعدها به او نسبت داده‌اند. 📜 @sheraneh_eitaa
حق بجان اندر نهان و جان بدل اندر نهان ای نهان اندر نهان اندر نهان اندر نهان این چنین رمزی عیان کو با نشانست و بیان ای جهان اندر جهان اندر جهان اندر جهان 📜 @sheraneh_eitaa
ای حسین ابن علی از باطن پاکت مدد و ز دم عشاق و جان مست سلاکت مدد نیست قلب یار من آنسان که باید سوی من بهر جذب قلب او از روح چالاکت مدد خاکساری کوی عشق تست جای جن و انس تا شود معشوق من خاک من از خاکت مدد عقلها حیران عشق تست و عقل یار من تا شود حیران من از عقل و ادراکت مدد هر سری را هست شوری بسته فتراک تست تا فتد شور منش در سر ز فتراکت مدد تا ز غیر من بپوشد چشم امید وصال از دل حق بین و دست و دیده پاکت مدد جز تو کس در عشق حق امساک از هستی نکرد تاکند او ترک غیر از من ز امساکت مدد گر نبودی تو نبود از عشق در عالم ثمر خواهم اندر جذب یار از سر لولاکت مدد گشت عالی عرش و افلاک از علو همتت بر مرادی کن مرا از دور افلاکت مدد 📜 @sheraneh_eitaa
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست در عشق تو بی جسم، همی باید زیست از من اثری نماند، این عشق از چیست چون من، همه معشوق شدم، عاشق کیست 📜 @sheraneh_eitaa
آنکه میخواند به هر مویش مرا ، دلبر تویی جانفزا و دلربا و همسرِ دلبر تویی کَس به خواب خویش هم راهی ندارد بر دلم قلب من منزلگهِ یک ماه و آن ، دلبر تویی این همه نالایقان من را ز خود راندند و من شاکرم حق را که جان و روح من ، دلبر تویی من خود از خود عاصی و غافل بُدم عُمری ولی آنکه من را از محبت پر کند دلبر تویی لحظه ای فکر تو بهتر از حضور صد نفر آنکه دل را میبرد بی آمدن دلبر تویی 📜 @sheraneh_eitaa
‍ شبیہ ماہ میڪَردے درونِ قاب چشمانم من از نورِ تو میبینم تمام شب جهانم را شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ با عطر نَفس هایت هر صبح به وجد آید هم این دل شیدا و هم جمعه ے سرگردان |صبح جمعتون پر از عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
بده به باغچه ها لذت بهار شدن را به چشم پنجره ها غرق انتظار شدن را به ابرهای پر از بغض سرد فرصت باران به سنگ ها بچشان شوق آبشار شدن را به شاخه های دلم هی جوانه پشت جوانه به ریشه های تنم با غمت دچار شدن را به گونه های پر از زخم‌گریه گوشه ی چشمی به واژه های پر از مهر تو قطار شدن را به کوله بار زمین یک بغل شکوفه و بردار تو از غرور زمانه جریحه دار شدن را بریز در رگ هر روزمان شراب طهوری بگیر از سر هر ذره ای خمارشدن را که کوچه کوچه ببندیم ریسه های دعارا و لحظه لحظه بخواهیم بی قرار شدن را خدا کند که نمیرم و باغرور ببینم که در رکاب تو یک لحظه مهزیار شدن را 📜 @sheraneh_eitaa
به نام او تو کجایی سهراب چشم ها را شستند! جور دیگر دیدند... خبری از قفس وکرکس نیست خبر از چتر پر از باران نیست مار در خانه ی خود می ارند... همه تن ها.... به تنهایی... گل شب بو چیدند لاله ها را، ای وای... زیر پا له کردند تو کجایی سهراب؟؟؟؟ عشق را گم کردیم! عشق در یک قدمی ست و نمی بینیمش.... و چه غمگین تنهاست* آن خدایی که همیشه با ماست... 📜 @sheraneh_eitaa
• کشتیِ موعود • به پیشگاه حضرت موعود عج الله . . گفتند از اين کوه مه‌آلود می‌آيد از قله سرازير شده، زود می‌آيد مي‌بينم از اين صخره پلنگان چه خموشند از کوه مگر نغمة داوود مي‌آيد گفتند زمين! پلک بزن، دست بيفشان فانوس بگير، آينه فرمود مي‌آيد گفتند به خون‌خواهي گل‌هاي شهيدي با حنجره‌اي زخم نمک‌سود مي‌آيد بي‌تابي تو جزء علامات ظهور است دريا! مگر آن کشتي موعود مي‌آيد؟ قد راست کن اي تپة زيتون! به تماشا او با غم تو هيچ نياسود مي‌آيد در معرکه خونين‌کفناني که شکفتند گفتند به ما لحظة بدرود، مي‌آيد اين زمزمه‌ی کيست؟ سواري که پياپي دلواپس ما گم‌شدگان بود می‌آید 📜 @sheraneh_eitaa
سپرده میشود به صندوقچه خاطرات روزهای پاییزی زیبا تا آغاز شود دلتنگی های زمستانی در شب طولانی بنام یلدا 📜 @sheraneh_eitaa
به رخ مهر جهان آرا به گیسو چون شب یلدا به لب شیرین تر از حلوا به قد موزون تر از طوبا فلک چترش کشد بر سر ملایک پیش او چاکر کلام الله شد پیدا شهادت می دهد «لولا» بهشت و حور و رضوانش همه در امر و فرمانش شده در عصر او رسوا چه مذهب ها چه ملت ها در آن ساعت که او با حق ثناخوان بود و مستغرق نه دنیا بود و نی عقبا نه آدم بود و نی حوا ز شرعش عقل ها عاجز ولایت ها از او معجز همه اقوال او رعنا همه افعال او زیبا شکسته قیمتش را کم کشیده پنجه اش از هم نگه کیفیت صهبا کف دستش ید بیضا جهان جویای آن گوهر چه در بحر و چه اندر بر همه لفظند او معنی همه جوی اند او دریا رسول حق تعالایی، سپهسالار مولایی شفاعت کن سعیدا را به حق فاطمه زهرا 📜 @sheraneh_eitaa
mokhtari.gif
7.4K
حکیم ابوعمر بهاءالدین عثمان بن عمر مختاری غزنوی شاعر و حماسه‌سرای برجسته دوره پایانی سده پنجم و دوره آغازین سده ششم هجری قمری بود. از زندگانی او دانسته‌های اندکی در دست است. تاریخ زاده شدن او را میان سال‌های ۴۵۷–۶۹ و درگذشت او را میان سال‌های ۵۱۲–۵۴۸ نوشته‌اند. مختاری در سرودن غزل و قصیده و رباعی و قطعه و ترکیبات و مثنوی استاد بوده‌است؛ ولی بیشتر به قصیده‌سرایی و مثنوی‌گویی گرایش داشته و قصاید و مثنویات او بر دیگر آثاری که از خود بر جای نهاده برتری دارد. مختاری چندین تن از شاهان و فرمان‌روایان دوران زندگی خویش را نیز مدح گفته است. از میان آن‌ها می‌توان به علاءالدوله مسعود بن ابراهیم غزنوی نام برد که مختاری شهریارنامه را به نام او کرده‌است. دو مثنوی به نامهای شهریارنامه و هنرنامه یمینی از او هستند که بخش بزرگی از آثار او را تشکیل می‌دهند. بیشتر آثار او امروزه در دست است. در سال ۱۳۴۱ خورشیدی دیوان او به کوشش جلال‌الدین همایی در تهران در ۹۴۷ صفحه به چاپ رسید. مختاری شهریارنامه را متعاقب از شاهنامه فردوسی، گرشاسپ‌نامه اسدی طوسی، برزونامه عطاء بن یعقوب کاتب متخلص به عطایی و امثال آن‌ها به رشته نظم درآورده است. انتساب «شهریارنامه» به عثمان مختاری قطعی نیست و آن را به فرخی سیستانی یا شاعری هم‌نام (مختاری) با گرایشات شیعی نیز نسبت داده‌اند. 📜 @sheraneh_eitaa
به شنگاوه گفت ای ستمکاره مرد برآرم هم اکنون ز جان تو گرد بگفت این و برداشت گرز گران درآمد بشنگاوه اندر زمان یکی گرز زد برسر ترک او نبد هیچ کآید بسر مرگ او بدزدید سر گرد شنگاوه زود فرو جست از پشت باره چه دود یکی سنگ زد بر بر پیل او که پیل اندر آمد ز بالا برو فرو رفت توپال از فیل زود برآویخت با او به کردار دود گرفتش کمربند بردش کشان بر شاه هیتال اندر زمان ببست و سپردش به هیتال شاه چو شیر اندر آمد میان سپاه سپهبد چو آندید برکاشت بور برآورد چون شیر غرنده شور فرو تاخت در قلب هیتال شاه دگر باره آمد میان سپاه بگرز گران قلب لشکر شکست ز شنگاوه گرز گران برشکست بگفتا که هین برنشین از پسم که یاری ز یزدان گیتی بسم نشست از پسش تند شنگاوه تیز سپهبد برآورد شمشیر تیز بکشت از سواران دلاور دویست چو آن دید هیتال از غم گریست که از دست این زابلی کار من تبه گشت و شد سرد بازار من بگیرید گردش سواران کار که او یک تنست و شما صدهزار ز یزدان نداریم شرم ای سپاه که یک تن کند لشکری را تباه نه از آهن است این نبرده سوار که سستی نمائید در کارزار سپاه اندر آمد چه دریا به جوش بر آمد دم نای بانگ خروش گرفتند یل را میان آن سپاه به توپال گفتا سپهدار شاه برو بر سر راه ارژنگ زود بر او کن ره کینه گه تنگ زود نشست از بر پیل توپال زود برآورد چون باد کوپال زود فرو ریخت زی قلب ارژنگ شاه پس و پشت او سرکشان سپاه 📜 @sheraneh_eitaa
🍉✨🍉✨🍉 تا تو را دیدم شدم رسوای عشق من چو مجنونم، تویی لیلای عشق وه چه زیبا و بلند و نقره فام گیسوانت چون شب یلدای عشق آنقدر آرام کردی دلبری در دلم برپا شده غوغای عشق کیستی ای نازنین با یاد تو سینه لبریز است از گرمای عشق با تو بهتر می شود حال دلم ای که هستی در دلم یکتای عشق اشک غم جاری به روی گونه ام غرقه گشتم با تو در دریای عشق آه ای با جان من آمیخته با تو پیدا می شود معنای عشق 🍉✨🍉✨🍉 📜 @sheraneh_eitaa
سلام خداقوت کپی از کانالتون اشکال شرعی داره؟ ✍🏻سلام استفاده شخصی از مطالب کانالهای ما بی قید و شرط مجاز است.برای تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی روح شهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند با ضبط نسخه قزوینی و غنی، این بیت جاودانۀ حافظ، ظرافتی بی‌مانند از عشق و انتظار را به تصویر می‌کشد. ✨ صدای دل‌نشین سیدمحسن حسینی، جان تازه‌ای به این غزل بخشیده است. 📜 @sheraneh_eitaa
اگرچه زود؛ می‌آید، اگرچه دیر؛ می‌آید سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می‌آید همان خورشید موعودی که در روز طلوع او حدیث صبح صادق می‌شود تفسیر، می‌آید زمین آبی‌تر از این آسمان‌ها می‌شود وقتی که آن آیینۀ سبز «خدا تصویر» می‌آید شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی به روی سنگ‌ها هم می‌کند تأثیر، می‌آید در اعماق نگاهش می‌توان خشمی مقدس دید دلش لبریز از مِهر است و با شمشیر می‌آید چنان با ضربه‌های حیدری اعجاز خواهد کرد که از دیوار هم، گل‌نغمۀ تکبیر می‌آید دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است نه قدری زودتر از آن، نه با تأخیر می‌آید 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از اشعار دلسوخته
💚 یا مهدی... 💚 شعر و سبک: سینه ی دنیا بی قراره ثانیه ها رو می شماره عمر جدایی ها تمومه آخر فصل اِنتظاره می آید، خواهد آمد اون که بهار زندگی رو با خودش هدیه میاره می آید، خواهد آمد اون که گُلهای قشنگو توی دلهامون میکاره کِشتی نِجاتِ آل محمّد آبِ حیاتِ آل محمَد میاد و دنیا نَفَس میگیره از بَرَکات آل محمّد یا مولا... یا مهدی، یا مولا.. یا مهدی، ای دل عاشق سَحَری هست این شب تار و قمری هست درخت اُمّید تو سبزه... در انتظارت ثَمری هست می آید، خواهد آمد اون که به زور بازوانش کاخ ستم رو میده بَر باد می آید ، خواهد آمد همون که ویرانه ی دنیا به یک نگاهش میشه آباد تاب و تَوانِ آل محمّد شیره ی جانِ آل محمّد میاد برای دفاع و یاری ز پیروان آل مُحمّد یا مولا... یا مهدی، یا مولا... یا مهدی، شعر و سبک @Sher_Mazhabi