eitaa logo
شاعرانه
27.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
764 ویدیو
77 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاصدک
😍مگه نمی‌خواستی خادم موکب بشی؟؟؟ 🥰مگه نمی‌خواستی به زائرای کربلا خدمت کنی؟؟؟ 😊کاری نداره!!! می‌خوایم کنار هم، هر روز یه کار کوچیک انتخاب کنیم و به عشق امام حسین برای عاشقان امام حسین انجامش بدیم ❤️هوادارحسین 📅هر روز 🖌یه کار 💚به عشق حسین ✅بیاید توی کانال بقیشو توضیح میدیم به پویش هوادار حسین بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2147943007C03e1a192cf
ای دریا دل تو گوهر و مرجان را درباز که راه نیست کم خرجان را تن همچو صدف دهان گشاده است که آه من کی گنجم چو ره نشد مرجان را 📜 @sheraneh_eitaa
کس نخوابد تا به صبح از ناله من هر شبا هر شب از بس تا به صبح از درد گویم یا ربا زلف بر روی تو بینم عقرب است اندر قمر پس منجم از چه گوید شد قمر در عقربا همچو من کوکب شناس امروز در عالم مجو بسکه هر شب تا سحرگه می شمارم کوکبا ناصح از عشق تو منع ما کندآگاه نیست ز اینکه غیر از عشق رویت نیست ما را مذهبا پادشاه هفت اقلیم ار شود نبود چنانک پاسبانی بر سر کوی تو گیرم منصبا غیر حرف عشق دلبر نیست بر لوح دلم از معلم یاد نگرفتم جز این درمکتبا با وجود اینکه سیل اشک بگذشت از سرم گوئی اندر آتشم از عشق آن بت از تبا ز آن بلند اقبال در شیرین کلامی شهره شد بسکه می گوید حکایت زآن بت شکرلبا 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ‍ شب است و خواب به چشمم نميرود، آری دلم گرفته برايت، هنوز بيداری...؟ شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ هرچند که دلخسته ی شبهای سیاهیم هرچند که تن زخمی درد و غم و آهیم برخیزکه خورشیددمیده ست ورسیده ست آن صبح امیدی که همه چشم به راهیم |صبحتون بخیر و پر برکت🌱🌸 📜 @sheraneh_eitaa
عشقت که به دل گرفته ام چون جانش در دست و به صبر ، می کنم درمانش وز غایت عزت ، که خیالت دارد در خانه ی چشم ، کرده ام پنهانش 📜 @sheraneh_eitaa
اینک زمان، زمان غزل‌خوانی من است بیتی‌ست این دو خط که به پیشانی من است هان ای یزید! بشنو و ابرو گره نزن این میهمانی تو نه... مهمانی من است! غرّه نشو به آنچه سرِ نیزه کرده‌ای این‌ها چراغ‌های چراغانی من است هفتاد سر از این همه، با من برادرند اما دو سر از این همه، قربانی من است نذر من است و از پی احیای دین حق خونِ دو چشم خانۀ بارانی من است ایمن مباد از این همه مشعل، خزان تو تا نوبت بهار گُل‌افشانی من است ما را چو آفتاب به شامَت کشانده‌ای اینک زمان قافله‌گردانی من است... 📜 @sheraneh_eitaa
برفت آن یار و از ما مِهر برداشت خیالش هم مرا آسوده نگذاشت به فایز آنچه کرده آن جفاجو نه باور کرد دل، نه عقل پنداشت 📜 @sheraneh_eitaa
باغبان داغدار گلشن دین زینب است آشنا با لحظه های سبز آمین زینب است اسوه وارستگی در حصر دونان و ددان همدم احیاگران نی نوا این زینب است استوار از او بنای باور مردان حق معنی معراج انسان خدابین زینب است می کند با خطبه های آتشین روشنگری باعث ویرانی کاشانه کین زینب است بازمانده از تبار آب و آه و آینه آبرو بخشیده بر ایمان و آیین زینب است در میان ناکسان، از ایزد منان، امان جسته معیار حقیقت کرده تعیین زینب است راوی رنج مگوی راهیان کربلا تا ابد پیغمبر وارسته دین زینب است در کنار غنچه های خسته مانده همچنان صبر را سرمشق در تاراج گلچین زینب است نهضت جاوید او تفسیر درس کربلا شمع سوزان طریقت سرّ یاسین زینب است کاروان عاشقان با او روان در هر کران در مصاف سست دینان، سدّ رویین زینب است آن که بر جسم برادر دوخت چشم خون فشان تا نمود اسب اسارت دشمنش زین زینب است زینت مولا چو زهرا، آن که حکم عصمت و دفتر عفّت به نامش خورده آذین زینب است کرد شب با خطبه ای در شام، روزِ دشمنان با کلامش زخم ها را باز تسکین زینب است <ایمن> از جام ولا می نوش در شام بلا خطبه خوان در مکتب حق تا به تلقین زینب است 📜 @sheraneh_eitaa
سیدمحمدجواد میرصفی ۳ تیر ۱۳۶۹ در قم متولد شد. وی از جوانی و با حضور در جلسات انجمن ادبی قم و انجمن محیط به سرودن شعر پرداخت. او دارای مدرک کارشناسی فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه قم است. میرصفی شاعری آیینی است گرچه در حوزۀ شعر طنز نیز قلم می‌زند. «جاوید مصفا» نام مستعاری است که او برای خود برگزیده است. وی هم‌اکنون به تدریس در آموزش و پرورش مشغول است و در قم سکونت دارد. 📜 @sheraneh_eitaa
می‌خواست هرچه از تو خدایت، همان شدی عاشق شدی، شهید شدی، جاودان شدی باید بخوانمت، ششمین فرد پنج تن کبری‌ترین عقیلۀ این خاندان شدی صبر تو را چگونه بلا سر بیاورد؟ زینب تو قبل خلق شدن امتحان شدی دل‌شادی از شهادت عون و محمدت از این‌که چون حسین، تو هم بی‌جوان شدی وقت وداع و بوسۀ آخر چه بر تو رفت؟ آرام جان که رفت، تو هم نیمه‌جان شدی ‌آیینه‌دار و قافله‌سالار و بی‌قرار بعد از حسین، یک‌تنه یک کاروان شدی بار امانت است که بر دوش می‌کشی بیهوده نیست این‌که چنین قدکمان شدی جان را چه قابل است، که بی هیچ وحشتی صد بار پیش‌مرگِ امام زمان شدی سوزاند کوفه را رجز جانگداز تو وقتی که لب گشودی و آتشفشان شدی در خطبۀ تو شقشقیه شعله می‌کشید دیدند کوفیان که امیر بیان شدی از تو نداشت پاسخ دندان‌شکن‌تری تنها جواب سرکشی خیزران شدی منزل به منزل آمدی و هیچ‌کس ندید در خود شکستی از غم و زهرانشان شدی در شام، بهتر است نمانیم و بگذریم باید نگفت این‌که کجا میهمان شدی شهری که چشم بود سراپای مردمش آنجا شهید طعنه و زخم زبان شدی بزم شراب و سکر یزید و یزیدیان دیدی فریب معرکه را و بر آن شدی، تا بشکنی غرور هُبل‌های لات را آنجا تبر به دوش، خلیل زمان شدی باید گلوی مرثیه‌ها را فشرد و گفت کی بی‌قرار و مضطرب و ناتوان شدی؟ بی‌شک شده‌ست چوبۀ محمل به سر زنان آنجا که نوحه کردی و مرثیه‌خوان شدی 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی طنز سید جواد میرصفی حیف است برای دشمن موشکمان وقتی نی ساندیسمان کافیست ای خدا،تا که گلستون بشه خاک این وطن ریشه یَک یَک خائنین به این خاکُ بکن 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
😍مگه نمی‌خواستی خادم موکب بشی؟؟؟ 🥰مگه نمی‌خواستی به زائرای کربلا خدمت کنی؟؟؟ 😊کاری نداره!!! می‌خوایم کنار هم، هر روز یه کار کوچیک انتخاب کنیم و به عشق امام حسین برای عاشقان امام حسین انجامش بدیم ❤️هوادارحسین 📅هر روز 🖌یه کار 💚به عشق حسین ✅بیاید توی کانال بقیشو توضیح میدیم به پویش هوادار حسین بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2147943007C03e1a192cf
نام او را بر زمین و آسمان باید نوشت نام او را با شهیدان توامان باید نوشت موج دریا بود و آسوده نشستن ننگ او نام او در بحر های بی کران باید نوشت سمت مردم بود ایشان در تمام عمر خویش نام او همچون رجایی جاودان باید نوشت فکر مردم لحظه ای از یاد او خارج نشد نام او را مثل رستم قهرمان باید نوشت سمت ملت، با ولایت ، مردمی و مهربان نام او درقلب تاریخ این چنان باید نوشت ای رئیسی مرد میدان عمل ، ای مرد نیک نام پاکت بی امان تا کهکشان باید نوشت 📜 @sheraneh_eitaa
جهان سرای و بال است و بارگاه عذاب رباط تیره و تنگ و پل خراب و یباب خلائقی زده بر دشت حشر لشکرگاه نهاده رخت دل اندر در سرای ثواب یکی گروه درین خیمه دوازده طاق که استوار شد از هفت میخ و چارطناب ولی چه نفع در آن لشکر و در آن خیمه که خفته اند همه خلق پای کرده در آب آیا شکار تو مال حرام و در دوزخ به صید جان تو پران شده عقاب عقاب مده ربا منه بدعت و مگوی دروغ نجات جوی و نکو زی و خویشتن دریاب شتاب دار به طاعت که مرگ کرد درنگ درنگ کن ز معاصی که عمر کرد شتاب چو بود موی تو شب رنگ خفته دل بودی بگویمت که به شب در نبود خواب صواب ز کوهسار سرت صبح روز نومیدی برآمد است و تو خود در نیامدی از خواب چرا ز آفت پیری خزان صفت شده ای بهار شکل مگر بوده ای به وقت شباب به چهره زرد چو برگی به شخص گوژ چو شاخ به سرسفید چو برف و به دل سیه چو غراب مکن خضاب که پیری نهان نشاید کرد درون پرده چنان باش کز برون حجاب چو نور روز به از ظلمت شب است چرا تو صبح شیبت خود شام کرده ای به خضاب مکن چو دیو جوانی شهاب پیری را که دانی آخر کز دیو بهتر است شهاب چه داری از پس پیری امید برنائی ورای قصران ای دوست کی بود دولاب چو چنگ گوژ شدستی ز روزگار و هنوز چو زی ناله عشرت کنی ز عشق رباب مکن خراب جنان را ز حرص دنیی دون مده به باد خرد را ز عشق باده ناب بهوش باش که دمساز ناز تو است خرد قدم مگیر که غماز راز تو است شراب اگر بدیت نصیحت کند به جان بشنو چو نیک گوید ازو برمگرد و روی متاب ز پند مفسد اگر مصلحی شوی چه عجب که سیب سرخی گیرد به زردی مهتاب گرسنه ای نشده است از تو سیر تا شده ای ز عشق تشنه چشم چو نرگس سیراب ز درد عشق نگاران سیمگون سیما به چهره چون زر و لرزان به شخص چون سیماب نماز و عشق بتان راست کی بود با هم مکن چنین که نکو نیست سرکه در جلاب به مسجد آئی با عشق دلبر بت روی ندید جز تو کسی بت پرست در محراب گناهها کنی و چشم داری آنگاهی که روز حشر به رحمت کنند با تو خطاب حساب خویش هم اینجا بکن گزاف مگوی که آن نه روز گزاف است هست روز حساب چه حاصل آید از این مهتران بی حاصل که جمله عاشق سیمند و سغبه القاب همی درند چو سگ پوستین یکدیگر ز پوست آدمیند از درون پوست گلاب به پوست در چو سگ و پوست برده از دد و دام که پوستین همه هست قاقم و سنجاب به صد هزار درج کمتر از خرند ولیک نهاده خود را در معرض اولوالالباب ایا برق هوای تو را سوار جفا ز جور داده عنان و ز جهل کرده رکاب مسبب از تو به چوب و شکنجه بستاند هر آنچه جمع کنی سالها به رنج و عذاب از آن مسبب اسباب تو همی ببرد که راست می نروی با مسبب الاسباب منجمان را کذاب خواند پیغمبر که حکمتشان به خطا مایل است در هرباب اگر منجم کذاب شد به علم نجوم تو پس چرا که منجم نه شدی کذاب دروغ و غیبت و بهتان همی توانی گفت اگرچه نیست تو را تخت و مبل اصطرلاب هزار حجت قاطع گرفت بر تو خدای چه بر زبان رسول و چه در بیان کتاب که بر صراط زپای تو بر کنم چون تیر اگرتبه بکنی پای نمل و پر ذباب فساد و ظلم و خیانت کنی بر آن اومید که کردگار غفور است و راحم وتواب نماز و روزه و خیرات چون همی نکنی که ذوالجلال غیور است و قاهر و وهاب نعوذبالله اگر کردگار در محشر به کرده تو کند با تو در خور تو عتاب مشو به مطبخ دوزخ ز آتش شهوت جگر پر از نمک و دل ز درد گشته کباب دلت ز هیبت مرگ اعتبار برنگرفت چه در مصیبت مام و چه در فجیعت باب تو را نصیحت اصحاب سود کی دارد که هیچ سود نکردت مصیبت احباب گمان مبر که اجل تیربردلت نزند و گر به تیغ بری موج خون بر اوج سحاب عقاب مرگ شکارت کند و گرچه به تیغ شکار باز توانی ستد ز چنگ عقاب چو آتش اجلت باد دم گسسته کند چو آب درشدن جان فروشوی بتراب زمانه زاد تو را هم زمانه خواهد کشت درست کوئی کو رستم است و تو سهراب گر اعتقاد نداری هلاک گردی از آنک بنای سست کند بادهای سخت خراب ور اعتقاد قوی داری از عذاب مترس که کوه رانرسد هیچ آفت ازسیلاب قوامیا چو قیامت کنی به وعظ اندر فصیح وار دهی درسؤال گور جواب ببند راه هوس برخرد که بردل تو هزار در بگشاید مفتح الابواب معانی ازشکم خاطر صدف وارت شد است روشن و خوش همچو لؤلؤ خوشاب ضمیر و طبع تو بی بارنامه نی و خار قمطرهای شکر داد و قطرهای گلاب چوزهره وار برون آوری حدیث لطیف برآسمان دل از زیرفکرت چو سحاب زبیخ گیسوی شب گوئی آسمان برداشت به دست صبح زروی عروس روز نقاب به طبع و خاطر گویند شاعران چو تو شعر ولیک نیست کسی همسر تو در هر باب اگرچه هر دو به سندان و پتک سیم کنند حقیقت است که قلاب نیست چون ضراب به پای دار ثنای خدای و پیغمبر که سرفراز شوی ز اهل بیت و ز اصحاب 📜 @sheraneh_eitaa
‏–امروز چه روزى است؟ –ما خود تمامىِ روزهاییم اى‌ دوست ما خود زندگى‌ایم به تمامى اى‌ یار یکدیگر را دوست مى‌داریم و زند‌گى مى‌کنیم زندگى مى‌کنیم و یکدیگر را دوست مى‌داریم و نه مى‌دانیم زند‌گى چیست و نه مى‌دانیم روز چیست و نه مى‌دانیم عشق چیست. 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ‏تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی‌دانی ‏چه ساده داشت مرا هم بلند قد می‌کرد شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ‍ صبحی که با نگاهِ تو آغاز می‌شود پایانِ لحظه‌های غم‌انگیزِ دیشب است 📜 @sheraneh_eitaa
در باور خویش از خدا دور مشو تو هیچ نه ای، به خویش مغرور مشو چون هستی ما از اوست ما از اوئیم منظور طلب ، بدون منظور مشو 📜 @sheraneh_eitaa
تاکی؟ تا کی بساطِ حق کُشی برپا بماند؟ تا کی کفِ این ظلم بر دریا بماند؟ تا کی به رویِ گرده یِ خونین مظلوم از رد پایِ نحسِ ظالم جا بماند؟ تا چند سنگینی بارِ ظلمِ ناحق اینگونه رویِ شانه هایِ ما بماند؟ تن پروران تا در غم تن هایِ خویشند حیرت ندارد مِلتی تنها بماند ای امتِ اسلام برخیزید حیف است موضوعِ رمیِ ظلم در انشا بماند تا کی میان کربلایِ خاکِ غزه خشک از عطش لبهای طفلی وا بماند تا چند باباها غمِ فرزند بینند؟ تا کی چنین فرزند بی بابا بماند؟ تا کی تعهدنامه های دوری از جنگ در زیرِ ننگِ اینهمه امضا بماند.؟ برچیده خواهد شد بساط ظلم قطعا حاشا اگر یک مورد استثنا بماند فرعونیان کودک کشی کردند یک عمر تا کاخِ ظلم و جورشان برپا بماند اما برایِ طرحِ نابودیِ فرعون کافیست تنها زنده یک موسی بماند 📜 @sheraneh_eitaa
🆕 نمایش موقعیت مکانی کانال روی نقشه 🔹 به اطلاع کاربران گرامی می‌رساند امکان نمایش موقعیت مکانی کانال بر روی نقشه ایتا فراهم شده است 🔸 در فاز نخست، این قابلیت برای ثبت موقعیت کانال مساجد، هیئت‌ها و موکب‌ها فعال شده و در آینده برای کانال‌های فروشگاهی، خدماتی و کسب‌وکارها نیز ارائه خواهد شد 🔹 موکب‌هایی که در ایام اربعین حسینی در ایران یا عراق خدمت‌رسانی می‌کنند، می‌توانند علاوه بر نمایش موقعیت مکانی، خدمات ارائه شده در موکب را نیز بر روی نقشه ایتا به زائران نمایش دهند 🔸 برای ثبت موقعیتِ مسجد، هیئت یا موکب خود با حساب سازنده کانال وارد سامانه ایتای من شوید و بر روی گزینه «ثبت موقعیت کانال» کلیک کنید •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
فراموشت می‌کنم به‌سوی شمال فراموشم می‌کنی به‌سوی جنوب. ‌ ابتدا روحت را فراموش می‌کنم. کم‌تر از سه روز وقت می‌برد. بعد، نمی‌دانم. طعم موهایت را فراموش می‌کنم، چیزی غالباً به هیئت مژه‌ها. ‌ تو شاید به شکل دیگری فراموشم کنی. سخت‌ترین قسمت برای تو رها کردنِ گذشته‌ای است که پر است از نقش و نگار مثل پارچه‌ای گل‌دار. ‌ به‌هرحال، یکدیگر را کاملاً فراموش می‌کنیم. بعد دست‌هایمان را می‌شوییم. ‌ ‌ 📜 @sheraneh_eitaa
آسمان تعطیل است بادها بیکارند ابرها خشک و خسیس ... آبروی ده ما را بردند! 📜 @sheraneh_eitaa
عباس معروفی27 اردیبهشت 1336 متولد شد. با مادربزرگش زندگی می‌کرد. خانواده‌اش زمانی که او هفت‌ساله بود به خانه‌ی جدیدی نقل مکان کردند، اما پسرک را در خانه‌ی مادربزرگ جا گذاشتند تا پیرزن تنها نباشد. همین تنهایی و دوری از خانواده سبب شد تا عباس معروفی به آدم خیال‌پروری تبدیل شود و خیالاتش را هم روی کاغذ بیاورد. از کودکی به نوشتن علاقه داشت و گاهی با تغییر نام آثار نویسندگان بزرگ، سعی می‌کرد اثری بیافریند. عباس معروفی در دبیرستان در رشته‌ی ریاضی درس خواند اما در دانشگاه ادبیات دراماتیک را انتخاب کرد. عباس معروفی در سال 1355 در مسابقه‌ی داستان‌نویسی مجله‌ی کیهان نوجوانان شرکت کرد و مقام اول را به دست آورد. این اولین قدم عباس معروفی در انتشار داستان‌هایش در روزنامه‌ها و مطبوعات بود. کمی بعد، آشنایی او با محمدعلی سپانلو سبب عضویتش در کانون نویسندگان ایران و معاشرت با چهره‌های مشهور دیگری در ادبیات ایران شد. احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمد محمدعلی و محمد مختاری از جمله کسانی بودند که عباس معروفی به واسطه‌ی عضویت در کانون نویسندگان با آنان آشنا شد. سپس عباس معروفی به آلمان مهاجرت کرد و زندگی را آنجا از سر گرفت. مدتی را هم به دلیل اینکه فعالیت ادبی نداشت و نمی‌نوشت، گرفتار افسردگی شد. فعالیت‌های ادبی عباس معروفی در آلمان، مدیریت خانه‌ی هاینریش بل، راه‌اندازی کتاب‌فروشی هدایت و از سر گرفتن کار دوباره‌ی نشریه بود. کتاب‌فروشی عباس معروفی محلی برای گردهمایی‌های دوست‌داران زبان و ادبیات فارسی است. او کلاس‌های داستان‌نویسی‌اش را هم همان‌جا برگزار می‌کرد. معروفی در شهریور سال 99 به سرطان مبتلا شد. مدتی را به درمان گذراند. در نهایت، دهم شهریور 1410، عباس معروفی به مبارزه‌اش با بیماری پایان داد و دارفانی را وداع گفت. او را در برلین به خاک سپردند. 📜 @sheraneh_eitaa
نمی‌دانم از دل‌ تنگی عاشق‌ترم یا از عاشقی دل‌تنگ‌تر! فقط می‌دانم در آغوش منی بی‌آن‌که باشی و رفته‌ای بی‌آن‌که نباشی… 📜 @sheraneh_eitaa
بی تو با هجمه غم های نهانم چه کنم مانده در راه تو چشمِ نگرانم چه کنم انتظاری که به هر لحظه هر ثانیه شد موجبه دلهره و آفت جانم چه کنم تو فریبا ی سرابی به کویر دل من چشمه ی اب زلالی به گمانم چه کنم کوه مغرورم و آتش به وجودم دارم دائما مثل مذاب و فورانم چه کنم به دلم حرف و نصیحت که ندارد اثری گفتمش باز نفهمیده زبانم چه کنم جعد موی تو حصاریست و بیچاره دلم من از این حلقه جهیدن نتوانم چه کنم حس تنهایی و این بغض غم آلوده ی من رفتی و غمکده شد جان و جهانم چه کنم 📜 @sheraneh_eitaa
تصور کن تو در سنگر، وَ داعش در کمین باشد تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد تصور کن که روی بازویت لبیک یا زینب و نامت نام فرزند امیرالمؤمنین باشد تصور کن علی باشی و تنها، آن‌طرف اما سپاه ناکثین و مارقین و قاسطین باشد... تصور کن بپرسند از کجایی؟ شیعه‌ای؟ باید برای هر سؤالی پاسخت در آستین باشد تصور کن لبانت خشک باشد مثل اربابت فقط دلواپس طفلت نباشی، فرقش این باشد! تصور کن نفربرهای دشمن اسب باشند و ببینی پیکر یاران تو روی زمین باشد تصور کن کسی که می‌برد با خود تو را، شمر است تصور کن برادر! کربلا شاید همین باشد چه خواهی کرد؟ مثل من تو هم پاهات می‌لرزد؟ اگر یک سمت دنیا باشد و یک سمت دین باشد؟ هزاران بار دیدم عکس آخر را، نفهمیدم چه باعث می‌شود یک مرد تا این حد متین باشد گمانم چشم «محسن» رو به قاب تازه‌ای وا شد گمانم حق در آن تصویر، با «روح الامین» باشد :: جوابم را ندادی ای برادرجان! چه خواهی کرد؟ تصور کن تو باشی، شمر باشد، دوربین باشد! 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
🏴نهضت نوجوانان اربعین 🔸فرصت ویژه برای کاروان نوجوانان زیارت اربعین 🔹اگر مسئول هیئت و یا کاروان زیارتی هستید پیشنهاد می کنم عضو این کانال بشید تا از برنامه فوق العاده این مجموعه برای جوانان استفاده کنید 🏴 @nn_arbaeen
بیا، مرو ز کنارم، بیا که می‌میرم نکن مرا به غریبی رها که می‌میرم توان کشمکشم نیست بی تو با ایام برونم آور از این ماجرا که می‌میرم نه قول هم سفری تا همیشه‌ام دادی؟ قرار خویش منه زیر پا که می‌میرم به خاک پای تو سر می‌نهم ، دریغ مکن ز چشم‌های من این توتیا که می‌میرم مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من، به سوی برکه آخر شنا، که می‌میرم اگر هنوز من آواز آخرین توام بخوان مرا و مخوان جز مرا که می‌میرم برای من که چنینم تو جان متصلی مرا ز خود مکن ای جان جدا، که می‌میرم ز چشم‌هایت اگر ناگزیر دل بکنم به مهربانی آن چشم‌ها که می‌میرم 📜 @sheraneh_eitaa