eitaa logo
شاعرانه
27.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
765 ویدیو
77 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل پیدایش عشق است و به آن دل بستیم صبح پاییز و تب عشق چشیدن دارد | صبح پاییزیتون بخیر و برکت🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
آنجا که فصل عشق را آغاز کردیم با مکث کوتاهی که نه پرواز کردیم خورشیدهم بر زخم هامان تکیه می زد در بازی خورشید و زخم اعجاز کردیم آن شب نبودی تا ببینی هر قفس را در امتداد شب چگونه باز کردیم آنجا خدای عشق را تکذیب کردند در این وسط ما عشق را آواز کردیم حتی شکستند احترام لاله ها را وقتی سفر را با لاله آغاز کردیم ” آنای ” من فردای ما هم دیر شد،نه ! خنجر پریشان گشت و ما هی ناز کردیم یادش به خیر آن شب میان دود و اسپند تصنیف مرگ و زندگی را ساز کردیم 📜 @sheraneh_eitaa
اي كه در مَحْبَس گيسوي تو شب زنداني ست كار خورشيد،به فرمان تو نور افشاني ست سامرا نه ! كه جهان سيطره ي قدرت توست اي كه در عرش تو را مرتبه ي سُلطاني ست تا كه تكميل شود فيـض ربيعُ الاوّل مُوعدِ جلوهْ نمائيت ، ربيعُ الثّاني ست خضر را پير غلاميّ تو فخري ابدي ست در حريمي كه سليمان ، شرفش درباني ست هركسي چشم دلش باز شود مي بيند شغل داوود نبي نزد تو مِدْحت خواني ست پسرت حضرت مهدي ست اگر"رَبّ الأرض" كُلّ حالات و صفات پدرش ، ربّاني ست تو به قدري حسن بن علي اَستي كه چو ما حال آيينه هم آشفته تر از حيراني ست دل ندادن به تو از سخت ترين مُشكل هـا دل سپردن به تو، برعكس ، پُر از آساني ست مي شود بي سر و سامان تو باشم گر چه هر كه را ديدم ، دنبال سر و ساماني ست "سرگراني صفت نرگس رعنا باشد" همچناني كه مرا روزيِ سرگرداني ست خيس اشك ، از غم دنيا بشود چشمانش هر كسي آرزويش ديدن سامرّا نيست اربعين هر كه مشرّف به حريمت شد گفت: "صف زوّار ضريحت چه قَدَر طولاني ست" فاطمه ، بانيِ رفتن به بهشــت است او را آنكه اندازه ي خشتي ، حرمت را باني ست "سائلِ" رحمـت بي منّت و بي پـايـانت چشـم در راه تو در آن نفــس پاياني ست میلاد امام حسن عسکری مبارک 🌸🌼🌸🌼 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از فراخوان شعر
شبکه‌ی چهار سیما در نظر دارد در رقابتی شاعرانه، رباعی‌هایی با موضوع «حقوق بشر آمریکایی‌» را انتخاب و از شاعران برتر به نحو شایسته تقدیر کند. ادعای آمریکا مبنی بر حمایت از حقوق بشر در سطح بین‌الملل طنزی تلخ است که از سالیان سال پیش، راه افتاده است. از همهٔ شاعران عزیز تقاضا می‌شود در حوزۀ یادشده، با نگاهی نقادانه یا طنز به این مفهوم، آثار خود را به نشانی زیر برای ما ارسال کنند. sarzamineshertv4@gmail.com کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
آن‌گاه كه در گذشتم! از من مركب بساز و با من سطر به سطر آفرینش‌هایت را بنویس تا طعمِ جاودانگی را درونِ حروف‌ات دریابم و این‌بار از نو تا ابد زنده بمانم 📜 @sheraneh_eitaa
سجده ی بی "خدا خدا" هرگز بی ولای تو "ربنا" هرگز عصمت الله اکبری آقا از ولی خدا ، خطا؟ هرگز هر چه دارم خودت عطا کردی نزد غیر توام گدا؟ هرگز من گره خورده ام به ایوانت از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز پر زدن از فضای "دلتنگی" جز به صحنین سامرا هرگز چند وقتی شده.... که تب دارم از تو یک کربلا طلب دارم در کرمخانه تا تو را دیدم بین دستانت "آتنا" دیدم از ازل روی این دل زارم از تو من چند رد پا دیدم قبل اینکه به سامرا آیم به گمانم تو را دو جا دیدم اولین بار، پیش قبر حسن دومین بار ، کربلا دیدم وقت یاد از حریم پاک تو در حرم هایشان تو را دیدم من ندارم ، به من برس آقا که نباشم چو خار و خس آقا با اجازه کمی برای دلت روضه میخوانم از هوای دلت داغ مسمار و سینه را آقا می‌گذاری بگو کجای دلت هر شب از داغ مادرت زهرا (س) قتل نفسیست در سرای دلت ختمِ به کربلا و گودال است مثل هر دفعه ماجرای دلت یک سوال از من و ... جواب از تو... نیزه ای رفت لابلای دلت؟ من یک از صد هزار را گفتم گریه کم کن دلم فدای دلت گریه کم کن که گریه ها داری ای که از روضه ام عزاداری سنگ کوفی نخورد بر سر تو زیر سم ها نرفت پیکر تو روبروی سکینه (س) و زینب (س) غرق در خون نشد سراسر تو مملو از خاک و خون و خاکستر حنجرت را ندید مادر تو پیش چشمت نشد خدا را شکر اربا اربا علیِ اکبر تو خیمه هایت نسوخت با هیزم تازیانه نخورد دختر تو هیچ دستی نزد کنار سرت خیزران بر لب مطهر تو من یک از صدهزار را گفتم قصه ای آبدار را گفتم من که از روضه سر در آوردم از دل خود جگر درآوردم بین این روضه از زبان خودم دو سه تا چشم تر درآوردم عفو کن جان حجت ابن الحسن(ع) گریه ات را اگر درآوردم آن قدر گریه کرده ام آقا از دو چشمم پدر درآوردم نخل دردم که با دو قطره ی اشک مطمئنم ثمر درآوردم هر زمانی که روضه ای خواندم سوی گودال پر درآوردم سوی گودال سنگ می انداخت به تنش نیزه چنگ می انداخت.... 📜 @sheraneh_eitaa
حسین مؤدّب سال ۱۳۷۴ در مشهد مقدس متولد شد. وی دانش‌آموختۀ رشتۀ علوم قرآنی و حدیث از دانشگاه علوم اسلامی رضوی است. از فعالیت‌های ادبی او می‌‍‌توان به دبیری انجمن شعر طلاب خراسان و برگزاری شب‌های شعر حجره اشاره کرد. مؤدّب در کنگره‌های مختلف کشوری کسب عنوان کرده است. مجموعه «پیراهن آبی» دربردارنده اشعا او است. 📜 @sheraneh_eitaa
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را دم عیسایی‌ات کفر شیاطین را در آورده که سلمان می‌کند لبخند تو هر نامسلمان را قنوتت عطر حُسن یوسف آورده‌ست و آغوشت اسیر مهر تو کرده‌ست زندانبان و زندان را ببارد یا نبارد، امر امر توست مولا جان! سپرده دست تو پروردگارت نبض باران را تویی «مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب» و گوشهٔ چشمت فقاهت یاد داد امثال «فضل» و «اِبن ریّان» را* حریف تو نشد دشمن، خودش هم خوب می‌داند به جام زهر می‌خواهد بگیرد از تو میدان را... :: کبوترهای صحنت می‌شویم ابن الرضا هر شب پراکندی به عالم دم به دم عطر خراسان را ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * فضل بن شاذان و علی بن ریّان دو تن از شاگردان امام بودند. 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر خوانی آقای حسین مودب در بیت رهبری شاعری که برای رهبری از شهید حججی خواند... شعری که تحسین رهبری را برانگیخت.... 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌خواهم و می‌خواستمت، تا نفسم بود می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود عشق تو بسم بود، که این شعله ی بیدار روشنگر شب‌های بلند قفسم بود آن بخت گریزنده دمی‌ آمد و بگذشت غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود بالله، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود سیمای مسیحایی‌ اندوه تو، ای عشق در غربت این مهلکه فریاد رسم بود لب بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود... 📜 @sheraneh_eitaa
خوبم شبیه فانوس کنج انباری که دل پری از لامپ‌ها دارد. خوبم شبیه گلدان کنار پنجره که با حسرت گل‌های آفتابگردان مزرعه را نگاه می‌کند. خوبم شبیه قایقی پیر در خشکی که می‌داند دیگر به آب نمی‌اُفتد. خوبم شبیه کاسِتی که سال‌هاست آواز عشقش در پس خاطره‌ها جا مانده خوبم اما حال تو چطور است؟! 📜 @sheraneh_eitaa
بارانی آرام در پاییزی دور وَ گنجشک‌ها آبی‌اند… آبی وَ زمین، ضیافتی... به من مگو که من، ابرِ فرودگاه‌ام، چون من هیچ نمی‌خواهم، از سرزمینی که افتاد از پنجره‌ی قطاری بیرون جز دستمالِ‌ مادرم، وَ دلایلی برای مرگی نو! بارانی آرام در پاییزی غریب وَ پنجره‌ها سفیدند…سفید وَ خورشید، اناری در گرگ و میش عصر وَ من نارنج‌بُنی متروک! پس از چه رو می‌گریزی از تن‌ام حال که من هیچ نمی‌خواهم از سرزمینِ خون‌واژه‌ها و بلبل جز دستمالِ‌ مادرم، وَ دلایلی برای مرگی نو... 📜 @sheraneh_eitaa
مهتاب شب که جامش از اختر لبالب است گر هر ستاره ماه شود باز شب، شب است شبتون بخیر و در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ طلوعِ مهر در آغوشِ عشق است و گرماى دل از تن‌پوشِ عشق است بيا كه بهترين صبحانه امروز كمى نوشيدن از دم‌نوشِ عشق است |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
بنگر ز صبا دامن گل چاک شده بلبل ز جمال گل، طربناک شده در سایه ی گل نشین که بسیار این گل در خاک فرو ریزد و ما خاک شده 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جز دریا ندارد تاب دریا که همجوش نهنگ است آب دریا نمی خواهند ماند پاکدامان از این آشفته باشد خواب دریا 📜 @sheraneh_eitaa
چند ۲بیتی در مورد حجاب: با حجابم اسوه ایمان شدم مثل عطر گل در آن پنهان شدم بس که لاله شد چراغ راه من چادرم شد آسمان ماه من ****** سایه حضرت زهرا به سرم چادر شد یادگاریست از آن مادر بی‌نام و نشان تا که هرگز نشود کم ز سرم سایه ی او بدهم جان به ره عفت او با دل و جان ******* جای تو روی سر من، من به زیر سایه ی تو تو پلی هستی که من را تا خدایم می‌رسانی خیمه‌گاه امن مایی و پر از آرامش و نور تار و پودت عطر زهرا دارد و او را نشانی 📜 @sheraneh_eitaa
تقدیم به رهبر عزیزم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سایه ات بر سر مان نائبِ مولا ، آقا که تویی عزتِ این ملّتِ والا ، آقا نیم قرنی است که در خدمت این جامعه ای و خدا خواست تو باشی پدرِ ما ، آقا سی و اندی سنه هم ، رهبر و سکّانداری تا به قلّه برسد کشور و دلها ، آقا یاورانت به شهیدانِ خدا پیوستند با فداکاریشان ره شده پیدا ، آقا تو غزلخوانِ اُمیدی به قلوبِ اُمّت ماهِ روشنگرِ دورانِ تعالی' ، آقا فکر و اندیشه تان راهگشایِ رهِ ماست میهن از ذائقه تان گشته شکوفا ، آقا همگان منتظرِ آمدنِ مولاییم نورِ چشمِ همگان زاده ی زهرا ، آقا تا ظُهورِ ولیّ الله و علمدارِ جهان همه پشت سرتان با دل و جانها ، آقا 📜 @sheraneh_eitaa
محمدجعفرخان گراشی (۱۸ ذیحجهٔ ۱۲۹۶ ه‍.ق – ۱۴ رجب ۱۳۳۸ ه‍.ق) ملقب به مقتدرالممالک و متخلص به شیدا، شاعر فارسی‌زبانِ ایرانی بود. او در گراش به دنیا آمد و همانند پدر، پدربزرگ و عموهایش به حکومت لارستان و بنادر خلیج فارس رسید. محمدجعفرخان مدتی در شیراز به صورت تبعیدی زندگی می‌کرد. او غالباً از تخلص «شیدا» و در مواردی از تخلص «جعفر» در اشعارش بهره برده‌است و در اکثر قالب‌های کلاسیک شعر فارسی، دارای اثر است. او پیرو سبک عراقی بوده‌است و بیشترین تأثیر را اشعار حافظ و سعدی بر او گذاشته‌اند. با این حال، از سبک ادبی شاعران معاصرش همچون وصال شیرازی و صحبت لاری نیز متأثر است. قصیده‌هایی که شیدا در وصف پیامبر اسلام و امامان شیعه سروده‌است، از آثار موفق آیینی در سدهٔ اخیر به‌شمار می‌رود. اشعار شیدای گراشی تا مدت‌ها پس از او مفقود بود تا این که در لار بازشناخته شد و توسط نوه‌اش، احمد اقتداری، تصحیح شد و به چاپ رسید. کتاب دیوان شیدای گراشی شامل مقدمه‌ای به قلم اقتداری و منتخبی از اشعار رستم‌خان، پدر شیدا، تحت عنوان باغستان است. نوحه‌های شیدای گراشی برای برخی از مردمان آذربایجان نیز آشناست و در عزاداری‌های محرم آن را می‌خوانند. همچنین، آثاری از قلعهٔ گراش که محل زندگی او در گراش بوده‌است هم بر روی کوه کلات قابل مشاهده است. او در نهایت در یک جنگ محلی که در بلوک صحرای باغ به وقوع پیوست، کشته شد. جسد او ابتدا به گراش و پس از حدود چهار دهه به کربلا منتقل شده و دفن شد. 📜 @sheraneh_eitaa
چه کنم گر نکنم من به فدایت جان را کافرم گر ندهم در ره تو ایمان را بعد از این روی من و خاک ره پیر مغان همه تن گوش شوم تا چه رسد فرمان را ذره یا کمتر ، از خاک در دولت دوست گر دو عالم بدهندم ، نفروشم آن را کیمیایی‌ست عجب خاک درش بر عشاق که کند همچو زر پاک ، دل ایشان را حالیا چاکری پیر مغان باید کرد تا شوی مستحق نعمت جاویدان را عشق او هست کلید در جنات نعیم حور و غلمان و جنان کوثر و هم رضوان را دل رهاند ز غم و انده و سرگردانی عشق او در دو جهان عاشق بی‌سامان را حالیا خاک ره پیر مغان شو (شیدا) تا شود بنده‌ی کمتر خَدَمَت سلطان را 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای مجتبی خرسندی چیزی نماند از آن همه شوری که داشتم در جمع غایب است حضوری که داشتم هرروز من بدون‌تو تنها شب است، شب رفتی و رفت روزن نوری که داشتم من بودم و دلم...، ولی از بعد رفتنت از دست رفت سنگ‌صبوری که داشتم با عیب خود اگرچه کنارآمدم، ولی دیگر شکسته بود غروری که داشتم حالا نگرد، بعد تو پیدا نمی‌شود در کوچه‌های شهر عبوری که داشتم از چشم‌های ابری من در نبود تو افتاد دانه‌دانه بلوری که داشتم روز قیامت از تو طلب‌کار می‌شود هر آرزوی زنده‌به‌گوری که داشتم 📜 @sheraneh_eitaa
نه ز مهر نور بینم نه ز ماه روشنایی همه روز روز هجران همه شب شب جدایی همه خسته و شکسته دل و دیده بر تو بسته به لب تو نوشدارو به کف تو مومیایی من پر شکسته رشکم به قفس بوَد به مرغی که گهی به نیروی پر، کند آرزو رهایی به زمان او نکویی به دگر بتان چه جویی؟ مطلب به روز روشن ز ستاره روشنایی بگشا زبان (صباحی) به ترانه‌ی محبت که کس آشنا نباشد به زبان آشنایی 📜 @sheraneh_eitaa
تو کیستی؟ سلاله‌ی زهرای اطهری معصومه‌ای، کریمه‌ی آل پیمبری ممدوحه‌ی ائمّه و محبوبه‌ی خدا احمد خصائل استی و صدّیقه منظری باب الکرم، سلاله‌ی باب الحوائجی امّ العفاف، دختر موسی بن جعفری امروز قبله‌ی دل خوبان روزگار فردا همان شفیعه‌ی فردای محشری تو سوّمین ملیکه‌ی اسلام فاطمه آیینه دار زینب و زهرای اطهری بر نُه سپهرِ عصمت و تقوی ستاره‌ای در هفت بحر نور، فروزنده گوهری هم چار نجل پاک رضا را تو گوهری هم هشتمین ولیّ خدا را تو خواهری مصباح علم و دانش و توحید و معرفت مصداق هل اتی، ثمر نور و کوثری عمر کم تو خاطره‌ی عمر فاطمه است یادآور مقاومت و صبر مادری گویند باز می‌شود از قم در بهشت تو خود بهشت قرب خداوند اکبری مادر نگشته، بانوی خلق دو عالمی شوهر نکرده، مادر آغاز و آخری بر هشت آفتابِ ولایت ستاره‌ای در نُه سپهر نور مَه نور گستری پیراهن تو عصمت، تقوی‌ست چادرت زهد مجسمّی و عفاف مصوّری در بحر بی کرانه‌ی ایمان دُرِ کمال در آسمان زهد فروزنده اختری باب المراد دختر باب الحوائجی اخت الوقار، دخت بتول مطهری گویند سایه‌ی حرمت بر سر قم است قم را نه، بلکه مُلک جهان را تو محوری زانو زنند خیل فقیهان به محضرت آری تو شهر فقه و احادیث را دری روزی اگر به خطبه گشایی زبان خویش باور کنند خلق که در نطق حیدری اسلام را به منطق گرمت مروّجی توحید را به نیروی علمت بیانگری عطر تو بر مشام محمّد اگر رسد با خنده بوسدت که بهشت مکرّری از نخل‌های سبز فدک می‌رسد ندا این باغ از آن توست که زهرای دیگری «میثم» اگر ثنای تو گوید محال نیست زیرا تو در قصیده سراییش رهبری 📜 @sheraneh_eitaa
غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی تو مثل فاطمه، معصومۀ خدا هستی هزار فخر تو را هست در جهان امّا همین بس است شرف، خواهر رضا هستی... نوشته‌اند به تقدیر تو که زائر باش هنوز زائر آن مشهدالرضا هستی... به بارگاه تو دل از یقین شود لبریز تویی که معنی «یَهدی لِمَن یَشا» هستی... شکسته پشت من از این همه گناه، اما چه غم مرا که توأم شافع جزا هستی... چه خوانمت که زبان، عاجز است از وصفت چه گویمت که تو مستغنی از ثنا هستی 📜 @sheraneh_eitaa
شبی دل شسته بودم در زلال ربّنا اینجا که عطری در صدایم ریخت‏ بانگی آشنا اینجا شبی، زیبا شبی، پوشانده بودم قامت دل را لباسی سبزتر از مخمل نور و دعا اینجا... چه عطر است این؟ که عطر کاظمین و طوس را دارد اگر قصد طواف هر سه را داری، بیا اینجا سپیده، آسمان و خاک اینجا جذبه‌ای دارد که با سر می‏‌دود خورشید هم از طوس تا اینجا به یاد غربت لب‌تشنگان روز عاشورا عطش گل می‌‏کند در چشمۀ آیینه‌‏ها اینجا 📜 @sheraneh_eitaa
‍ هیچ شب خالی از اندیشه ی زلف تو نیم این تصور سبب خواب پریشان من است. شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
جای صبح بخیر بهش بگید: «چراغ از خنده‌ات گيرم كه راهِ صبح بگشايم.» | صبحتون بخیر و امید🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سالها منتظر روی برادر بودم بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟ من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟ روی قبرم بنویسید جدایی سخت است اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته وبا قد خمیده رفتم بنویسید همه دور ربرم ریخته اند چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت ...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟ من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟ بنویسید که عشاق همه مال هم اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید.. روی قبرش بنویسید برادر بوده سالها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود،خدایا شکرت هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت یار هم آنقدری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ ... بنویسید سری بر سر نی جا میکرد خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد 🏴 سالروز وفات حضرت معصومه (س) بر حضرت صاحب الزمان (عج) و تمامی شیعیان آن حضرت، تسلیت باد. 📜 @sheraneh_eitaa
گاهی آنقدر تاریک و راکدی که لازم است زمین بخوری، رنج بکشی و زخمی شوی تا نور از تو عبور کند. لازم است بشکنی و ترک برداری تا سبز شوی و جوانه بزنی. لازم است در محدودیت‌ها رشد کنی تا بیاموزی و سرسخت شوی. که فرق است میان گیاهی که در دل جریان رود می‌روید با گیاهی که در دل کویر؛ آن یکی می‌شود جلبک؛ سست و بی‌ریشه و شکننده! این یکی می‌شود درخت؛ مستحکم و تنومند و عمیق ... 📜 @sheraneh_eitaa
اى ازلیت به تربت تو مخمّر وى ابدیّت به طلعت تو مقرّر آیت رحمت زجلوه تو هویدا رایت قدرت درآستین تو مضمر جودت هم بسترا،به فیض مقدس لطفت هم بالشا،به صدرمصدّر پرده کشد گر که عصمت توبه اجسام عالم اجسام گردد،عالم دیگر جلوه تو ایزدى رامجلى عصمت توسر مختفى را مظهر گویم واجب ترا،نه آنت رتبت خوانم ممکن ترا،ممکن برتر ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبى اندر رداى امکان مظهر ممکن امّاچه ممکن ،علّت امکان واجب،امّاشعاع خالق اکبر ممکن امّایگانه واسطه فیض فیض به مهتررسدوزآن پس کهتر ممکن امّانمودهستى ازوى ممکن امّازممکنات فزون تر وین نه عجب زآنکه نوراوست ززهرا نوروى ازحیدراست واوزپیمبر نورخدادرسول اکرم پیدا کردتجلّى زوى به حیدرصفدر وز وى تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهرز دخت موسى جعفر این است آن نورکزمشیّت کن ،کرد عالم،آن کاودرعالم است منّور این است آن نورکزتجلّى قدرت دادبه دوشیزگان هستى زیور شیطان عالم شدى اگرکه بدین نور ناگفتى،آدم زخاک هست ومن آذر آبروى ممکنات جمله ازاین نور گرنبدى ،باطل آمدندسراسر جلوه این خودعرض نمودعرض را ظلّش بخشود،جوهرّیت جوهر عیسى مریم به پیشگاهش دربان موسى عمران به باگاهش چاکر این یک چون دیده بان فراشده بردار وین یک چون قاپقان معطّى بردر یاکه دوطفلنددرحریم جلالش ازپى تکمیل نفس آمده مضطر این یک انجیل رانمایدازحفظ وآن یک تورات رابخواندازبر گرکه نگفتى امام هستم برخلق موسى جعفر،ولىّ حضرت داور فاش بگفتم که این رسول خداى است معجزه اش مى بودهمانادختر دخترجزفاطمه نیابداین سان صلب پدرراوهم مشیمه مادر دخترچون این دوازمشیمه قدرت نامدونایددگرهماره مقدّر آن یک امواج علم راشده مبدا وین یک افواج حلم راشده مصدر این یک ازخطابش مجلى وین یک معدوم ازعقابش مستر این یک برفرق انبیاشده تارک وین یک اندرسراولیارامغفر این یک درعالم جلالت کعبه وین یک درملک کبریائى مشعر لم یلدبسته لب وگرنه بگفتم دخت خداینداین دونورمطهّر این یک کون ومکانش بسنه به مقنع وین یک ملک جهانش بسته به معجر چادرآن یک حجاب عصمت ایزد معجراین یک نقاب عفّت داور آن یک برملک لایزالى تارک این یک برعرش کبریائى افسر تابشى ازلطف آن بهشت مخلّد سایه اى ازقهر این جحیم مقعّر قطره اى ازجودآن بحارسماوى رشحه اى ازفیض این ذخایراغبر آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم رانموده این یک انور خاک قم این کرده ازشرافت جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یساولى است برابر زیبداگرخاک قم به عرش کندفخر شایدگرلوح رابیایدهمسر خاکى عجب خاک ،آبروى خلایق ملجأبرمسلم وپناه به کافر گرکه شنیدندى این قصیده«هندى» شاعرشیراز و آن ادیب سخنور آن یک طوطى صفت همى نسرودى اى به جلالت زآفرینش برتر وین یک قمرى نمط هماره نگفتى اى که جهان ازرخ توگشته منوّر 📜 @sheraneh_eitaa