eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
763 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستم داشته باش حتى اگر كوتاه به قدرِ یک پلک به هم زدن كه دوست داشتن تو تمامِ خوشبختى من است. 📜 @sheraneh_eitaa
جدا از رویت ای ماه دل افروز نه روز از شو شناسم نه شو از روز وصــالت گر مـرا گردد میســر هـــمه روزم شـــود چون عید نوروز شبتون بخیر و به شادی🌙✨ 📜 @sheraneh_eitaa
چشم بگشا و جهان را چو خودت زیبا کن خیر هر صبحِ منی ، خواستنت اجباریست . |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
مثل فنجانِ پر از شهد و شکر شیرینی تـــــو همـــان تـــازگــــیِ اولِ فــروردیـــنـــی تنت از رایحـــه‌ی میـــخک نوبـــر سرشــار از کدامین پرِ این باغچه گل می‌چینی؟ 📜 @sheraneh_eitaa
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی چنگ در پرده همین می دهدت پند ولی وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل باشی گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی 📜 @sheraneh_eitaa
برای ام المومنین حضرت خدیجه (س) 🤔 علم بهتر است یا ثروت!؟ ................. علم بهتر است یا ثروت!؟ وقتی علم به ثروتی چون محمد داشته باشی ثروت را به پای این علم خواهی ریخت کاری که خدیجه کرد! محمد، ثروتی به نام آگاهی داشت و خدیجه، ثروتی برای گسترش این آگاهی! بودن یا نبودن، مسئله این است! نه تنها بودن و نبودن مسئله است بلکه کی بودن و نبودن هم مسئله است خدیجه، بود! و زمانی بود که کسی نبود! پررنگ هم بود! اگر محمد کوه بود خدیجه، خورشیدی بود که از پس آن بیرون آمد و به جاهلیت تابید اگر محمد دریا بود خدیجه، ساحل امن بود و زنان آینده و آینده زنان را نجات داد دخترانی که اگر زنده به گور می شدند هیچگاه زن بودن و مادرانگی را حس نمی کردند اگر جهان، بیابان برهوت بود محمد و خدیجه، واحه ای امیدبخش بودند برای آنها که یک عمر سراب می نوشیدند و در تمام این مدت، علی آسمان بود و زهرا ماه! علی چاه بود و زهرا آه! اگر فاطمه، فاطمه است خدیجه هم خدیجه است! 📜 @sheraneh_eitaa
جان پرورم گهی که تو جانان من شوی جاوید زنده مانم اگر جان من شوی رنجم شفا بود، چو تو باشی طبیب من دردم دوا شود، چو تو درمان من شوی 📜 @sheraneh_eitaa
قادر طراوت‌پور متخلص به «عقیق» ۳۱ شهریور ۱۳۵۴ در تنگ ماغر کهگیلویه و بویراحمد به دنیا آمد. وی سرودن را از دبیرستان آغاز کرد. طراوت‌پور مدرک کارشناسی رشته تاریخ را از دانشگاه شیراز و مدرک کارشناسی‌ارشد رشتۀ زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه یاسوج اخذ نمود. وی سابقه دبیری جشنواره بین‌المللی شعر فجر را در پرونده دارد. «ق» و «یوسف» دربردارنده اشعار او است. 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ام‌المومنین 🔹موشن کمیک ام المومنین به‌مناسبت سالروز وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها 📜 @sheraneh_eitaa
شعر اگر مایه ی بیداری شد چشمه در سنگ شد و جاری شد باد در خاک شد و آتش شد زخم در زخم شد و کاری شد موجب رشد هنر شد، مثلا : پایه ی رونق معماری شد شعر اگر دل خوشیِ خوکان شد شد ولی از سر ناچاری شد آمد و تکیه به ایوان ها داد رفت و پیراهن بازاری شد گاه تا كوكبه ي شاهي رفت گاه در بردگی و خواری شد گاه فریاد تظلّم، امّا : گاه توجیه ستم کاری شد گاه در قافیه ای نو آمد گاه هم قافیه تکراری شد شعر امروز به خود می بالد که صدا، حنجره، بیداری شد از سگِ گلّه ی ما کمتر باد هر کسی شاعر درباری شد 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی محمدرضا طهماسبی درباره عید نوروز 📜 @sheraneh_eitaa
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری ‏زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری ‏از دولت وصالش حاصل نشد مرادی ‏وز محنت فراقش بر دل بماند باری ‏‌ 📜 @sheraneh_eitaa
می‌نوازد ساز، گیسویت، خبر داری گلم؟ زخمه بر جان میکشی هر دم، خبر داری گلم؟ من شدم مبهوت نجوای قشنگ موی تو می‌کشد آخر مرا عشقت، خبر داری گلم؟ 📜 @sheraneh_eitaa
با خیالش کی به سوی خواب بیند دیده‌ام؟ خواب را از گریه در گرداب بیند دیده‌ام... با شب زلف خیال‌انگیز یار افتاده کار خواب را زین پس مگر در خواب بیند دیده‌ام 📜 @sheraneh_eitaa
IMG_20240318_210637_637.HEIC
897.2K
‍ ﻣﺎ ﺗﺸﻨﻪی ﻋﺸﻘﻴﻢ ﻭ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺭﻓﻊِ ﻋﻄﺶِ ﻋﺸﻖ ﻓﻘﻂ ﻧﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ‏( ﻉ ‏) ﺍﺳﺖ شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
یک شاخه سلام است در این سینه ی عشق تقدیم به خنده های بی کینه ی عشق با ناز و ادا مثل شقایق شده ای الحق که تو یی همیشه ایینه ی عشق |صبح جمعه تون بخیر و پر برکت🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
🌺🌷 به ساحت حجة بن الحسن (عج) می آید ............... اشارت کن بهار از راه می آید شکوه سبزه زار از راه می آید اگر صیاد خوبی باشی ای چشمم سر موقع، شکار از راه می آید جهان می ایستد تا بنگرد او را همینکه آن سوار از راه می آید بگویید ای مسلمانانِ چشمانش قرار بی قرار از راه می آید طواف عاشقان با او چه دلچسب است و دورِ افتخار از راه می آید به خورشیدِ نگاهش می خورم سوگند غروب انتظار از راه می آید 📜 @sheraneh_eitaa
«ندبه» (در هوای انتظار) «فراق» ات زخم خنجری که سر بهبودی ندارد و خون گریه می کند صبح و شام. «نگاه» ات عشوه آرامشی چشم های بارانی را در جمعه جمعه جمعه های ندبه خاک «متی ترانا و نراک؟» 📜 @sheraneh_eitaa
🍃 «سال ظهور» 🍃 سالها گذشت و شد تکرار ما جدا مانده ایم از دلدار بی خبر از نشانی آن یار بده آرامشی به ما این بار یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ سینه را کُن ز شوق مالامال بگشا بهر ما تو نیکو فال با شروعی به بهترین اِقبال بده پایان به این فراق امسال یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ خبری جفت و جور می گردد این جهان غرق نور می گردد عالَمی پُر سُرور می گردد دشمن شیعه کور می گردد سال سال ظهور می گردد 🙏🏼اللهم عجل لولیک الفرج🙏🏼 📜 @sheraneh_eitaa
ای به سزا لایق حمد و ثنا ذات تو پاک از صفت ناسزا آن‌چه تو شایستۀ آنی به حق زَهرۀ اوصاف تو گفتن که را؟ عالم وحدت چه عجب عالمی‌ست مبدأ او را نبود انتها منتهی اندر ره توحید بین بی‌خبر از سابقۀ ابتدا ای به تو این وَهْم خیال‌آفرین بی‌خبر از سابقۀ ابتدا... برنگر ای دیدۀ باریک‌بین صنع خدا بین ز کجا تا کجا... این همه صنع آینۀ لطف اوست نیک ببین تا بنماید تو را دیدۀ دل باز کن و درنگر در خود و از خود بطلب کیمیا معرفت نفس، خدادانی است چون بشناسی، بشناسی خدا بی‌خود از آنی که چنین بی‌خودی گر تو خدا می‌طلبی، با خود آ دیدۀ خودبین نه خدابین بُوَد زآن‌که تو با خود ز خدایی، جدا بر درِ او برشکن از غیر او در ره او، درگذر از ماسوا ای به تو هر بنده که او پیش‌تر بیشتر از قرب تو یابد عنا رنج و عنا خاصۀ خاصان بُوَد خاصه مقیمان در کبریا بر سر خوان رسل از قرب توست مائدۀ «إنَّ أشَدَّ البَلا»... با همه خُلَّت که خلیل از تو یافت یافت به قرب تو ز دشمن جفا سرد شد آن آتش دشمن بر او ای ز تو هم درد و هم از تو دوا... موسی عمران و تجلی و طور صاعقه و صَعْق و مقام رضا عیسی و بی‌داد جهودان بر او یحیی و خون ریختنش بر ملا احمد و ایذا و جفایِ قریش بولَهب و عُتبه و شرّالنسا اِمرئۀ بولهب خارکش مُخبِر از او سورۀ تَبَّت یدا ای همه راه تو خطر بر خطر وی همه کوی تو بلا بر بلا هم تو کنی چارۀ بی‌چارگان هم تو دهی خسته‌دلان را شفا ما همه افتاده تویی دست‌گیر ما همه گمراه و تویی رهنما سِتْر تو پوشنده و ما پرگناه عفو تو بخشنده و ما پرخطا ما همه دانیم که هیچیم هیچ ماییِ ما گر بنمایی به ما پرده که این‌جا ندریدی به لطف هم مدران پرده به روز جزا درگذر از هر چه تو دانی و من ای کرمت بی‌حد و بی‌منتها من که سیه شد ز گناهم گلیم دست من و دامن آل عبا... منع و عطا چون همه از پیش توست منع مکن از من مسکین عطا این سخن چند که من گفته‌ام خود به چه ارزد به چه آرد بها مرغ دل‌آویز سخن‌ساز عشق در چمن حمد تو می‌زد نوا... «ابن حِسام» آمده با صد نیاز ساخته از خاک درت ملتجا حاجت خود پیش تو برداشته ای درِ تو قبلۀ حاجت‌روا گر نه روا گردد از الطاف تو حاجت بی‌چاره نباشد دوا 📜 @sheraneh_eitaa
فائزه زرافشان متولد ۸ آبان ۱۳۶۵ و اهل میبد یزد است. وی مدرک کارشناسی فلسفه را از دانشگاه تهران و مدرک کارشناسی‌ارشد فلسفۀ تعلیم و تربیت را از دانشگاه تربیت مدرس اخذ کرده است. او از کودکی به سرودن شعر علاقه داشت و از اول دبیرستان با شرکت در جلسات ادبی انجمن اسلامی میبد با فضای شعر آشنا شد. زرافشان از احمدرضا اخوّت و زکریا اخلاقی به‌عنوان اساتید خود یاد می‌کند. مجموعه شعری از غزل‌های آیینی این شاعر با نام «آشیان آسمان» به چاپ رسیده است. 📜 @sheraneh_eitaa
رسید و گرد راهش کهکشان‌ها را چراغان کرد قدم برداشت، نیشابور را فیروزه باران کرد یکایک ریگ‌ها و سنگ‌ها، پابوس چاووشش قدمگاهش نگاه خاک را آیینه‌بندان کرد تمام کاتبان گفتند ما را میزبانی کن تمام کاتبان را با حدیثی تازه مهمان کرد رُواتش سلسله در سلسله نورٌ علی نورند کلامش در شب مردابی تاریخ، طوفان کرد بیا «شیخ صدوق» و در «اَمالی» خودت بنویس که اعجاز نگاهی می‌کند کاری که قرآن کرد بیا با زعفران بنویس از شمس‌الشموسی که کلام روشنش یک شهر را از نو مسلمان کرد به یُمن او درِ هفت آسمان رو به زمین باز است ضریحش قبلۀ عشّاق را سمت خراسان کر 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر خوانی وحید سمنانی درباره عید نوروز 📜 @sheraneh_eitaa
لحظه ی افطار ای خوشا ماه پر از شور و قشنگ رمضان به شب و روز و سحر لحظه ی افطار و اذان شده تقدیم نگارم زدل و سینه ی من همه ی شور و همه شوق عیان و چه نهان شب احیا چو شود قدر شناس تو شوم بشوم محو تو و دور زعشق دگران که در این ماه پر از عاشقی و عشوه گری کنم ازدل به تو احساس خوش خویش بیان تو بگو کی شود ایام پر از شور وصال که به رقص آیم و لبریز شوم از هیجان دم وصل تو پر از گفتن زیبایی هاست زچه رو گفتن این لحظه ی زیبا نتوان عشق زیبای من ای یار چه محکم باشد لیک عشق دگران بر تو بود درنوسان چو به یک عشوه مرا نیک تو مهمان سازی شوم عازم به سر کوی خوشت رقص کنان همه ی وسعت دل جایگه عشق تو شد ز همان لحظه که احساس تو آمد به میان به گلستان قشنگت که حسودان به صفند چشم نرگس به شقایق شده اکنون نگران (دلنشین) دل من از چه در این ماه دعا تو نگیری زدل پر زغم و سوز نشان 📜 @sheraneh_eitaa
یاد ایامی که هیئت داشتیم قبل هیئت خوب خلوت داشتیم روضه های خانگی یادش بخیر شور و شوق بندگی یادش بخیر بود پرچم تکه چوب و پارچه که خریدیم از دل بازارچه ساده تر بودیم بی دوز و کلک اشک و خنده موج می زد تا فلک بین دلهامان قساوت بود کم بین نوکر ها رقابت بود کم بین نوکرها وفا بود و صفا بین نوکرها نمی دیدی جفا جمع ما با شادی و غم جمع بود نور پردازیِ هیئت شمع بود قلب ما از غَلّ و غش ها دور بود الگوی خواندن کویتی پور بود عده ای توفیق هامان سلب شد عبد نازک دل قسی القلب شد یاد دارم که به یک یا فاطمه اشک می بارید از چشم همه حال دیگر، حالِ ما مطلوب نیست مثل سابق چشمها مرطوب نیست منبریِ شهر اهل روضه بود اهل درس و بحث و اهل حوزه بود منبری روشن دل و بیدار بود کی دو قطبی و سیاسی کار بود؟ کار منبر بود نقل محکمات نه روایات ضعیف و جعلیات علمِ کافی داشت و کوفی نبود صاف بود اما دگر صوفی نبود صاف بود و با تصوف جنگ داشت عالمانه بی تعارف جنگ داشت سوز و آه منبری ها رفت رفت ناله های کوثری ها رفت رفت آن همه گلدسته های خوب کو عندلیب و صابر و محجوب کو * صاحبان نطق، با طبعی بلند نوحه خوانِ نوحه های دلپسند این زمان اما تبِ نوآوری تیشه ای زد بر تنِ نوحه گری ای دریغا کار دنیا فرق کرد نفس ما در خویش ما راغرق کرد روضه خوان با دیگران تُندی نداشت در مسیر معرفت کُندی نداشت ترس از روز معاد و حشر داشت با فقیهان بود و حشر و نشر داشت رنگ حق را داشت ، صد رنگش نبود روز و شب فکر نماهنگش نبود روضه خوان خود ساخته ، سازنده بود آن زمان مداح کی خواننده بود روضه خوان با مستمع جنگی نداشت دیدنش دیگر هماهنگی نداشت روضه خوان در فکر کسب نور بود کی فقط در فکرِ ذکرِ شور بود آن زمان بانی اگر که درک داشت هدیه ای در بین پاکت می گذاشت بعد مجلس چون که می دادی صله از کم و بیشش نمیدیدی گله روضه خوان افتاده بود و حال داشت کی برای دعوتش دلّال داشت حال یک عده فقط طی می کنند معرفت را خورده و قِی می کنند روضه خوان گر در معاشش کسر داشت شب توسل با امام عصر داشت عده ای با دین تجارت می کنند زور زوری کسب عزت می کنند عده ای هم مثل سابق ساده اند پای کار اهلبیت افتاده اند هست در بین جماعت خوب هم مخلص و افتاده و محبوب هم هست آن نوکر که صبح و ظهر و شام خویشتن را می کند خرج امام حرف من قصد جسارت نیست نیست کار ما هرگز قضاوت نیست نیست شرح حالی بود از ایام ما که چرا تلخ است آخر کام ما حرف بسیار و کلامم ناتمام بیتی از عطار شد حُسنِ ختام: (تو چه دانی تا درین بحر عمیق سنگ ریزه قدر دارد یا عقیق) (*مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین عندلیب زاده همدانی * مرحوم صابر همدانی شاعر شهیر همدان * شاعر دلسوخته مرحوم محجوب همدانی ) 📜 @sheraneh_eitaa