eitaa logo
شاعرانه
27.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
755 ویدیو
74 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
تا بر قرار حُسنی دل بی‌قرار باشد تا روی تو نبینم جان سوگوار باشد تا پیش تو نمیرد جانم نگیرد آرام تا بوی تو نیابد دل بی‌قرار باشد جانا، ز عشق رویت جانم رسید بر لب تا کی ز آرزویت بیچاره زار باشد؟ آن را مخواه بی‌دل کو بی‌تو جان نخواهد آن را مدار دشمن کت دوستدار باشد درمان اگر نداری، باری به درد یاد آر کز دوست هرچه آید آن یادگار باشد با درد خوش توان بود عمری به بوی درمان با غم بسر توان برد گر غمگسار باشد خواهی بساز کارم، خواهی بسوز جانم با کار پادشاهان ما را چه کار باشد؟ از انتظار وصلت آمد به جان عراقی تا کی غریب و خسته در انتظار باشد؟ 📜 @sheraneh_eitaa
با رشته ی زلف توام امشب سر راز است افـسوس که شب کوته و این رشته دراز است شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
از تنگ غروب آمده تا صبح نشسته‌ست شوق تو در آغوشم و درد تو به جانم |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
در بین دلبران ز همه باحیاتری در گلشن صفا ز همه باصفاتری آهنگ عشق می رسد ازهرطرف به گوش اما تو ای نگار دلم خوش صداتری درکوی آشنای پر از شور و شوق عشق از هر چه آشناست خوشا آشناتری هرکس وفا کند چه خوش آید مرا ولی از هر کسی عزیز دلم با وفا تری درپیچ و تاب گلشن آزاد عاشقی ازجمع مرغ عشق به سویم رها تری درخواب خوش بخواب کنون (دلنشین) من درخواب هم خوشا زهمه خوش نواتری 📜 @sheraneh_eitaa
پرسید کسی منزل آن مهر گسل گفتم که: دل منست او را منزل گفتا که: دلت کجاست؟ گفتم: بر او پرسید که: او کجاست؟ گفتم: در دل 📜 @sheraneh_eitaa
روزهای دوشنبه مخصوصاً می‌تپد قلب ما برای حسن کلّ ایّامِ هفته ، مهمانیم بر سرِ سفره‌ی عطای حسن 📜 @sheraneh_eitaa
چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم اگر پرنده مرا آفریده اند چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم اگرچه ریشه در این دشت بسته ام، باید به جای خاک گرفتار آسمان باشم من از نزاع دلم با خودم خبر دارم چگونه با دو ستم پیشه مهربان باشم نه او به خاطر من می تواند این باشد نه من به خاطر او می توانم آن باشم 📜 @sheraneh_eitaa
محمدسعید میرزایی ۲۴ آذر ۱۳۵۵ در کرمانشاه دیده به جهان گشود. او از دهۀ ۷۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و با تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی موفق به اخذ مدرک دکترای این رشته شد. میرزایی را می‌توان از تأثیرگذاران غزل معاصر دانست که فضای تازه‌ای را به شعر معاصر وارد کرده است. او ترانه نیز می‌نویسد و با خوانندگان ملی همکاری دارد. وی سرو بلورین سه دوره جشنوارۀ بین‌المللی شعر فجر را کسب کرده و کنگره‌های متعددی را داوری کرده است. در میان آثار او می‌توان از «عهد عقیق»، «قصاید رضوی»، «الواح صلح» و «فرجام» نام برد. 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از اشعار دلسوخته
وصیت.mp3
7.92M
وصیت من اینه... لحظه ی جون دادنم همه بگید یا حسین همه بگید ای خدا حساب این بنده رو فقط بزار با حسین لحظه ی مرگم حتما به رسم عهد و وفا سَرم رو برگردونید سوی کرب و بلا دستمو بر سینه بگذارید از ادب همه بگویید سلام حسین شَهِ تشنه لب حسین حسین یا حسین... حسین حسین یا حسین... وقت کفن پوشی اَم نوحه سرایی کنید یاد عزای حسین کنار تابوت من بپا کنید روضه یِ گریه ی برای حسین گریه کنید و به اَشک حسابی پاکم کنید به احترام حسین حلال و خاکم کنید لحد رو بگذارید به ذکر مولا حسین زیر خاکم کنید همه بگید یا حسین حسین حسین یا حسین... حسین حسین یا حسین... در شب اول قبرم آن دو ملک می بویند سینه ی این نوکر را به یک دگر می گویند حسین این جا بوده قبل از آمدن ما... این دل عاشق دارد عاشق روی حسین بوی گُل می دهد گرفته بوی حسین وقت گرفتاری... می گویم هر نفس... عزیز زهرا بیا... حسین به دادم برس... حسین به دادم برس... حسین به دادم برس... (دلسوخته) @Sher_Mazhabi
کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز... که پیش از این؟ که هم‌اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟ و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟ که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز.. چقدر دلخورم از این جهانِ بی موعود؛ از این زمین که پیاپی... و آسمان که هنوز... جهان سه نقطۀ پوچی‌ست، خالی از نامت؛ پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز» همه پناه گرفتند در پسِ «هرگز» و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز» ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می‌افتی! ولی تو «باید»ی ای حسّ ناگهان که هنوز- در آستان جهان ایستاده چون خورشید؛ همان که می‌دهد از ابرها نشان که هنوز شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده به جستجوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| شعرخوانی اقای محمدسعید میرزایی، شعر اتوبوس دربرنامه سرزمین شعر 📜 @sheraneh_eitaa
گلبرگ بَرَد باد بهاران به کجا سنبل رَوَد از شبنم بستان به کجا ای عارض یار من شتابان به کجا وی زلف نگار من پریشان به کجا 📜 @sheraneh_eitaa
دردا که ز جهل درد‍ نادانی ما چون سلسله شد، جمع پریشانی ما با حق قضاوت اجانب امروز یک داغ سیاهیست به پیشانی ما 📜 @sheraneh_eitaa
نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر، سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل وای، این شب چقدر تاریک است! خنده‌ای کو که به دل انگیزم؟ قطره‌ای کو که به دریا ریزم؟ صخره‌ای کو که بدان آویزم؟ مثل این است که شب نمناک است دیگران را هم غم هست به دل، غم من، لیک، غمی غمناک است. 📜 @sheraneh_eitaa
با حسرت دیدار، چه شب‌ها که سحر شد این عمر من و توست که بیهوده هدر شد هرگاه نسیمی به سر زلف تو پیچید خاکسترِ افروخته‌ام زیروزبر شد تا آمدم از وعده‌ی دیدار بپرسم لب‌های تو محدود به اما و اگر شد از چشم تو افتادم و دیدم که به جز من هر قطره که از چشم تو افتاد، گهر شد! در کوزه‌ی خشکیده، "نم"ی راه ندارد بیچاره نگاهی که به امید تو تر شد شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
میڪند آن خنده ات صبحِ قشنگم را بخیر جانِ من لختی بخند و ساز دل را ڪوڪ ڪن ... |صبحتون پر از عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل است یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست بامدادان روی او دیدن صباح مقبل است آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان چون ملک محبوس در زندان چاه بابل است پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطل است زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجل است من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست دوستان معذور داریدم که پایم در گل است باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقل است آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست او همین صورت همی‌ بیند ز معنی غافل است ساربان آهسته ران کآرام جان در محمل است چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دل است گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزل است سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکل است 📜 @sheraneh_eitaa
مکش منت به هر نامرد و مردی مده دل را به ذلت دست فردی اگر او را به تو مهر و وفا نیست اگر او بر جراحاتت دوا نیست رهایش کن مرنجان خویشتن را مبر هرگز ز یادت این سخن را 📜 @sheraneh_eitaa
جهان بی سویی محض است من سوی تو می آیم که شاید در هوای عشق جانم را بپالایم جهان بی سویی محض است، تاریک است، زندان است چرا بیهوده بر دیوار زندان دست می سایم؟ در این تکرار وحشتناک روزی نو نمی آید در این تکرار وحشتناک دیروز است فردایم جهان کوچک و غم ها و آدم های کوچک تر نمانده جز میان شعرها، افسانه ها جایم جهان کوچک و غم ها و آدم های کوچک تر به یُمن عشق –تنها عشق- کوچک نیست غم هایم خدایا! کوه از اندوه سنگینش فرو پاشید من امّا ذرّه ام، یک روز تا خورشید می آیم 📜 @sheraneh_eitaa
‍ از کوچـــــه زیبای تو امــــــــــروز گذشتم دیدم که همان عاشق معشوقه پرستم دیدم که ز سر تا به قدم شوق و امیدم هر چنـــــد گل از خرمن عشق تو نچیدم آن شور جـــــوانی نرود لحظه ای از یاد ای راحـــت جان و دل من خانه ات آباد هــرگز نشود مهر تو ای شوخ فراموش کی آتش عشق تو شود یکسره خاموش با اشک جگر سوز ،دل سخت تو سفتم خاک ره این کوچـــــه به خارد مژه رفتم دل می تپد از شوق که امروز کجائی شاید که دگرباره از این کوچه بیائی 📜 @sheraneh_eitaa
حسن بیاتانی بهمن‌ ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. زمانی که کودک بود خانواده‌اش به قم مهاجرت کردند و او تا امروز ساکن این شهر است. وی سرودن را از سال ۷۴ با درونمایۀ مذهبی آغاز کرد و ۱۵ سال به‌صورت متمرکز در حوزۀ نوحه و سرود فعالیت می‌کرد. در سال ۸۶ با جلسات نقد استاد سیدمهدی حسینی آشنا شد و بعد از این آشنایی، مسیر شعری خود را با قدم‌های دقیق‌تری پیمود. بیاتانی هم‌اکنون مدیریت سایت آیات غمزه را بر عهده دارد و در حوزۀ نقد،‌ پژوهش و جمع‌آوری اشعار آیینی فعالیت می‌کند. بیاتانی دارای مدرک لیسانس علوم سیاسی است و در مقطع سطوح عالیۀ حوزۀ علمیه تحصیل می‌کند. «از دوشنبه تا جمعه»، «چهل شعر، چهل نکته»، «آمدنت» و «لبخندت» از آثار ادبی و پژوهشی او است. 📜 @sheraneh_eitaa
به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید صدای جوشش شعری جدید می‌آید چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد که باغ شعر تر از آن پدید می‌آید نَفَس‌ نفس به امید تو عمر می‌گذرد امید می‌رود آری، امید می‌آید برای درد و دل تو مفید نیست کسی وگرنه نامه برای مفید می‌آید مُردّدم که تو با عید می‌رسی از راه و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید؟ کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست کسی‌ست حق که در آن بی‌کلید می‌آید و حاجیان همه یک روز صبح می‌گویند: چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید! 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شادیم که ما خلیل‌دستیم همه از قید بت و بتکده رستیم همه چون پرده ز روی کار ما بردارند معلوم شود که بت‌پرستیم همه شعرخوانی آقای محمدعلی مجاهدی 📜 @sheraneh_eitaa
به خود گفتم دل از اندیشهٔ‌ دیدار بردارم تمامِ عمر «تنها» دست روی دست بگذارم نباید می‌نوشتم پاسخ آن نامه را اما نشد از دست‌خط دوست یک‌دم چشم بردارم نوشتم هرچه از هم دورتر، آسوده‌تر اما کسی در گوش من می‌گفت من دلتنگِ دیدارم کسی از دور می‌آید به جنگِ عقل و می‌ترسم مبادا عشق باشد اینکه می‌آید به پیکارم اگر شب‌های دلتنگی نمی‌آیم به دیدارت نمی‌خواهم تو را با گریه‌های خود بیازارم 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | حضور رئیس‌جمهور در آرامگاه اقبال لاهوری 📜 @sheraneh_eitaa