eitaa logo
شاعرانه
27.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
761 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
افسرالملوک عاملی زاده شده به سال ۱۳۰۹هجری قمری در مشهد فرزند میرزا اسماعیل خان مستوفی شیرازی ملقب به اعتصام الممالک از رجال سیاسی بود که در هنگام تولد افسرالملوک کارگزار خراسان بود. وی از کودکی شعر می‌سرود و در جوانی با میرزا حبیب الله خان عاملی از نوادگان شیخ بهاء الدین عاملی وصلت کرد. اثر مهم افسرالملوک کوروش نامه است که سرودن آن در پنجاه سالگی آغاز نمود اما کسالت مزاج اجازه پایان کتاب را به ایشان نداد. از این رو این کتاب که از «تاریخ مختصر ایران باستان» تألیف مشیرالدوله پیرنیا به عنوان منبع استفاده کرده است، دورهٔ زمانی حکومت سلاطین ماد تا بر تخت نشستن خشایارشا را در برمی‌گیرد. مثنوی کوروش نامه با فضایی حماسی سروده شده و در سال ۱۳۴۶ هجری شمسی به همت فرزند شاعر دکتر حشمت الله عاملی و توسط انتشارات کتابخانه ابن سینا به چاپ رسیده است. 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از اکران مردمی عمار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 حاج مهدی رسولی: از هیئات و حسینیه‌ها و مردم می‌خوام پای کار این فیلم بیان ... کمکی است برای آینده که ما از این تولیدات خیلی خیلی زیاد داشته باشیم که (بهش) احتیاج داریم 🔸 ثبت‌نام اکران فیلم سینمایی شور عاشقی، روایتی از کاروان اسرای کربلا از کوفه تا شام، در هیئات، مساجد و... : 🌐 ekranmardomi.ir/movie/love-passion ☎️ 02142795050 🎬 سینما انقلاب می‌خواهد🔻 eitaa.com/joinchat/1112277110C952842dfba
دَیِوکَس، نخستین شَهِ ماد بود وز او سر به سر، کشور آباد بود بسی بود آن شاه با عدل و داد کریم و جوانمرد و نیکو نهاد گزیدند او را به شاهنشهی نشاندند وی را به گاهِ مِهی چو بر گاه شد شاهِ با عدل و داد کلاهِ بزرگی به سر بر نهاد بفرمود تا شارسان ساختند یکی شهر زیبا بیاراستند در آن شارسان هفت دژ شد پدید چنان شهر تا آن زمان کس ندید یکی بر یکی برتری داشتی که بر آسمان سر برافراشتی چو رنگین کمان، هفت دژ شد عیان که از هفت اورنگ بودی نشان ز سبز و سفید و ز سرخ و ز زرد بنفش و سیه‌رنگ و هم لاژورد چو جنت یکی شهر آمد پدید چنو در جهان کس ندید و شنید ببخشید شه، نعمتِ بیکران هنر پروران را کران تا کران سپس جشن شاهانه آراستند به شادی فزوده ز غم کاستند بر او هکمتانه نهادند نام فشاندند دست و گرفتند جام ز غوغای طبل و ز آوای کوس بلرزید نُه گنبدِ آبنوس بدین گونه شه، کشور آباد کرد یکی شهر، هر گوشه بنیاد کرد چنین‌اند شاهانِ نیکو سرشت که سازند دنیا چو باغ بهشت 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر زیبای مازندرانی در وصف جانبازان و شهدای والامقام ... 🌹یاد شهدای غواص دست بسته کانال🌹175نفر🌹 📜 @sheraneh_eitaa
أشكوكِ أم أشكو إليكِ صبابَتي أنتِ الدواءُ ومنك كان الداءُ از تو شکایت برم یا که از دلدادگی‌ام برایت شکوه کنم که تو خود درمان و دردم نیز از تو بوده است دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم 📜 @sheraneh_eitaa
نگران من نباش! مشغول فراموش کردنت هستم دارم به دوست نداشتنت فکر می کنم به اینکه چند روزی اگر با چشمهایم کاری نداشته باشی شاید بتوانم خودم را قطره قطره از تو خالی بکنم . دلواپس من نباش! آنقدر بزرگ شده ام که بی آنکه در ازدحام آدم ها دستم را بگیری ، گم نشوم آنقدر قد کشیده ام که بتوانم زمین را زیر پا بگذارم و سهمم را از آسمان بردارم . مرا به خودم بسپار! دلم را می تکانم از غبار خاطره ها باز می کنم گره ی کور بغض ها را دوباره از این کلاف سر در گم یک ” منِ ” تازه می بافم نگران من نباش ! 📜 @sheraneh_eitaa
تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می‌آورد می‌خواهم فراموش‌ات کنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره‌ها پاک نمی‌شود! 📜 @sheraneh_eitaa
الهی! نه نیستم ، نه هستم نه بُریدم نه پیوستم ! لطیفه ای بودم از آن مستم ، اکنون زیر سنگ است دستم... 📜 @sheraneh_eitaa
دلا چه دیده فرو بسته ای سپیده دمید سری بر آر که خوش عالمی ست عالم صبح |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
سهم ما از عشق جز هجران نبود در دلِ غمگین ما مهمان نبود درد تا پایان عمر همراه ماست چون برای درد ما درمان نبود 📜 @sheraneh_eitaa
نه مهر من طلبی نه سر وفا داری چو دوستدار توأم دشمنم چرا داری به دست مهر تو جانم اسیر شد، شاید به بند هجر دلم چند مبتلا داری به غمزه خون دلم ریختی روا باشد به بوسه وجه چنان چند خونبها داری مرا ندیده کنی چون گذر کنی بر من تو را نگویم و دانم که سر کجا داری منم که از دل و جان دوست تر تو را دارم توئی که از همگان خوارتر مرا داری مرا نشاید گر در وفا ندارم پای تو را مباح بود گر سر جفا داری ولیک صعب تغابن بود که با چو منی وفا نداری و با یار ناسزا داری میان نیک و بد و کفر و دین و درد و ستم ز حکم قاطع خود خط استوا داری برون جهد ز خم چرخ مرکبت گه سیر گر از عنانش یک لحظه دست وا داری زهی خجسته کمیتی که زیر ران ملک سیاحت قدر و سرعت قضا داری اگر رهات کند شه زمین ساکن را به باد سیر چو بر آب آسیا داری ز کهربا ببرد خاصیت به قوت تو اگر تو کاهی در جنب کهربا داری اجل ز لقمه لطف تو ممتلی ماند گرش ز شربت شمشیر ناشتا داری خدای ملک جهان بر تو ختم خواهد کرد که در کمال هنر حد منتها داری بسی سوار ز شمشیر خود فنا کردی بسی دلیر به زندان خود نوا داری مخالف از تو کجا جان برد که روز مصاف ظفر به پیش رخ و فتح بر قفا داری به فتح ها و ظفرها که کرده در دین فرشتگان سما را بر آن گوا داری کنون سزاست که این نصرت مبارک را طراز جمله ظفرها و فتح ها داری سعادت تو چنان باد کز خدای جهان هزار فتح به سالی چنین عطا داری رسید عید، به عادت طرب کن و می خور که ملک بی خلل و عمر بی فنا داری منم عطای تو را بنده و یقین دانم که در ستایش خویشم سخن روا داری چه احتشام بود بیش ازین که در ساعت به چشم لطف نظر بر من گدا داری خدایا با ظفر و فتح و قهر خصم تو را بقا دهاد دو چندان که تو هوا داری به طول و عرض چنان باد ملک تو که درو چو مصر و شام دو صد شهر و روستا داری به حد غرب سر مرز اندلس گیری به سوی شرق خط ملک تا ختا داری قرار و قاعده ملک چون ترازو راست برای عالی لا زال عالیا داری 📜 @sheraneh_eitaa
نه او با من نهاد عهدی، نه من با او نه ماه از روزن ابری بروی برکه ای تابید نه مار بازویی بر پیکری پیچید شبی غمگین دلی تنها لبی خاموش نه شعری بر لبانم بود نه نامی بر زبانم بود در چشم خیره بر ره سینه پر اندوه بامیدی که نومیدیش پایان بود سیاهی های ره را بر نگاه خویش می بستم و از بیراهه ها راه نجات خویش می جستم نه کس با من نه من با کس سر یاری نه مهتابی نه دلداری و من تنهای تنها دور از هر آشنا بودم سرودی تلخ را بر سنگ لبها سخت می سودم نوای ناشناسی نام من را زیر دندانهای خود بشکست و شعر ناتمامی خواند بیا با من از آن شب در تمام شهر می گویند او با تو ؟ ولی من خوب می دانم 📜 @sheraneh_eitaa
با خستگی راه می‌رفتم پشت سرم را نگاه کردم به نظر می‌آمد که دارم با طنابی می‌کشم تپه‌ی اندوه را با دست راستم و کوه امید را با دست چپم. 📜 @sheraneh_eitaa
بهاءالدین محمد بن جلال‌الدین محمد بن بهاءالدین محمد معروف به سلطان وَلَد و متخلص به ولد (۲۵ ربیع‌الثانی ۶۲۳ ق. حدود ۶۰۵ ش. لارنده - ۷۱۲ ق. ۶۹۱ ش. قونیه) فرزند بزرگ جلال‌الدین مولوی - شاعر و عارف نامدار ایرانی پارسی گوی - و جانشین و خلیفهٔ او در طریقه مولویه است. 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
دوستداران ادبیات فارسی🌹🌹🌹 مطالب چند کانال ادبی را، در یک کانال جمع کرده‌ایم: طنز😂😂 زندگی بزرگان ادبیات مَثَلهای ایران و جهان🦋🦋 داستان کوتاه معرفی کتاب📚📚 شعرهای ناب و ... همه‌ی مطالب توسط دبیر بازنشسته، از کتابها گردآوری شده و با ذکر منبع است. 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 برای یک حال خوب، اطلاعات مفید و حمایت از فرهنگ و ادبیات فارسی، همراه ما باشید. 🌼🌼🌼🌼🌼
ابتدا میکنم بنام خدا موجد عالم فنا و بقا آنکه نی ضد بود نه ند او را نیستش کس شریک در دو سرا نی ز کس زاد و نی کسی از وی همه میرند و او بماند حی صفتش لم یلد و لم یولد ذات او را نبوده کفو احد آنکه پیوسته آشکار و نهان میکند جلوه بر کهان و مهان عرش و فرش است از او ببرگ و نوا پر ز نور وی اند ارض و سما زنده از وی زمین و هفت فلک آدمی و پری و دیو و ملک نور چشم و دل است و عقل و روان نیست چیزی از او تهی بجهان در همه جانها چو جان در تن نور او میزند ز جان بر تن تن ز جان زنده است و جان از وی هست در جان و دل نهان آن حی نی برون است ذات او نه درون روشن از نور او درون و برون صنع حق اند نیک و بد بیحد رو ز اعداد صنع سوی احد بی ز یک شخص چون شود پیدا صد هزاران صفات و فعل جدا صلح با جنگ و گریه با خنده گه بترتیب و گه پراکنده هر یکی فعل از دگر ممتاز یک همه ناز و یک خشوع و نیاز نی از آن فعلهای گوناگون بگزینی ورا بجان ز درون گوئیش هر دمی یگانه کسی از همه دوستان مرا تو بسی آن گزینی که کرده ای از جان نیست صورت نه نقش این میدان پس مگو اینکه صورتست پدید چون ز صورت دل تو معنی دید این چنین فهم کن خدا را هم در همه روی او ببین هر دم زانکه خلق است مظهر خالق مینگر هر صباح در فالق ز آسمان و زمین و هرچه در اوست جز خدا را مبین نهان در پوست نیک و بد را چو حق کند پیدا دیدن غیر او بد است و خطا در تر و خشگ و شر و خیر ببین آن یکی را کزو شد این تکوین چون نظر همچنین شود بینی آنچه بوده است و هم بود بینی هر دمی صد جهان نو بینی چون ورا بی شریک بگزینی بی پری بر سمای روح پری بی کف دست صد فتوح بری در سرائی روی که بیچون است صورت چون بپیش آن دون است صاف معنی است وین صور دردند اهل معنی ز نقش جان بردند در سرای امان شدند مقیم همه رفتند شاد سوی نعیم آن سرا چون نه زیر و نی بالاست درگهش زان ز خلق ناپیداست آسمان و زمین شد آخر آن گر سواری تو سوی آخر ران این جهان باش و خانۀ تنهاست وان جهان قصر جانهای شماست 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی گفته خانه بی تو غرق خاک خواهد شد حتی نباشی بودنت ادراک خواهد شد گریه نکن آیینه ام را‌ لک نیندازی ازچشم هایت سرمه هایت پاک خواهد شد در موی وروی وبوی تو مشروب خواهم دید در چشم های من تمامت تاک خواهد شد عاشق که باشی سخت می ترسی ولی خوب است ازترس ها کم کم دلت بی باک خواهد شد عاشق که باشی شعر می آید تو را هر روز شاعر که باشی عشق وحشتناک خواهد شد جز من کسی چشم خمارت را‌نبیند کاش یک شهر باتو عاشق تریاک خواهد‌شد شعر از گوینده: سیده‌صدیقه‌هاشمی 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
🛑 عبا و کت و مانتو جواهردوزی شده ی ، اینستا ،با نصف قیمت 😱 اومد ایتاااااا🎊🥳 ‌ ‌ ‌ 💚 تولید کننده ایم 💚 💯طرح های اختصاصی که هیچ جا ندیدی 🥺 🛑 به قدو سایز خودت با هر رنگ جواهردوزی که بخوایی ،برات سریع آماده می کنیم😍😘👇اینجا👇بزن روش👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2873360934Cb9463004f9 https://eitaa.com/joinchat/2873360934Cb9463004f9 ♨️پرداخت دومرحله ای👆بزن روش 👆 ‼️با اولین سفارشت ۲۰۰ هزارتومن ، هدیه ی تخفیف بگیر🤩😍 ‌ ‼️آماده ی همکاری بامزون ها و کانال دارها😍
می‌رود سُلطهٔ ابر سیَه ان‌شاءالله می‌رسد نوبت دیدار مَه ان‌شاءالله می‌رسد لحظهٔ پِی‌بردن این دنیا بر معنی ماه شب چارده ان‌شاءالله فصل پرسودترین داد و ستد می‌آید جان شیرین عوض یک نگه ان‌شاءالله سوی اقلیم یقین، می‌رود ارّابهٔ عمر می‌رسد جادهٔ حیرت به تَه ان‌شاءالله دل قافیّه به تنگ آمده، تا برگردد منجی سوختگان رفح ان‌شاءالله؟ بانگ تکبیر ظفر برکشد از بام جهان غزّهٔ غمزدهٔ بی‌گنه ان‌شاءالله؟ می‌رسد لشکر آن شاهسواری که مسیح سُرمه برداردش از گرد ره ان‌شاءالله می‌دهد فیصله بر سلسلهٔ خیبریون تیغ مرحب‌کُش آن پادشه ان‌شاءالله حال گردن‌کِش دوران چه تماشا دارد روز برپایی آن دادگه ان‌شاءالله 📜 @sheraneh_eitaa
مگر صبا برساند سلام یارو را وگرنه با که بگویم حکایت او را چو اعتماد نمانده ست جهل باشد اگر محل راز کنم دوستان بد گو را نه یار با من و نه دل چگونه بی دل و یار توان برید به تکلیف راه اردو را بیا شبی و در آغوش و در کنارم گیر که بیش طاقت ازین نیست بی تو سعدو را کسی که جان و دل و هوش ما با اوست چگونه باز توانیم کرد ازو خو را به جان تو که نزاری دگر به دیده و دل نه زشت را متقبل شود نه نیکو را 📜 @sheraneh_eitaa
می بینمت از دور و ز دل می کشم آهی .. ای کاش به ما سر بزنی باز تو گاهی آواره‌ی عشقت شده ، محتاج نگاهم یک بار بیـَنداز ، به ما گوشه نگاهی می خواهمت و خواستنم را به تو گفتم : معشوقه‌ی مایی ، چه بخواهی چه نخواهی ... 📜 @sheraneh_eitaa
‍ میگفت دگر باره به خوابم بینی پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست... شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
به صبح نوبرانه ام طلوع یک جوانه ای برای شعر آفتاب ، تو بهترین بهانه‌ای شکوفه‌های ‌صبح را توعطر یاس وشبنمی طراوتی، ترنمی ، غزل غزل ترانه‌ای |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
دیشب دلم برای تو در سینه می‌گریست تا بانگ صبح از غم دیرینه می گریست دیشب دلم هوای تو می‌کرد و چشم من پنهان به زیر خرقه‌ی پشمینه می‌گریست اشکم که خود حکایت خونینِ لاله‌ هاست اما دلم ، دلم به طمأنینه می گریست شاید چو غنچه خنده زنم در خیال تو باور مکن، که دیده‌ی آئینه می‌گریست مائیم و سینه ای که پر از آشیان آه مائیم و دیده‌ای که چو تهمینه‌ می‌گریست دیشب چو شمع بودم و اشکم بپای خویش سوسو کنان که در شب آدینه می گریست جانا زمن رمیدی و جانم نیارمید دل، باز در فراق تو بی‌کینه می‌گریست دیشب به کنج خلوتم آوای ناله بود زیرا دلم برای تو در سینه می‌گریست 📜 @sheraneh_eitaa
‏عيناكِ بحُسنِها يقفُ الكلامُ... ‏بسمتكِ تُحيي ورداً قد ذبل من الزمانّ. سخن، نزد زیبائی چشمانت بازمی‌ایستد... لبخندت، به گل‌هایی جان می‌بخشد که از روزگار پژمردند. 📜 @sheraneh_eitaa