eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
763 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
بی تو مهتاب شبی ، نه ! شب بارانی بود رشت، آبستن یک گریه ی طولانی بود راه می رفتم و هی خون جگر میخوردم در سرم فکر و خیالی که نمیدانی بود لشکر چادر تو خانه خرابی ها کرد چادرت چشمه ای از دوره ی ساسانی بود آه دریاب مرا دلبر بارانی من ای که معماری ابروی تو گیلانی بود توبه ها کردم و افسوس نمیدانستم آخرین مرحله ی کفر، مسلمانی بود همه ی مصر به دنبال زلیخا بودند حیف، دیوانه ی یک برده ی کنعانی بود 📜 @sheraneh_eitaa
هر وقت، یادش می‌کنم، باران می‌آید با بردنِ نامش، به جسمم، جان می‌آید هرکس که در روضه، برایش گریه کرده روزِ قیامت، با لبی خندان می‌آید من قطره اشکی ریختم، او قول داده: هنگامِ مردن، در پیِ جبران می‌آید تا یک قدم برداشتم، من را بغل کرد خیرِ کثیر، از سوی او، اینسان می‌آید باید بگویم: خوش به حالِ دردمندان، از دستِ پرمهرش، اگر، درمان می‌آید شب‌های جمعه، از حریمِ غرقِ نورش بویِ بهشتِ ایزدِ منان، می‌آید ...از روی نیزه، در جوابِ سنگ‌باران دارد صدای آیه‌ی قرآن می‌آید 📜 @sheraneh_eitaa
چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند |صبحتون پر از خیر و برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
نه دیگر بی‌تو این دنیاست زیبا نه دل می‌ماند از دوری شکیبا برای ما شده هر روز بی‌تو «کَيَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبا...» 📜 @sheraneh_eitaa
هی کردم از دور و دلم را باختم آن پریشان موی نازت ،در خیالم بافتم عشق آمد تاخت بر من ترس بر جانم نشست با همان اوضاع بد فورا به تو پرداختم عقل و دل جنگ و جدل کردند باهم بارها با تمامِ خویش سمتِ حرفِ دل، من تاختم روزگاری میرسد نامم شود ورد زبان مثل مجنون گه گداری خود به چاه انداختم عشق آسان نیست حافظ دل ز دستم رفته است از برای دیدنش من سر ز پا نشناختم 📜 @sheraneh_eitaa
دلتنگم و نیست جز تو درمان ، الغوث من دشـتم و تو همیشـه باران ،الغوث عجل لولیک الفرج چشـمه ی نور شب خیمه زده به قصد ایمان، الغوث 📜 @sheraneh_eitaa
«شعرگفتن قریحه می‌خواهد» (رسم شاعری) ای دریغــا کـه عــده‌ای به خطــا خـویش را اهــل شعـــر پنـدارند گــرچـه دارنــد مختصــر طبعـی بــذر اشعــار سـسـت ، می‌کـارند در مَحــافــل به دور شـاعـــرهــا بــا سمــاجت همیشه درگیـــرنـد چون گـــدایــان کوچـه و بـــازار مصـرعی را بــه وام می‌گیـــرنـد هسـت شخصی بــدون استـعداد کــه بــه کـــرّات ، دیـــده‌ام او را در مَحــافــل بـــرای یک مصــرع نــزد اهــل سخــن بــوَد کــوشــا مصـرعی گفتــه و ز هــر شـاعــر مصـــرع دیگـــری، بگیـــــرد وام تــا سرانجــام ، یک غــزل گــردد زیـر شعر از خودش گــذارد نــام خواند شعری شبی به یک محفل که دو مصراعِ شعــر ، از من بود یک دو مصراع دیگــر از آن شعر از رفیـــق شفیــق آن تـــن بـــود شـاعــری گفـت : بیـت پنجــم را مـن ســرودم بـــرای ایـــن آقــــا ششمین بیت را که او می‌خواند شـاعـــرش بود ، از قضــا آنجـــا بیـت آخــر که یک تخلص داشت نیـم از او بــود و نیـم ، از دگـری بـود بـــازار مشــترک ، آن شعـــر کـه در آن بـــود ، از همــه اثـــری الغرض رسـم شاعـری این نیست شـاعــران خبــرگــان این کــارنـد گـر شود رسـم ، اهل فـن گـوینـد: شـاعـــران هـــم کــلاهبـــردارنـد کـاش قـدری به‌جــای این رفتــار بــود اهـــل تـــلاش و پــویــایـی تا پس از کسب نکتـه‌های ظریف بسُــرایــد غــــزل ، بــه تنهـــایـی گر که ضعـفی بـوَد در اشعــارش بشـود نقـــد، نـــزد اهــل سخــن نقـــد رنـــدانــه هسـت سـازنــده بــا عبـــارات محکــم و مـتـقـــن نـاقـــدان سخــن ، بــه اســـتادی چونکه در عـِـلم شعــر، ممتــازند به مَحـک نیز مثـــل صَــیرفیــان سَــره از نــاسَــره ، جــدا سازنـد ورنـه اینگــونه افتخــاری نیست شعـــرگــویی بــه همـت دگـــران شعــرگفتـن قـریحــه می‌خـواهد ضمـن آگــاهـی از اصــولِ بیـــان (ساقیا) بگــذر از قمـــاش دغــل کـه ره راسـت را ، نپـیـمــــودنــد گرچه در عین جهــل و بی‌خـردی نــام اســتاد بر خـود افـــزودنــد گـرچـه پُر طمــطراق در همـه جا چــون سرابنــد نقشـی از بــودن طبــل‌هـای حبــابی‌اند این قــوم مَملــو از پــوچـی و تهــی بــودن 📜 @sheraneh_eitaa
سعید یوسف نیا در سال ١٣٤٤ شمسی در تهران متولد شد و از همان دوران نوجوانی صاعقه‌ شعر به روح او اصابت کرد و او نیز در برابر تقدیر خویش سر فرود آورد و حقیقت وجود خود را در جذبه شعر جستجو کرد و قدم در این گستره بی‌پایان گذاشت. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. در سال ١٣٦٢ ه. ش به جلسات شعر حوزه هنری راه یافت. حضور منظم او در این جلسات که پنجشنبه‌ها و با حضور شاعران نامداری چون قیصر امین‌ پور، سید حسن حسینی، یوسفعلی میرشکاک، حسین آهی، سلمان هراتی و... بسیاری دیگر از شاعران انقلابی برگزار می‌‏شد، بر اندیشه و چگونگی نگاه او به عالم و آدم تأثیر زیادی داشت خصوصاً که از محضر استاد ارجمند مشفق کاشانی نیز بهره‌ها برد. سعید یوسف نیا در سال ١٣٦٣ ه. ش همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و به عنوان نویسنده برنامه در انتهای شب کار خود را ادامه داد. وی مدیریت گروه ادبیات شبکه فرهنگ را نیز به عهده داشته است. 📜 @sheraneh_eitaa
گفتم چه می شود؟ آینده ، مبهم است گفتی که زندگی ، تنها همین دم است گفتم دلم گرفت، زنگار غم گرفت گفتی نگاه کن! شادی همان غم است گفتم که خسته ام، از بس شکسته ام گفتی شتاب کن، گفتی زمان کم است گفتم خمیده ام ، پا پس کشیده ام گفتی ازین شهود، پشت زمین خم است گفتم چرا عذاب؟ هر لحظه اضطراب؟ گفتی که زندگی، مرگِ دمادم است گفتم هراسم از پایان زندگی ست گفتی فنا شدن، تقدیر آدم است گفتم که دوزخ است دنیای من چرا؟ گفتی بهشت تو بعد از جهنم است 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
🚩 بسم الله الرحمن الرحیم 🚩 📢 این کانال مهم‌ترین، بهترین و جامع‌ترین کانال خبری اربعین امسال است. ➖ اطلاعات مهم ستاد اربعین ➖ اخبار مهم مرزها ➖ اخبار لحظه به لحظه گذرنامه ➖ اخبار ترافیک جاده‌ها ➖ ستاد گمشدگان در فضای مجازی ➖ معرفی و موقعیت مکانی موکب‌های بین راهی برای استراحت خانواده‌ها و خودروهای شخصی ➖ قیمت کرایه خودروهای عراقی در مسیرهای مختلف ➖ راهنمای خرید سیم کارت عراقی ➖ راهنمای بسته‌های اینترنت عراقی و ایرانی ➖ موقعیت موکب‌های ایرانی در عراق؛ موقعیت تعمیرگاه‌های کالسکه، ویلچر و... در مسیر پیاده‌روی ➖ موقعیت ایستگاه‌های هلال احمر و مراکز اورژانس‌ ایرانی در مسیر پیاده‌روی ➖ موقعیت دقیق موکب‌های مناسب جهت استراحت بانوان ➖ انواع اطلاعات دیگر با استقرار یک تیم جهادی مردمی در نقاط مختلف 💠 به کانال اربعین بپیوندیم https://eitaa.com/joinchat/2663120910C38eccc32a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی زیبا در حمایت از مردم بی‌دفاع غزه در رویداد طوفان واژه‌ها جواب نسل‌کشی را نمی‌شود به زبان داد رها کنید جهان را و خط‌شکن بفرستید ای اهالی غرق سکوت اگر شرفی هست برای مردم غزه کمی کفن بفرستید 📜 @sheraneh_eitaa
نمی‌داند چه شب‌ها من برایش گریه ها کردم وَ بعد هر نمازم من فقط او را دعا کردم ... نمی داند منِ کافر به عشقش گشته‌ام مومن وَ در هر سجده‌ام بعد خدا او را صدا کردم... 📜 @sheraneh_eitaa
غبار شد دل من کوچه‌ی عبورش را مگر که درک کند آسمان نورش را می‌آید و همه جا می‌پراکند با عشق شمیم‌ شاد بهارانه‌ی حضورش را همیشه سهم بشر روزهای غیبت نیست کلیم باش و ببین جلوه‌های طورش را ضریح منتظرانش همین شکیباییست چرا دخیل نبندم دل صبورش را !؟ کدام دل به حریم امام نزدیک است؟ کدام جاده بغل کرده راه دورش را؟ 📜 @sheraneh_eitaa
هرگز نمی شد باورم روزی فراموشم کنی در روزگارِ بی کسی با غم هماغوشم کنی من شمعِ سوزانِ تو در شبهای تارت بوده ام باور ندارم بی وفا، اینگونه خاموشم کنی 📜 @sheraneh_eitaa
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری آغوش گل این بوی ندارد که تو داری نرگس که فریبد دل صاحبنظران را این چشم سخنگوی ندارد که تو داری شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ناز بالش از پر ِ قو هم برای ِ تو کم است گُلپر ِ ابریشمینم! صبح ِ زیبایت بخیر.... |صبحتون به عشق و آرامش 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا از برِ یار آمده‌ای، مرحبا! قافلهٔ شب چه شنیدی ز صبح؟ مرغِ سلیمان چه خبر از سبا؟ بر سرِ خشم است هنوز آن حریف؟ یا سخنی می‌رود اندر رضا؟ از درِ صلح آمده‌ای یا خِلاف؟ با قدمِ خوف رَوم یا رَجا؟ بارِ دگر گر به سرِ کویِ دوست بگذری ای پیکِ نسیمِ صبا گو رمقی بیش نمانْد از ضعیف چند کُنَد صورتِ بی‌جان بقا؟ آن‌همه دل‌داری و پیمان و عهد نیک نکردی که نکردی وفا لیکن اگر دورِ وصالی بُوَد صلح فراموش کند ماجرا تا به گریبان نرسد دستِ مرگ دست ز دامن نکنیمت رها دوست نباشد به حقیقت که او دوست فراموش کند در بلا خستگی اندر طلبت راحت است درد کشیدن به امیدِ دوا سر نتوانم که برآرم چو چنگ ور چو دفم پوست بدرّد قَفا هر سَحر از عشق دمی می‌زنم روزِ دگر می‌شنوم بر ملا قصهٔ دردم همه عالَم گرفت در که نگیرد نفسِ آشنا؟ گر برسد نالهٔ سعدی به کوه کوه بنالد به زبانِ صدا 📜 @sheraneh_eitaa
بهار من کجایی؟ کجا عطر خود را پراکنده‌ای؟ کجا گام برمی‌داری و در کدام آسمان سرت را بلند می‌کنی تا دلت را بگشایی؟ آه ای گل نخستین بهار من کجا رفته‌ای ؟ آیا هرگز به سوی من باز می‌گردی؟ و آیا نفس‌های بی‌قرار ما بار دیگر تا آسمان بالا خواهد رفت؟ آه ای بهار بهار من بگو آخر کجایی ؟ 📜 @sheraneh_eitaa
اگر سختیِ دنیا را به سان مشکلت بینی توکل کن ،‌خدا را هم درون محفلت بینی اگر دانی که بین چشم و چشمانت تمایز‌ هاست دگر چشمان فرو بندی و با چشم دلت بینی 📜 @sheraneh_eitaa
سر بر خطِ عشق تو نهادیم دگربار در دام بلای تو فتادیم دگربار تا در شکن زلف تو بستیم دل خویش خون جگر از دیده گشادیم دگربار از بهر تو ما توبه و سوگند شکستیم برکف قدحِ باده نهادیم دگربار سرمایه و پیرایهٔ ما صبر و خرد بود صبر و خرد از دست بدادیم دگربار پیمودن بادست، سخن های من و تو بستوهی و ما بر سرِ بادیم دگربار هرچند که بودیم زهجران تو غمگین امروز به دیدار تو شادیم دگربار وصل تو چشیدیم و فراق تو کشیدیم گویی که بمردیم و بزدایم دگربار 📜 @sheraneh_eitaa
رحمان بشردوست ، متولد ۱۳۶۳ فیروزاباد فارس است و در رشته ی مورد علاقه اش، زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد در شهر شیراز حال دانش اندوزی ست.از سال ۱۳۸۱ شعر را از انجمنهای باران و توللی شیراز آغاز میکند و پس از چند سال فعالیت به دلیل مسائل شخصی از شعر فاصله میگیرد و چندین سال از عشق و علاقه ی همیشگی اش دور می ماند و نمی تواند شعر را بصورت جدی و حرفه ای دنبال کند از سال ۱۳۸۹ بصورت جدی به شعر برمیگردد و در انجمنهای فیروزاباد فارس حضور پررنگ پیدا میکند بعد از سالها مراوده با شاعران و بزرگان ادبیات فارس و فعالیت شعری و ادبی و در راس انجمنها امیدوار است بزودی مجموعه ی غزلهایش را روانه بازار کتاب کند قالب مورد علاقه اش غزل است و گهگاه در رباعی نیز طبع آزمایی میکند. 📜 @sheraneh_eitaa
شاعرانه
❇️زاهد دلباخته مرغ آمین، نفسش را به تو اهدا کرده
سلام مجدد ،سینا سلمانی هستم ،گفتین لینک ناشناس بوده یکی از غرل ها به نام قافله عشق رو براتون می فرستم ،ممنون از توجه شما ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ ✍️سلام مگر این شعر شما نیست که منتشر شده؟ شعر جدیدتان اشکال وزنی دارد، اصلاح کنید.
چگونه شعر بفرستیم ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ ✍️از همین جا که پیام دادید
سلام خدا قوت.بنده میخواستم اولین بار شعر بفرستم گفتم قوانین ارسال شعر چی هست چه نوع شعری هست آیا ترکی هم هست یانه ممنونم اگر پاسخ دهید سلام از نظر فنی و ادبی مشکلی نداشته باشد، از لحاظ محتوایی هم غیر اخلاقی یا مخالف موازین قانونی نباشد، فارسی و ترکی اش فرقی ندارد 📜 @sheraneh_eitaa
تنها تو میشوی پس از این بی قرار من هر لحظه ای که می گذرد از قرار من چون مار زخم خورده به دور خودت نچرخ یک شب بخواب بی غم فردا کنار من گاهی عقب می افتی و گاهی جلوتری از عمر بر فنا شده ی بی بهار من در سینه ی تو تِک تِک یک بمب ساعتی ست مانند بغض، در صدد انفجار من این روز ها به شکل غریبی پر از غمم اصلا روا نبود که باشی دچار من بیدار شو که وقتِ گذشتن رسیده است صبحت بخیر ساعت شماطه دار من 📜 @sheraneh_eitaa