#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
در همان عصری که فرمان برد خورشید از علی
چشمه چشمه، اشک غربت خیز جوشید از علی
خطبه ی بی نقطه را کوفه شنید اما دریغ
خطبه ی با آه را جز چاه، نشنید از علی
مو به مو آگاه بود از سرّ عالم، حیف حیف...
دشمن از تعداد موی ریش پرسید از علی!!
شان او را روزگار آورد پایین...روزگار
آنچه که باید بفهمد را نفهمید از علی
عدل بود و داد، داد از قوم اشباه الرجال
عدل را این طایفه کِی میپسندید از علی
تا قیامت هم عقیل اصرار اگر میکرد...باز
غیر از این برخورد، برخوردی نمیدید از علی
آی حاجی های بیعت کرده! از سمت غدیر
خانه برگردید...اما برنگردید از علی
دوخت چندین وصله ی نو بر عبای غربتش
بد به دنیایی که آخر چشم پوشید از علی
#مسعود_یوسف_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#شهادت
#ماه_مبارک_رمضان
#قصیده
کتاب ما علی و کیمیای ما علی است
حرای ما نجف است هوای ما علی است
"حرام زاده رهش از حلال زاده جداست"
که انتهای نسب نامههای ما علی است
برای قرب خدا تا ابد علی کافی است
که راه ما علی و رهنمای ما علی است
به کمتر از علی و آل او دلت مفروش
قسم به فاطمهاش که بهای ما علی است
تمام حیثیتِ شیعه از علی باشد
حسینِ ما علی است و رضایِ ما علی است
به حکم محکم لایمکن الفراراز عشق
که آنچه عشق نوشته به پای ما علی است
مرا زمانهی مرگم فقط نجف ببرید
که ابتدا علی و انتهای ما علی است
خوشا به زمزمهی وادیالاسلام نجف
که نُقل مجلس شبهای ما علی است
بگو بیاورد آنکه بجز علی دارد
بزن به سینه بگو ادعای ما علی است
بگو چه میکند آنکه علی ندارد او
برای او است جهیم و برای ما علی است
چه خاک بر سر خود میکند اگر بیند
به حشر کعبهی مشگل گشای ما علی است
شنیدهایم صدای درِ بهشت علی است
از آن به بعد سلام و صلای ما علی است
اگرچه درک علی از محالها باشد
به قدر ظرفیت اَدراکَمای ما علی است
من از رسول خدا نقل میکنم ، فرمود:
که استجابت هر ربنای ما علی است
بجز خدا و پیمبر کسی علی نشناخت
حدیث هرشب او باخدای ما علی است
علی مع الحق و حق باعلی است یعنی که
خدای ما نه ولی ناخدای ما علی است
فقط رسیدهایم اینجا که با علی باشیم
هزار شکر فقط ماجرای ما علی است
علی است کارگریِ پدر به خاطر ما
همیشه نان حلال سرای ما علی است
فرشته های خدا شب به شب فقط دیدند
به دست مادرمان لای لای ما علی است
کسی که عشق علی را ندارد او به جهنم
که فکر و ذکر و دل و دلربای ما علی است
"حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر "
برای ما که نگفتند آشنای ما علی است
چه کارمان به سوالات منکر است و نکیر
بجای ماست رضا و بجای ما علی است
قسم به وعده شیرین من یمت یرنی
بهشت عدن خدا نه ، جزای ما علی است
به حلقههای ضریحش دخیلها بستند
گره گشای دل انبیای ما علی است
فقط فقط و فقط فاطمه از او میگفت
شفاست فاطمه دارالشفای ما علی است
من از حسین بگویم حسین فرموده
که نام جمله پسرهای ما علی است
قسم به پنجهی گوهر تراش های بهشت
همیشه قبلهی ایوان طلای ما علی است
علیست شاخص حق و علیست معنی خیر
نگاه کن به خود و گو کجای ما علی است
قسم به عین و به لام و به یای نام علی
که درد ما علی است و دوای ما علی است
کنار خانهی مولا یتیمها جمعند
عزایشان علی است و عزای ما علی است
چقدر کاسهی شیر آمده ... چه میگویند:
دعای ما علی و هایهایِ ما علی است
و سهم شیر خودش را به قاتلش بخشید
کریمِ زخمیِ صاحب عطای ما علی است
به یاد مادرش اُفتاده پیش بابایش
که پارهی جگر مجتبای ما علی است
به حال زینب خود رحم کن نمیبینی
پس از تو روضهی کرببلای ما علی است
میان کرببلا تا علی به میدان رفت
صدا زدند فقط کینههای ما علی است
به زورِ نیزه علی را زِ اسب هُل داند
صدا زدند ببین ردِ پای ما علی است
حسین سمت جوانش رسید اما دیر
به ناله گفت چرا جای جای ما علی است
صدای عمهی سادات بود و بُهتِ حسین
چقدر پیشِ تو روی عبای ما علی است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علیه_السلام
هر که را خواهند در حِشمت سلیمانش کنند
باید اول خاک پای شاه مردانش کنند
آنکه شاهان جهان با تخت و تاج سروری
آرزوی آستان بوسی زِ دربانش کنند
آنکه در مرحب کُشی گیرد چو تيغِ سَرفِشان
بال جبریل امین را فرش اِیوانش کنند
صالح و شیث وشعيب و هود و داود نبی
جمله کسب معرفت اندر دبستانش کنند
هفت ایوانش کلاهِ مهر و مَه از سر فِتَد
سر به بالا چون برای سِیرِ ایوانش کنند
#صامت_بروجردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#قصیده
نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی
ای به قربان علی و ای به قربان علی
سالها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم
تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی
من که شبها میرسم تا صبح بارانی شوم
چشم خود را میسپارم دستِ باران علی
عرش هم حتی ندارد بی نیازیِ مرا
مادرم زهرا بزرگم کرده با نان علی
خوش بحال بچههای بی کَسِ آن روزها
حسرت ما هست و خوابی روی دامان علی
مثلِ زینب مثلِ عباس است مثل اکبر است
هرکه امشب میشود پاره گریبان علی
یک طرف امالبنین و یک طرف سوزِ رباب
گریهی ما را در آورده شبستان علی
گوشهای پیراهن بابای خود را باز شُست
امالکثوم است و این شامِ غریبان علی
مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن
آه میسوزد جگرهای پریشان علی
وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت
آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی
خضر اُفتاده زمین جبریل اُفتاده زمین
اصلا امشب میشود این خانه ویران علی
اینطرف دست حسن ، آنسو حسین بی کفن
یک کفن را میکشند آرام بر جان علی
سر به تابوتِ پدر میزد حسن میزد حسین
وای از عباس و از تشییع پنهان علی
بعد از این باید برای کربلا آماده شد
آخرین روز است زینب بود مهمان علی
آخرین حرفی که میزد با یتیم کوفه بود
گفت روزی میرسند اینجا یتیمان علی
کوفه بعد از من مدارا کن تو با سرنیزه هات
کوفه جان زینب و جان تو و جان علی
مجلس نامحرم طشت زر و جانم حسین
کاش جایش بشکند آنروز دندان علی
* *
"ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن"*
نام ما ثبت است از اول به دیوان علی
هر زمانی که نجف میخواهم اما جور نیست
با قطاری میروم سمت خراسان علی
با علی ما آمدیم با علی جان میدهیم
خاک ما را فاطمه خوانده است ایران علی
حافظ*
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#مثنوی
باشد سخن زیبا اگر نام علی آید به لب
جانم ز عشق مرتضی باشد بسی در تاب و تب
به به علی یعنی علی دیگر نمی گویم سخن
با نام پاک آن ولی دل را رهانم از محن
گر نام او از صفحۀ تاریخ کم گردد یقین
چیزی نمی ماند ز اسلام و برای مسلمین
غار حرا در شهر نور در شهر با روح بتول
هر لحظه شد یار نبی او بوده بازوی رسول
در جنگ بدر و در احد در خندق و خیبر که بُد
فتاح خیل قلعه ها برگو که در خیبر که شد
بینم قلاعی سخت تو در تو و محکم بی قرین
دربی درون قلعۀ هفتم بسی باشد وزین
مرحب ستاده در کنار قلعۀ هفتم ولی
در بستر بیماری افتاده است مولایم علی
بنگر رسول الله را با لشکر اسلامیان
یک سو زده اردو و خیل مسلمین اندر میان
احمد که دارد در دلش روح و ولای حیدری
خواهد که او رسوا کند هم اولی هم دومی
با اولی گفتا برو گر چه تو اهلش نیستی
این قلعه ها را فتح کن گر چه تو مردش نیستی
آن بزدل ترسو نرفته از قفا برگشت و گفت
این کار کار حیدر است مائیم مرد خواب و خفت
پیغمبر والا مقام آن عاشق شاه عظام
خواهد که او ظاهر کند فرق خلایق با امام
پس امر بنمود آن ولی بر ثانی بزدل همی
بهر رضای خالق داور نما کاری همی
او هم بسان اولی برگشت و رسوا شد یقین
بر آیدی این کار از دست امیرالمؤمنین
پایان روز دوم و مشکل بسی افتاده بود
مشکل گشای احمدی در بستری افتاده بود
گفتا پیمبر می دهم چون صبح فردا آیدی
پرچم به دست دست خود با فتح اعدا آیدی
دست خدا شد دست او عالم به بند و بست او
مرحب کش و خیبر گشا این کار باشد پشت او
تیغ دو دم او را به کف خیل ملک او را به صف
مرحب نه بل صدها هزاران مرحب او را همچو کف
بعد از شفای احمدی چشمان حیدر باز شد
تا دید درب قلعه را چشمش به سوز و ساز شد
کل ملائک را خدا آماده باش سر داده است
زیرا علی پا در رکاب از بهر جنگ آماده است
کون و مکان از قهر او اندر تلاطم می شود
خورشید در گرد و غبار جنگ او گم می شود
ای سینه از عشق علی پر باده شو پر باده شو
جبریل را گفتا خدا آماده شو آماده شو
دستش به تیغ تیز شد عالم به چشمش ریز شد
چون شیر بر روی فرس با حالتی چون خیز شد
ای تیغ در دستِ که ای؟ ای تیغ سرمستِ که ای؟
ای تیغ پا بستِ که ای؟ اندر پی خستِ که ای؟
ای تیغ رقصانی چرا؟ برگو تو حیرانی چرا؟
در دست مولایم علی برگو چو مستانی چرا؟
ای تیغ هر دم می کُشی ای تیغ در دم می کُشی
از بهر وصل دست او نازی دمادم می کُشی
این شهرت دیرینه را از آن ولی بگرفته ای
اوج سعادت را نگر دست علی بگرفته ای
حیدر چو بر دلدل نشست بنمود عزم آن حصار
آمد به سوی قلعه و مرحب بدیدی چون سوار
شمشیر تیز حیدری رفتی چو در بالای سر
پیچیده در کون و مکان فریاد و بانگ الحذر
خیل ملک بر جبرئیل حق پناه آورده اند
از آتش تیغ علی از سینه آه آورده اند
اندر دل مرحب هزاران ولوله افتاده بود
از نعره مولا به خیبر زلزله افتاده بود
چون صاعقه آمد فرود بر فرق آن مرد حسود
تیغ امیرالمؤمنین آتش زد آن فرق عنود
تنها نه سر را با کُلَه بل پاره سنگ خاره کرد
بین دو کتف و هم کمر پشت فرس را پاره کرد
زد خالق کون و مکان فریاد با صوت جلی
برگیر ای جبریل حق دست ید الله علی
ترسم ز تیغ مرتضی کون و مکان پاشد ز هم
خورشید ره گم میکند ماه از شرار او به غم
مرحب بکشت و دست او بر درب قلعه حلقه زد
با نعرۀ زهرا مدد در را کنار از قلعه زد
تنها نه قلعه گوش کن کل سما در لرزه شد
الله اکبر ای عجب عرش خدا در لرزه شد
یا للعجب این حیدر است یا که خداوند جهان
یا للعجب این حیدر است یا ناظم کون ومکان
یا للعجب این حیدر است یا صاحب عرش و لوا
یا للعجب این حیدر است یا نسخۀ فرد خدا
این آبروی حیدر است دست خدای سرمد است
دریای فضل مرتضی بی ساحل و هم بی حد است
حیدر پناه احمد است دین و ولای احمد است
کل سپاه احمد است روح و صفای احمد است
حیدر جلی حیدر خفی حیدر صفی حیدر ولی
حیدر وفی حیدر قوی حیدر رضی حیدر علی
حیدر قمر حیدر ثمر حیدر ظفر حیدر گهر
حیدر امین کردگار او صاحب تیغ دو سر
فردی است فردی بی نظیر مردی است مردی بی قرین
او بهترین عبد خدا در آسمان و در زمین
مهر محّمد در دلش عشق محّمد در سرش
شد گر پیمبر شهر علم مولا علی باشد درش
این فاش می گویم اگر حیدر نبود اندر زمین
نامی نمی ماند از خدا اسمی ز ختم المرسلین
خورده گره بر کار ما گوییم از مهر و وفا
لبخندی از لبهای او باشد به درد ما دوا
یا مرتضی اعجاز کن با آن ید خیبر گشا
درب دلم را باز کن بر رحمت و لطف خدا
یا مرتضی بر شیعیان بنما دمی آقا نظر
ما صاحبی داریم لیک هستیم از او بی خبر
حق بتول جان رسول حکم فرج امضا نما
بر ما غلامی درش را از کرم اعطا نما
#حسن_بهاری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#قصیده
منم و این شب میقات الهی العفو
تویی و اینهمه حاجات الهی العفو
شب قدر است الهی به رسولالله ات
شب عفو است و ملاقات الهی العفو
به صحیفه به مفاتیح به قرآن عظیم
به زُمر ، غافر و صافات الهی العفو
به ابوحمزه ، کمیل و به دعاهای سحر
به شب اهل خرابات الهی العفو
مَسَّنا الضُّر فَتَصَدَّق به علیٍ به علی
آه جِئناک بِمُزجاة الهی العفو
قدر زهراست الهی به پَرِ چادر او
به دلِ مادرِ سادات الهی العفو
به کریمی به غریبی به یتیمیِ حسن
به کَرَمخانهی حاجات الهی العفو
به حُسینت به حُسینت به حُسینت به حسین
زیر رگبارِ جراحات الهی العفو
به دو دستان گره خوردهی سجاد میان رنجیر
به اهالی مناجات الهی العفو
به غم خاطرهی کرببلای باقر
توبه از اینهمه آفات الهی العفو
عمرِ من رفت الهی به امام صادق
خط بکش بر همه مافات الهی العفو
من و زندان خطاهام به موسیالکاظم
من و زنجیرِ مجازات الهی العفو
به همین پنجرهفولاد به زوارِ رضا
به تمامیِ زیارات الهی العفو
هیچ جز شرم نداریم الهی به جواد
جان این کعبهی خیرات الهی العفو
به دل محترم حضرت هادی یارب
که نکردند مراعات الهی العفو
و الهی به حسن از همه کوتاهیها
یا که از اینهمه افراط الهی العفو
همه گفتیم بگوییم به مهدی الغوث
به همین صاحب اوقات الهی العفو
آه بر گریهی صبح و شبِ او بر زینب
پشتِ دروازهی ساعات الهی العفو
به رُباب و به سکینه به غم گهواره
موقع غارت و سوغات الهی العفو
به زمین خوردن بی دست علمدار حرم
وای از خیمهی سادات الهی العفو
به شهیدان حرمها به سلیمانیها
میرسد روز مکافات الهی العفو
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#امام_جواد_علیه_السلام
#غزل
درمانده ام و مانده دمی مختصر از من
غیر از تو رفیقی نگرفته خبر از من
ای چشمه! ببین کار من از غسل گذشته
دریای کرم! نیست گِل آلوده تر از من
اصلاً نشد عصیان مرا زود نبخشی
شرمندهء تو نیست کسی بیشتر از من
اهل سحر و مَرد مناجات نبودم
گر نیمهء شب آه کشیدم بخر از من
محتاج شدن برکت بازار گدایی است
سرمایه و سودش ز تو باشد، ضرر از من
من را به وصال خودت از نفس رها کن
ای قبله من! مانده تنی محتضر از من
تا آبرویم دست علی و حسنین است
هرگز نکند فاطمه صرفنظر از من
با اذن رضا، دست به دامان جوادم
کافیست که راضی شود این یک نفر از من
می گفت به اندازه کافی جگرم سوخت
با کف زدن ای همسر من، جان نبر از من
از پلّه کشیدند و شکستند سرم را
بدجور شکستند کنیزان کمر از من
یک مرتبه با تشنگی ام سنگ نخوردم
یک چکمه در این شهر ندارد گذر از من
ده اسب به روی بدن من ندویدند
با رقص نَبُردند روی نیزه سر از من
سه روز روی بامم و خورشید ندیدم
پس روضه حسین است بپرسید اگر از من
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#مربع_ترکیب
آمدم خط روی خطا بکشم
کبر خود را به زیر پا بکشم
از خجالت، به سر عبا بکشم
نیمه شب منتّ ترا بکشم
آمدم مضطر و سر افکنده
توبه هایم شکسته شرمنده!
بی غم تو دوا ندارم که
بزنم ادّعا ندارم که
من کسی جز خدا ندارم که
غیر اهل کسا ندارم که
بد شدم آبروی زهرا ریخت
ولی اسمش گناه من را ریخت
از خودم سوی تو گریزانم
زیر قولم زدم، پشیمانم
باز میبخشی ام؟ نمیدانم!
البته من گدای سلطانم
یاد من کرده یادش افتادم
دم باب الجوادش افتادم
گم شدم، کوله بار راهم کو!
نامهء بخشش گناهم کو!
سفره ای که شده فراهم کو!
به علی بی کسم، پناهم کو!
من از این گریه ها هدف دارم
هوس بادهء نجف دارم
کمکت را به این گدا برسان
برکت خانهء مرا برسان
حسنش را به داد ما برسان
پای ما را به کربلا برسان
آه شش گوشه! از تو دلگیرم
چون ترا در بغل نمیگیرم
یاحسین ناز کن خریدارم
زود ردّم نکن، گرفتارم
جان عباس بی کس و کارم
به اباالفضل دوستت دارم
خسته ام یا مُسبّب الاسباب
پیش ام البنین مرا دریاب
زینب قد کمان قیامت کرد
گریه از داغ بی نهایت کرد
از سر روی نیزه صحبت کرد
از نماز شبش روایت کرد
از شبی که نشست و گفت اُمّاه؛
ریخت جسم حسین تو در راه
قاسمم قد کشید و اکبر شد
اکبرِ تکّه تکّه، اصغر شد
اصغرم پشت خیمه بی سر شد
وضع سقا به نیزه بدتر شد
بزمشان بزم رقص و هلهله بود
مشک سقا به دست حرمله بود
دست نامرد، معجرم بود و...
هر دو دستم روی سرم بود و...
زیر چکمه برادرم بود و...
چشم تارش سوی حرم بود و...
دشمنش داد زد که بردارَش
دم مغرب تمام شد کارش
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
بنا شده ست زمین و زمان به نام علی
گرفته است قوام این جهان به نام علی
برای اینکه مُشخّص شود عیـار دقیق
شدند خَـلق خدا ، امتحان به نام علی
به دفتر ازلیّت به کِلْـکِ قدرتِ خویــش
نوشته رب،همه کون و مکان “به نام علی”
همیشــه محوِ تماشای آسمان هائیم
که بوده رونقِ هفت آسمان به نام علی
به احترام علی بسته شد درِ دوزخ
گشوده شــد درِ باغ جَنــان به نام علی
نشانه ای ست برای حلال زادگیَـش
همین که طفل گُشـاید زبان به نام علی
چگونه نام کسی جز علی ست بر لب او ؟
کسی که خورد چو ما آب و نان به نام علی
دُرست با وسطِ خــال می کند برخورد
همین که تیــر پَــرَد از کمان به نام علی
بگو که أشــهدُ أنّ علـی ، ولیُّ الله
گرفته چونکه هُویّت اَذان ، به نام علی
به ترس و جبر نبوده ست ، واقعاً قلبی ست
ارادت همه ی شیعیان به نام علی
سِزد ز چوبه ی دارش رُطب به بار آید
که داده میثم تمّـار ، جـان به نام علی
دعا کنید! که روزی وقوع خواهد یافت
ظهور حضرت صاحب زمان به نام علی
#محمد_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#مثنوی
عاشقم کردی... نمیگویم که دلخونم نکن
آخرین شب های مهمانی است؛ بیرونم نکن
بازهم با غفلتم، شب را سحر کردم ببخش
از شب قدر تو جاماندم، ضرر کردم ببخش
آخرش دست گدا بر میوهء طوبی رسید
راه را گم کرده بودم، باز هم زهرا رسید
کیمیا میخواستم، او خاک چادر را تکاند
مادری کرد و کنار سفره اش من را نشاند
هرچه بد باشم ولی مادر به من وابسته است
گرچه من توبه شکستم، او دلم نشکسته است
من که با بی آبرویی آمدم در می زنم...
دست خالی چنگ بر دامان حیدر می زنم
هرچه من گفتم خطاکارم، گنهکارم...ندید!
با تمام آبروریزی، علی من را خرید
گفت در دستان من پروندهء جاری توست
اسم غفار خدا، قبل از گنهکاری توست
ای خدا ای کاش امشب تا سحر کاری کنی
آب باران نجف را بر سرم جاری کنی
قفل بر پایم بزن، تا قفل آهم بشکند
تیشه بر جانم بزن، قلب سیاهم بشکند
اشک کم اینجا برات صد برابر می دهد
روزی ام را حضرت موسی بن جعفر می دهد
بر سر این روزه دار از چه بلا آورده اند
پیکرش را روی تخته پاره ها آورده اند
استخوانش با عبای پاره اش درگیر بود
لحظه های آخری هم بر تنش زنجیر بود
من فدای آنکسی که دخترش حیران نشد
روی پل تشییع شد، اما تنش عریان نشد
درد دل می کرد آقای غریبم با حسین
فاطمه پشت جنازه داد می زد یا حسین
پاره پاره ذکر یارب، زیر پا افتاده بود
مصحف قرآن زینب، زیر پا افتاده بود
مادرش با قد خم، ناله به هامون می کشید
از دهان تشنهء او نیزه بیرون می کشید
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#بستر_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#شهادت
#شب_بیست_و_یکم
#غزل
در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است
بيشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است
لَختهخون بسته ببين چادرِ مادر امشب
قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است
قاتل از شيرِ تو نوشيده به من ميخندد
يعنی ای كوفه نشين نوبتِ بابا شده است
باز يك گوشه حسن گرم زبان ميگيرد
باز اين خانه پُر از روضهیِ زهرا شده است
ديدم آن روز در آن كوچهیِ باريك چه شد
ديدم آن روز كه يك مُشت مُهَيّا شده است
وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد
آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#بستر_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#شب_بیست_و_یکم
#غزل
این روزها تمام تنم درد می کند
مانند فاطمه بدنم درد می کند
گفتم حسین بر کفنم جوشنی نوشت
در دست بی کفن کفنم درد می کند
زین خجلتی که می کشم از شیر خوردنم
در پیش زینبم دهنم درد می کند
من اهل یثربم دلم آنجاست زیر خاک
بیچاره دل که در وطنم درد می کند
زهرای سوخته به تن من حلول کرد
باور کنید پیروهنم درد می کند
یا زینبی که می کشم از دست کوفیان
چون سنگ خورده ها دهنم درد می کند
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#بستر_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#شب_بیست_و_یکم
#غزل
چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را
به خانه برده اند از سوی مسجد جان زینب را
همه با چشم گریان می روند از خانه ی مولا
چه می فهمد کسی حال دل ویران زینب را
تمام دختران بابایی اند و خوب می فهمند
چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را
دل بی رحمِ شهر کوفه بنگر خوب، شاهد باش
که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را
اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را
ببین پای ولی، قربانیِ طفلان زینب را
الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر
نبیند شهر کوفه دیده ی گریان زینب را
الهی این برادرها همیشه محضرش باشند
کسی خاکی نبیند لحظه ای دامان زینب را
الهی تا نبیند آسمان کربلا بر نی
سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#بستر_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#شب_بیست_و_یکم
#مربع_ترکیب
بابا اتاق پر شده از بوی مادرم
وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم
دیگر خجل نباش تو از روی مادرم
فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم
از پشت در دوباره تو را می زند صدا
تا که به دست تو بدهد محسن تو را
سی سال در نبودن مادر شکسته ای
پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای
در کوفه های درد مکرر شکسته ای
از مردم و نبودن باور شکسته ای
گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر
این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر
یادت که هست مادر ما قد خمیده بود
یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود
یادت که هست محسن خود را ندیده بود
یادت که هست غنچه خود را نچیده بود
آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد
موی منم شبیه تو بابا سپیده شد
مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد
تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد
مرهم برای این دل پرپر بیاورد
تا خار را ز دیده ي تو در بیاورد
حرفی بزن که مونس تو مادر آمده
حالا که استخوان زگلویت در آمده
بابا بگو به مادرم از غصه های من
از کوفه های بعد تو و ماجرای من
از بی حسین گشتن من از عزای من
از کوفه گردی من و از کربلای من
بابا بگو که زینب خود را دعا کند
بعد از حسین زود مرا هم صدا کند
مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد
گریه برای گودی یک قتلگاه کرد
پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد
نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد
وشمر جالسٌ ... نفس مادرم گرفت
سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت
#رحمان_نوازنی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شهادت_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#غزل
شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی
کمی ز غربت خود را برای من گفتی
چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی
چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی
چقدر حرف دلت را به چاه می بردی
چقدر درد و دلت را به خویشتن گفتی
دم غروب سلامی به همسرت دادی
گمان کنم که به زهرا ز آمدن گفتی
دلت گرفت پدر، یاد مادر افتادی
ز شعله های در و از لگد زدن گفتی
یتیم ها که برای تو شیر آوردند
ز بی وفایی این کوفیان به من گفتی
تو از شلوغی و ترس از ربودن اطفال
ز سنگ خوردن و سختی رد شدن گفتی
برايم از غم بزم حراميان ای وای
برايم از غم معجر نداشتن گفتی
سحر به رسم سفارش کنار عباست
فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی
نوشت بر کفنت جوشنی حسین غریب
تو از وصیت زهرا و پیرهن گفتی
ز کشتن نوه هایت ز کشتن پسرت
ز قتلگاه و بدن های بی کفن گفتی...
#محمد_جواد_پرچمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_بیست_و_یکم
#شهادت_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#ترکیب_بند
كوفه امشب چه ساكت و سرد است
كوفه امشب چقدر پُر درد است
كوفه امشب نميرود در خواب
كوفه گرچه عجيب نامرد است
چشمهايِ يتيمها پُر خون
سر ِ راهِ امير ِ شبگرد است
كاسه ها خالي است از شير و
چهره از فرط گريه ها زرد است
آه مادر ، غريب، امشب عليست
نانِ ما را پدر نياورداست
نذر دارم كه بي پدر نشوم
من يتيمم يتيم تر نشوم
پيرمردي كه ميرسد اينجا
مو سفيدي كه در دلِ شبها
روي دوشش هميشه زخمي بود
ردّي از بار ِ كيسه ي خرما
در كنار تنور نان ميپخت
خنده اش ميزُدود غمها را
جاي بازيِ ما به دامن او
پهلواني كه بود مركب ما
آه مادر بگو كجا رفته؟
آي بابا دلم گرفته بيا
چهره اش بين خانه ديدن داشت
حرفهاي دلش شنيدن داشت
گفت با ما كه طعنه ها نزنيد
دستِ رد بر من و خدا نزنيد
گريه ميكرد و زير لب ميگفت
كه نمك روي زخم ما نزنيد
روزگاري يتيم اگر ديديد
خنده بر داغدارها نزنيد
پيش چشمان دختري كوچك
سنگها را به نيزه ها نزنيد
سر ِ زنجير را به هر طرف نكشيد
عمه اش را به ناسزا نزنيد
***
از سر ِ بامهايتان آن روز
شعله بر معجر حيا نزنيد
گر نوازش نميكنيد او را
چنگ از پشت، بي هوا نزنيد
خواهشي دارم اين دم ِ آخر
طفل را زير ِ دست وپا نزنيد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزال
#شب_شهادت
در بستر افتاده
تنهاترین تنها بدون یاور افتاده
پیش کبوترها
در کنج آشیانه بی بال و پر افتاده
آه از دل زینب
بار مصیبت روی دوش دختر افتاده
با گریه می شوید
خون لخته هایی را که روی معجر افتاده
شمشیر می داند
عمق شکافی را که در فرق سر افتاده
در کاسه های شیر
اشک یتیم شهر در پشت در،افتاده
آمد صدای `در”
انگار حیدر باز یاد همسر افتاده
یاد چهل نامرد
یاد گلی که بین دیوار و در افتاده
یاس نبی بود و
در چنگ شعله مثل یک نیلوفر افتاده
تقصیر مسمار است
زخمی که بین دنده های مادر افتاده
قنفذ،نزن نامرد...
بس کن،نمی بینی؟عبای حیدر افتاده
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شهادت_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#شب_بیست_و_یکم
#غزل
ای نخل آب خورده زچشم تر علی
دیشب تو بودی و نگه آخر علی
امشب بریز اشک که در خانۀ خدا
محراب شسته بخون سر علی
از زهر خند قاتل و نومیدی طبیب
پیداست شرح داغ دل دختر علی
امشب به خنده قاتل مولا گشوده لب
فردا به گریه جمع شود بستر علی
آئینه دار غربت زهراست زان سبب
باید شبانه دفن شود پیکر علی
مولا خموش و مسجد و محراب هم خموش
خیزد صدای یا علی از منبر علی
کو آن یتیم خسته که شب در خرابه بود
چون کودک عزیز علی در بر علی
ای چاه غم گرفته، تو هم بی علی شدی
محروم گشتی از دم جان پرور علی
این بود مزد آن همه مهر و وفا که گشت
گلگون زخون، جمال خدا منظر علی
میثم کسی به فرق علی تیغ زد که زد
سیلی به روی فاطمه در محضر علی
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شهادت_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#شب_بیست_و_یکم
#غزل
کنار من، صدف ديده پر گهر نکنيد
به پيش چشم يتيمان، پدر پدر نکنيد
توان ديدن اشک يتيم در من نيست
نثار خرمن جان علي، شرر نکنيد
اگر چه قاتل من کرده سخت بي مهري
به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنيد
اگر چه بال و پرکودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زير پر نکنيد
از آن خرابه که شب ها گذر گه من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنيد
به پيرمرد جذامي سلام من ببريد
ولي ز مرگ من او را شما خبر نکنيد
#استاد_حاج_علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شهادت_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#مثنوی
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند
دست های پینه دارش استراحت می کنند
نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند
ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست
شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست
درد را با گریه های بی صدا آزار داد
با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد
مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود!
روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود
...دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او
...بندگان کیسه های سرخ دینارند و او
ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود
مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود
نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند
درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند
حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست
داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست
گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند
از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند
جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد
چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد
جرم سنگینی ست،تیغ ذوالفقاری داشتن
زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن
جرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن
مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن
جرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن
با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن
جرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن
در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن
جرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن
سال ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن
هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود
تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود
پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد
زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد
مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد
هرچه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شهادت_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_ع
#چارپاره
جاى ناله زدن آماده کنيد
تابوتى برا من آماده كنيد
فاطمه منتظره بايد برم
زود بريد يک کفن آماده كنيد
هنو يادمه نفس نفس ميزد
همه رو از دور خونه پس ميزد
يادمه شبا تا صبح از زور درد
بالش و به ميلۀ قفس ميزد
يادمه که شالم و گرفته بود
راه اشک و نالم و گرفته بود
يادمه بال خودش شکسته بود
ولى زير بالم و گرفته بود
يادمه به هيچ کسى امون نداد
زخماش و حتا به من نشون نداد
همه زندگيم و مديونشم
جونم و تا نخريد جون نداد
هنو يادمه حرم آتيش گرفت
همه چى در نظرم آتيش گرفت
در خونه رو یه بار آتيش زدند
ولى صد بار جگرم آتيش گرفت
يادمه داشتم ميفتادم.... نذاشت
حتى تو دلم یه ذره غم نذاشت
روبه قبله شد که روبرا شدم
فاطمه هيچى برا من کم نذاشت
حالا اون که دس به ديواره منم
اونکه درد داره و بيداره منم
دستم از خجالتش درنيومد
اين وسط اونکه بدهکاره منم
هيچ جا اشکم اين چنين در نيومد
کارى از دست کسى برنيومد
صداى ناله ش و آخر درآورد
ميخ در همين جورى درنيومد
کاشکى پشت در من و صدا ميکرد
در خونه رو نسوخته وا ميکرد
كاشكي قبل از اونکه قنفذ برسه
دستش و از شال من جدا ميکرد
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شهادت_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_ع
#مثنوی
باز امشب منادی کوفه، از امامی غریب می خواند
گوشه ی خانه دختری تنها، دارد اَمن یجیب می خواند
مثل این که دوباره مثل قدیم، چشم اَز خون دل تری دارد
این پرستار نازنین گویا، باز بیمار بستری دارد
چادر پُر غبار مادر را، سر سجاده بر سرش کرده
بین سر درد امشب بابا، یاد سر درد مادرش کرده
آه در آه، چشمه در چشمه، متعجب زبان گرفته! پدر
خار درچشم، اُستخوان به گلو، در گلوم اُستخوان گرفته پدر
آه بابا به چهره ات اصلاً،زخم و درد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت، هر چه کردم به هم نمی آید
باز سر درد داری و حالا، علت درد پیکرم شده ای
ماه «اَبرو شکسته» باباجان، چه قَدَر شکل مادرم شده ای
سرخ شد باز اَز سر این زخم، جامهٔ تازه تنت بابا
مو به مو هم به مادرم رفته، نحوه راه رفتنت بابا
پاشو اَز جا کرامت کوفه، آن که خرما به دوش می بردی
زود در شهر کوفه می پیچد، که شما باز هم زمین خوردی
دیشب اَز داغ تا سحر بابا، خواب دیدم وَ گریه ها کردم
اَز همان بُغچه ای که مادر داد، کَفنی باز دست و پا کردم
کاملاً در نگاه تو دیدم، مثل این که مسافری این بار
گر شما می روی برو اما، بهر ما فکر معجری بردار
کودکانی که نانشان دادی، روزگاری بزرگ می گردند
می نویسند نامه اَما بعد، بی وفا مثل گرگ می گردند
یا زمین دار گشته و آن روز، همه افراد خیزران کارند
یا که آهنگری شده آن جا، تیرهای سه شعبه می آرند
وای اَز مردمان بی احساس، دردهای بدون اندازه
وای اَز آن سوارکاران و، نعل اسبی که می شود تازه
وای اَز دست های نامَحرم، آتش و دود و چادر و دامان
وای اَز کوچه ی یهودی ها، سنگ باران قاری قرآن...
#علی_زمانیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#بستر_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#شب_بیستویکم
#دوبیتی
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد
یتیمی گفت مادر مرکبم کو
فقیری گفت که شمعِ شبم کو
دوچشمانت چرا تار است امشب
مرا کشتی نگو که زینبم کو
طبیب آمد سرش را هِی تکان داد
مرا دستِ بلایی بی امان داد
طبیب امشب چه در گوشِ حسن گفت؟
زمین خورد و کفنها را نشان داد
زمانِ سوختنها مانده باقی
غمِ عریان بدنها مانده باقی
به من حق میدهی حالا بسوزم
دوتا از این کفنها مانده باقی
نگاهم را به این رفتن بدوزم
لباسِ مجلسِ شیون بدوزم
خیالم نیست راحت با حسینم
نشستم چند پیراهن بدوزم
مرا با دردهای کوفه مگذار
که با نامردهای کوفه مگذار
مرا حتی تو با شاگردهایم
و با ولگردهای کوفه مگذار
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#بستر_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#شب_بیستویکم
#دوبیتی
روضهی دوم
چرا امشب به بستر جان نداری
ندارم هیچ باور... جان نداری
سَرَت برشانهات میاُفتد ای وای
بمیرم مثلِ مادر جان نداری
بخوان روضه که خون شد حاصلِ تو
که خون میجوشد از درد و دلِ تو
شبیه قاتلانِ مادرم باز
به من خندید بابا قاتلِ تو
بخوان روضه عصایش را شکستند
غرورِ مجتبایش را شکستند
بخوان ای سر شکسته نیم روزی
زدند و هفت جایش را شکستند
دو دستش رویِ سینه با ادب رفت
تو گفتی فاطمه با تاب و تب رفت
همینکه نامِ زهرا را شنید او
سرش پایین به سمت در عقب رفت
به او گفتی امانِ زینبم باش
بمان عباس جانِ زینبم باش
اگر حتی به رویِ نیزه رفتی
به نیزه سایبانِ زینبم باش
کنارش باش کمتر غم ببیند
که با تو دردها را کم ببیند
سپردم بر تو؛ حتی سایهاش را
مبادا چشمِ نامحرم ببیند
دلم قرص است غم همسایهاش نیست
که عباسِ مرا همپایهاش نیست
مرا او سایبان میگردد اما
سرِ کج روی نیزه سایهاش نیست
مرا گفتی به شهپر میسپاری
به دستِ شش برادر میسپاری
ولی دست چه کس در شام و کوفه
مرا با چند دختر میسپاری
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#شام_غریبان
#غزل
عالم و آدم کند گریه برای علی
حیف که در خاک رفت قد رسای علی
نخل بوَد منتظر چاه بوَد بیقرار
حیف که خاموش شد صوت دعای علی
گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام
تا که عدالت زند بوسه به پای علی
زندگی بیعلی سختتر از مردن است
کاش که ما میشدیم کشته به جای علی
دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه
مسجد کوفه شده کرب و بلای علی
تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند
گر ببرد کودکی شیر برای علی
مسجدیان یک طرف جمله گشایید صف
تا که یتیمان نهند سر به سرای علی
پیر فقیری زند بر سر و بر سینهاش
طفل یتیمی شده نوحه سرای علی
بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین
قسمت قاتل شده سهم غذای علی
میدمد از سنگها نالۀ «یا سیدی»
میچکد از نخلها اشک عزای علی
ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد
هستی «میثم» بوَد مهر و ولای علی
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem