#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مربع
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن
معرفت رنگ گرفته است از عرفانِ حسن
خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن
پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن
زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید
قدرِ یک لحظه زمینگیر نخواهم گردید
هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید
تا خود حشر منم دست به دامان حسن
عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید
حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید
آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید
از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن
روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود
گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود
نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود
بنویسید مرا بی سر و سامان حسن
رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی ست
پرچم یَشمیِ خوش نقش و نگارم حسنی ست
نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی ست
بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن
ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است
با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است
این شعارِ همهی ما ، حسنیها ، شده است:
" تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن"
خاک خشکیم که لبتشنهی جامی بودیم
کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم
کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم
می نشستیم سر سفره ی احسان حسن
من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم
فقط از دوری معشوق خودم مینالم
پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم
بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن
عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد
از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد
هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد
حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن
روضهتر از غم آقای کریمان ،غم نیست
وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست
مادریتر ز حسن در همه ی عالم نیست
تو نگو حضرت صدیقه..،بگو جانِ حسن!
آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است
از مصیبات حسن ، خونِ خدا خونجگر است
سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است
گریهکُنهای حسیناند پریشان حسن
کوچهای تنگ برای غم او بانی بود
قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود
بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود
داغ ناموس گرفتهاست گریبان حسن
سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد
من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد
پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد
تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#فلسطین
#غزه
#غزل
شرح باید داد اصل ماجرای غزه را
پخش باید کرد در عالم ندای غزه را
جای دارد دق کند از غصه هر کس که شنید
نالههای کودکان بینوای غزه را
کار باید کرد در راه فلسطین، چون خدا
میخرد کوچکترین کاری برای غزه را
مثل خرمشهر و آبادان یقیناً دشمنان
زود میبینند اعجاز خدای غزه را
ای خداوندی که هستی بر همه روزی رسان
قطع کرده دشمنت آب و غذای غزه را
آب را بستند روی کودکان تشنه لب
باید اکنون دید دیگر کربلای غزه را
مادری جان داد از جان دادن شش ماههاش
کاش میشد خواند یک یک روضههای غزه را
آب چیزی نیست، قطعا میتوانستند اگر
میگرفتند این حرامیها هوای غزه را
جای جای شهر خونی از شهیدی ریخته
جای دارد بوسه زد پس جای جای غزه را
چشم حکام عرب بسته است بر این ظلمها
گوششان نشنیده میگیرد صدای غزه را
کاش میشد محو کرد از خاطرات کودکان
قصه پر غصه دارالشفای غزه را
میرسد آن ساعتی که حضرت صاحب زمان
«صبحِ شادی» میکند «شام عزای» غزه را
#آرش_براری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
اشراق میکنی و همه طور میشوند
انگور زادهها همه انگور میشوند
اصلا نیاز نیست که ما دست و پا زنیم
اسباب عاشقی خودشان جور میشوند
با ابترانِ مکه بگو با همین حسن...
امشب حسودهای علی کور میشوند
دنیا به دست نسل خدیجه است، هرکه هست
جز بچههای فاطمه هاشور میشوند
یکجا محمد است و علی هست و فاطمه
با جلوهای که نور علی نور میشوند
برخیز از مسیر، برو، بند آمده است
گیسو بهم مریز که مسحور میشوند
باید که سجده کرد تو را قبلِ روز حشر
یک روز عاقبت همه مجبور میشوند
ما را به عشق پاره گریبان نوشتهاند
بشکاف سینه را که "حسن جان" نوشتهاند
باید که چشمهای تو پیغمبری کند
تو آمدی که فاطمه هم مادری کند
مدیون توست خانهی سادات بعد از این
زهرا نشسته است علی پروری کند
شهر مدینه با تو بهم ریخت حق بده
در کوچهها نبود کسی دلبری کند
در هر سحر نسیم خدا میوزد که باز
در بِینِ گیسوان تو خُنیاگری کند
کُشتی بگیر تا که بگویند جان حسین
تاکه حسین، جای تو جلوهگری کند
اینقدر هم بهانه به دست دلم مده
هر روز سجدهات کند و کافری کند
این نذر چشم ماست که جارو ببافد و
هر صبح بِینِ صحن تو رفتگری کند
ما را شریک خویش نموده عطای تو
نیمی برای ماست و نیمی برای تو
تا که عوض نکرده علی قبلهگاه را
پنهان بکن نقاب بزن قرصِ ماه را
باید جمل سوار ببیند حسن که هست
پیچاندهای به تیغ خودت رزمگاه را
راحت نشسته است علی بین رزم اگر
رفته حسن بهم بزند صد سپاه را
با نیزهای که سینهی لشگر شکافتی
برهَم زدی تَوَهّم آن فتنهگاه را
هر جا زدی به پشت سرِ تو حسین بود
دیدند وقت جنگ همه پادشاه را
رم کردهاند پیش تو انبوه راه راه
بردار از جماعتِ حیران، نگاه را
راهی نمانده است مگر تار و مارِ جهل
بسته است ذوالفقارِ تو هر دو جناح را
دور و بر تو هیمنهای از ملائکه است
فهماند تیغ تو پسر فاطمه که هست
باید برای خاک تو مرقد درست کرد
شهری به وسعت دو سه مشهد درست کرد
با اشکهای عاشق و با خشتهای دل
شهری به نام آل محمد درست کرد
ایوان طلای شاه نجف را دوباره ساخت
آنجا برای فاطمه گنبد درست کرد
با غنچههای یاس ضریح تو را کشید
دورش رواقهای زبرجد درست کرد
باید که زائران تو را باخبر کنند
نقاره خانههای زبانزد درست کرد
در جمع خادمان مؤدب به سمت تو
راهی برای رفتن و آمد درست کرد
صحنی برای حضرت امالبنین ولی
باید که از بهشت سرآمد درست کرد
باید حرم برای تو قبل از ظهور ساخت
پایین پای فاطمه مسند درست کرد
آوای کربلا، حرمین است یا حسن
پنجاه و هشت سال حسین است با حسن
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مربع
سرِ ما و سرمد ما علی نَفَس مجدد ما علی
همه رفت و آمد ما حرم، تبِ شوق مشهد ما علی
همه عمرْ معبد ما نجف همه عمر مقصد ما علی
نفس علی است فاطمه صلوات فاطمه یا حسن
نکند بیان فضائلت نه قصیدهای نه مسمطی
نکشد خیالِ کمال تو نه کرامتی نه فضیلتی
نرسد به پای شکوه تو نه قرابتی نه شرافتی
که تویی سیادت فاطمه که تویی سلام خدا حسن
تو علی خصال و علی وصال و علی مثال و علی قدم
تو علی جلال و علی جمال و علی کمال و علی کرم
تو علی نظر تو علی جگر تو علی ظفر تو امیر دم
همه دین ماست با علی همه عمرِ ماست با حسن
نه فقط زمین و فقط زمان برکات پهنهی آسمان
نفس بهشت و بهشتیان نفحات قدسی قدسیان
به همه زبان به همه مکان همهی عوالمِ لامکان
همه خاک این در و آستان همه خاک کوی شما حسن
اگر است حُسن تو حُسن پس بفدای حُسن و شمایلت
اگر است این کَرم و کریم و کرامتت همه سائلت
اگر است حِلم تو حلم پس همه بندگانِ خصائلت
من اگر حسین گفتهام همه از شماست یا حسن
به جمل نشان بده هیبتت به عمل نشان بده صولتت
نبود نیاز به مرتضی که تو هستی و پرِ قدرتت
که تویی و تیغ و حرارتت که تویی و وقت قیامتت
دَم ذوالفقار علی بود که کجا یلان و کجا حسن
من و ازدحام گدا و تو چهکنم رسم به جناب تو
همه جز مِیِ تو حرام ما همه جز شرابه ناب تو
چه غم از قیامت و محشرم منم و حساب و کتاب تو
نفسی دمی گذری سری به گدای بی سر و پا حسن
دل ما است بین خیال ما به بقیعِ غرقِ چراغ تو
دل ماست کاشی صحن تو دل ماست گنبد و طاق تو
گره خوردههای همیشهام به ضریح تو به رواق تو
که بگیرم از برکات تو سرِ سالِ کرببلا حسن
به خدا که میرسد آنکه دارد از ابتدا کرمِ تورا
بخدا که میزند عاقبت روی قلهها علَم تو را
و بنا کند به امید حق به دو دست ما حرم تو را
رجز امام زمانِ ما همه دم حسن همه جا حسن
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
ترحم آفرین ذاتش، شفاعت پرور اخلاقش
کرم تصویر الطافش، نجات ایجاد احسانش
#بیدل
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
حتی سگی را رد نکرد از سفره ی لطفش
لبخند میزد در جواب بی مرامی ها
در بین شهری که محبت را نمی فهمید
تنها "حسن" هم سفره میشد با جزامی ها
#محسنکاویانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#غزل
اول برایت ساختم یک مشهد فرضی
یک صحن با ده ها رواق و مرقد فرضی
هستی کریم و درخیالم رفت بالاتر
از حد معمولی خود، آن گنبد فرضی
تا مرقدت هرسنگ ،همرنگ عسل می شد
از سمت«باب القاسمت» این مقصد فرضی
بعد از علی نام حسن، حُسن اذان می شد
هی پخش می شد از حرم این اشهد فرضی
ازبس کریمی درخیالم هم نخواهد خورد؛
برسینه ی هیچ آدمی دست رد فرضی
شب های جمعه کربلا بودند آل الله
یکشنبه شبها زائر این مرقد فرضی
ای کاش چون رؤیای صادق واقعی می شد
یک روز،یک درصد ازاین صددرصد فرضی
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#غزل
#ولادت
رمضان ، سفره خانهی کرمش
ماه، خوشحال شد ز پاقدمش
حضرت خاک و حضرت دریا
هردو مسرور و شاد از آمدنش
عرشیان و ملائک و قمران
شده خیره به ماهِ انجمنش
فاطمه گاهی از علاقهی خویش
خیره میشد به چهرهی حسنش
مهربانیش، چون رسول الله
به علی هم کشیده شد جَنَمَش
در جمل زد زمین شترها را
تا بدانند رافع ست علمش
در عمل گفت: کوی حیدر را
با جهان هم عوض نمیکنمش
یاعلی یاعلی به لب هایش
ذکر هر صبح و شام و دم به دمش
غصه اش کوچه بود و یک چادر...
با همه فرق داشت جنس غمش
غربتش مثل مادرش زهراست
خاکِ چادر نشسته بر حرمش
آرزو داشتم که بودم من
خاکِ روی مزارِ پر مِهَنش
با همه خلق من عوض نکنم
یک نخِ کهنه ای ز پیرهنش
نسل ما هست سالیان دراز
نوکرِ خاندانِ محترمش
در توانم که نیست بیش از این:
جان بخواهد به لحظه میدهمش
از تهِ قلبم آرزو دارم؛
شاعرش کاش نشکند قلمش
#محمدحسین_چاوشی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
چشم ، پیدا نکند مقصد ناپیدا را
با غمِ دربهدری صبح کنم شبها را
خستهام..،بس که دواندند مرا سوی گناه
نا نمانده است که با خود بکشانم پا را
معصیت؛ ریشهی ایمان مرا از جا کَند
کُشت در باغچهی زرد دلم تقوا را
نَفْس، با حَربهی دنیاطلبی گولم زد
آه! آفت بزند عافیت دنیا را
بال پرواز مرا دوستِ بد طینَت چید
جز تو با هر که پریدیم ، زمین زد ما را
خَلق بر گریهی بیکسشدنم می خندد
هیچکس درک نمی کرد منِ تنها را
عرقِ شرم مرا اشک حسابش کردی...
آبِ رو جمع کند آبِروی رسوا را
می شود گوش مرا مثل مُعَلِّم بکشی!
کاش تنبیه کنی کودکِ بی پروا را
هفتپشتم درِ این خانه گدایی کردند
به کسی غیرِ خودم قول نده این جا را!
تا دلم سوخت ، مرا فاطمه دلداری داد
لمس کرده است دلم مادریِ زهرا را
رزقِ افطار من از باغِ حسن می آید
نخل اربابِ کَرَم داده به من خرما را
حُکم رفعِ عطشم بوسه به انگور علیست
مستِ حیدر فقط اینگونه دهد فتوا را
خبر مرگ مرا بین نجف پخش کنید
دم آخر برسانید فقط بابا را
کامِ من تلخ شده ، طعم خوشم کرببلاست
بچشانید به من مزّه ی این حلوا را
مثل عابس بغلم می کند و می بوسد...
بارها دیده ام این خواب خوش ، این رؤیا را
▪️
▪️
کشمکش بود سرِ پیرهنش در گودال
مادرش آمده تا ختم کند دعوا را
شیشهی عطر خدا زیرِ سُم مرکب رفت...
بوی سیب است که پُر کرده همه صحرا را
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش
تعالیَ الله از این منزلت، زین رتبه وشانش
سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری
شهادت میدهد بر علم او آیات قرآنش
منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش
مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش
کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش
خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش
صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا قُـرَّةُ عَینی
ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش
اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او
ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش
توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً
به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش
کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم
که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش
عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر...
چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟
چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه
بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش
چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر
ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش
دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان
دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش
عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده
نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش
چه کرده با عطای لقمهی نانی ، که در قرآن
به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش
تمام انبیــا بهـر تبـــرک اذن می گیرند
که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش
سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش
سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش
خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف
به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش
به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟
که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش
نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا
الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش
شنیدم از نبی ، مولا به محشر میرود منبر
شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش
یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم
اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش
چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم اصلاً ؟
در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش
جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم
به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش
نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش
تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش
کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است
که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش
نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید
زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش
خداوند اختیار مطلقش داده که می باشد
تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش
به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان
زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش
مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید
فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش
مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم
قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش
بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد
اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش
خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی آفـــرید از او
زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش
نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم
به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش
به زیر سایهی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد
به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش
اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم
خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش
بنـــازم آن ملاحت را که هنگام نظــــر کردن
به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش
خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم
چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش
نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا
اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش
نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه
نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش
فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین عرفان بالله است
کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش
کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند
مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش
چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده
و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش
رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال
پیِ آن کس که دلّال ست بهر چهارپایانش
خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد
همـــــان نامـرد مَنحوسِ حرامی باد ارزانش
حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند
خدایش بـرگزیده بــر تمام دَهـر ، سلطانش
بر آن افریطهی ملعونهی جنگ جمل لعنت
که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش
بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر
کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش
اگر چه من حقیرم، روسیاهم، خواهشی دارم
به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش
تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری
نباشد غیــــر ذکــر یاعلی در کل دیوانش
#محمد_علی_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد
همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد
نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم
که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد
علی بی دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!!
همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد
به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود
که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد
برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت
و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد
برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد
خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد
علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم
به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد
غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم
حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد...
#علی_اصغر_یزدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
به کعبه کسی تا ابد سر نمیزد...
اگر کعبه سجده به حیدر نمیزد
به عشق علی،وقت معصیت ما..
قلم را ملک بین جوهر نمیزد
برای علی تا دم حوض رفتیم
وگرنه کسی لب به کوثر نمیزد
علی فتح خود را به یک ضربه میکرد
همان ضربه بس بود.دیگر نمیزد
علی زحمتش را به نوکر نمیداد
دم کار حرفی به قنبر نمیزد
زمان غضب آنچنان اخم میکرد..
که جبریل از هیبتش پر نمیزد
اگر در اذان ها علی حذف میشد
موذن هم الله اکبر نمیزد
اگر صبر حیدر نمی بست دستش
فلانی لگد را براین در نمیزد
اگر شعله ی در نمیرفت بالا
زن خانه در شعله پرپر نمیزد
اگر خاک کوچه به چادر نمیخورد
به کوفه کسی حرف معجر نمیزد
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_هفدهم_ماه_مبارک_رمضان
#مثنوی
امشب شب سقایی یعسوب دین است
پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است
بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر
بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر
او صورت انسانی الله باشد
او کاشف الکرب رسول الله باشد
او جلوه ربانی شب های قدر است
او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است
او را تمام عرشیان تکریم کردند
خیل ملائک بر علی تعظیم کردند
امشب جنون آبها هم بی مثال است
می نوشی از دست علی تنها حلال است
پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر
سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر
روی سخن با آن امیر عالمین است
تنها خجالت بهر سقای حسین است
در علقمه عباس عمود آهنین خورد
در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_قدر
#مدح
#مناجات
#غزل
تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است
شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است
سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است
رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است
کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است
سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف...
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است
علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است
بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا!
گدای خانه او هر که هست تضمین است
ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوش بین است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
ای که با گوشه نگاهت درد درمان می شود
تو بگو که سرنوشتم چون شهیدان می شود ؟
چند روزی مانده تنها از جوانی ، آه آه
غافلم من از خودم دارد زمستان می شود
خوار گشتم ، آه از این کوله بار معصیت
یک گلستان آرزو دارد بیابان می شود
وای اگر بی توشه برگردم از این ایام که
مهربانی های تو هر شب دو چندان می شود
این سحر گردی پشیمانی ندارد آخرش
این کویر تشنه روزی ، ابر باران می شود
هر که هستم ، هر چه هستم ، هست زهرا مادرم
فاطمه در آتشم بیند پریشان می شود
این نفس آلوده را مهمانی ات شرمنده کرد
هر نفس که می کشم سبحان َ سبحان می شود
خواب وقتی شد عبادت ، چیست اجر دیده ای
که به یاد کربلا این ماه گریان می شود
هر که در این ماه باشد میهمان خوب تو
اربعین در کربلای یار مهمان می شود
هر که در ماه مبارک گشت گریان حسین
دستگیرش رحمت مولای ریان می شود
باز قرآن یاد آن قاری و چوب خیزران
در بهارش دیده اش ابر بهاران می شود
زینبی که چشم ها از سایه اش هم کور بود
میهمان لا ابالی های دوران می شود
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#غزل
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم
من بی کس همیشه تاریخ حیدرم..
یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست
از ابتدا غریب مرا زاد مادرم
امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم
آغوش باز کرده در این شام آخرم
افطار تلخ من به نمک باز میشود
خرما چرا گذاشته زینب برابرم
ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده
راحت شدید از من و فریاد منبرم
وقت اذان شدست مهیای رفتنم
شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم
الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد...
یارب گواه باش که پر گشته ساغرم
فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده
این را برای فاطمه سوغات میبرم
من را رها کنید خودم راه میروم
حالا که ایستاده دم خانه دخترم
زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو..
این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم
از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد
از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم
فریاد میزنند ببینید اسیر را
فریاد میزنی که خدا نیست معجرم
فریاد میزنند که خیراتشان دهید
فریاد میزنی که زنسل پیمبرم
فریاد میزنند که زینب حسین کو؟
فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#اعمال_ليالي_قدر
💠اعمال شب قدر ١٩ ماه مبارك رمضـان
🌙اين شب با عظمت آغاز شب هاى قدر است، و شب قدر آن شبى است كه در طول سال، شبى به خوبی و فضليت آن يافت نمى شود، و عمل در اين شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است، و تقدير امور سال در اين شب صورت می گيرد، و فرشتگان و روح كه اعظم فرشتگان الهى است، در اين شب به اذن پروردگار به زمين فرود می آيند، و به محضر امام زمان (عج) مى رسند و آنچه را كه براى هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می دارند.
🗣اعمـال شب قـدر بر دو نوع است:
✅ اول : اعمالى است كه در هر سه شب بايد انجام داد، و آن چند عمل است:
۱- غسل (مقارن با غروب آفتاب)
۲- دو ركعت نماز كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، هفت مرتبه «توحيد» خوانده، و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد: أَسْتَغْفِرُ اللّه وَ أَتوبُ الَيْهِ.
در روايت نبوى است كه از جاى برنخيزد تا خدا او و پدر و مادرش را بيامرزد.
۳- قرآن بر سر گرفتن
۴. ده مرتبه ١٤معصوم را صدازدن
۵- زیارت امام حسین علیه السلام
۶- احیا و شب زنده داري
۷- صد ركعت نماز كه فضليت بسيار دارد و بهتر آن است كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، ده مرتبه «توحيد» خوانده شود.
٨- قرائت دعاي جوشن كبير
✅ دوم: اعمال مخصوص هر يك از اين شبها است.
اعمال شب نوزدهم رمضان
١- گفتن صد مرتبه
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ
٢- گفتن صد مرتبه
اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ
٣- خواندن دعاى "یا ذَالَّذی کانَ..."
٤- خواندن دعاي "اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ ..."
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#رباعی
رباعی۱
ای در پی گنج، گنج و گنجینه علیست
ای اهل عمل، دست پر از پینه علیست
ای آن که به دنبال خدا میگردی
دنبال علی باش که آئینه علیست
رباعی۲
هرکس که در این جهان گرفتار علیست
با قیمت جان و دل خریدار علیست
عمریست جهان ریزهخور سفرهی اوست
هرچند که نانونمک افطار علیست
رباعی۳
هر دل که شناختهست راهی بهعلی
پس رو زده با کوه گناهی بهعلی
پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است
در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی"
رباعی۴
بر پای تو کوه درد و غم سجده کند
نامت که نوشته شد، قلم سجده کند
از بس که به سجده رفته ای در دل شب
حق است که برتوسجده هم سجده کند
رباعی۵
بار غم اگر به شانه برداشت علی
در کوفه نهال عشق را کاشت علی
هر شب در اوج خلوت نخلستان
باچاه قرار درددل داشت علی
رباعی۶
یکعمر به فکر دیگران بود علی
با دشمن و دوست مهربان بود علی
تاریخ گواه است که تا روز ابد
مظلومترین مرد جهان بود علی
رباعی۷
شبهای زمین بدون او بیبدر است
حتی شب قدر بیعلی بیقدر است
در زمرهی خوبان جهان در تاریخ
تا روز حساب نام او در صدر است
رباعی۸
بودند اگرچه دورش افراد دورو
هرگز دو خورش نبود بر سفرهی او
از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛
خاری در چشم و استخوانی به گلو
رباعی۹
امشب خبری نشد از آن مرد کریم
خالی ماندهست ظرف طفلان یتیم
اینبار به دست کافری معجزه شد
در مسجد کوفه ماه گردید دونیم
رباعی۱۰
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در انتظار تکرار علیست
خوشبخت کسی که مُهر پروندهی او
امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علیست
#مجتبی_خرسندی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#غزل
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست
یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست
نالید فاطمه که نزن نانجیب زد
از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست
راحت علی به خاک نمیخورد ، میخ در...
شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست
تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد
قلب حسین قلب حسن توامان شکست
فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش
بی اختیار در وسط آستان شکست
خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی
زینب دمِ در است ولی بی گمان شکست
اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش
از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست
از تشنهای که داغِ جوان داغِ طفل دید
در حلقههای هلهلهی این و آن شکست
از تشنهای که در وسط جمع گیر کرد
با سنگِ بی مروتِ این کوفیان شکست
وقتی رسید نیزهی خود را دوباره زد
وقتی که رفت نیزهی خود را سنان شکست
انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن
انگشت مانده بود ولی ساربان شکست
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#زمزمه
شد شب قدر و بنده ی فراری اومده
با آه و ناله و با گریه زاری اومده
تا که بدیهاش و بروش نیاری اومده
خدای مهربون / بهم بده امون
بیا و مهربونیت و امشب بده نشون
بیا من و ببخش / به جان مرتضی ع
من که گناهام بیشتره از هفتا آسمون
این دست خالی من ........ این چشمای پر آبم
بیا بجان حیدر ............. امشب من و دریابم
● یارب الهی العفو . . . . . . . . . .
از بس که عصیان کرده این بنده ی روسیات
باور بکن روم نمیشه که بزنم صدات
من و قبول کن قاطیه این خیل بنده هات
درسته بی حیام / درسته روسیام
امشب یه کاری کن برام ترو جون آقام
بحق مرتضی / امام الاتقیا
که دستشو بسته بودن یه روز تو کوچه ها
جان علی و زهرا ........ ببین دلم محزونه
رحمتت و نازل کن ....... به چشمی که گریونه
● یارب الهی العفو . . . . . . . . . .
یه دختری که سفره انداخته برا باباش
یه دنیا خاطره است تو اشک گوشه چشاش
بر نمیداره از بابای بی کسش نگاش
ای مهربون بابا / پیشم بمون بابا
انقدر نگو انا الیه راجعون بابا
یاد قدیمایی / یه بغضه توو گلوت
یاد همون روز که زدن مادر و پیش روت
از چشم تو میخونم ........... هوایی زهرایی
بری و بعد از سی سال .......... راحت شی از تنهایی
● علی علی یا زهرا . . .
با سبک :
https://t.me/maddahialemane/3101
#حسین_محمدی_فام
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب
تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب
پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندۀ گوشهنشین امشب
شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر میشود آیا برایم اربعین امشب؟
به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
#رضا_ابوذری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#دوبیتی
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه
در این ظلمت بمانید؛ آی مردم!
به خون آغشته شد مهتاب کوفه
*
دل شب سوگباران شد همیشه
و نخلستان، پریشان شد همیشه
چه میگفتی مگر با چاه؟ مولا!
که چشم چاه، گریان شد همیشه
*
فدای دردهای بیدوایت!
فدای گریههای بیصدایت
خدا را میتوان دیدن، علیجان!
در آن گلپینههای دستهایت
#محمدرضا_سهرابینژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_قدر
#شهادت
#غزل
رسیدم از بین نامه هایش، به حرف او با زمامدارش
کسی که بر سفره های رنگین نشسته و اغنیا کنارش
کسی که از حال مستمندان گذشت و رد شد، نه دل پریشان
نه هم قدم با غم ضعیفان نه عابری خسته در گذارش
میان نهج البلاغه خواندن دلم چه آرام و بی صدا ریخت
مگر نه از شیعیان اویم، که نام دارم از اعتبارش؟!
کنار فرزند خود شبانه، به گفتگویم چه عاشقانه
یتیم همسایه ام چه؟ امشب، چه رفته بر حال سوگوارش؟!
خبر ندارم، خبر نداری، خبر ندارد وکیل این قوم
هم او که بر گرده ی ضعیفان نشسته بر تخت تاجدارش
هم او که بر لب مدام ذکر و به جای مُهرش، نشسته پینه
گره به ابرو نشانده بلکه گره نیفتد به کار و بارش
یتیم همسایه صبح تا شب به کوچه دنبال آب و نانش
وکیلِ با رأیِ او معظّم، خوش است با درهم و دلارش
سلام حاجی! خدا نکرده، به اسمتان برنخورده باشد
یتیم همسایه بسته تر شد به دست قاضی طناب دارش
علی برای تو خطبه خواند و به جای تو گوش ما شنیده است
خوشم که نهج البلاغه ما را، گرفته عمریست در مدارش
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem