eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
به پریشانی هر زلف پریشان سوگند به نفس‌های لب خشک بیابان سوگند به تب خاکِ ترک‌خورده‌ی سوزان سوگند به نمک زار  به هر تشنه‌ی باران سوگند صبر دنیا به سر آمد که سرامد آمد چارده بار نوشتند محمد آمد او تجلی ازل بر جبروت است که هست؟ او صراط است و ثبات است و ثبوت است که هست ؟ او سوالی است جوابش که سکوت است که هست ؟ آدم ! او فلسفه‌ی سر هبوط است که هست؟ ما ندانیم که هست آنکه ندانیم که بود باید او خود بنویسد که بخوانیم که بود ناگهان پرده برانداخته است از رویش تا که کس‌را شکند از شکن گیسویش قبله آرام بگیرد به خم ابرویش که هیاهو بکند زمزمه‌ی یا هویش جلوه در جلوه جمال ازلی را دیدند قبل میلاد علی بود علی را دیدند تشنه لب بود زمین حضرت باران را دید خار در خار پُر از خار... گلستان را دید تیره جان بود و جهان بود که جانان را دید پس از آن بود که آدم خودِ انسان را دید رحمت واسعه‌اش روی سر فاطمه است او نفس‌های علی و جگر فاطمه است او فقط بود و فقط بود  مسلمان خودش مومن خویش شد و غرقه‌ی ایمان خودش جلوه‌ای بود دو تا گشت دوچندان خودش دید با چشم خودش عین خودش جان خودش در کمالات خودش نورِ جلی را می‌دید او در آیینه‌ی خود روی علی را می‌دید ای که قبل از همه معمار دو دنیا شده‌ای قبل خود آمده  این گونه معما شده‌ای آدم و یوسف و یعقوب و مسیحا شده‌ای هرچه خوبان همه دارند تو یکجا شده‌ای از ازل تا به ابد جیره خور خان تواند لات و عُزّی و هُبل نیز مسلمان تواند آمدی با نفس عشق پیمبر بشوی تا که تکثیر شوی تا که مکرر بشوی فاطمه فاطمه هِی حیدر و حیدر بشوی تا حسین و حسن و باقر و جعفر بشوی تا رضا و علی و هادی و موسی باشی آمدی تا نفس حضرت زهرا باشی لب تو غرق تمنای حسین و حسن است چشم تو مات تماشای حسین و حسن است خیره بر مادر و بابای حسین و حسن است که فقط سینه تو جای حسین و حسن است کیستی کعبه‌ی ما ای همه  آمال علی ای حسین و حسن و ای سلسله آل علی تو جلو داری و شمشیر خدا پیش تو است چه غمی هست تو را شیر خدا پیش تو است خیبر و بدر و اُحد تیر خدا پیش تو است که علی نعره‌ی تکبیر خدا پیش تو است همه حیرت زده‌ی ضربه‌ی کاری شده‌اند چه خیالیست اگر آن دو فراری شده‌اند نسب ماست که از آل شقایق باشیم و کمی جرعه کش بحر حقایق باشیم این کریمی شما بود که عاشق باشیم قسمت این بود که از لطف تو لایق باشیم تا بگویند به ما قبله‌ی دنیا آمد که علی مژده بده صادق زهرا آمد مذهب ماست به تاسیس اباعبدالله مکتب ماست به تدریس اباعبدالله ما همه مست احادیث اباعبدالله نفس ماست به تقدیس اباعبدالله کُنیه‌ات کُنیه‌ی عشق است همانند حسین ای به قربان دلت ای دل در بند حسین غزه امروز بمان از دل ویران برخیز راه کم مانند ببین، جبهه‌ی جولان برخیز همتی مانده فقط غیرت لبنان برخیز فتح نزدیک شده لطف شهیدان، برخیز مرگ صهیون و یهودا چقدر نزدیک است به تو سوگند که هنگام سحر نزدیک است... @shia_poem
پدرم را خدا بیامرزد... پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود @shia_poem
فهمیدم در اولِ مهرِ امسال شد شعله ور و برای من رفت از حال عمری پدرم سوخت و با کندنِ کوه جان کند برای لقمه ای نانِ حلال!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سنگر ای قدس! ظهور مُنتَظَر نزدیک است خورشید دمیده و سحر نزدیک است در سنگر انتفاضه پا بر جا باش یک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است @shia_poem
شهید هر چند غمی به چشم تو پنهان است در دست تو سنگ و در دلت ایمان است پیروز تویی، قسم به «تین» و «زیتون» پیروزیِ تو، بشارتِ قرآن است @shia_poem
ایران در این میدان جگر دارد برایت این سرکشی ها دردسر دارد برایت خون ابو مهدی و خون حاج قاسم بیش از اتم هامان خطر دارد برایت هرگز نگو در سینه ها آهی نمانده... وقتِ بزن در روست، خونخواهی نمانده... در کاخ شیطانید یا بین تل آویو؟ تا انتقام سخت ما راهی نمانده دارم کفن برتن! نه دشداشه، بترسید از پادگان های پر از لاشه بترسید از انتقام سخت مان آنجا که خوابید... از دست ها که مانده بر ماشه بترسید
دارد مسیح ما میاید دیگر از راه پس خیر میبیند گدا سرتاسر ار راه ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه از شوق لبریز است چشم جاده حتی از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا در صبر عین زینب کبراست اصلا بین کریمان شهره در دنیاست اصلا جان علی موسی الرضای ماست اصلا ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد.. در شوره زار شهر قم گندم بکارد در محملش امنیتی بسیار دارد اندازه یک شهر خدمتکار دارد هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد هم اینکه راهی راحت و هموار دارد اهل محل نه بددهن نه لات هستند تا چند خانه دور و بر سادات هستند چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده بر چادر او جای پا هرگز نخورده سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده امن است راهش بی بروبرگرد اینجا سررا به زیر انداخته هر مرد اینجا دستی سوی معصومه طه نیامد پیش نگاهش خیزران بالا نیامد تا کاخ بالاجبار و با دعوا نیامد پای پیاده یک قدم حتی نیامد هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود در هرشرایط احترام او به جا بود @shia_poem
به دریا رسیدم پس از جستجوها به دریای پهناور آرزوها به دریای محضی که این خاک سوزان گرفته از امواج او آبروها سلام ای که لطف کریمانهٔ تو کشانده دلم را به این سمت و سوها سلام ای که گشته شب بارگاهت به لطف نگاهت شب آرزوها شراب طهور است و تسنیم نور است که در این حرم می‌چکد از سبوها چه شعری چه شوری چه عطری چه نوری به جانم بتابان از این رنگ و بوها هیاهوی اشک است و آه و تبسم مرا غوطه‌ور کن در این های و هوها به مدح تو گفتند و گفتیم اما تو هستی فراتر از این گفتگوها که موسی بن جعفر به وصف تو فرمود: فداها ابوها فداها ابوها به شوق مدینه به اینجا رسیدم به زهرا رسیدم پس از جستجوها @shia_poem
آیینه توحید به قم می‌آید یا خواهر خورشید به قم می‌آید؟ نذر نفحات فاطمی‌اش صلوات با آمدنش عید به قم می‌آید @shia_poem
دارد قلم هوای تو والا تبار را  خواهد بیان کند کمی از اعتبار را  باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را  شاعر بساط کرده چنین نقش یار را ترسیم کرده جای نگاهت بهار را عطر تو میوزد به خزان و بهار قم  گلدسته گنبد و حرمت اعتبار قم  تنها نه من امام زمان بیقرار قم  علامه ها حقیر و تویی شاهکار قم  مستی بده ز یک نگهت میگسار را ای آنکه از وجود تو قلبم جلا گرفت  از یمن مقدمت قم و ایران صفا گرفت  باید که از تو مشهد و هم کربلا گرفت  هر کس به هر روش مددی از شما گرفت روشن کند ز برق نظر شام تار را بانو دخیل دامن پاکت تمام شهر ساییده سر به پای و به خاکت تمام شهر  شد سینه چاکِ سینه ی چاکت تمام شهر  اصلا خراب و مست و هلاکت تمام شهر لبریز کرده ساغر مهرت خمار را اخت الرضا تویی و وفا اصل کارتان تو بیقرارِ یار و جهان بیقرارتان  راهی شدی ز خانه ی خود سوی یارتان  آری کم از عقیله نبود اعتبارتان  تفسیر کرده ای به عمل غمگسار را معصومه ای و دختر موسی بن جعفری  زینب شناس و زینب کبرای دیگری  آهو منم تو ضامن آهوی محشری  از نسل حیدری و رضا را تو خواهری  درمانده ام سیاهه کنم اعتباررا تو آمدی که بهر رضا خواهری کنی با نام فاطمه ز دلم دلبری کنی اینجا حرم زدی که به ما سروری کنی قم را دمشق محترم دیگری کنی زهرا شدی مدینه کنی این دیار را وقتی که هفته ای ز تو نامش کرامت است  وقتی برای ما قدمت عین رحمت است وقتی که خادمت به جنان غرق عزت است  وقتی برای ما همه ایل تو نعمت است باید فدایی ات کنم ایل و تبار را خاکم اگر ندیده بلا از تو و رضاست هر کس که رفته کرببلا از تو و رضاست این لطف و مرحمت ز خدا از تو و رضاست  این اعتبار و عزت ما از تو و رضاست  شاهد گرفته از تو چنین برگ و بار را @shia_poem
از سفر آمده ای خسته ی راهی بانو زنده کن وادیِ مارا به نگاهی بانو ما اسیریم و فقیریم و یتیم ای مهتاب دختر حضرت موسی دل مارا دریاب قم کویر است کویری که تلاطم دارد چادرت را بتکان قصد تیمم دارد @shia_poem