eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
579 عکس
207 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت غیر میلادی دوباره نیست معنایش به نامردان بگو مردان این عالم نمی‌میرند
با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانه‌ی میدان شهید شد بیچاره آن کسی که به پیمان وفا نکرد خوشبخت آنکه بر سر پیمان شهید شد تسبیح و عطر، قمقمه‌ی آب پس کجاست؟ حدست درست، با لب عطشان شهید شد چند اسکناس، پول زیادی نمی‌شود اما کسی نگفت که ارزان شهید شد آن کس که هم کتاب دعا هم تفنگ را با هم به جبهه برد، مسلمان شهید شد بی‌عشق و بی‌حماسه و بی‌شوق و بی‌امید بی‌جنگ و بی‌مبارزه نتوان شهید شد من بی حسین ماندم و بَل هُم أضَل شدم او عاقبت بخیر شد، انسان شهید شد @shia_poem
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به حیدر گفتم چرا همزبان های تو میگویند بفرمایید ((شای ابوعلی)) این ابوعلی کیست؟ گفت: در زبان محلی عرب بخواهد صمیمی بشود پدر را به اسم فرزند صدا میزند..مثل ابوفاطمه - ابومهدی آقا امام حسین هم که پسرهایشان علی نام داشتند در محاوره به او میگویند ابوعلی به دلم شیرین آمد ماند در ذهنم، دم کشید،رنگ گرفت تا ۱۵ سال بعد به حسن آقا تعارف کردم و گفتم یک ملودی بساز که با کلمه ابوعلی شروع بشود ساخت و گفتم و خواند...چه خواندنی.. حاج محمود که وسط شور بچه ها علی کشید خندیدم و گریستم به همان شیرینی شای ۱۵ سال پیش بود همان سالی که با پاسپورت حسین جوادی رفته بودم... #@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 من فقط یکم موهام سوخته همین یکمم کبوده رنگم مگه نه؟ لباسام یه ذره نامرتبه ولی من هنوز قشنگم مگه نه !؟ @safiraneeshgh
تا ابد راستی از نام علی سرمست است. با علی شاه کلید دو جهان در دست است. تا خدا راه به تعداد همه انسان هاست. راه ها بی علی اما همگی بن بست است. @shia_poem
ای شهر جای زخم کمی التیام باش ای روزگار چند صباحی به کام باش جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر روح الامین مراقب دارالسّلام باش ای داد بی طهارت نامحترم خموش پشت در است طاهره با احترام باش این هیزم از کدام جهنم رسیده است ای در نسوز جان علی با دوام باش اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است یا نار بهر فاطمه "برداً سلام" باش ای آهنی که کوره ی هیزم چشیده ای دور از محل بوسه ی خیرالانام باش سیصد مهاجم آمده ای بی دفاع من در فکر دفع کردن این ازدحام باش دیدم که تازیانه به گوش غلاف گفت حالا پی شکنجه ی روح امام باش @shia_poem
از باده‌ی وصل، کامشان شیرین است از خنده‌ی شان بهشت، عطر‌آگین است "سنوار" نشسته در بَرِ  "نصرالله" در دستِ "هنیّه" دستِ "صفی‌الدّین" است #@shia_poem
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت کار هر دلداده را بر عهده‌ی دلبر گذاشت صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین تا به بُن‌بستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت فرش‌ها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت قبر ما با دستمال اشک روشن می شود گریه‌کُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت در قیامت کوچه‌ی سینه‌زنی وا می کنیم این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت ▪️ قاب لبخند نبی افتاد و تکّه‌تکّه شد سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه... زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت @shia_poem
بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد تک تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد بی گمان از برکت این سفره غافل بوده است هرکه رزق خویش را از راه دیگر جمع کرد هرکسی که درهمی را خرج آل الله کرد شک ندارم بعد از آن چندین برابر جمع کرد روضه خوان مادر سادات امام مجتباست گریه کن ها را خودش در روضه ها سرجمع کرد فاطمه یعنی به تنهایی سپاه مرتضی در مقابل نیز شیطان چند لشگر جمع کرد از پرستویی که بین کوچه بر دیوار خورد آخرش یک مشت پر بچه کبوتر جمع کرد با نفس هایش تمام خانه عطراگین که شد لاله هارا فضه از دامان بستر جمع کرد تا نگه دارد برای مرهم بازوی خود اشک چشم همسری را دست همسر جمع کرد درد دل میکرد هرشب که حلالم کن علی سفره ی دل را دگر در روز آخر جمع کرد دست سنگینی که روی گونه ی خورشید خورد در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد @shia_poem
روزی از روزگاران دیرین روزهای خوش و خوب و شیرین کفتری در حرم آشیان داشت شوق پرواز در آسمان داشت لانه‌اش در پناه درختان در امان بود از باد و باران در دل لانه مهر و صفا بود جیک جیک خوش جوجه‌ها بود لانه‌ای گرم و خوش، لانه‌ای سبز سهم هر جوجه‌ای، دانه‌ای سبز هر سحر مادر از لانه می‌رفت در پی آب یا دانه می‌رفت باز می‌آمد از راه هر بار شاخۀ سبز زیتون به منقار ناگهان کرکسی بال وا کرد بر سر لانه چنگال وا کرد سایه‌ای شوم بر لانه افتاد خانۀ جوجه‌ها رفت بر باد بال می‌زد به هر سو کبوتر جوجه‌ها هم به دنبال مادر گاه آوارۀ کوه و صحرا گاه در شهر غمگین و تنها گاه در پشت درهای بسته بال می‌زد هراسان و خسته خسته از جست‌وجوهای بسیار برگ زیتون زردی به منقار آن کبوتر ز یاران ما بود رنگ بال و پرش آشنا بود اینک آن مرغ، غمگین و تنهاست باز آواره در دشت و صحراست آن کبوتر که یار من و توست خسته در انتظار من و توست ما که مرغان دشت بلاییم با غم یکدگر آشناییم ما ز چنگال خونین نترسیم از پر و بال خونین نترسیم بال در بال هم فوج در فوج پر بگیریم مستانه در اوج تا نشانی ز طوفان بپرسیم راه را از شهیدان بپرسیم بال در بال هم پر بگیریم آسمان را سراسر بگیریم تاجی از نور روی سر ما قرص خورشید زیر پر ما تا که آن خانه را پس بگیریم آشیان را ز کرکس بگیریم مثل رگبار باران بباریم خانه را سر به سر گل بکاریم @shia_poem
هرچه خوبی می شناسی جمع در یافاطمه ست تکیه گاهِ ما یقین دارم که تنها فاطمه ست شکر می گویم خدا را که غبارِ این درم.. آبرو و اعتبارِ گریه کُن ها..فاطمه ست رشته های چادرش حبل المتینِ انبیاست ناجی هر عاشقی در روزِ عقبا فاطمه ست مرده را جان می دهد با یک دعای مضطرش در حقیقت الگوی صدها مسیحا فاطمه ست کارِ این بانوی عظما دستگیری از فقیر.. سفره دارِ بینوایان بینِ دنیا فاطمه ست از گنهکارانِ امّت لحظه ای غافل نشد.. این بدان معناست که امیّدِ فردا فاطمه ست مادرِ کلّ ِ امامان.. مادرِ ساداتِ عشق.. مفتخر هستیم چونکه مادرِ ما فاطمه ست فاطمیون.. کلّ ِ دنیا را بهشتی می کنند.. ای بنازم باغِ زیبا و مصّفا فاطمه ست.. حضرت ختمِ رسل مادر خطابش می کند صاحبِ این کلمه ی امّ ابیها فاطمه ست کفو و همتایش علی شیرخدا باشد فقط همسرِ والامقام و نفسِ مولا فاطمه ست @shia_poem
در حمایت از و مظلوم به امیدِ نابودی آمریکا و اسرائیلِ منحوس روزگارم هست مانندِ شبِ تار ای خدا اشک هایم جاری از اندوهِ سرشار ای خدا غیرِ داغ و درد و ویرانی ندارم خاطره سرنوشتم بد رقم خورده ست انگار ای خدا مانده ردّ زخم و خون؛ بر هر وجب از خاکِ من شد تمام ِ پیکرم میدانِ پیکار ای خدا من فلسطینم! همان که خیره کرده کوه را با شجاعت! پایِ این تقدیرِ دشوار ای خدا ذره ای؛ داغِ عزیزان کم نکرد از صبرِ من در وجودم این صلابت را نگهدار ای خدا در کفن بوسیده فرزندانِ خود را بیقرار مادران را دیده ام با آهِ بسیار ای خدا کودکانم را کفن پیچیده ام با دست خود هستی ام جامانده زیرِ تلّ آوار ای خدا زیرِ این آوارها دلدارها گم کرده ام میدهد این غم؛ مرا عمریست آزار ای خدا هر اذان با گریه میگویم کجا رفته؟ کجا؟! جانماز و عطرِ چادرهای گلدار ای خدا من فلسطینم که انواعِ جنایت سالهاست پیش چشمم میشود هر لحظه تکرار ای خدا هست قطعی کارِ نابودیِ صهیونِ یهود گرچه بر نابودیِ من دارد اصرار ای خدا "الَّذينَ أُخْرِجُوا"* میخوانم و مانندِ روز- رونمایی کن از این إعجاز و أسرار ای خدا میشوم آزاد! ایمان دارم و این وعده را ذره ای هرگز نخواهم کرد انکار ای خدا! * الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْکَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ کَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه‌ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‌شود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند خداوند قوی و شکست ناپذیر است» سوره مبارکهٔ حج/آیه۴۰ @shia_poem