#میثم_تمار_علیه_السلام
#رباعی
🔹علی علی گفتن🔹
چون نخل، در ایستادگی، خفتن توست
دل مشتری شیوۀ دُرّ سفتن توست
هر چند رطبهای تو شیرین باشد
شیرینتر از آن علی علی گفتن توست
::
آیینهاش از غبارها تار نبود
بر لوح دلش به غیر دلدار نبود
بر دار زبان او بریدند ولی
از گفتن عشق دست بردار نبود
#میثم_مؤمنینژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#اول_مجلسی
#غزل
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسه ی ما اعتنا نکرد...
تنها امید ظرفِ غذای گدا..،حسین
حُبِّ تو ترس معصیتم را زیاد کرد
ای مظهر تجلّیِ خوف و رجا حسین
هرکس مسیر عاشقیاش را سوا نکرد
فردای حشر می کند او را سوا حسین
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
"آدم" برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقت همه ی انبیا حسین
دَمنوش روضه ات دمِ عیسی بن مریم است
هر چایخانه ات شده دارُالشَفا حسین
در کشتی نجات..،"رقیّه" است ناخدا
ما را همین سه ساله رسانده است تا حسین
ذکر تو را به روی لبم مادرت گُذاشت
سرمایه ی مُحبَّت زهراست "یا حسین"
هرگاه بی قرار حریم تو می شویم
باید پناه بُرد به صحنِ رضا..،حسین
دلشوره ی زیارت تو می کُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا حسین
▪️
▪️
مقتل نوشته است نفس می زدی هنوز
وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین
جسمت به راحتی نشود جمع و جور..،آه
آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#روز_مباهله
#مثنوی
راهبان آمده بودند ، که جولان بدهند
اهل تثلیث به ابلیس سر و جان بدهند
گره ِ کار ، به پرداختن ِ جزیه نبود...
کارشان جز به علم کردن ِ حاشیه نبود
طرفی خیر زده خیمه ، در آن سو ، همه شر
شده حق ناحق و ، ناحق شده حق ، سرتاسر
کعبه با پای خودش ، بین مصاف آمده بود
حِجر پشت سر کعبه ، به مَـطاف آمد بود
از دل شرجی نجران ، شده وا پای صلیب
از مدینه گل احساس ، گل سیب ، حبیب
آسمان روی زمین است چهماهی به به
ارتش پنج تن آری ، چه سپاهی به به
تازه زهرا نکشید آه ، که ناقوس افتاد
صومعه خورد ترک ، دِیر به کابوس افتاد
سایه در سایه پر از هیمنه ی خورشیدند
قُل تعالَوا... که شنیدند ، به خود لرزیدند
زَهره بود از جگر ِ خسته ی اُسقف می ریخت
ترس در چشم ِ زبان بسته ی اسقف می ریخت
ماه در محضر خورشید ، نمایان شده بود
همه ذرات به آن سمت ، شتابان شده بود
کارزاری شده ، شمشیر در آن ، کاری نیست
خونوخونریزی و کشتار ، در آن جاری نیست
نور ِ زهرا ، نزند تا که بر آنان ، آذر ...
به سر ِ فاطمه انداخت عبا ، پیغمبر
هیچکس هم که نبود اَبروی حیدر ، بسبود
چادر خاکی ِ صدیقـه ی اطـهر ، بس بود
دست انداخت پیمبر ، به سر ِ بازوی مرد
جان خود ، در کف اخلاص به میدان آورد _
بار چندم ، به همه گفت علی ، انفسنـٰاست
مشعرست این ، عرفاتست علی سعیوصفاست
همه دیدند که حق در نفس ِ پنج تن است ...
که نبی هستوعلی هستوحسینوحسن است
جار زد جار ، در اَنظار ، نگار آوردم
پنج تا باغـچه لبریز ِ بهار ، آوردم
آنچه گفتیم شنیدید و ، همین جا دیدید ...
چشـم ها باز ، نگوییـد نمی فهمیدید ...
سَـأل َ سائِـل ِ قرآن ، که شنیدید همه ...
سنگ ، آن واقعه ، آن مرد که دیدید همه
آمده بود که جهل عرضه ی اندام کند ...
فصل رسوایی ِ خود بر همه اعلام کند
ای مگس عرصهی سیمرغ؟!... چه می پنداری؟
عـِرض خود می بری و زحمت ما می داری
ابر و باد و مه و خورشید ، تمام ملکوت ...
آیه ی « نَصر من اللّه » نشسته به قنوت
ابر و باد و مه خورشید ، همه لشکر اوست
آفرینش همه در ، دایره ی حیدر اوست
باغ ِ سیبند ، گلابند و یا زیتونند ... ؟!
کیستند این همه معصوم ؟ حواریونند ؟
واژه در واژه بدانید ، کلامم جلی است
که علی هست محمد ، که محمد علی است
کوچه پس کوچهی یثرب همه پر مِه شدهبود
همه جا مست از احساس گل بِـه شده بود
حرف کوتاه کنم ، قَـل َّ وَ دَل َّ به کلام ...
حق به حقدار رسید ، آخر این قصه تمام
#روح_الله_قناعتیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#روز_مباهله
#غزل
بسم ربّ النّور، ربّ مؤمنون و هل أتی
میرسند از راه با خورشید؛ آیاتِ خدا
ابرها بالا سرِ آنها شبیه سایه بان
خاکِ نجران ميشود زیر قدم هاشان طلا
صف کشیدند و میانِ راه؛ بوسه ميزنند
بر قد و بالایِ پیغمبر(ص) تمام ِ أنبيا
رزقِ عالم میشود تأمین زمانی که علی(ع)
خاک را با دستهایش می تکانَد از عبا
پیشِ پایِ حضرتِ زهرا(س) ملائک ریخته
در مسیرِ چادرش روئیده یاس و لاله ها
از عقیقِ کوچکِ دستِ حسن(ع) در هر قدم
میرسد پیوسته نانِ تازه دستِ بینوا
ای فدایِ لحظه لحظه کودکی هایِ حسین(ع)
زیرِ پایِ کوچکش گستره شد أرض و سما
آمدند و آمده جبرییل استقبالشان
گفت حق؛ تا به قیامت هست با آلِ کسا(ع)
رفعِ نفرین کرد و از حضّار، رفعِ شبهه کرد
اینچنین شد از تمام عالمی رفعِ بلا
رونمایی کرد از آیاتِ تطهیرِ ازل
قوم عیسی را خدا با پنج تن کرد آشنا!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
ای روح کرم که مظهر احسانی
«آنی» که اشاره کرد «حافظ» آنی
خورشیدی و ذرّه پروری آیینت
آیینهٔ «هَل اَتی عَلَی الاِنسانی»
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#اول_مجلسی
#غزل
بیا و حال مرا روبراه کن ارباب
به دست خالی من هم نگاه کن ارباب
شکسته بال تر از من در این حوالی نیست
نگاهِ ویژه بر این روسیاه کن ارباب
گناه دارم و آواره ام! بیا فکری
به حالِ نوکرِ بی سرپناه کن ارباب
بگیر دست مرا و همیشه هیئت را
برای خستگی ام تکیه گاه کن ارباب
مرا به ماه محرم دوباره راه بده
تمام ماه مرا غرقِ آه کن ارباب
بیا و تا که پُر از اشک روضه ات بشود
دو چشمهای مرا بی گناه کن ارباب
به جز برای تو مردن برای من ننویس
مرا شهید کن و دلبخواه کن ارباب
قبول کن که بمیرم برای حنجر تو
مرا فدای غم ِ قتلگاه کن ارباب!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اشعار_محرم
#غزل
با همین بار گناهانی که حالم را گرفت
باز دیدم دست من را مادرش زهرا گرفت
سجده بر تربت، همیشه آبرویم داده است
پیش این و آن، سر من را حسین بالا گرفت
من نمیدانم چه شد فوراً شفیعم شد حسین!؟
من نفهمیدم چگونه از خدا امضا گرفت
کم نباید خواست از آنکس که ارباب همه است
قطره باید بود، اما دامن دریا گرفت
رزق ما را مثل زائرها، خودش تقسیم کرد
در حسینیه برای نوکرانش جا گرفت
یک سماور جوش خورد و صد رفاقت جوش خورد
کار ما سینه زنان دور همین آقا گرفت
گریه بین روضه بر هر درد بی درمان دواست
مستی میخانه اش در خانه ها هم پا گرفت
بندگی، طیّ طریقت در مسیر کربلاست
زندگی زیر همین پرچم فقط معنا گرفت
آنقدر آقاست که در قبر، مهمان همه است
آنقدر آقاست، ما را از دل دنیا گرفت
صورت من را بچرخان سوی باب القبله اش
چون برات جنتّش را باید از آنجا گرفت
کاش روی نیزه ها می ماند و سنگش می زدند
آن سر صد پاره بین تشت زر ماءوا گرفت
چوب بر روی دهان قاری قرآن زدند
دخترش دید و شبانه بوسه از بابا گرفت
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#غزل
سبو غیر کوثر ندارد حسین
از این گریه بهتر ندارد حسین
خجالت نکش منتّش را بکش
شکایت ز نوکر ندارد حسین
عزایش عزای عظیم خداست
غمش حداکثر ندارد حسین
مرا تا نبرده حرم، اربعین
قدم از قدم برندارد حسین
طریق الحسین بر کسی بسته نیست
حسینیه اش در ندارد حسین
حسن سفره دار نجف کربلاست
که این سفره، آخر ندارد حسین
سپرده به عباسِ خود، کار را
که کاری به محشر ندارد حسین
صدایم زده از سرِ نیزه با
صدایی که جوهر ندارد حسین
فقط روبروی ضریحش خوشم
ضریحش برابر ندارد حسین
علی اکبرش شبه پیغمبر است
چو او شبه حیدر ندارد حسین
تنش را به روی عبا جمع کرد
جز این چاره دیگر ندارد حسین
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#غزل
مسلمت دارد به روی دار، خیلی حرفها
کار من را کرده اینجا زار، خیلی حرفها
دست من بسته، لب من زخم و چشمم تار شد
کُشت من را موقع افطار، خیلی حرفها
مادرت زهرا...علی... آتش... نه آقاجان ببخش
جا ندارد که شود تکرار، خیلی حرفها
کوفیان پای سر تو نرخ تعیین کرده اند
پخش شد در کوچه و بازار، خیلی حرفها
با سه شعبه حرمله آید به جنگ اصغرت
گشته آقا گفتنش دشوار، خیلی حرفها
می خورد زینب زمین در کوچه های تنگ شهر
می زند با من در و دیوار، خیلی حرفها
دخترت اینجا غریبی می کند دق می کند
دخترت را می دهد آزار، خیلی حرفها
حرف معجر، گوشواره، پوشیه، خلخال شد
از تو پنهان مانده است انگار، خیلی حرفها
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#مربع_ترکیب
زینبم! جلوهء ذات تو حسین
متحیّر ز صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملات تو حسین
سفره دار حَرَمت خواهر توست
بیقرار کرمت خواهر توست
ما دو تا گریه کنان حسنیم
مثل یک روح، میان دو تنیم
پیش هم درصدد سوختنیم
تا به کی حرف دو پهلو بزنیم
جان من، جان خودت، جان حسن
جان مادر، دل من را نشکن
آمدم پیش تو بهتر بشوم
جرعه ای مِی بده کوثر بشوم
مثل زهرای تو حیدر بشوم
با پسرهام دو لشکر بشوم
خواهشاً نهی موکد نکنی
دست خالی مرا رد نکنی
جان زهرا پُرم از خونجگری
مُردم از دلهُره و بی خبری
کاشکی دو پسرم را بخری
این دو را هم پی قاسم ببری
من به تنها شدنت حساسم
به خدا شیرتر از عباسم
سوختم! پیش تو پرپر نزدم
دم ز داغ علی اکبر نزدم
حرفی از پهلوی مادر نزدم
رو به تو موقع دیگر نزدم
بین این رفتن و ماندن چکنم؟!
تو که غصه بخوری، من چکنم؟!
نفسی نیست که راحت بکشم
بنشین! نالهء حسرت بکشم
خاک پای تو به صورت بکشم
تا به کی از تو خجالت بکشم
گر که تیرم نخورد سوی هدف
می کشانم گله ام را به نجف
بفدای سر اصغر سرشان
بفدایت خودشان مادرشان
من گذشتم ز تن و پیکرشان
نذر این حنجر تو حنجرشان
تو فقط گوشهء گودال نیفت
باسپاهی سر جنجال نیفت
تو فقط نیزه، هماهنگ نخور
آب را با لب خونرنگ نخور
زیر پا از همه جا سنگ نخور
چکمه با پیرهن تنگ نخور
خواهرت هست، فقط آه نکش
وسط سینهء خود، راه نکش
کاش با شمر، برابر نشوی
کشتهء ضربهء خنجر نشوی
پیش چشم همه بی سر نشوی
غصه دار من و معجر نشوی
کاش بر پاره حصیری نروی
روی نیزه به اسیری نروی
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#اول_مجلسی
#غزل
آقا سلام از چه نگاهت پراز غم اســت
برشانه های زخمی تان کوه ماتم است
چشمان مهربان شما غرق غم شده
امشب که سومین شب ماه محرم است
یک عمرخوانده ام ز شما جمعه عصرها
اما جوابهای شما گنگ و مبهم اسـت
آقا بریده ام، نفسم بند آمده
آب و هوای شهر، بدون شما سم است
یک عده روسیاه نشستند منتظر
درهیئتی که سردر آن چند پرچم است
مولا نیامدید و دلم شور میزند
دلواپسم! اتاق دلم سرد و درهم است
امشب گریز روضه مان میخورد به آن
بانوی داغدار که قدّش کمی خم است
انگارمرجع دل پُر دردتان شده
آن نیزه ای که با سر بابا معمم است
امشب به عرش میرسد از خاکهای شام
بانوی عاشقی که مسیحای مریم است
حوری قدکمان چه خبر بود کربلا؟
خانم بگو که گوش شنیدن فراهم است
سیلی زدند فاطمه را...خب شما چطور؟
سوی نگاه گرم شما پس چرا کم است؟
اصلاً قرارمان سر بن بسـت عاطفه
جایی که تازیانه به دختر مقدم است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#اول_مجلسی
#غزل
باور نمی کردم که پرچم را ببینم
امسال هم ماه محرم را ببینم
چه نوکرانی بی صدا رفتند امسال
من مانده ام ایام ماتم را ببینم
اهل القری آقای مارا دفن کردند
می خواستی با چشمم این غم را ببینم
قربان یک شب روضه ات دارو ندارم
پرپر زدم جان تو این دم را ببینم
خرج تمام روضه ها با مادر توست
زحمت کشیده فیض اعظم را ببینم
ای کاش چشمم وا شود بالای مجلس
یک مادری باقامت خم را ببینم
همراه مادر آمده از عرش حیدر
بااو رسول الله خاتم را ببینم
موسی عصا در دست دربان حریمت
آن سوی در عیسی بن مریم را ببینم
ذکری که عالم را تکان داده حسین است
من ایستادم شور عالم را ببینم
والله چای روضه مرده زنده کرده
اینجا فقط درمان دردم را ببینم
از خیمه تا گودال زینب داد می زد
سخت است زیر پا امامم را ببینم
فریاد زد مادر گمان می کردی یک روز
جای حسین این جسم درهم را ببینم
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem