#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح
#غزل
بلند مرتبه بود و بلند بالا بود
امامزاده ی آقا چقدر آقا بود
کدام واژه تواناست وصف دریا را
که آنچه بود به اکبر شبیه ، دریا بود
پیمبر است ؟ نه. آیا امام ؟نه ، هردو
که نیم حیدر و یک نیمه نیز طاها بود
همیشه بر سر دیدار او جدل می شد
برای دیدن رویش همیشه غوغا بود
علیّ اکبر لیلاست این ، که مجنون هم
برای دیدن او در صف تماشا بود
علیّ اکبر زهراست این که یوسف هم
به عشق نوکریش خسته از زلیخا بود
برای بردن نامش وضو بگیر ای شعر
قلم بایست که وصفش نه حدّ املا بود
برای گفتن أن علی ولی الله
بگو کدام مؤذّن چنین توانا بود
عصای دست حسین است این پسر اما
شکسته دیدمش آنجا که عشق تنها بود
کدام گرگ ؟ چگونه درید یوسف را ؟
که تکّه تکّه ی او در تمام صحرا بود
حسین بود و عبایی پُر از علی اکبر
حسین بود و عصایی که إرباً إربا بود
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
پایین قدمهای حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
خورشیدی و میان قمرها نشاندنت
مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت
نامِ تو میبرم جگرم داغ میشود
تو آتشی به روی جگرها نشاندنت
جانِ حسین جانِ علی جانِ مصطفی
تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت
حک کردهاند نام تو را فاتحانِ رزم
حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت
هرجا که رد شدی همهاش سجدهگاه شد
هرجا که آمدی رویِ سرها نشاندنت
ای چشم روشنیِ علی چشمِ فاطمه
تو نوری و میانِ نظرها نشاندنت
گفتند یاعلی و خدا جان درست کرد
بین نجف برای تو ایوان درست کرد
لبخند زن که رو به تو دنیا بایستد
خورشید آید و به تماشا بایستد
موجی به گیسوان سیاهت بده که باز...
...ساحل به خاک اُفتد و دریا بایستد
از چشمهای مادرت اینقدر جان مَبر
کم مانده قلبِ حضرتِ لیلا بایستد
چیزی که نیست عالم اگر سجدهات کند
وقتی به احترام تو بابا بایستد
جبریل هم به اشتباه بیافتد که این نبی است؟
اکبر اگر برابرِ زهرا بایستد
هرکس رسید و پیش تو پایینِ پا نشست
روز قیامت از همه بالا بایستد
دردت به جانِ ما به فدای جوانیات
باید سرود از تو و میدان تکانیات
اول رسید در وسطِ کار و زار و بعد
دوم کشید از کمرش ذوالفقار و بعد
سوم مقابلش ملکالموت هم نماند
او اکبر است و نیست جز این انتظار و بعد
رَم کرده بود لشکر و میرفت هرطرف
چهارم گذشت و هر دو نفر شد چهار و بعد
جبریل غرقِ بُهت صدا میزند علی
شیر آمده است تا بزند بر شکار و بعد
پنجم عجیب نیست اگر میگُریختند
خورشید هم نبود میانِ مدار و بعد
وقتی نشست آخرِ سر گرد و خاکها
دیدند اکبر است و هزاران مزار و بعد...
انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده
آری علی به شکل علیاکبر آمده
ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر
از هرچه گفتهام به پیمبر شبیهتر
ای شیوهی کریمیِ تو مجتبی سرشت
ای برکتت به حضرت کوثر شبیهتر
اللهاکبر از رجزَت بینِ ضربهها
ای ضربهات به ضربهی حیدر شبیهتر
با دستمال زردِ نبردِ علی تویی
از هرکسی به خواجهی قنبر شبیهتر
هم لطف تو قیامت کبرای فاطمه
هم جنگِ تو به صحنهی محشر شبیهتر
طوری به روی دست تکاندی سپاه را
باشد به کندن درِ خیبر شبیهتر
مَرحَب میان قبر کشد مرحبا علی
باید کشید یکصد و ده بار یاعلی
با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفتهای
با دست باز دست گدایان گرفتهای
بینِ مدینه خانهی تو خانهی همه است
این شیوه از امامِ کریمان گرفتهای
آرامش پدر به مدینه گمان کنم
هرشب سر حسین به دامان گرفتهای
وقت اذان ملاحظه کن حالِ عمه را
این خیمه را تو با لبِ عطشان گرفتهای
خیلی برای قدِ تو زحمت کشید ؛ حیف
اکبر چقدر از پدرت جان گرفتهای
دیدم زبان به روی زبانش گذاشتی
دیدم که آب از لب سوزان گرفتهای
لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی
آمد دلت که پیش پدر دست و پا زدی...؟
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
روشنی بخش ِ دلِ آل کسا آمده است
به تمنّایِ علی(ع) خیل گدا آمده است
گفته تبریک و پیِ نان و نوا آمده است
نوهٔ فاطمه(س) و شیر خدا آمده است
رنگ و رخساره ای از حضرتِ حیدر دارد
علی اکبر(ع) لقبِ شبه پیمبر(ص) دارد
داده شد جرعه ای از باده به أمّ لیلا(س)
بادهٔ کامل و آماده به أمّ لیلا(س)
قرعهٔ مادری افتاده به أمّ لیلا(س)
چه دل-آرا پسری داده به أمّ لیلا(س)
کعبه را گل زده و بازگشایی کرده
آن خدایی که علی بن حسین(ع) آورده
صوتِ زیبایِ اذان؛ دور و برَش میگردد
قبله حیران شده و دورِ سرش میگردد
دورِ لبخندِ ملیحِ پدرش میگردد
پدرش هم که به دورِ پسرش میگردد
دلِ عاشق شده! با نغمهٔ دلخواه بگو
أشهدُ أنّ علیا ولی الله بگو
در اصالت علوی، خَلقاً و خُلقاً نبوی
در سخاوت حسنی، صاحبِ گفتارِ قوی
شده شهزاده ای از طایفهٔ مرتضوی
هست با سیدِ سجّاده نشینان؛ أخَوی
وقتِ جاری شدنِ چشمهٔ احساس رسید
قامتش تا که به سرشانهٔ عباس(ع) رسید
درس ِ آزادگی و لطف و کرَم را آموخت
راهِ ویرانیِ بنیانِ ستم را آموخت
سبکِ جنگیدنِ در اوجِ جنم را آموخت
از عمو؛ پیر شدن پایِ علَم را آموخت
یاعلی(ع) گفته و شمشیر گرفتند به دست
عمه زینب(س) به تماشایِ دو آیینه نشست
خوش عمل کرد به قولِ ازلی روز دهم
بود، دور و برِ ناموسِ علی(ع) روز دهم
در جواب پدرش گفت: بلی... روز دهم
ماند، بی چون و چرا پایِ "ولی" روز دهم
بسکه از هر چه به جز؛ عشقِ پدر دست کشید
رزقِ پرواز رقم خورد و به شهزاده رسید
*
رفت از خیمه و با آه نمیرفت ایکاش
با لبِ تشنه و جانکاه نمیرفت ایکاش
طرفِ لشکرِ بدخواه نمیرفت ایکاش
پیش چشمانِ پدر راه نمیرفت ایکاش
دوره کردند و همین خورد زمین؛ جانِ حسین(ع)
حلقه زد اشک، سراسیمه به چشمانِ حسین(ع)
نفس ِ تازه-جوانش نفسی-دائم بود
غرقِ خون در وسطِ هلهلهٔ ظالم بود
چند مردِ قدَر و تازه-نفس لازم بود
بُردنش کارِ جوانانِ بنی هاشم بود
شد سراپایِ تنش یکسره إرباً إربا
جمع شد عشقِ حسین بن علی(ع) بینِ عبا!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
قصد کردم رود مِی جاری کنم
از دلم آواربرداری کنم
بعد با انگور معماری کنم
جای آنکه کار تکراری کنم
با توسل کارهایی نو کنم
چندرکعت سجده سمت تو کنم
گرچه ابروی تو محرابی کج است
این مسیر کج به ایمان مُنتَج است
دور تو گردیدنِ ما صد حج است
این عبارت صورتش چون مخرج است
نفس تو نفس نفیس حیدر است
خَلق و خُلق و منطقت پیغمبر است
مُرغِ غم از ساحلِ دریات رفت
با گُلات هوش از سر باغات رفت
آینه ، قربانِ سر تا پات رفت
تا که خندیدی دل بابات رفت
نور را منشور ، طِیفی می کند
با تو اربابم چه کیفی می کند
مَسلَکت ، آدابِ یک فرهیخته!
صوت تو شب را به تب آمیخته
پای محرابت مُوذن ریخته
از اذانت صد بلال آویخته
بارِ رودِ اَشهَدَت را ، جو کشید
یاعلی گفتی و عالم هو کشید
نام حیدر قاب قرآنت علی
ما عجمهائیم سلمانت ، علی
در نجف خوردیم از نانت علی
فاطمهوار است احسانت..، علی
قنبر خوان سِترگت بوده ایم
نوکرِ مادربزرگت بوده ایم
ما گداها عشق را فهمیده ایم
هر زمان خندیده ای..، خندیده ایم
وصف جودت را فقط نشنیده ایم
دودِ بامِ خانه ات را دیده ایم
بانی رزق گدایانی..، خودت
در کَرَم یکپا حسنجانی خودت
در طلوعت گریه ی شب را ببین
ماه! دورت رقص کوکب را ببین
رد شدی از کوچهها..،تب را ببین
با تو ذوقِ عمهزینب را ببین
عمه تشویشش به ظاهر جمع شد
از رکاب خویش خاطرجمع شد
با تو خواهر سرفرازی می کند
حس امنِ بی نیازی می کند
گیسوانت را چه نازی می کند!
روی دستت تاببازی می کند
سهم لب هایش به جز لبخند نیست
این سهساله روی پایش بند نیست
نیزه را تا اختیارش می کنی
دشمنت را تار و مارش می کنی
تیغ خود را ذوالفقارش می کنی
هر کسی آمد ، شکارش می کنی
رزم حیدروارِ تو بیداد کرد
ساقی اهل حرم را شاد کرد
آب را آتش زده لب های تو
خیمه راه افتاد..، پشت پای تو
آه از اندوهِ جانفرسای تو
مُرد وقت رفتنت..، بابای تو
وای اگر پیمانه خون در خُم کند
اسب تو راه حرم را گم کند
کوچه وا کردند...، زهرایت کنند
خون به قلب ام لیلایت کنند
قطرهقطره ، قدرِ دریایت کنند
تکّهتکه ، ارباًاربایت کنند
آه! بابا دیگر آن بابا نشد
چند عضوی از تنت پیدا نشد
#سید_پوریا_هاشمی
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
شاه امروز آفریده شاهکار دیگری
احتیاجی نیست بعد از این به یار دیگری
لشکر ارباب میگیرد وقار دیگری
مرتضی باید بسازد ذوالفقار دیگری
بیشتر امشب شب خوشحالی سقا شده
چون که حالا یک نفر مثل خودش پیدا شده
او برای زینب کبری رکاب آورده است
عمه زینب هم برای او نقاب آورده است
هدیه ای را هم برایش بوتراب آورده است
مرکبی در شان پیغمبر....عقاب آورده است
نیست جایی خوش قدو بالاتر از این آینه
ام لیلا تکیه زد بر جایگاه آمنه
از فراز خانه اش نور کرامت می گذشت
قدر او که هیچ قدش از قیامت می گذشت
غرق در ذات خدا بود از علامت می گذشت
بود در شانش ولیکن از امامت می گذشت
شیر دارد بی امان با شیر بازی می کند
تا که اکبر با عمو شمشیر بازی می کند
پهن کرد از دست خود بر خواهرش سجاده ای
بعد پیغمبر به او دل داده هر دل داده ای
ای فقیران سفره دارد ، سفرۀ آماده ای
اوست آقا زاده ام آن هم چه آقا زاده ای
در مقام او جهانی بانگِ یا هو می زند
وقت مدحش ناصرالدین شاه زانو می زند
وقت معراجش رسول و وقت خیبر مرتضی
بین خانه چون پیمبر ؛ بین لشکر مرتضی
سر ، رسول الله هست و هست پیکر مرتضی
نیمی از پیکر نبی و نیم دیگر مرتضی
دست هایش چون که بر هم سخت محکم می شود
باز هم عید غدیر خم مجسم می شود
مثل مادر آسمان ها را تماشا میکند
آسمان در گیسویش خورشید پیدا می کند
کیست این آقا که ما را نیز آقا می کند
خواهر کوچکترش هم کار زهرا می کند
صاحب بالاترین عنوان و منصب می شود
شانه ی او تکیه گاه عمه زینب می شود
کعبه از شش گوشۀ ارباب کم می آورد
نام او افلاک را زیر قدم می آورد
صحبت از شش گوشه شد ؛حرفی که غم می آورد
باز هم دارد مرا سمت حرم می آورد
هرچه باداباد من این روزها لیلایی ام
هرکه جایی را پسندد من که پایین پایی ام
مرهمی بعد از تو بر داغ پدر پیدا نشد
خواست برخیزد حسین بن علی از جا نشد
خواست جسمت را بگیرد در بغل اما نشد
آخرش هم پیکر تو در عبایش جا نشد
داد زد بابای پیرت ، آه زینب ، اکبرم ...
ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم
#مجید_تال
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
گيسو به باد مى دهى و دلبرى على
پا در ركاب مى كنى و حيدرى على
ابرو نهان كن از نظر خيره حسود
آئينه دارِ صورت پيغمبرى على
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
آلله گوزللرین گوزلی خلق ائدیب سنی
غیرتلی و حیالی ولی خلق ائدیب سنی
لیلا بالاسی مدحیوه آیا نه عرض ائدیم
همتایِ مصطفی و علی خلق ائدیب سنی
#مهدی_صفری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح
اى ورق روى تو عنوان حُسن
خال و خطت نقشه ى ايوان حسن
نسل جوان را به جهان رهبرى
جلوه ى توحيد على اكبرى
ريخته از شر م رخت در شفق
گل به گلستان عرق از هر ورق
گر چه خداوند وجود و عدم
خلق نكرده دو نفر مثل هم
ليك چو رخسار تو را آفريد
نقش تو را شكل محمد كشيد
چشم تو بيناى همه ماسوا
گوش تو گنجينه ى صوت خدا
روى تو از آب بقا صاف تر
وز دل عشاق تو شفاف تر
صبح تو از شام ابد دلرباست
شام تو تا صبح ازل جان فزاست
هر كه هواى رخ احمد كند
در تو تماشاى محمد كند
باد نقابت چو به بالا زند
فاطمه لبخند به ليلا زند
منطق شيواى جهانگير تو
در لبه ى تيغه ى شمشير تو
بسكه خدا خوب تو را ساخته
خصم تو در مدح تو پرداخته
دشمن سرسخت شما انجمن
بود معاويه كه گفت اين سخن
تاج خلافت كه ز پيغمبر است
ساخته بر فرق على اكبر است
هر چه سخن گشت برازنده تر
مانده به مدح تو سر افكنده تر
حق سخن گشت به مدحت ادا
از لب جانبخش شه كربلا
گفت تويى اى پسر باوفا
اشبه مردم به رسول خدا
قبر تو شد اى همه را نور عين
جلوه ى شش گوشه ى قبر حسين
جان تو و جان حسين بُد يكى
قبر تو و قبر حسين شد يكى
اى ز تمام شهدا خوب تر
پيش حسين از همه محبوب تر
بين جوانان بنى هاشمى
جانى و جانان بنى هاشمى
بسكه بُدت شور شهادت به سر
كشته شدى از همگى زودتر
خون سرت تا به جبينت چكيد
موى سياه پدرت شد سپيد
خواست شود موى سپيدش خضاب
روى به روى تو نهاد آن جناب
روى تو و روى پدر رنگ شد
عاشق و معشوق هم آهنگ شد
چهره به رخسار منيرت گذاشت
تا دلش آرام نشد برنداشت
زينب مظلومه به حفظ امام
صيحه زنان گشت برون از خيام
تا كه نبازد پدرت جان پاك
ناله كشيد از جگر چاك چاك
گفت كه اى تازه جوانم على
ميوه ى دل، قوت جانم على
ميثم اگر وصف تو را میسرود
جز تو و الهام تو در او نبود
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
آیت اللّهیست در نـوع خـودش اِبـن الـحسین
وَصف یک خط از رُخش هفتاد مِنبر میشود
#مهدی_مقیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
چون الف در مد بسم الله پنهان می شود
گر برابر سرو را با قد رعنایش کنند
#صائب_تبریزی
#بالابلند_خانه_لیلا_تویی_علی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
ظهور کردو تجلی نام مولا شد
علیِ اولِّ ، دوم عزیز زهرا شد
ز خلقت نبوی اش چنان به جلوه نشست
که پیش پای قدومش حسین هم پا شد
نه اینکه آمده تا جلوه ی ولی باشد
نبی به جلوه درامد علی که پیدا شد
((حسینُ و منی انا من حسینِ)) پیغمبر
نظاره کن که چه زیبا دوباره معنا شد
قمر به طایفه ی هاشمی اباالفضل است
به انعکاس قمر از کرم چو دریا شد
چنان به وقت اذان عارفانه از او گفت
حسین گفت که ممسوس ذات اعلی شد
ز قدرت حسنی درس رزم طوری برد
میان معرکه گویا حسن هویدا شد
نجف به یاد قتالش علی علی گفتم
به کربلا که رسیدم ز گریه غوغا شد
علی که جمع همه پنج تن به یک جا بود
ز صدر زین به زمین آمدو مجزا شد
قدی که سایه ی اهل حرم به میدان بود
فقطعوه ُ بسیّوف اربا اربا شد
#محمد_جواد_مطیع_ها
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem