May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
یامقلب القلوب والابصار
یامدبر اللیل والنهار
یامحول الحول والاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
با آرزوی بهترین ها پیشاپیش فرا رسیدن عید باستانی نوروز را به همه دوستان و ارادتمندان خاندان آل الله تبریک عرض می کنیم و سالی سراسر عبودیت و بندگی را در ظل توجهات حضرت بقیه الله الاعظم برای شما آرزومندیم.
ارادتمندان شما
خادمین کانال #شعر_شیعه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#ام_المومنین_سلام_الله_علیها
#غزل
همسنگر و همراه و همسر بود آن بانو
از هر چه همسر بود هم،سر بود آن بانو
آرامش قلب جهان پیغمبر است اما
آرامش قلب پیمبر بود آن بانو
وقت مصاف غصهها با جان پیغمبر
یک پشتوانه مثل لشگر بود آن بانو
هنگام یاری کردن اسلام ، اموالش
هم سنگ با شمشیر حیدر بود آن بانو
آن زن که جز او هیچ ام المومنینی نیست
چون دامنش معصوم پرور بود؛ آن بانو!
آن جا که حاتم آب را هم بخل میورزید
جودش به عالم سایه گستر بود آن بانو
میسوخت کم کم جان پیغمبر شبیه شمع
آن روزها که بین بستر بود آن بانو
آن زن که بعد از رفتنش چشمان پیغمبر
وقت به یاد آوردنش تر بود؛ آن بانو...
#میثم_کاوسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
نشستهاند فقیران که نونوار شوند
به حالشان نظری کن که برقرار شوند
گرفتهای به بغل هر که را پشیمان شد
خودت اجازه ندادی که شرمسار شوند
من از شلوغی روز حساب میترسم
گناههام مبادا که آشکار شوند
اگر تو روی خوش از بندهها بگردانی
بدون شک همه بدبخت روزگار شوند
عذاب اگر برسد بر سر گنهکاران
نمیرسند که آماده فرار شوند
حریف سرکشی نفس خود نخواهم شد
تمام لشکر ابلیس هم مهار شوند
گناهکارتر از من میان مردم نیست
مرا ببخش بقیه امیدوار شوند
اگر حلاوت عفو تو را کمی بچشند
بعید نیست ملائک گناهکار شوند
دعا کنیم برای زنان بدکاره
به آبروی خدیجه درست کار شوند
میآید آن شب عیدی که دشمنان علی
مقابل همه عالم ذلیل و خوار شوند
هزار شکر شدم مبتلای عشق حسین
خدا کند همه مانند من دچار شوند
به سوی عفو رود کشتی نجات حسین
خبر دهید گنهکارها سوار شوند
رباب! غصه نخور کودکت چنان بشود
همه دخیل به این طفل شیرخوار شوند
#آرش_براری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
شب و فضای حرم هرچه خواستم دارد
فقط حضورِ تو را ای بهار کم دارد
کجا رسد به تو مکتوب گریه آلودم
که باد هم نبرد کاغذی که نم دارد*
مرا به بزمِ مناجات خویش مهمان کن
که با صدای تو لطفیدگر حرم دارد
تویی تو ماهِمبارک که هر سحر رویت
هزار فیض بر این ماه محترم دارد
غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی*
نگاه کن که به دلی که هزار غم دارد
فقط میان قنوتی به یاد ماهم باش
خدا به دست تو الطافِ دم به دم دارد
سیاه نامهی مارا خدا به کس ندهی
بده به آنکه فقط چشم او کرم دارد
مرا هزار امید است و هر هزار تویی*
اگرچه راهِ وصالِ تو پیچ و خم دارد
نمیرسد به حضورت کسی مگر آنکه
به زیر بار غمت شانههای خم دارد
به پیرزن نظری کن به جان مادرتان
هوای کرببلا اشک مادرم دارد....
*منسوب به جناب صائب
*حضرت حافظ
*بهبهانی
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_سلام_الله_علیها #مدح
تا چرخهی چرخِ عشق، چرخش دارد
تا نور خدا به عرش تابش دارد
این نام خدیجهست که همراه رسول
بر تارک اسلام درخشش دارد
#سیدهاشم_وفایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_سلام_الله_علیها
می توان گفت بی محبت تو
دین اسلام هم نتیجه نداشت
من قسم میخورم رسول الله
همسری بهتراز خدیجه نداشت
#مجید_تال
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_سلام_الله_علیها
#وفات
تویی که همزبان و همسر نجم امین بودی
چه در سختی چه آسایش، برایش همنشین بودی
که رو کردی به دین وقتی تمام شهر کافر بود
نخستین بانوی اسلام در آن سرزمین بودی
تو را هم طاهره خواندند و هم شهبانوی بطحاء
ولی در وصفت این کافیست : کوثر-آفرین بودی
اگر نامیده عامالحزن پیغمبر وفاتت را
تو بیش از آنچه میدانیم با احمد عجین بودی
برایت جبرئیل از جنت اعلی کفن آورد
یقینا لایق این هدیه از عرش برین بودی
گواهی میدهد قرآن، شهادت میدهد تاریخ
نه تنها مادر زهرا، که ام-المؤمنین بودی
#نفيسه_سادات_موسوى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_سلام_الله_علیها
مانند حب احمد و زهرا و مرتضی
حب خدیجه پایه ی اصلی دین ماست
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_سلام_الله_علیها
جایت اگر چه زیر کَسای نبی نبود
مادر شدی خلاصۀ آن پنج تن شدی
چندین کفن اگر چه مهیای تو شده
مادربزرگِ یک نوۀ بی کفن شدی
#مسعود_اصلانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
تو راه آمدی نشدم سر به راه ، نه
یک روز من تمام نشد بی گناه ، نه
نامه سیاه آمده ام سوی تو ولی
این غیر ممکن است روم رو سیاه ، نه
با اینکه نیست بین بساطم به غیر آه
اما به جز تو نیست خریدار آه ، نه
اینجا عِقاب یا که جزایش محبت است
کس نا امید نیست در این بارگاه نه
ما را کسی نذاشت محل ، تو گذاشتی
ما را کسی نداد به جز تو پناه نه
من هر چه ام گدای حسینم نگو به من
جان حسین فاطمه روحی فداه ، نه
از بچگیم کارگرم در حسینیه
این عمر با حسین نگشته تباه نه
یک کوفه را حسین به حاجت رسانده پس
گودال بود بیت کرم ، قتلگاه نه
این پادشاه ، دوش نبی بوده مرکبش
با مرکبت نرو ،روی این جسم راه نه...
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
کار گناهکاری، دیگر به مو رسیده
در باز کن به رویم، بی آبرو رسیده
از من کسی در اینجا بیچاره تر ندیده
صد شرّ، به من ز نفسِ درّنده خو رسیده
هی سنگ خوردم اما خود را به تو رساندم
این جسم و جان زخمی، با صد رفو رسیده
حرفی بزن دلم را بشکن ضرر ندارد
این بنده به تفاهم، با گفتگو رسیده
پاکم کنید اگرچه، آلوده و خرابم
ای اشک ها بریزید، وقت وضو رسیده
ممنون مادرم که دست مرا گرفته
خیری اگر رسیده، تنها از او رسیده
امشب خدا علی را دنبال ما فرستاد
امشب گدا به حیدر، بی پرس و جو رسیده
آلودگی من را با یاعلی خریدند
این بار هم به داد من ذکر هو رسیده
کاری به کس ندارم، وقتی حسین دارم
هرچند تشنه بودم دستم سبو رسیده
مادر کنار گودال، با قامت خمش گفت؛
حیدر کمک که وقت ذبح گلو رسیده
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#مثنوی
آمدم..،در می زنم..،یا رب! گدایت را ببین
باز هم این بنده ی بی دست و پایت را ببین
ظرف خالیِ طعام سائلات را پُر نکن
نان من گریه است..،نان بنده را آجر نکن
بار من روی زمین مانده است..،بارم را بخر
خوب و بد هرچیز دارم را بیا یکجا بخر
ای پناه بی پناهی ها..،پناهم داده ای
از تو ممنونم به مهمانیت راهم داده ای
شکر می گویم هزارانبار..،ستاری خدا
وای اگر از باطن من پرده برداری خدا
هیچکس گردن نمی گیرد منِ شرمنده را
مثل فرزندِ پدرمُرده بغل کن بنده را
در زمان ارتکاب جرم،بی باکم نکن
تا مرا پاکم نکردی از بدی،خاکم نکن
قلب تاریک مرا از روشنی آکنده کن
عزم ترک معصیت را در وجودم زنده کن
بارها وقتی که می بینم دچارم بر گناه
هر دمی که بیخ پیدا کرد کارم در گناه
رو به زهرا می کنم..،زهراست پشتیبانِ من
جای دیگر را ندارم جز درِ این خانه من
هرچه باشم..،او بخواهد..،می شوم آخر درست
از منِ آلودهدامن می کند نوکر درست
تا دم افطارها یادی ز عطشانش کنم
چشم روزهدار خود را سیر،گریانش کنم
▪️
▪️
خون سرخی بر عبای رنگ یشمش ریختند
تشنه بود و آب را در پیش چشمش ریختند
دست شمر افتاده بود آن زلفدرهم ریخته
خشکی لبهاش را با چکمه برهم ریخته
نیزه جای جرعه آبی،در گلویش می کنند
پیش چشم مادر او پشت و رویش می کنند
بعد گودال از حوالی حرم رد می شوند
شمر و خولی پیش راه زینبش سد می شوند
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#غزل
قلب را تا ربّم از خوف و رجا بیرون کشید
جای صحبت از لبم یاربّنا بیرون کشید
ارزش فقر من اینجاها مشخص میشود
از دو تا دست تهی، دست دعا بیرون کشید
زودتر از هر رفیقی دست من را هم گرفت
نارفیقش را، ز افکار خطا بیرون کشید
بین گِرداب گناهان، ناگهان گریان شدم
مُرده ای بودم که این دریا مرا بیرون کشید
ورشکسته می زند آتش به اموال خودش
او مرا از ورشکستن بارها بیرون کشید
باید از این زودتر، او به حسابم می رسید
باز هم پرونده من را رضا بیرون کشید
زیر ایوان نجف، زهرا دل من را شکست
از دل سنگم علی سنگ طلا بیرون کشید
باز ممنون حسینم که مرا با روضه اش
از صف جامانده های کربلا بیرون کشید
زائرم کرده که من بعداً سلامش کرده ام
آنکه از خاک تنش، خاک شفا بیرون کشید
حرف می زد خواهرش با گریه و میگفت حسین
کاش می شد از دهانت نیزه را بیرون کشید
کاش میشد در هیاهوی خیام و قتلگاه
تیرها را از تن تو بیصدا بیرون کشید
آه! من دیدم که بعد از سنگبارانت حسین
پیری از زیر عبای خود عصا بیرون کشید
تشنه ی بی سرپناه! اینقدر دست و پا نزن
مادر آمد خنجرش را شمر، تا بیرون کشید
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
با اجازه از خداوند حسن
کیست امشب رب هر بنده؟!حسن!
میروم با ذوق در بند حسن
"هو" نوشتم جای پسوند حسن
آری آری این بود توحید من
سجده کردم بر یکی! آن هم حسن!
کاسه ی تقوایم امشب لب پر است
گوشم از توصیه ی زاهد کر است
جای ساغر خُم بیاری بهتر است
این می از انگور نه! از کوثر است
کیف کن امشب شب سلطانی است
باده ی ناب علی مجانی است
به به از این کوچه بوی نان رسید
اولین فرزند آقاجان رسید
برکت اسمش به هر دکّان رسید
آی نوکرها خبر! سلطان رسید
اولین باری که گفتم یا حسن
دشت اول را گرفتم با حسن
چینی خرد دلم را بند زد
عقل و ایمان مرا پیوند زد
یک حسن گفتم به کامم قند زد
فاطمه بر صورتم لبخند زد
یاحسن گفتم به ما مرهم رساند
پول تو جیبی مارا هم رساند
از علی تا درجمل رخصت گرفت
دشت را آن جذبه و هیبت گرفت
جان لشگر را به یک ضربت گرفت
آن زن از ترس حسن لکنت گرفت
کیف کرد آنجا علی،گفت این سخن
تو معز المومنینی یا حسن!
گرچه نوکر بیشتر دارد حسین
عاشقانی خون جگر دارد حسین
کشته مرده هر قَدَر دارد حسین..
دل به دست یک نفر دارد حسین..
ای حسینی ها حسین کربلا..
بوده خود از شیعیان مجتبی
مجتبی یعنی امام کربلا
سفره دار خاص و عام کربلا
پرشده از او تمام کربلا
صلح او روح قیام کربلا
تربت اعلی اگر شد موتمن..
چون به خاکش خورده دستان حسن!
رسم باشد بهر مردی با کرم..
سنگ قبری خوب و یک صحن و حرم
پس چه شد آن نذرهای مادرم؟!
پس چرا گنبد نداری دلبرم؟!
دادِ ما درآمده از صبر تو
کشت مارا داغ سنگ قبر تو
آفتاب این سمت ها اصلا نتاب
وای از دست تو، وای ای آفتاب
گاه تابیدی مکرر بر رباب
گاه تابیدی سه روز بی حساب
ما قیامت را چو هیات میکنیم
از تو به زهرا شکایت میکنیم
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
باید فقط نشست فقط با کریمها
تاکه شوی شبی تو هم از یا کریمها
بی وقت هم اگر بروی راه میدهند
دارند لحظه لحظه کرمها کریمها
بد میکنیم گرچه ، ولی رد نمیکنند
یک طورِ دیگرند خدایا کریمها
دیدیم صبح و شام که هرگز نداشتند
در بیتِ خویش سفرهی بی ما کریمها
وقتی درِ تمامیِ این شهر بسته است
بستند خانه را همه الا کریمها
حیران سفرهدارِ کریمم که تا ابد
حیران او شدند سرا پا کریمها
حیدر شدهاست جلوهی زهراییِ حسن
باید فقط نوشت از آقاییِ حسن
دادند روزِ قبل عطایای بیشتر
دارند روزِ بعد گداهای بیشتر
مهلت نمیدهند که حرفی اَدا شود
دادند قبلِ عرضِ تمنای بیشتر
هرچه گدا رسید در این خانه جا گرفت
این خانه دارد از دو جهان جای بیشتر
از خویش میزنند برای گدایِ خوایش
دارند این قبلیه تقاضای بیشتر
این خانواده هرچه شنیدند ناسزا
کردند جای طعنه دعاهای بیشتر
هرقدر در کمالِ حسن فکر میکنیم
هی میشویم غرقِ معمای بیشتر
شد قبلهام قبیلهی دریایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
وقتی که چشمهات کمانگیر میشوند
اهل نفاق با تو زمین گیر میشوند
دیدند گرد ناقهی فتنه که با حسن
کابوسهایشان همه تعبیر میشوند
فریاد میزنند سپاه جمل : امان
تا که اسیر حذبه ی تکبیر میشوند
رَم میکنند هر طرفی این وحوشها
وقتی شکارِ هیبت این شیر میشوند
یک ضربه میزنی و دوصد زَهره میدری
انگار ضربههای تو تکثیر میشوند
در کربلا شبیه حسن جلوه میکنند
نسل حسن که صاحب شمشیر میشوند
جانم فدایِ ضربهی مولاییِ حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
وقت شکست پشت ستمها یکی یکی
خَم میشوند قامت غمها یکی یکی
یک روز میرسد که مدینه برای ماست
تا که بنا شوند حرمها یکی یکی
باید کبوترانِ رضا را بیاوریم
تا پر زنند گرد عَلَمها یکی یکی
باید برای صبح ظهورش امید داشت
چون جمع میشوند قدمها یکی یکی
آنروز بر ضریح طلاکوب نقره کوب
جانمحسن زنند قلمها یکی یکی
قربان رجعتی که بیایند پیشِ ما
از هفت قبله اهل کرمها یکی یکی
جانم فدای روز پذیرایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد
داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد
الماس ریزهها جگرت را بهم زدند
اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد
حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو
با روزِ تو چه سایهی دستی پلید کرد
« یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
دستی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
آن نانجیب امید مرا ناامید کرد
آه ای حسینجان بفدای لبت که زهر
با من نکرد آنچه که باتو یزید کرد
باید گریست از غمِ تنهایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مخمس
به نام خدای کرمها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن
نداریم معشوقی اِلّا حسن
به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این "یاخدا"، "یاحسن" دیده شد
رسیدیم با ربّنا تا حسن
شعف با دل شیعه راه آمده
چه نوری ز عرش اِلٰه آمده
سحرگاهِ شامِ سیاه آمده
شب نیمهی ماه،ماه آمده
به خورشید گویند حالا:حسن
چنین ذاتِ حقگُستری دیده ای
جمالی به این محشری دیده ای؟!
همانند او دلبری دیده ای؟!
پسر اینقَدَر مادری دیده ای!
خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن
سخا اصل رفتار این طایفه است
گداپسزدن عارِ این طایفه است
فقیر محل یار این طایفه است
نمکپروری کار این طایفه است
همه سفرهدارند امّا حسن...!
همان دم که جود از خیالش گذشت
کرامت ز حد کمالش گذشت
تهیدستبودن مجالش گذشت
سه بار از تمامیِّ مالش گذشت
به بازی گرفته کرم را،حسن
قدمهای آغازی اش را نگاه
پر و بال پروازی اش را نگاه
دلِ از خدا راضی اش را نگاه
بیا دست و دلبازی اش را نگاه
گدا را نشانده است بالا حسن
چنان چهره اش هیمنه جمع کرد
که تکبیر از مأذنه جمع کرد
دمِ تیغِ او طنطنه جمع کرد
جمل را خودش یکتنه جمع کرد
عجب ضربهشصتی زد آنجا حسن
دو خط مدح در وصف دریا بگو
کمی از مرامش به دنیا بگو
رفیق جذامی شدن را بگو
غذا دادنش را به سگ ها بگو
به وللهِ آقاست،آقا..،حسن
شبی جنگِ عاشقکُشی در گرفت
دل ما تمایل به دلبر گرفت
گدا دید این خانه را..،پر گرفت
چُنان خصلتش را برادر گرفت؛
علی اکبرش شد سراپا حسن
منم سائل مجتبای علی
فدای همه بچه های علی
نجف؛آرزوی گدای علی
رسیدی به ایوانطلای علی
بگو یا حسین و بگو یا حسن
▪️
به تو دِین خود را ادا می کنیم
میان بقیعات چهها می کنیم
شبات را شبِ کربلا می کنیم
ضریحی برایت بنا می کنیم
به زیبایی مشهد ما؛حسن
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
مرا آفریده خدای حسن
برای خودش نه، برای حسن
میفتم از امشب به پای حسن
گدایم گدایم گدای حسن
حسن اسم رحمان و اسم رحیم
بخوان یاحسن، یاعلی یاعظیم
هوالله روی دهن ریخته
چه شوری در این جان و تن ریخته
شراب مرا بوالحسن ریخته
روی لب، حسن جان من ریخته
خمارم خرابم در این میکده
شب مستی ام با حسن آمده
همه برکت فصل کشتم حسن
از اول فقط می سرشتم حسن
بهشتم حسن، سرنوشتم حسن
نوشتم کریم و نوشتم حسن
حسن پیش حق بود، تنزیل داشت
هوای مرا مثل فامیل داشت
به سوز و به تب های ماه خدا
به خشکی لب های ماه خدا
به قند رطب های ماه خدا
به العفو شب های ماه خدا
من عمریست که هرچه را خواستم
فقط با حسن از خدا خواستم
ابد بود از اول، ازل را شکست
شب خلوت این محل را شکست
به والله، لات و هبل را شکست
حسن، پشت جنگ جمل را شکست
علی گر درِ خیبر آورده است
حسن چشم فتنه در آورده است
اگر جلوه ای از خدا شد حسین
اگر آبرو دار ما شد حسین
اگر هم دوا هم شفا شد حسین
اگر شاه کرببلا شد حسین...
درست است کار ربش بوده است
ولی یاحسن بر لبش بوده است
نشستم زمین، دلبرم خاکی است
چه گنجی است او، گوهرم خاکی است
اگرچه پریدم، پرم خاکی است
نپرسیدم از چه حرم خاکی است
فدای غم هر دو چشم ترش
که خاکی شده چادر مادرش
برای دفاع فدک دیر شد
و آن بزدل بی حیا شیر شد
ته کوچه مادر زمینگیر شد
بمیرم همانجا حسن پیر شد
امان از مسیری که بسته شده
دوتا گوشواره شکسته شده
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#مربع_ترکیب
اگر ربنا ربنا کرده ام..
سحرها خدا را صدا کرده ام..
خودم را بر این سفره جا کرده ام..
دراین پانزده شب دعا کرده ام..
خدایا به چشمان مست حسن...
بده دست من را بدست حسن
من امشب برآنم که مثل قدیم
دلم را ببندم به راه نسیم
دراین ماه با یاعلی، یا عظیم
بیوفتم بدست و به پای کریم
کریم کریمان عالم حسن!
دمت گرم! دردت به جانم حسن!
تو سبحان ربّی الاعلای من
تو والتین و یاسین و طاهای من
تو دیروز و امروز و فردای من
تو یاربّ و یاربّ شبهای من
به کوری آن دو زن فتنه گر
بگو یا حسن یا حسن تا سحر
درآن شب که عالم قمردار شد
درخت نبوت ثمردار شد
علی نذر کرد و پسردار شد
زمین پیش پایش خبردار شد
چه بهتر ازینکه به هر انجمن..
به زهرا بگویند ام الحسن!
حسن اسم اعظم حسن کل دین
حسن حق مطلق حسن بی قرین
حسن کیست ایاکِ هر نستعین
حسن کیست گردن زن ناکثین
به حلم حسن دشمن اقرار کرد
معاویه را صلح او خوار کرد
منی که شدم مبتلای حسین
زمین خورده ام پیش پای حسین
شدم وقف دولت سرای حسین
چه بهتر که محض رضای حسین...
بپا خیزم و باز طوفان کنم
دوباره حسن جان حسن جان کنم
حسین است مست وقار حسن
حسین است هرجا کنار حسن
حسین است است دنبال کار حسن
حسین است در اختیار حسن
حسینی که سرها کف پای اوست
امیری حسن روی لبهای اوست!
برو طوس صحن رضا را ببین
نجف باش و ایوان طلا را ببین
شلوغی کرببلا را ببین
خودت غربت مجتبی را ببین...
دم گنبد شاه عبدلعظیم...
بگو یا حسن ای غریب کریم
بزودی همه چشمه ها جاری است...
بقیع حسن پر ز معماری است
و هرنوکری گرم یک کاری است
تمام ضریحش طلاکاری است
براین غصه با عشق حاکم شویم
همه وارد صحن قاسم شویم..
به این فکر کردی چرا شد سپید؟!..
مویی که بر آن شانه زهرا کشید
غمی که حسن دید را کس ندید
حسن درهمان کوچه هاشد شهید
اگر صبر او حرف هر منبریست!
بدانید مردم! حسن مادریست..
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مخمس
چه خبر شد که راه بندان است
کوچه کوچه پر از غزلخوان است
همه انگشتها به دندان است
ماه روی حسن نمایان است
سبز مثل بهار میآید
با فقیران نشسته روی حصیر
برکت میدهد به نان و پنیر
به نگاهش دل یتیم، اسیر
سفره پهن و چه فرق اینکه فقیر
از کدامین دیار میآید
باز تا بخششی دوباره کند
اهل آن نیست استخاره کند
سنگ را مهر او ستاره کند
به همین ابر اگر اشاره کند
ابر پروانهوار میآید
مثل آیینه است آیینش
رمضان الکریم مسکینش
شمس از سکههای زرینش
سائل خندههای شیرینش
به امید انار میآید
دلشکستهست از زمانۀ خود
تکیه داده به نخل خانۀ خود
غرق در شور بیکرانۀ خود
دارد از خلوت شبانۀ خود
ماه شبزندهدار میآید
هرچه دِرهم تَصَدُّق سر او
فتنه برخاست پای منبر او
زرهش هست یکه سنگر او
تک و تنهاست گرچه، لشکر او
به نظر بیشمار میآید
صلح یا جنگ، حکم حکم خداست
دور تا دور او نفاق و ریاست
در خروش نبرد، مرد کجاست؟
لشکرش هاله سیاهیهاست
از میان غبار میآید
خونجگر از کلام بعضیها
ناامید از مرام بعضیها
زهر خورد از طعام بعضیها
زخم خورد از سلام بعضیها
همچنان بردبار میآید
زخم اگر بشکفد به جامه صلح
یا که خونین شود عمامه صلح
مصلحت هست در ادامه صلح
دارد از پای عهدنامه صلح
با شکوه و وقار میآید
سینهاش رازدار سر مگوست
دین دنیاپرست بند به موست
دوست لفظی شبیه لفظ عدوست
از قعودی که صبر ریشه اوست
چه قیامی به بار میآید
حرف حق مرده، حرف نان مانده
در گلو باز استخوان مانده
ولی آن روی داستان مانده
مردی از نسل آسمان مانده
که سرانجام کار میآید
#عباس_همتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامیست که بر کنگرۀ عرش نوشتهست
از نور محمّد تن این پاک سرشت است
عطر نفسش رایحۀ بال فرشتهست
امشب شب رویش، شب میلاد بهار است
از جذبۀ این جلوه، فلک آینهزار است
امشب نظر ساقی این میکده عام است
آیینه بیارید که این جلوه مدام است
نور است و نوید است و درود است و سلام است
ماه است و تمام است و امیر است و امام است
ای گمشدگان! جلوۀ خورشید هدایت!
ای سوختگان! چشمۀ جوشان ولایت!
بهر تن این طفل، ملک پیرهن آورد
چون فاطمه را خندۀ او در سخن آورد
پرسید چه نام از تو خدا نزد من آورد؟
جبریل ز عرش آمد و نام حسن آورد
تو حُسن خداوندی و نام تو حَسن شد
پس گفت پیمبر، حَسن آیینۀ من شد
نور از فلک و گل به زمین جوش گرفته
تا عرش، گل نام تو در گوش گرفته
زهرات به صد بوسه در آغوش گرفته
احمد به برت خوانده و بر دوش گرفته
کای نور دل و دیدهام ای جان و تن من!
جانم حسن من، حسن من، حسن من!
مردم! چو برآنید مرا دوست بدارید
در راه وفای حسنم کم مگذارید
نور دل من آمده، آیینه بیارید
گر اهل ولایید، به او دل بسپارید
عهد حسنم، نقش دل و جان شما باد
در روز شفاعت ز شفیعان شما باد
ای چشم بهشت از گل لبخند تو روشن
ای دیدۀ خورشید به پیوند تو روشن
خورشید فلک نیست به مانند تو روشن
عالم شده از صورت دلبند تو روشن
لبخند بزن غنچۀ تو تازهترین است
چون حُسن تو در عرش پر آوازهترین است
مولا که سر سفرۀ بانوی فدک بود
از ذکر حسین و حسنش نان و نمک بود
روشن ز حسین، آینۀ چشم فلک بود
دیدار حسن، روشنی چشم ملک بود
شادی پیمبر، همه جان و دل مولا
روشن ز دو آیینه شده خانۀ زهرا
این کیست که در عرش خدا، چشم و چراغ است
آری حسن است این که نخستین گل باغ است
ای آن که تو را مادرِ خورشید سراغ است
بازار دلافروزی عالم ز تو داغ است
تا باد جهان مست میِ جام حسن باد
تا باد، بهارِ دل ما نامِ حسن باد
#محمد_سعید_میرزایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
دلم درگیر ذکری شد سرورآور
شراببیغششیرینشورآور
همانخورشیدظلمتسوز نورآور
گلدشتودمنعشقاست
کریمذوالمننعشقاست
علیوفاطمه شادند
مولاناحسنعشقاست
عسلتر از عسل ذکر حسنجان است
قبولیعمل ذکر حسنجان است
دَم جنگ جمل ذکر حسنجان است
حسن هوهوی مستانه
حسن ساقی میخانه
حسن شمعوپیمبرها
به دورش همچو پروانه
علی خورشیدحقاستوقمرپرور
صدفزهرا، علی دُروگهرپرور
امیر بینظیر شیرنرپرور
حسنحیدر، حسنزهرا
حسنپیغمبر طاها
همه از خاک پایینتر
حسنبالا، حسن والا
شجاعت با حسن اینبار معنا داشت
حسن؛ بازوی مرحبکش چومولا داشت
فقط او از خدای خویش پروا داشت
حسنمکنت، حسن دولت
حسنعزت، حسنشوکت
حسن در فتنهها بوده
علیهیبت، قَدَرقدرت
حسن حق کریمی را ادا کردهست ایمردم
برای دشمنش هم سفره وا کردهست ایمردم
سه دفعه، نصفمالش را عطا کردهست ایمردم
بهشتاستاو، نعیماستاو
عطوفاستورحیم استاو
امام سفرهدار حق
کریماستاو، کریماستاو
حسن سجادهاش عرش خدا باشد
ز هرچه جز خداوندش جدا باشد
برای شیعه صبرش مقتدا باشد
حسنروحاستوپروازاست
حسنمفتاحهر رازاست
حسنصلحش به واللهِ
امام کربلاساز است
چه شد در وعدهی زر معرفت گم شد
حسادت با خیانت در تفاهم شد
حسن درگیر بدعهدی مردم شد
نهیارویاوریمانده
نه یکغمپروری مانده
نه در خانه برای او
وفای همسری مانده
که میداند چه اندازه حسن خونجگر خورده
دلش را ضربهی دستی درونکوچه آزرده
همان دستی که هوش از مادر مظلومهاش برده
خودم دیدمکه در لرزید
لگد خورد و پدر لرزید
صدا زد فضه را مادر
دلمن بیشتر لرزید
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
نازل شده به دفتر ما «حاوسینونون»
بارانِ وحی، آمده با حاوسینونون
درگیرِ لکنت است، زبانِ فرشتگان
شد «عین و را و شینِ» خدا حاوسینونون
گفتیم، اسم اعظمِ پروردگار چیست ؟!
درجا ندا رسید، که «یا حاوسینونون»
ما هر چه خواستیم، نوشتند، «مستجاب»
چون خواندهایم، قبلِ دعا حاوسینونون
حالا که گفتهاند، به عشقش نفس بزن
باید «حسین» دم شود و بازدم «حسن»
ما سائلانِ دست، به دامان گرفتهایم
کشکول، زیر نمنمِ باران گرفتهایم
از قطرههای آبِ وضویت؛ همیشه آب ...
از نانخورانِ خانهی تو نان گرفتهایم
ما از جُذامیان سرِ راهت از قدیم ...
دارو برای نسخهی درمان گرفتهایم
وقتِ سلوک، از لبِ دکّانِ اهلِ ذکر
ذکرِ «حسین جان» و «حسن جان» گرفتهایم
از لحظهای که در به درِ در زدن شدیم
موقوفهای برای حسین و حسن شدیم
وقتی بساط مستیمان جور میشود
نامت شراب میشود انگور میشود
«حا»ی حسن حلاوتِ حلوایی از بهشت
«سین»اش میان سفرهی ما سور میشود
ما بینوا و نان و نوا «نون» نام توست
با گفتن از تو روزیمان نور میشود
رحمی کن و نقاب بزن؛ دارد آفتاب
از شدت درخشش تو کور میشود
نام تو را ادامهی کوثر نوشتهاند
از روی «حا»ی حضرت حیدر نوشتهاند
موسی همین که گفت «حسن جان» کلیم شد
با لقمههای علمِ تو لقمان حکیم شد
عیسی شفا گرفت و مسیحا شد و سپس
در چارمین حریمِ شفایت مقیم شد
جبریل، با بهانهی وحی آمد و نشست
از عشقِ آب و دانهی تو یاکریم شد
حتی گدای خانهات از سفرهدارهاست
از همنشینیات رمضان هم کریم شد
روزی هزار شکر، در این خانه نوکریم
انتالکریم، ابنکریم و اخالکریم
ای واژهی سکوتِ پر از حرف؛ امام صبر !
ای آنکه ریختند، به کام تو جام صبر
ای پِی کنندهی شترِ فتنههای شوم
ای ذوالفقارِ خسته میان نیام صبر
وقتی نمازِ راهِ علی در قعود، بود
برپا نگاه داشتیاش با قیام صبر
یک داستان نوشتهام از زندگانیات
با نام گریهدارِ «امامی به نام صبر»
ای صبرِ تو تجلّی پیکارِ کربلا
باید تو را نوشت، جلودارِ کربلا
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
مژده امشب ثمر حیدر و زهرا آمد
نيمهء مه، قمر حیدر و زهرا آمد
البشاره، پسر حیدر و زهرا آمد
نور چشم و جگر حیدر و زهرا آمد
بخت، در نيمه مهمانی حق يارم شد
رطب نام حسن سفره ی افطارم شد
دست ازهرچه بجزعشق حسن میشويم
اسم اعظم همه در نام حسن میجويم
از پی سير الیالله رهش میپويم
دل شب تاکه «الهی به حسن» میگویم
گويد ازشوق، مرافاطمه هر دم «جانم»
وز دل عرش، به لبيك، خدا هم «جانم»
جود در محضر او يكسره زانو بزند
نيست نوميد هرآنكس که به او روبزند
سائلش حاتم و همواره دم از او بزند
در حريم كرمش بانگ هوالهو بزند
برتنش رخت كَرم دوخته خالق زقديم
اوجواداست وسخی هست وکریم بن کریم
ماه زهرا به خدا ماهتر از ماه بود
يوسف از شوق رخش در بدر چاه بود
نقش، بر خاتم او «عزةلله» بود
صلح او كرببلا را سند راه بود
دمِ حق است حسن بازدمش هست حسين
جای پا ازحسن است وقدمش هست حسين
يكهتاز جمل اين شرزهترين شير علی
رزم او اصلترين نسخهء تصوير علی
رجزش نابترين جلوهء شمشير علی
شيرزهراست بكامش كه شده شیر علی
نيزه و تيغ به دستان حسن تا افتاد
جمل فتنه به يك حملهاش ازپا افتاد
ياعزيز اوف لناالكيل كه هنگام عطاست
گرزغيرازتو و غيرازتو بخواهيم خطاست
غربت تربت تو، بغض نهان دل ماست
گنبدو صحن تو رويای گدايان شماست
كاش اين جمع شبی زائر قبرت میبود
كاش نابود شود از قدمت، آلسعود
#سعید_نسیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#ولادت
#بحرطویل
اگرجاریام جاری از چشمههای غدیرم
صدای غدیرم
برای علیام برای غدیرم
من از نسل زهرایم از بچههای غدیرم
من از امتداد بلندِ ندای غدیرم
اگر میپَرَم در هوای غدیرم
اگر واژهام در رسای غدیرم
ثنای غدیرم
که از مرتضایم و بعد از علی زنده از مجتبایم
که مدیون صلح قیام آفرینم
که مدیون تدبیر دیّان دینم
که مدیون مردی حق الیقینم
رسیدم مگر دامنش رابگیرم
اگر با غدیری اگر با غدیرم
بگو شُکرِ حق
شکر الطاف سبحان
بگو از کریمِ کریمان
بگو فاطمه شاد گردد از این روح و ریحان
بگو یا حسن جان
چه غم داری امشب اگر گیرِ گیری
اگر سر به زیری
اگر تشنهای
یا ترک خوردهای یا کویری
اگر خانه خانه پِیِ در گشایی
اگر کوچه کوچه پِیِ دست گیری
اگر در گرههای این زندگانی اسیری
اگر بی نصیبی میان جوانی
اگر میکشی دردها را به پیری
اگر نامُرادی اگر بی نوایی فقیری
چه غم داری امشب چه کم داری امشب
بگو از همینجا از این خاک ایران بگو از خزر از خلیج وخراسان بگو زیرِ ایوانطلا زیرِ باران
بگو یا حسن جان
دل من اسیر از قدیم و ندیم است
دلم یاکریم است
دلم باکریم است
نه دست دلم نیست تقصیر چشمی رحیم است
که تفسیر رمز الف لام و میم است
به هرجا دویدم فقط این شنیدم فقط این شنیدم
که آقا کریم است
که میآید و روی لبهای من تا قیامت فقط یاکریم است
شنیدم حدیثی حدیث نفیسی
که دیدند روزی
گدایی که حیران لطفِ حسین است
گدایی که میدید در زیر دِین است
گدایی می آمد از دل دعایش
که پرکردارباب ما دستهایش
گدایی که میگفت یکسر بیایَد
پس از این فقط پشت این در بیایَد مکرر بیایَد
به او گفت آقا
اگرچه دراینجا
کرم دیدی اما
کریم غریبِ خطا پوش ما را ندیدی
مرادیدی اماحسن را ندیدی
که وقتی به سائل دهد بارِ دیگر نیایَد
مکرر نیایَد چنان بینیازش کند که به این در پِیِ کیسهی زر نیاد
زِ دست کسی جز حسن این چنین بَر نیاید
وشایدحسین آید اما برایم شبیه حسن جان برادر نیاید
چهها میکند او به خیلِ گدایان
بگو یاحسن جان
جهان جان گرفت و معطر شد امشب
که تقدیر عالم مقدر شد امشب
زمین زَر شد امشب
که از کهکشانها نه از آسمانها فراتر شد امشب
لبِ بامِ اینجا
برای تماشا
برای تمنا
که جبریل آمد کبوتر شد امشب
خدا مست الله اکبرشد امشب
ظهورِطهورِکمال و جمال و جلال و خصالش به مظهر
پیمبر اسیر پیمبر و قنبر که مبهوت حیدر شد امشب
علی الغرض جان من شد پدر فاطمه وای مادر شد امشب
علی نام او گفت و گفت ای مرا جان
بگو ای حسن جان
سپاه علی را سپهداری آقا
تو سرداری آقا
جگرداری آقا
تو در پیش مولا علم داری آری
به میدان قدم داری آری
که تیغ دودَم داری آری
جلوداری آری
تو مثل شهابی
تو گرم شتابی
تو مانند تیری
جمل را امیری
شتربان آن ناقهی سرخ مو دیدت اری که مانند شیری
جمل نه زمین بینِ مُشتت
حسین است پشتت
امیری حسن گفت و نعم الامیری
بگو با دلیران بگو با حسین و بگو با ابالفضل با جمع شیران
بگو یا حسن جان
اگرسایبانی نداری
اگر زایری میهمانی نداری
اگر حوض و فواره شمع وچراغی و طاق و رواقی پراز آینه یااگرخادمانی نداری
اگر زائران تورا می زنندو
به جز غم نشانی نداری
بجانت قسم خواهم آمد
برای حرم خواهم آمد
که روزی به پشت امامم قدم درقدم خواهم آمد
حرم سازیت کارایرانیان است
وآن دم ضریح تو آماده دراصفهان است
ببین کارگرهای خودرا
ببین رفتگرهای خودرا
که جارو به مژگان کشیم وغبار توراروی چشمان گریان کشیم و وبا روضه هایت حسن جان کشیم و
دو دم می کشیم از دل وجان
پریشان فراوان
بگو یا حسن جان
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem