eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بر کوثر و طوبای محمد صلوات بر ام ابیهای محمد صلوات یک دختر و این همه جلال نبوی بر فاطمه زهرای محمد صلوات @shia_poem
دوری تو را بهانه کردن خوب است شِکوِه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون می‌گریم یلداست... انار دانه کردن خوب است @shia_poem
ای فاطمه را ظهور تو نورِ بصر ای دولت تو طلوع خورشید ظفر سوگند به آیه های نورانی فجر؛ یلدای جهان نمی شود بی تو سحر @shia_poem
ای شب یلدای هجرت بیشتر از سال ها ای حضورت در شب غم، بهترینِ فال ها بخت کور عاشقان را باز کن یابن الحسن تا به کی بسته به چین ابرویت اقبال ها سجده ای، اشکی، دعایی در نماز نافله! بی دعایت بوی عصیان می دهد اعمال ها کربلا! من اشک میخواهم که تطهیرم کند چون شب جمعه شود تقسیم، شور و حال ها @shia_poem
تا برنگردی آقا؛ اینجا صفا ندارد لبریزِ اضطراب است دنیا صفا ندارد ایکاش همنشینت بودیم چونکه بی تو دنیا وفا ندارد، عقبی صفا ندارد تقویم چند قرن است فریاد می‌زند که: امروز اگر نیایی فردا صفا ندارد این زندگی به والله؛ عمریست با فراقِ فرزندِ آخرینِ زهرا(س) صفا ندارد بودیم امشب ایکاش مهمانِ خیمه گاهت آغازِ این زمستان، تنها صفا ندارد برگرد! چون عزیزم بی تو دوباره امسال چلّه نشینیِ ما جانا صفا ندارد هستند در کنارت، بحرالعلوم و بهجت عصیانگریم و عالَم با ما صفا ندارد ایکاش که می آمد کوتاه؛ انتظارت وقتی شبِ بلندِ یلدا صفا ندارد! @shia_poem
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش به وعده های وصال تو زنده دارندم @shia_poem
هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بود آخر شبان یلدا را @shia_poem
بدون عشق تو عمری اسیریم فقیریم و فقیریم و فقیریم بیایی و الهی سال بعدی؛ کنار جمکران یلدا بگیریم! @shia_poem
همه دنبال انارِ شب یلدا و دلم مستِ انگور ضریحت شده ای شاه نجف @shia_poem
خیال کن که پریشان و بی قرار توایم اگرچه فاصله داریم ، در کنار توایم هزار سال ، هزاران شب بدون سحر هنوز در شب یلدای انتظار توایم @shia_poem
دورهم؛خنده به لب؛کرسی و فال حافظ شب یلدا شب زیبای غزل خوانی شد شب طولانی سال است کمی فکر کنیم غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟! @shia_poem