eitaa logo
شهدای ملایر
359 دنبال‌کننده
5هزار عکس
456 ویدیو
49 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
معشوقہ ٺویـــے...شعـر ٺویـــے...بغض منم من... جولانِ پیشِ نگاهٺ عددے نیسٺ ! دیوانہ ٺراز قبل، ڪمـــے خسٺہ ٺر از پیش... مَردم بہ خدا عشـق دگر چیزِ بدے نیسٺ... 🌹 @Karbala_1365
دست دراز کنید که بهترین شفیع روز قیامت شهیـــ🌷ــد است.. 📎 نباید تردید کنیم که شھـــدا مثل اولیای الھے دارای اعجازند . . . 💠 @ramzeamaliyat
هدایت شده از 🌷به یــاد شـღــدا🌷
باز آئینه، آب، سینی ‌و چای و نبات باز پنجشنبه ‌و یاد شهدا با صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد @beyadeshohadaa •┈┈••✾•🔹🔷🔹•✾•┈┈••
مراسم رونمائی از کتاب “عَزیز کَرده” زندگی نامه مستند “سردار شهید حاج حسن تاجوک” روز یکشنبه ۳ تیر ماه ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۳۰ مکان: تهران واقع در دفتر خبرگزاری تسنیم @shohadayemalayer
شهدای ملایر
مراسم رونمائی از کتاب “عَزیز کَرده” زندگی نامه مستند “سردار شهید حاج حسن تاجوک” روز یکشنبه ۳ تیر م
شهید حاج حسن سال 1340 در شهر ملایر به دنیا آمد. کودکیاش در محیطی آکنده از معنویت سپری شد. در سال 1346 جهت تحصیل قدم در دبستان نهاد و این مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سر گذاشت. حسن از همان ابتدا علاقهای وافری نسبت به سالار شهیدان حضرت حسین (ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت میکرد. در سال 54 وارد دبیرستان گردید و این هنگامی بود که ذهن فعال او و اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک میکرد. در جریانات انقلاب فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل ساواک شاه ملعون مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، حسن با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در قم شتافت که در آنجا به خاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت. اما در کمال تعجب صدمهای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضور یافت و تا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با این نوکران استکبار جهانی بود. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت و اینگونه صفحهای دیگر از دفتر مبارزات خود را ورق زد. در فروردین ماه سال 60 جهت ازدواج به شهر آمد اما سریعاً پس از این امر خیر به جبهه برگشت و ماهها در آنجا ماند. در سال 61 حاج حسن به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در سومار رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری، برادران، محمدآلپورحجازی و حسین جعفری به شهادت میرسند برادر حاج رضا مستجیری به اسارت در میآید و شهید حاج حسن تاجوک به شدت مجروح میشود و عراقیها به خیال آنکه او شهید شده رهایش میکنند و حاج حسن بعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل میگردد. سردار رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت، زخم ماندن در این قفس تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضور در جبهه ها و ایثار و فداکاری های بیشمار در تاریخ اول تیرماه 67 نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت. قسمتی از وصیتنامه خدایا تو خود میدانی که چقدر من با خودم صحبت میکنم و خود را دلداری میدهم و میگویم خداوند کریم و رحیم است و حتماً شهادت را نصیب من میکند. خدایا دوستان همه رفتند رفقا همه رفتند دیگر از دوستانم باقی نمانده، عابدینیها، سلطانیها، اسلامجو، ترکاشوندها، حاتمی، فراهانی، کلیه عزیزان رفتند و من خجالت میکشم از منطقه سالم برگردم، خدایا تو خود میدانی که من این راه را آگاهانه انتخاب کردهام و کورکورانه نیست و میدانم که به چه راهی که همان لقای تو است میرود. خدایا تو خودت کمک کن. الهی من با تمام وجود ادراکت میکنم و این سخن زیبایت را خوب درک میکنم که «یحبهم و بحبونه» خدایا تو خود میدانی که این بنده حقیر به تو عشق میورزد و همیشه به یاد تو بوده و هستم. زیرا امید من و تکیهگاه من توئی و غیر از تو کس دیگر ندارم خدایا ای کاش من هفتاد بار زنده میشدم و دوباره در سنگر تکه تکه میشدم. مگر نه این که همیشه در زیارت وارث میخوانیم که «یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزاً عظیما» @shohadayemalayer
🌹شهیدجانباز #حاج_مصطفی_طالبی🌹 تاریخ ومحل تولد: 2/3/1339 ملایر تاریخ ومحل شهادت: 31/4/1374بیمارستان آراد رتبه: #فرمانده_ستادی –مسئول طرح وبرنامه لشکر4بعثت یگان محل خدمت: لشکر4بعثت_نیروی زمینی سپاه 🌸
🌸 ..🌸 🌹 🌹 🌷 در سال 1339 در خانواده ای مذهبی در شهرستان دیده به جهان گشود. پدرش نانوا بود. مصطفی در شش سالگی وارد دبستان شد و در سن 10 سالگی با برادرش محسن هرروز بعداز مدرسه به نانوایی پدر می رفت وتمام آرد فردای نانوایی را الک می کرد نانوایی وتنور را تمیز می کرد و حدود ساعت 9 به خانه برمی گشت و به درس های خود می رسید، با تمام این مشکلات تحصیلات خودرا تا سطح دیپلم متوسطه ادامه داد. درسال های قبل از پیروزیی انقلاب ، در جلسات مخفیانه مذهبی شرکت می کرد و در جریان انقلاب اسلامی در مبارزات خیابانی مشارکت فعال داشت وهمزمان با تشکیل پاسداران وارد سپاه شد و با شروع غائله به مبارزه با ضد انقلاب برخواست. با شروع جنگ به جبهه رفت و تمامی مدت هشت سال دفاع مقدس را در جبهه گذراند و در های زیادی از جمله : مطلع الفجر، ثارالله، والفجرمقدماتی بدر، خیبر، رمضان، بیت المقدس، فتح المبین، والفجر2-4-5و8، ، شرکت داشت.❣ 🌸..... @Karbala_1365
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷عملیات کربلاي 5 در محورهاي مختلف از زمان شروع بی وقفه ادامه داشت ، منتها هر یگانی که مأموریت خود را به انجام می رساند عقب می کشید و یگان دیگري جایگزین آن می شد ، تا یگان قبلی خود را به مرحله آمادگی مجدد براي عملیات دیگري برساند. پس از انجام عملیات وعملیات در نهر جاسم به دستور لشکرگردان به پادگان دزفول جهت بازسازي و آمادگی جهت انجام مأموریت جدید برگشت . نیروهاي بسیجی را که حدود دو ماه در منطقه بودند ترخیص کردند. ، که در غیاب فرماندهی گردان راعهده داربود . از برادران رسمی تقدیر وتشکر کرد و با چند دستگاه مینی بوس آنها را راهی ملایرنمودند. بعد از مرخصی و برگشت به منطقه در ورودي منطقه عملیاتی به دستور فرماندهی گردان(شهیدمصطفی طالبی) نیروها از خودروها پیاده شده و گفتند به خاطر محفوظ ماندن از ترکش گلوله هاي سلاحهاي سنگین دشمن به داخل سنگرهاي موجود بروید تا بعداً زمان حرکت به خط مقدم براي عملیات را به شما اعلام کنیم. بعداز اعلام ، در منطقه خط مقدم به جایی رسیدیم که خاکریزهاي دو جداره اي احداث شده و هنوز هم بلدوزرها داشتند مرتباً خاکریز را تقویت و مرتفع می کردند. تا آن موقع حدود دو ماه از آغاز عملیات کربلای5 می گذشت و کار از مخفی کاري دو ارتش در مقابل هم گذشته بود ، به وضوح دیده می شد که عراقیها جهت پیاده کردن نیرو اتوبوس هاي خود را تا پشت خاکریز اول آورده بودند. طبق عادت عراقیها ، از ترس عملیات نیروهاي ایرانی هر چه به تاریک شدن هوا نزدیک می شدیم بر حجم آتش سلاحهاي سنگین و تیربارهاي خود می افزودند ، و وقتی هوا کاملاً تاریک می شد ازشدت انفجار گلوله هاي سلاحهاي مختلف جهنم درست می شد.... 🌸..... @Karbala_1365
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷بعداز گذشت ساعاتی برادر بشیر صفی خانی که یکی از فرماندهان گروهانها را جهت حرکت به سمت خاکریزهاي دشمن توجیه کرد و به او گفت از این مسیر با نیروهایت حرکت کن و سعی کن سیم تلفن جنگی را پیدا کنی و دنبال آن را بگیري و بروي تا به موانع و میدان مین دشمن بر خورد نکنی ، ایشان دوبار با نیروهاي تحت امرش فاصله بین خاکریزنیروهاي خودي تا موانع و سیم هاي خاردار احداث شده توسط دشمن را پیمود ولی موفق به پیدا کردن سیم جنگی ومعبر پاکسازي شده نشد و هر بار به سیمهاي خاردار و میدان مین دشمن برخورد میکرد و بر می گشت.یگان همجوار لشکر در این مرحله از عملیات ، 25کربلا بود ، در همین حین و بین سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25کربلا که به اشتباه فکر می کرد حاج مصطفی طالبی ، یکی از فرماندهان گردانهاي تحت امر لشکر ایشان است یقه حاج مصطفی را چسبیده بود و تکان می داد که چرا با نیروهایت جلو نمی روي وداد و فریاد می کرد ، وقتی متوجه شدیم که او اشتباه گرفته ، هر طوري که بود به او حالی کردیم که ما از گردان هاي تحت امر لشکر انصارالحسین (ع) هستیم ، و حاج مصطفی فرمانده گردان است والآن یکی از گروهانهایش را به سمت خاکریز دشمن فرستاده و دارد یکی یکی بقیه گروهانهایش را به سمت خط دشمن می فرستد ، که اومتوجه اشتباه خود شد.☺️ در نهایت وقتی که نفوذ به مواضع دشمن از این سمت خاکریز ممکن نشد ، دستور داده شد از سمت پائین خاکریز جایی که گردان حضور داشتند اقدام کنیم. 🌸.... @Karbala_1365
🌸🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍃 🌹 🌹 🌺 کانال پرورش ماهی 🍃🌷🍃 🌷فرمانده لشکر درتماس با و گفتند چند نفر هستید ؟ گفتند حدود 12نفر ، ایشان گفتند با همین نیروهایی که در اختیار دارید بروید قرارگاه دشمن را بگیرید. حاج ستار و حاج مصطفی بروي رفته و در حالی که تیربارهاي دشمن مدام بر روي خاکریز ما آتیش می ریختند به دنبال حرکت از مسیر مناسبی بودند تا از آن طریق خود را به خاکریز دشمن برسانیم ، کم مانده بود بخاطر طولانی شدن ایستادن آنها بر روي خاکریز به خاطر احساس خطري که براي جان آنها می شد پاي آنها را گرفته و به عقب بکشم. که ناگهان از خاکریز به سمت دشمن سرازیر شدو شروع به دویدن نمودند ، و ما نیز با ستون یک که نفر بعدي ستون بود ، رفتیم. فاصله بین دو خاکریز نیروهاي خودي و دشمن حدود 300تا 400متر بود که طی شده بود و حالا داشتیم مسیر پشت خاکریز دشمن رادر جهت طول خاکریز می دویدیم و مسافتی نمانده بود تا وارد کانالهاي دشمن شویم ، چیزي حدود 10تا 15متر امتداد خاکریز قطع می شد و دوباره امتداد پیدا می کرد. که ناگهان یک گلوله در نزدیکیهاي ما منفجر شد ، بر اثر موج ناشی از این گلوله در حالی که ابراهیمی نفر اول ، طالبی نفر دوم وتعدادي از افراد ستون با شکم بر خاک افتادند که از جمله آنها برادر طالبی فرمانده گردان در حالت بی هوشی بود و از ناحیه مچ دست خیلی شدید آسیب دیده بود. به این ترتیب تعدادي از مجروحین به اتفاق ما به عقب برگشتند و آقاي کائید هم را به پشت خاکریز خودي آورده بود. طبق اطلاع و به گفته سرهنگ ، وارد مواضع تسخیر شده توسط نیروهاي خودي شده و با خوشحالی می گوید: "ماشاءالله این مواضع را بچه هاي ما آزاد کرده اند..." که بنا به گفته ایشان(احمدیان) در انتهاي کانال پرورش ماهی با شلیک دشمن از ناحیه سمت راست صورت و فک مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به می رسند.🌹 بنا به گفته برادرانی از گردان که در زمان 48ساعته در آن قسمت از منطقه حضور داشته اند براي اینکه نیروها بتوانند پدافند بهتري انجام دهند با صلاحدید فرماندهی لشکر از قسمتی از مواضع تسخیر شده عراقیها درشب عملیات 1365/12/12عقب نشینی به خاکریز دو جداره قبلی انجام می شود و خاکریز دو جداره به خط پدافندي تبدیل می شود ، گردان 151 (ع) تا ساعت 11صبح 1365/12/13در خاکریز دو جداره پدافند انجام می دهد و بعد از ساعت 11 به مدت 48ساعت خط پدافندي را به گردان دیگري می سپارد و مجدداً 48ساعت دیگر خط پدافند به گردان تحویل می گردد.... 🌺راوی:همرزم پایان 🌸.... @Karbala_1365
گفتـی چـه خَبَــر؟ لال شُـدَم هیـچ نگفتَـم بعداز تو مَـرا جُز غَـم ِ هِجـران خَبَـری نیسـت 🍂🌸🍂 شهیدان: #طالبی_و_تاجوک🌹 🌸.... @Karbala_1365