eitaa logo
شهدای ملایر
367 دنبال‌کننده
5هزار عکس
462 ویدیو
49 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊 🕊 ... 🍂🌴 🌴از ارتفاع ساندویچی خط اصلی عراق بسته شده بود که باید تا آنجا را شناسایی می کردیم. به تجربه شناسایی های قبل، برای کوتاه کردن مسیر در روز ، تا زیر ارتفاع ساندویچی می‌رفتیم. نماز مغرب و عشا را می‌خواندیم و شناسایی را ادامه می‌دادیم. اما هر بار به گشتی‌های دشمن بر می خوریم که فعال تر از ما بودند، دور از چشم دشمن برمی‌گشتیم؛ زیرا کارمان رزم و درگیری نبود. تیم (شهید) هم شرایط مشابه من داشت. می رفتند و بر می گشتند. تا اینکه (جانبازشهید)و مسیر را تا پشت ساندویچی پا زدند. آنها در حین عبور از میدان مین به تله انفجاری خورده بودند و عراقی‌ها آمده بودند بالای سرشان و به محمد علی محمدی و محمد قربانی داده بودند.🕊🌹 آن شب علی خوش لفظ در حالی که هم‌تیمی‌هایش را در میدان مین جا گذاشته بود، عقب آمد. آن آدم همیشه سر خوش و خندان و خونسرد ، کوه غم شده بود. محمد علی محمدی یارغار و رفیق خلوتش بود و ناله های غریبانه او را داخل شنیده بود و با درد و آه از لحظه‌ای که عراقی‌ها به هر کدام از آن دو نفر ۶ تیر زده بودند، می گفت.💔 🍂هنوز زیر آوار غم این حادثه بودیم که حادثه مشابهی اتفاق افتاد. این بار فرمانده گردان مسلم بن عقیل، حاج رضا مستجیری و دوبلدی واحد و به کمین دشمن خوردند. مستجیری از دستشان فرار کرده بود، اما به محمد عرب و حسین جعفریان و حاج حسن تاجوک تیرخلاص زده بودند🕊🌹 علی آقا که از واحد رفته بود برگشت و همه ما را بسیج کرد که هر کدام از سمتی برویم تا شاید حاج رضا مستجیری را_ که از سرنوشتش بی خبر بودیم_ پیدا کنیم. بعد از دو روز پیکر بی جان محمد عرب و حسین جعفریان را یافتیم آن طرف تر، افتاده بود. عراقی ها آخرین تیر را به سرش زده بودند اما جان داشت و هنوز نفس می کشید...✨ او را به عقب انتقال دادیم اما از حاج رضا مستجیری اثری نبود و باز هم ناکام و به مقر واحد در مسیر به برگشتیم... 🍂………… بعد از درمان به بازگشت و عَلَم جهاد را تا جایگاه تیپ به دوش کشید و سرانجام در آخرین ماه های جنگ در یکم تیرماه سال ۱۳۶۷ در جبهه به رسید.🕊🌹 آزاده سرافراز حاج رضا مستجیری هم بعد از تحمل هفت سال در سال ۱۳۶۸ به آغوش وطن بازگشت.🕊 🌺راوی: فرمانده جعفرطیار(ع)همدان 📚منبع: …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌸 ..🌸 🌹سردارشهید 🌹 🌷 در به دنیاآمد. کودکی اش در محیطی آکنده ازمعنویت سپری شد.در سال 1346 جهت جهت تحصیل قدم به دبستان نهاد واین مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سرگذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه ای وافر نسبت به به سالارشهیدان حضرت حسین(ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت می کرد. در سال 54 وارد دبیرستان شد ودر این هنگام بود ذهن فعال او اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک می کرد. در جریانات فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل شاه مورد ضرب و شتم قرارگرفـت.وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ، با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در شتافت که درآنجا بخاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت اما با کمال تعجب صدمه ای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضوریافت وتا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با آنها شد. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت واینگونه صفحه ای دیگر از دفترمبارزات خود را ورق زد. در فروردین ماه سال 60 جهت به شهر آمد اماسریع پس ازاین امربه جبهه برگشت وماهها در آنجا ماند. در سال 61 به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری ، برادران : و به می رسند برادر حاج رضا مستجیری به درمی آید و به شدت می شود و عراقی ها به خیال اینکه او شهید شده رهایش می کنند وبعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل می شود. رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت ، زخم ماندن در این تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضورش در جبهه ها و ایثار و فداکاریهای بی شمار در تاریخ اول ۶۷ نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت.❣ 🌸روحش شادو راهش پررهرو🌸 🌸.... @Karbala_1365
نجات معجزه آسای از تیر خلاص عراقی‌ها.. نادرمحمدی با اشاره به ماجرای اسارت شهید تاجوک هم بیان می کند: سال ۱۳۶۳ پس از بمباران قرار شد عملیاتی در میمک و انجام شده و گردان ۱۵۱ در آن شرکت کند. وقتی نیروهای اطلاعات موقعیت منطقه را برای حاج حسن تشریح کردند؛ قانع نشد و خود به همراه چند نفر از رزمندگان برای شناسایی رفت. بعد از نماز صبح حرکت کرده و در بین راه به کمین دشمن گرفتار شدند. دو نفر از آنها موفق به فرار شده و دو نفر به نام های جعفری و محمد آلپور معروف به محمد عرب(از اسرای عراقی که خود را تسلیم کرده بود) به شهادت رسیدند. حاج حسن هم بشدت زخمی شده و به اسارت درآمد، اما عراقی ها به دلیل شدت جراحت در بین راه تصمیم می گیرند که او را رها کنند. آنها بدنش را می کنند تا نکند زنده بماند و را هم به صورتش می‌زنند، اما شهید تاجوک که دستش را آهسته حفاظ سرش کرده بود؛ نجات پیدا کرد.در این ماجرا، عصب دست راستش قطع شد، اما دوباره به جبهه برگشت و در عملیات متعدد شرکت کرد.از دیگر صحنه های حضور حاج حسن تاجوک، عملیات مطلع الفجر در منطقه و سال ۱۳۶۰ بود. تعداد قابل توجهی از رزمندگان اسلام در محاصره عراقی‌ها گرفتار شده بودند و با تدبیر فرماندهان وقت بنا شد که جمعی از رزمندگان استان، عملیات فریب انجام داده و توجه دشمن را به خود جلب کنند که این نقشه با موفقیت همراه شد.حاج حسن و گردان ۱۵۱ در عملیات سخت بیت المقدس ۲ که دی ۱۳۶۶ در منطقه عراق انجام شد هم شرکت کرده و نبرد سختی را در سرمای سوزان زمستان تجربه کردند.آخرین ماه رمضان زندگی هم در اردوگاه شهید شهبازی کرمانشاه سپری شد. او مراسم جزءخوانی قرآن کریم را برگزار کرده و باوجود اینکه فرمانده بود برای رزمندگان، افطاری و سحری آماده می کرد.تیر ۱۳۶۷ برای حفظ ارتفاعات «گرده رش» در منطقه ماووت تلاش کرد و به همراه چند نفر در سنگر روباز مستقر شد. در حال حفظ ارتفاعات از دست دشمن بودند که خمپاره ای بالای سر آنها عمل کرده و همگی به شهادت رسیدند.یکی از سربازان به نام محمدرضا فارسی که علاقه زیادی به حاج حسن داشت با شنیدن خبر شهادت او سوار خودرو تویوتا شده و باوجود آتش دشمن، پیکر حاج حسن را برگرداند.پیکر سایر شهدای «گرده رش» به نام های جمشید بیات، احمد عبدلی، سید محمد شبیری، مجید محسنی، ابوالحسن محمدی، رحیم افزا و محمدرضا رفعت جو در منطقه ماند و چند سال بعد به میهن بازگشت.