eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
223 دنبال‌کننده
441 عکس
52 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/17359128070831
مشاهده در ایتا
دانلود
برای معدن زغال سنگ طبس که  برای به‌دست آوردن لقمه ای نان حلال جانشان را مظلومانه از دست دادند 💔 سال‌ها از درون تونل‌ها هفت خوان را گذشت و نان آورد او که نانش همیشه آجر بود باز نان را به نرخ جان آورد زیر کوهی که سنگ می‌بارید کوره کوره دوباره آتش شد در میان زغال‌ها می‌سوخت قصه‌ی غربتِ سیاوش شد تا که نانش حلال‌تر باشد در دل کوه ها خطر می‌کرد با حقوقی که هی عقب افتاد زندگی را همیشه سر می‌کرد از فروش زغال‌ها اما سهم او سفره های خالی بود هیچکس هم به داد او نرسید زندگی عین بی خیالی بود کوه را عاشقانه می فهمید کوه پژواک ِ لحظه‌هایش بود کوه آواز خسته‌اش هر روز کوه آئینه‌ی صدایش بود *** زیر آوار، بی صدا جان داد او که نانش همیشه آجر بود او که وقتی به خانه بر می‌گشت دلش از دست دیگران پر بود @shokoohsher 🍂
گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کَش تا سحرگه ز کنارِ تو جوان برخیزم... @shokoohsher☘️
هدایت شده از گوهرشاد قم
از وصف غمت زبان من الکن بود یک عمر غم نبودنت با من بود از شغل تو پرسید معلم هربار گفتم:پدرم کارگر معدن بود ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
نان حلالی، تو نیز گمنامی چقدر خسته شدی تا کمی بیارامی بخواب راحت و آسوده از غم فردا شهید آن همه اندوه بی سرانجامی شهید اشک شب و جلد بالش خیسی شهید روز و شبی تو شهید ایامی شهید ثانیه‌های پیامک واریز رسیده‌است پیامی ولی چه پیغامی؟! شهید رنج فراوان و دسترنج کمی شهید قسط جهاز و اجاره و وامی به دسترنج شما یک قران اضافه نشد جز این که فصل گرانی رسید و ناکامی شهید شکوه نکردن ز کارفرمایی وگر شنید برایت نکرد اقدامی کسی نبود که از غصه‌ات بکاهد آه کسی نداد به تو در خور تو انعامی به دسترنج کم و رنج مکفی‌ات سوگند به آه کارگرت، چه ایهامی؟ شهید صبح میادین کارگر هستی که از شهادت تو کس نمی‌برد نامی @shokoohsher🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی! تا پیش تو آورد مرا، بعد تو را برد قلبم شده بازیچه‌ی دنیای روانی باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری وقتی همه دادند به هم دست تبانی در چشم همه روی لبم خنده نشاندم در حال فرو خوردن بغضی سرطانی آیا شده از شدت دلتنگی و غصه هی بغض کنی، گریه کنی، شعر بخوانی؟ دلتنگ توام، ای که به وصلت نرسیدم ای کاش خودت را سر قبرم برسانی! @shokoohsher🪴
سلام..! سلام..! آمده‌ام تا دوباره حفظت کنم بخوانمت، شب روز بیداری رویا ای درس سخت ناآموختنیِ زیبا.. @shokoohsher🍃 ۲مهر
برگ صنوبری که در این سینه می‌تپید جز دیدن دوباره‌ی تو آرزو نداشت... @shokoohsher🍁
✨شکوهِ شعر✨
برگ صنوبری که در این سینه می‌تپید جز دیدن دوباره‌ی تو آرزو نداشت... @shokoohsher✨ #شادی_جودکی🍁
از پشت ابر تیره که هیچ آبرو نداشت دیگر نگاه روشنِ خورشید سو نداشت با ابر در مبارزه‌ی تن به تن گریخت خورشیدِ بی‌رمق، نفسِ های و هو نداشت حتی نسیم وقت عبور از درخت‌ها با برگ‌های تازه دل گفت و گو نداشت جز یاکریم بغض مرا هیچکس ندید بغضی که راه پیش و پسی در گلو نداشت ، فصلِ رویشِ ما بود و بعد از آن دیگر بهار در نظرم رنگ و بو نداشت برگِ صنوبری که در این سینه می‌تپید جز دیدن دوباره‌ی تو آرزو نداشت @shokoohsher🍁
فرو خورده است بغضی را گلوی عاشق میهن نشانده رنگ خون چشم مصیبت روی این دامن نفس های اذان در سینه ی غم حبس میشد چون برآمد آفتاب از چهره های دودی روشن برای دین کم از مجاهد نیست که خم کرده است پیش غیرت او آسمان، گردن به پیشانی نشانده چین غیرت تا برقصاند برای دخترانش شاپرک در دشت پیراهن چگونه درس بابا آب را با اشک ننویسد که مغز هرمدادش روی کاغذ می کند شیون هنوز آغاز پاییز است و مانده روسیاهی به ذغال شرمگینی که زده آتش به این خرمن به آغوش سعادت راه های بی شماری هست اگر لبنان اگر غزه اگر کرمان اگر @shokoohsher 🌱
33.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 پدرم را خدا بیامرزد... پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد بود، اهل معدن بود @shokoohsher 🍂
ترک آرزو کردم رنج هستی آسان شد... @shokoohsher🍀