کنج خلوت نشسته م اما
در سرم های و هوی یک غزل است
پی تنهایی خودم بودم
شعر گاهی خروس بی محل است
خوش به حالت کلاغ جالیزی!
باز در مزرعه مترسک هست!
دل من که اسیر معشوقی...
بی لب و بی نگاه و بی بغل است
آه بیچاره عاشقی که دلش
به همین شعرهای ساده خوش است
شعر میگوید و نمیداند
باز هم مهره ی علی البدل است
دوست دارم تورا بیاندیشم
دوست دارم که دوستم داری
"عرض کردم که دوستم داری"
بله فرض محال، محتمل است
سوژه ی ناب شعرخوانی من
طعم حلوای تن تنانی من
تا که نام تو برزبان من است
در دهانم حلاوت عسل است
سست مانند خانه های دِهَم
اخم وا کن، مرا نریز بهم
آه این سرزمین زلزله خیز
سر و کارش همیشه با گسل است
@shokoohsher✨
#ریحانه_ابوترابی🍃
#نوشتم_تا_ولم_کنه
https://eitaa.com/otaghekonji
#تک_بیت
فرزند آدمم که زِ سیبی گذر نکرد
پس من چگونه از لبِ سرخت حذر کنم؟!
@shokoohsher✨
#مجید_ترکابادی☘️
مینشستم صبح تا شب روبروی چشمهاش
میشنیدم عشق را از گفت و گوی چشمهاش
پیش سختیهای دنیا کارمان لبخند بود
سخت عادت داشتم با خلق و خوی چشمهاش
کاسبی میکرد با جان خودش روی موتور
جملهی قابل ندارد بود توی چشمهاش
دستهایش سالهای سال از دود و غبار
آب را بر آب زد با شست و شوی چشمهاش
خانهای ساده، دوتا فرزند، شغلی بیخطر
جمع میشد در همینها آرزوی چشمهاش
آرزویش با تصادف در خیابان پهن شد
کم شد از تابیدن خورشید سوی چشمهاش
کاشکی با خود مرا زیر تریلی برده بود
عینکی بودم که دیگر نیست روی چشمهاش
@shokoohsher✨
#علی_فرزانه_موحد🌱
زندگی، آن مرد نابینای تنهاییست که
چشمها را شسته در رؤیای نورانیشدن...
@shokoohsher✨
#حسنا_محمدزاده🪴
✨شکوهِ شعر✨
زندگی، آن مرد نابینای تنهاییست که چشمها را شسته در رؤیای نورانیشدن... @shokoohsher✨ #حسنا_محمدزاد
ابرهای بغض، در رؤیای بارانیشدن
سینهها، دریاچهای در حال توفانیشدن
پنجهی خونینِ بالشها پُر از پرهای قو
خوابها دنبال هم در حال طولانیشدن
زندگی، آن مرد نابینای تنهاییست که
چشمها را شسته در رؤیای نورانیشدن
قطرهای پلک مرا بیتاب و سنگین کردهاست
مثل اشکِ برّهها در شامِ قربانیشدن
خوب میفهمم چه حالی دارد، از بیهمدمی
پابهپای گرگها سرگرم چوپانی شدن
برکههای تشنه میبینند با چشمان خیس
نیمهشبها خوابِ گرمِ ماهپیشانیشدن
خالیام از اشتیاقِ بودن و تلخ است، تلخ
جای هر حسّی، پُر از حسّ پشیمانی شدن
چارهی لیلای بیمجنونِ این افسانه چیست؟
یا به دریا دل سپردن، یا بیابانیشدن...
@shokoohsher✨
#حسنا_محمدزاده🪴
هر چند که تازه میکنی دردم،
ای صبح! سلام بر تو، خوش بر دم...
@shokoohsher✨
#مهدی_اخوان_ثالث🌱
با رفتگرهای سحرخیز خیابانت
با شور و شوق هفتِ صبح دور میدانت
با حرفهای رادیو در تاکسیهایت
با قبضهای آب و برقت،قیمت نانت
کیف و کتاب و دفتر و نان و پنیر و سیب
با خنده های راه خانه تا دبستانت
با کارگرهای نجیب سخت مشغولت
در هرم تابستان و سرمای زمستانت
از روزهای سختِ با قصد فراموشی
هی راه رفتن راه رفتن زیر بارانت
از لحن میزی که نباید فاصله میشد
در بین دست گرم مردم با وزیرانت
با عینک تحلیلگرهای سیاسی که
گویا خبر دارند از پیدا و پنهانت
با این سرود ملی در بادها افشان،
با جلوۀ سبز و سپید و سرخ طوفانت
با رزم سرداران همواره کفن پوشت
در جنگل و دریا و در کوه و بیابانت
من میشناسم راه و رسم و خلق و خویت را
بیش از همه اما وطن جان، با شهیدانت...
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند☘️
#ایران_من
بوی بهشت میشنوم از صدای تو
نازکتر از گُل است، گُلِ گونههای تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینهی خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر
آوردهام که فرش کنم زیر پای تو
چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود
ای پارهی دلم! که بریزم به پای تو
امروز تکیهگاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگیام شانههای تو
در خاک هم دلم به هوای تو میتپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
@shokoohsher✨
#قیصر_امینپور🪴
امان دهید به گنجشکهای مستأجر
در این گرانی بیرحم، لانههای عزیز!
@shokoohsher✨
#حسنا_محمدزاده 🍃