eitaa logo
سلطان نصیر
3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
436 ویدیو
245 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب تاریخ زبان های سامی نوشته اسرائیل ولفنسون ترجمه: جواد اصغری و مهدی برزگر قطع: رقطعی تعداد صفحات: ۳۱۴ جلد: شومیز سال انتشار: ۱۴۰۰ نشر: نگارستان اندیشه قیمت : ۷۵۰۰۰ تومان کتاب تاریخ زبان های سامی کتابی نسبتا قدیمی است که شاید از نظر علمی بخش _کوچکی_ از نظریات نویسنده آن منسوخ شده باشد. بهتر بود مترجمان کتابی بروزتر را در این موضوع انتخاب و ترجمه می کردند. با اینحال این تنها کتاب با این موضوع در بازار کتاب ایران است. این‌کتاب برای علاقه مندان به دانش زبان شناسی و زبان آموزان عبری و عربی و طلاب کتاب مناسبی می باشد. قابل تهیه از کتابفروشی انتشارات مولی و سایت ایران کتاب و... توضیحات در مورد کتاب و نویسنده : 👇 https://www.ibna.ir/fa/tolidi/310613/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%85%DB%8C @soltannasir
سلطان نصیر
کتاب تاریخ زبان های سامی نوشته اسرائیل ولفنسون ترجمه: جواد اصغری و مهدی برزگر قطع: رقطعی تعداد
تصویر فهرست اولیه کتاب تاریخ زبان های سامی ملاحظه می نمایید که معیار تقسیم بندی نویسنده بر اساس کتاب مقدس است که تقریبا بخشی از این تقسیم بندی های سنتی امروزه دیگر چندان پذیرفته شده نیست. @soltannasir
@soltannasir {روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارسی۶ } ادامه...👇 پس از روشن شدن نسبی جایگاه تیشتر و هفتورنگ به سراغ سپاهبد غرب یعنی ستاره ونند می رویم. تقریبا اکثر محققین به اتفاق ونند را ستاره نسر واقع می دانند. در لینکی که پیشتر فرستاده شد ملاحظه نمودید که گروهی از منجمین غربی ونند را قلب الاسد می دانند که از اساس اشتباه است. اما حال بدنبال پاسخ این سوال برویم که چرا اکثر محققین ونند را نسرواقع می دانند؟ در متن بندهش صفحه ۴۳ منزل بیستم قمر ورننت نام دارد که از نظر جمله محققین همان ونند است. به فقرات زیر توجه نمایید : 👇 { ونند: درباره ی هویت این ستاره «اجماع» وجود دارد که =نسرواقع vega است. سید حسن تقی زاده در [کتاب] گاهشماری صفحه ی 335 یادداشت 470 به آورده شدن [اسم] ونند در فهرست منازل قمر سغدی، شماره ی ۲۰، جلب توجه کرده است. منزل قمری هندی معادل آن شماره ی ۲۰ آبهیجیت abhijit =نسر واقع است. اما ونند به عنوان اسم یکی از منازل قمری پهلوی، یعنی [منزل] شماره ی ۲۰ نیز به کار رفته است. صورت پازند آن 《ورنت varant=ولند》 پهلوی که املای رایج پهلوی وننت vannant (نشان دهنده ی بی شباهتی n_n :r_n) از تساوی ورنت=نسر واقع هم اکنون در یادداشت ها که پیش از این آمد استفاده شد. }(کتاب علم در ایران و شرق باستان ترجمه همایون صنعتی زاده مقاله فصل نجومی بندهش ص ۳۴) ملاحظه می نمایید که برابری منزل بیستم ورننت از منازل قمر ایرانی با منزل آبهیجیت در نجوم هندی که با نسرواقع مرتبط است. باعث شده که ایران شناسان ونند را ستاره نسرواقع بدانند. ضمن اینکه باید توجه داشت که تیشتر یا شعرای یمانی که سپاهبد شرق است به موازات برج سرطان قرار دارد. طبیعتا سپاهبد غرب باید شش برج آن طرف تر یعنی در ناحیه جدی باشد که این مشخصه در ستاره نسرواقع موجود است که پرنورترین ستاره آن ناحیت از آسمان نیز محسوب می شود. بنابراین تقریبا شکی نمی ماند که نسرواقع همان ونند متون ایرانی است. در مورد شباهت ایزد ونند که در گذرگاه های کوه البرز اساطیری قرار داشت و این گذرگاه ها را از نفوذ شیاطین حفظ می کرد با فرشته ترجائیل روایت کوه قاف که چون کرکس بود و ارادتمند امیرالمومنین علیه السلام بود پیشتر سخن گفتیم و ذکرش دیگر اینجا ضروری نیست. پ ن: منازل قمر در نجوم ایرانی به مانند نجوم هندی ۲۷ منزل است. اما تصمیم دارم دلایل دیگری را در مورد ارتباط ستاره ونند با نسر واقع و آن ناحیت از آسمان را بر اساس اسطوره شناسی تطبیقی آسمان شب نقل نمایم. ابتدا باید بدانیم‌ که ستاره ونند با فریدون آبتین در ارتباط است. در متن رساله پهلوی نیرنگ زهر بستن اینگونه آمده است : 👇 {ماه سپندارمذ (اسفند) و روز سپندارمذ (پنجم) و روز سپندارمذ و ماه سپندارمذ و سپندارمذماه سپندارروز بستم زهر، سم و زفر (=دهان) همه خرفستران به نام و نیروی 👈فریدون نیو (و) 👈یاری ستاره ونند هرمزدآفریده باوریگان (که همیشه) روا باد، ایدون باد. اشم شفا باد. } (کتاب متن های پهلوی۰ گردآوری جاماسپ جی دستور پژوهش سعیدعریان ص ۱۰۳) فریدون و ستاره ونند با بستن زهر در ارتباط هستند. ارتباط ستاره ونند را با بستن زهر خرفستران (نظیر مار و عقرب و..) در متن کوتاه ونندیشت (یشت ۲۱) هم می بینیم : 👇 {ونند، ستاره مزدا آفریده اَشَوَن، رد اَشَه را می ستاییم. وَنَند درمان بخش و سزاوار بلندآوزگی را می ستاییم؛ پایداری در برابر 《خرفستران》راندنی زشت_[آفریدگان] اهریمنی_را که یکسره باید راند [شان]. وَنند، ستاره مزدا آفریده را درود می فرستم. 《اشم وهو...》 《اَهمایی رئِشچه..》} (اوستا ونندیشت ترجمه جلیل دوستخواه جلد اول ص ۵۰۷) ملاحظه نمودید که ونند در متن اوستا نیز با بستن زهر خرفستران در ارتباط است. اما ونند طبق نظر استاد بهرام فره وشی در کتاب فرهنگ زبان پهلوی _صفحه ۵۷۵_ از ریشه van و به معنی چیره شونده، پیروز شونده است. و این صفتی است که از نظر بنده در درفش کاویانی شاه فریدون وجود داشته است و بزودی آن را رازگشایی خواهم نمود. دوستداران علم احکام نجوم نیز می توانند صفت چیره شوندگی و پیروزی را برای این ستاره (نسرواقع) در نظر بگیرند. اما اکنون برای رازگشایی کامل به سراغ بخشی از متن کتاب بندهش می رویم در مورد فریدون و آژی دهاک می رویم : 👇 {(چنین) گوید به دین که سه هزار سال هستی مینوی بود که آفرینش بی اندیشه و بی جنبش و نابسودنی بود (که) هزاره خدائی بره، گاو و دوپیکر (صورت فلکی حمل و ثور و جوزا) بود. سه هزار سال کیومرث (انسان اولیه ایرانی) را با گاو هستی بی پتیاره بود (که) هزاره خدایی خرچنگ و شیر و خوشه بود (سرطان، اسد، سنبله) که (روی هم) شش هزارسال بود. چون هزاره خدایی به ترازو (میزان) در آمد، اهریمن در تاخت. کیومرث در (دوران) تازش، سی سال زیست. پس (از) چهل سال، مشی و مشیانه فراز رُستند و پنجاه سال آن بود که ایشان را زناشویی نبود. } ادامه...👇 @soltannasir
تصویر زیبای ستاره ونند یا نسر واقع (کرکس نشسته) {ونند، ستاره مزدا آفریده اَشَوَن، رد اَشَه را می ستاییم. وَنَند درمان بخش و سزاوار بلندآوزگی را می ستاییم؛ پایداری در برابر 《خرفستران》راندنی زشت_[آفریدگان] اهریمنی_را که یکسره باید راند [شان]. وَنند، ستاره مزدا آفریده را درود می فرستم. 《اشم وهو...》 《اَهمایی رئِشچه..》} (اوستا ونندیشت ترجمه جلیل دوستخواه جلد اول ص ۵۰۷) @soltannasir
@soltannasir {روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارسی۷} ادامه متن بندهش : 👇 {نود و سه سال و شش ماه با هم زن و شوی بودند تا آن که هوشنگ به برنایی آمد. هوشنگ چهل سال، تهمورث سی سال، جم _تا فره از او بشد_ ششصد و شانزده سال و شش ماه. پس از آن یکصدسال در گریز بود (که) هفتصد و شانزده سال و شش ماه بود. پس هزاره خدایی به 👈کژدم آمد. ضحاک یکهزار سال شاهی کرد. پس هزاره خدایی به نیمسب آمد. فریدون پانصدسال شاهی کرد. }(بندهش ترجمه مهرداد بهار ص ۱۵۵) ملاحظه نمودید که هزاره سلطنت آژی دهاک کژدم یا عقرب است و دوران سلطنت فریدون قوس یا نیمسب است. این گزاره نجومی متن بندهش دارای وجهی اساطیری در آسمان شب نیز می باشد. می دانیم که آژی دهاک اژدهاوش است و فریدون وی را نکشت و در دماوند اسیر کرد چون اگر وی را می کشت جهان پر از خرفسترانی چون مار و عقرب و چلپاسه می شد. پس طبیعی است که آژی دهاک در هزاره ای که متعلق به کژدم است که خود تنها خرفستر منطقه البروج است. بتواند سلطنت را از جم برباید و خود هزار سال سلطنت نماید. اما از طرف دیگر می دانیم فریدون بر طبق متن اوستا و سایر متون تاریخی در دانش پزشکی مهارتی بسیار داشته است. به فقرات زیر توجه نمایید : 👇 {فروهر پاکدین فریدون از خاندان آبتین را می ستاییم، برای مقاومت کردن بر ضد جرب و تب و...و لرزه تب و ...، برای مقاومت کردن بر ضد آزار و مار، ....}(فروردین یشت کرده ۲۹ بند ۱۳۱ ترجمه پورداود) فقراتی دیگر از متون تاریخی دوره اسلامی که استاد پورداود در کتاب هرمزدنامه آورده اند : 👇 { در سنت ایران فریدون نخست کسی است که تریاق ساخت. حمزه اصفهانی در تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا گوید: 《و فریدون احدث الرقی و ابدع التریاق من جرم الافاعی و اسس الطب و دل من النبات مایدفع الآفات عن اجسام ذوی الارواح». (۱) در تاریخ بلعمی آمده : «و نخست پادشاهی که در نجوم نگریست او [فریدون] بود. و در علم طب نیز رنج ببرد و تریاق او ساخت و اول پادشاهی که بر پیل نشست او بود. پیل را حرب فرمود». }(هرمزدنامه صص ۱۱۱ و ۱۱۲ پورداود) پ ن۱: ترجمه متن حمزه اصفهانی: فریدون افسونها و تریاق را از تن افعی ها پدید آورد. دانش پزشکی را بنیان نهاد و به گیاهانی که آفت و گزند را از جانداران دور می کند رهنمون شد. پیشتر ملاحظه نمودید که نام فریدون با بستن دهان خرفستران (مار و عقرب و...) در افسون ها مرتبط است و اکنون ملاحظه می نمایید که‌ خُره فریدون از خاندان آبتین بر ضد تب و سم مار عمل می نماید. در واقع به نوعی خُره فریدون با علم طب و پزشکی در ارتباط است. موید این مطلب، نوشته حمزه اصفهانی و بلعمی در کتب تاریخی است که فریدون را به نوعی بنیان گذار دانش طب یا صاحب علم طب می دانند. حال با توجه به آنچه گفته شد اکنون فریدون با کدام صورت فلکی مرتبط است؟ پاسخ ساده است. صورت فلکی آسکليپوس (asklepios) که Ophiuchus (مارافسای) نیز نامیده می شود. آسکلیپوس در اساطیر یونانی ایزد طب است که گویی ماری را در دستان خویش دارد. این صورت فلکی درست در ناحیه ای بین صورت فلکی عقرب و قوس در آسمان شب قرار دارد به گونه ای که بعضی از منجمین معتقدند وی صورت فلکی سیزدهم منطقه البروج است. همچنین بخشی از پای آسکلیپوس در آسمان شب بر بالای صورت فلکی عقرب قرار دارد. طبیعی است که این صورت فلکی علاوه بر دانش طب در بستن دهان خرفستران و تهیه پادزهر از زهر خرفستران نقش داشته باشد. زیرا عقرب را در پایین پای خویش و ماری را در دستان خویش دارد. بنابراین کاملا با فریدون انطباق دارد. اما آژی دهاک با کدام صورت فلکی ارتباط دارد ? شاید عده ای فکر کنند که آژی دهاک همان ماری است که در دستان آسکلیپوس قرار دارد. یا با صورت فلکی عقرب مرتبط است. اما در پاسخ باید بگویم خیر آژی دهاک طبق اسطوره شناسی تطبیقی با صورت فلکی هیدرا یا مارآبی که شجاع نیز نامیده می شود در ارتباط است. یکی از ایزدان میان رودانی، نینگیشزیدا نام دارد که نگاره های آن به توصیفاتی که در باره آژی دهاک در شاهنامه گفته شده شباهت دارد. این موجود بر طبق نظر محققین با صورت فلکی هیدرا یا شجاع در آسمان شب ارتباط دارد. صورت فلکی ای که از برج سرطان تا ناحیه سر عقرب کشیده شده است. (اسناد و تصاویر آن در ادامه خواهد آمد. بنده نخستین بار اشاره به این نگاره را در کتاب اسطوره شناسی آسمان شب دکتر شروین وکیلی دیدم. این را بدین خاطر نوشتم که بگویم بنده نخستین فرد در جامعه ایرانی نیستم که به این مسئله توجه نموده است. ) نکته : در اساطیر یونانی هرکول با صورت فلکی جاثی در ارتباط است و با هیدرا می جنگد. فریدون متون ایرانی شباهت هایی به هرکول هم دارد. اما با توجه به دانش پزشکی فریدون و بستن زهر خرفستران توسط وی انتساب فریدون به صورت فلکی مارافسای قطعی به نظر می رسد. ادامه دارد... @soltannsir
در سمت راست تصویر ایزد انکی را ملاحظه می نمایید که بر تختی نشسته و رود فرات از دو شانه وی جاری می شود. در میانه تصویر ایزد نین گیشزیدا را ملاحظه می نمایید که چون آژی دهاک دو مار بر روی شانه خویش دارد. در سمت چپ تصویر شاه گودئا حاکم شهر لاگاش (۲۲۰۰ پیش از میلاد ) در سومر را ملاحظه می نمایید. ممکن است نینگیشزیدا همان آژی دهاک اسطوره ای متون ایرانی باشد که تا کنون در دماوند در بند است و به یکی از دجال های متون روایی اسلامی شباهت دارد. {ایزد 《نین گیش زیده》، رب النوع جهان زیرین و پسر خدا نینزو بوده است. معنی نام وی با توجه به اصول واژه شناسی، 《خداوندگار درخت پاک》 می باشد. در شعر سومری 《مرگ گیل گمش》، گیلگمش نین گیش زیده و دوموزی را با هم، در جهان زیرین، ملاقات می کند. افسونهای بابلی از نین گیش زیده به عنوان نگهبانی جهت دیوهایی که در جهان زیرین زندگی می کنند، نام می برند. نام این خدا در سوگواریهای مرگ دوموزی نیز آورده می شود. گودئا، حاکم سومری لاگاش که معبد نین گیرسو را ساخت، نین گیش زیده را رب النوع محافظ شخصی، به حساب می آورد و ظاهرش را برای وی در یک رویا توصیف می کند. } ادامه...👇 @soltannasir
تصویر دو مار در هم تنیده بر روی آثار هنری میان رودان، این دو مار در هم تنیده را دانشمندان بر اساس شواهدی نماد نین گیش زیدا می دانند. ادامه...👇 {در اسطوره اَدَپه، همان خردمندی که به آسمان عروج کرد، به طور غیر منتظره ای با دوموزی و خدایی به نام گیش زیده که مسلما مخفف نین گیش زیده می باشد، مواجه می شویم که از دروازه مرتفعترین آسمان، یعنی آسمان آنو محافظت می کنند. به اَدَپه گفته می شود که وی می باید در پاسخ به سوالات خدایان نگوید که در حال عزاداری برای این دو ایزد، یعنی دوموزی و گیش زیده که از روی زمین ناپدید شده اند، می باشد. این موضوع به همراه تاثیر متقابل و پیچیده مضامین مرگ و جاودانگی در این اسطوره، این قضیه را مشخص می سازد که پیدا شدن دوموزی و گیش زیده در آسمان، در چنین وضعیتی، یک استثنا بوده است. نماد و چهارپای 《نین گیش زیده》، مار شاخدار یا اژدها بشمو basmu بود و وی از لحاظ ستاره شناسی با صورت فلکی 👈مار آبی مرتبط می باشد. نام این خدا شاید 《نین گیزیده ningizzida》 تلفظ می شده است. }(کتاب فرهنگنامه خدایان، دیوان و نمادهای بین النهرین باستان صفحات ۲۲۹ الی ۲۳۱) @soltannasir
تصویر آسکلیپوس (مارافسای) که در آسمان شب به صورت یک صورت فلکی در آمده است وی به مانند شاه فریدون در متون ایرانی طبیب است و با علم طب ارتباط دارد. در پایین پای چپ وی صورت فلکی عقرب قرار دارد که هزاره پادشاهی آژی دهاک منسوب به این صورت فلکی است و با اتمام آن فریدون (مارافسای) به سلطنت رسید. در پایین صورت فلکی عقرب انتهای صورت فلکی شجاع (هیدرا) است که همان آژی دهاک است. فریدون با بستن دهان خرفسترانی چون عقرب و مار در افسون ها ارتباط دارد. ملاحظه می نمایید که صورت فلکی مارافسای ماری را در دستان خویش دارد و عقرب را در پایین پای خویش بنابراین وی را می توان همتای فریدون در متون ایرانی دانست. نکته نجومی دیگر در داستان شاه فریدون : در متن بندهش صفحه ۱۴۹ هنگامی که نسب اجداد فریدون تا ده نسل قبل یاد می شود در نام تمام اجداد وی گاو وجود دارد. گاو با برج ثور مرتبط است که مقابل برج عقرب قرار دارد. تا هنگامی که اثفیان پرگاو، صاحب فریدونی می شود که مارافسای است و آن هنگام هزاره کژدم به پایان می رسد و فریدون بر آژی دهاک (هیدرا) غلبه می نماید. @soltannasir
در سمت راست، تصویر بالا صورت فلکی شلیاق را و در پایینش، تصویر درفش کاویانی ملاحظه می نمایید. آن ستاره پرنوری که در بالای لوزی موجود در صورت فلکی شلیاق قرار دارد. ستاره نسرواقع (کرکس نشسته) یا ونند است. ونند را می توان به پرنده بالای چلیپای درفش کاویانی شبیه دانست. و چلیپای درفش کاویانی را می توان با لوزی موجود در صورت فلکی شلیاق اینهمان دانست. در ادامه در تصویر دیگر فاصله صورت فلکی شلیاق (درفش کاویان) را با صورت فلکی مارافسای (فریدون) ملاحظه می نمایید. رنگ آبی صورت فلکی مارافسای است. و رنگ قرمز شلیاق است. پ ن: درفش کاویانی حقیقی در خاک آذربایجان غربی مدفون است و هرگز بدست شاهان ساسانی نرسیده بود تا در حمله اعراب نابود شود. درفشی که در کتب تاریخی از آن یاد شده است. توسط مغان در دوره ساسانی باز طراحی شده بود و احتمالا دارای لوح‌ وفقی صد در صد بوده است. اما درفش کاویانی حقیقی طبق نظر مغان عصر حاضر از چهار لوح چهل در چهل تشکیل شده است. @soltannasir
تصویر مکان روستای ونند بر روی نقشه این روستا در منطقه نخجوان و نزدیک مرز ایران قرار دارد. نام ونند یک نام اصیل و تاریخی ایرانی است که بسیار جلب توجه می کند. نمی دانم آیا نام ونند برای این روستا ارتباطی هم با ستاره ونند دارد یا خیر؟! @soltannasir
مُهر استوانه ای به دست آمده در شوش متعلق به 2200 الی 2400 سال پیش از میلاد. در سمت چپ تصویر مردی نشسته را با دو مار روییده از شانه هایش ملاحظه می نمایید که همان ضحاک معروف می باشد. @soltannasir
تصویر ضحاک ماردوش بر روی مهری بدست آمده از تمدن شهداد در استان کرمان متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد. منبع : کتاب مجموعه مقالات نخستین همایش بین المللی تمدن حوزه هلیل رود مقاله پیتمن @soltannasir
رنگ نارنجی سر و دم صورت فلکی شجاع یا مار آبی (هیدرا) است که با ایزد نین گیشزیدا در اساطیر میان رودان مرتبط است. نین گیشزیدا شاید همتای آژی دهاک در متون ایرانی باشد. رنگ آبی صورت فلکی کژدم (عقرب) است. که دوران هزار ساله سلطنت آژی دهاک در هزاره منسوب به این صورت فلکی (کژدم) رخ داد. رنگ سبز صورت فلکی مارافسای و مار است که با فریدون مرتبط است. رنگ سرخ صورت فلکی شلیاق نزد یونانیان است که به نظر بنده با درفش کاویانی مرتبط است. ستاره ونند که یاری دهنده فریدون در بستن دهان خرفستران است در این صورت فلکی قرار دارد. اکنون می دانیم که داستان غلبه فریدون بر اژی دهاک با کدام ناحیه از آسمان ارتباط دارد. @soltannasir
فرارسیدن ایام شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت مهدی موعود صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف و بر همه شیعیان و محبین حضرتش تسلیت و تعزیت باد. @soltannasir
میلاد با سعادت سید و سرور کائنات، حضرت محمد مصطفی رسول الله حبیب الله صلوات الله علیه و میلاد فرزند بزرگوارش رئیس مذهب تشیع امام ناطق جعفر صادق علیه السلام بر حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و همه مسلمانان و شیعیان و محبین خاندان نبوت و امامت مبارک‌ باد. @soltannasir
@soltannasir «جایگاه محمد(ص) و چگونگی شناخت محمد(ص) و به چه نام شناختن محمد(ص) » محمد(ص) در هفت طبقه آسمان : 👇👇 آسمان دنیا :مجتبی آسمان دوم : مرتضی آسمان سوم :مزکی آسمان چهارم :مجیب آسمان پنجم :محب آسمان ششم :مطهر آسمان هفتم :مقرب طبقات زمین: 👇👇👇 زمین اول:سجاد اعظم زمین دوم : سجل زمین سوم : محب زمین چهارم : مشرف زمین پنجم : طاهر زمین ششم : امین الله زمین هفتم :نورالله درکتب مقدس :👇👇 در انجیل :طاب طاب , فارقلیط در زبور :عاقب در صحف : روحا در تورات : اولیا , اخریا ,ضحوک , مثقح , احیدا, ماذ ماذ , مختار , روح الحق , مقیم محمدرسول الله: 👇👇👇👇 نزدکروبیان : مختار نزد روحانیان : مکرم در اوراق شجره طوبی : صفوه الله در ساق عرش : حبیب الله در کرسی: رسول الله در لوح محفوظ :صفی الله در لوا الحمد : خیره الله نزد ملائکه : عبدالمجید نزد انبیا : عبدالوهاب نزد شیطان : عبدالقهار نزد جن : عبدالرحیم نزد سواکن جبال : عبدالخالق نزد سواکن قفار : عبدالقادر نزد سواکن بحار : عبدالقدوس نزد هوام ارض :عبدالغیاث نزد وحوش : عبدالرزاق نزد سباح : عبیدالله نزد بهایم : عبدالمومن نزدطیور : عبدالغفار نزد الله :عبدالله است «بر گرفته از رساله خطی درة التاج منصوری از مجموعه رسائل خطی دودمان جلالیان » (ص) (ص) @soltannasir 🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
@soltannasir {روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارسی ۸ } ادامه...👇 اما اکنون به سراغ ستاره سدویس یا نگهبان نیمروز (جنوب) می رویم. اکثر محققین سدویس را سهیل می دانند که پس از شعرای یمانی پرنورترین ستاره آسمان شب است. عده قلیلی آن را الدبران می دانند و هنینگ وی را بنا به معادل های سغدی قلب العقرب می داند. اما باتوجه به اینکه الدبران و قلب العقرب هر دو سرخ رنگ می باشند و سدویس چون تشتر آب سرشت است اینهمانی سدویس با این دو ستاره از نظر ما مردود است. اما بنده اخیرا با توجه به فواصل ستارگان سپاهبد از یکدیگر احتمال می دهم که سدویس همان ستاره آخرالنهر باشد که نهمین ستاره پرنور آسمان شب است. (دهمین با احتساب خورشید). اما یکی از دلایلی که عده ای از ایران شناسان در اینهمانی سهیل با سدویس تردید نموده اند. این است که ستاره سهیل بدلیل جنوبی بودن در عرض های شمالی دیده نمی شود و چون این گروه از ایرانشناسان موطن اوستا را ناحیه شمال شرقی ایران در خراسان و بلخ و خوارزم می دانند چون ستاره سهیل در آن ناحیه یا اصلا دیده نمی شود یا در ناحیه ای چون بلخ تنها در بعضی مواقع سال آنهم فقط روزی یک ساعت با فاصله کمی از خط افق دیده می شود. بنابراین سدویس از نظر اینان‌ باید ستاره ای باشد که در عرض های شمالی تر دیده بشود که البته به نظر بنده، نظر اینان نادرست است. زیرا که سدویس در بندهش سپاهبد نیمروز یا جنوب است و ما می دانیم که سرزمین نیمروز در جنوب افغانستان فعلی و سیستان ایران قرار دارد. پس طبیعتا سدویس باید در این عرض ها دیده شود که هم سهیل و هم آخرالنهر در ناحیه سیستان علی الخصوص مناطق نزدیک به سواحل دریای عمان به خوبی قابل رویت می باشند. ضمن اینکه در متن تیریشت اوستا اشاراتی وجود دارد که از آن می توان دریافت که سدویس با ناحیه جنوب فلات ایران ارتباط دارد. به فقرات زیر توجه نمایید: 👇 {... 32 پس از آن اسپنتمان زرتشت، تشتر رایومند فرهمند دگرباره از 👈دریای فراخکرت برخیزد، 👈ستویس رایومند فرهمند نیز از دریای فراخکرت بلند شود و پس از آن مه از طرف 👈هند از کوهی که در وسط دریای فراخکرت واقع است برخیزد. 33 و پس از آن مه های پاک ابر تشکیل دهنده به جنبش درآید، 👈باد جنوب وزیده (آن ها را) به طرف پیش به راهی راند که از آنجا هوم مفرّح و فزاینده جهان می گذرد، پس باد چالاک مزدا آفریده، باران و ابر و تگرگ را به سوی کشتزار و منزلگاهان و هفت کشور رساند.}(تیر یشت بند 32 و 33 ترجمه پورداود) ملاحظه می نمایید که در متن تیر یشت کوهی در سمت جنوب هند در وسط دریای فراخکرت قرار دارد. بنابراین می توان دریافت که دریای فراخکرت اقیانوس هند و به نظر بنده اقیانوس آرام را هم شامل می شود که در متن تیریشت بخش اقیانوس هند این دریای عظیم مدنظر است. ۱ سدویس در متن تیریشت به عمل باران سازی تیشتر و پخش آب و باران در هفت کشور کمک می نماید. از نوشته تیر یشت می توان به این نتیجه رسید که با توجه به اینکه سدویس سپاهبد نیمروز (جنوب) است و از دریای فراخکرت در جنوب فلات ایران بلند می شود. (احتمالا طلوع ستاره و ارتفاع گرفتن آن از خط افق مدنظر باشد) سدویس ستاره ای است که در عرض های جنوبی فلات ایران کاملا قابل رویت است. بنابراین مانعی ندارد که وی همان ستاره آخرالنهر و یا حتی ستاره سهیل باشد. هرچند که به نظر بنده اینگونه می آید که اگر ستاره آخرالنهر همان سدویس اوستایی و متون پهلوی باشد. هرچند که این ستاره (پرنورترین ستاره صورت فلکی نهر) در عرض های بالاتر از ۳۰ درجه دیده نمی شود. اما بخش فوقانی صورت فلکی نهر در عرض های شمالی تر کاملا دیده می شود. بنابراین سدویس می تواند آخرالنهر و صورت فلکی نهر باشد که آب را در هفت کشور تقسیم می نماید. بنابراین با اینهمان دانستن سدویس با صورت فلکی نهر و ستاره آخرالنهر، مشکل اوستاشناسانی که موطن اصلی اوستا را ناحیه شمال شرقی فلات ایران می دانند نیز تا حدی برطرف می شود. پ ن ۱: در متن بندهش دریای فراخکرت یک سوم زمین را دربر می گیرد طبیعتا اقیانوس هند یک سوم آب های زمین را شامل نمی شود. با توجه به اتصال اقیانوس هند و آرام در ناحیه شرق آسیا به نظر بنده بعید نیست که اقیانوس آرام نیز جزیی از دریای فراخکرت باشد‌. نکته : بنده از مطالعه نسک های ایران باستان به این نتیجه رسیده ام که دریای عظیم فراخکرت وجهی از نظر پنهان و حتی وجهی لطیف تر (هورقلیایی) هم دارد و وسعت این دریا تا اقلیم هشتم کشیده شده است. اما مسئله دیگری که ستاره سدویس را با جنوب سرزمین ایران در ناحیه سیستان و بلوچستان پیوند می دهد وجود دریایی به نام سدویس در متون ایرانی است که محققی چون مهرداد بهار آن را دریای عمان می داند. ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir {روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارسی ۹ } ادامه...👇 در متن بندهش در مورد دریای سدویس اینگونه آمده است : 👇 {سه دریای شور مایه ور هست که یکی (پودیگ و یکی کمرود و یکی) سیاه بُن است. از هر سه، پودیگ بزرگتر است که در آن جزر و مد است؛ هم ناحیت دریای فراخکرد و به فراخکرد پیوسته است. میان این دریای فراخکرد و پهلوی آن پودیگ را دریایی گرفته است که دریای سَدویس خوانند. هر ستبری و شوری و ناپاکی از دریای پودیگ به دریای فراخکرد گرد آید، رَوَد، به بادی بزرگ و بلند از آن دریای سدویس باز زده شود؛ هر چه پاک و روشن است به فراخکرد و چشمه های اردیسور شود، آن دیگر به پودیگ باز ریزد. بند این دریا به ماه و باد پیوسته است، به افزایش و کاهش (ماه) برآید و فروشود‌. از آن روی که گردش او به نیمروز است، بند دریای سَدویس نیز به سَدویس ستاره بسته است که دریاها و ناحیت نیمروز در پاسبانی او است، همان گونه که ناحیت اباختر در پاسبانی هفتورنگ است. درباره جزر و مد گوید که از پیش ماه، (به) هرگاه، دو باد می وزد که جایگاه ایشان در دریای سدویس است. یکی را فرودآهنج و یکی را برآهنج خوانند. هنگامی که آن برآهنج وزد، مد، هنگامی که آن فرودآهنج وزد، جزر باشد. به دیگر دریاها، از آنجا که گردش ماه بدیشان نیست، جزر و مد نباشد. 1} (ترجمه بندهش مهرداد بهار صص ۷۳ و ۷۴) پ ن 1: منظور از دیگر دریاها، دریاهای نامبرده شده در متن بندهش یعنی کمرود (کاسپین) و سیاه بُن (دریای سیاه) و پودیگ (خلیج پارس) است. استاد مهرداد بهار با توجه به متن بندهش و سایر متون ایرانی، فراخکرت را اقیانوس هند و پودیگ را خلیج فارس و دریای سدویس را همان دریای عمان می داند. (پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار ص ۱۴۳) پس نتیجه می گیریم که گفته آن دسته از محققینی که سهیل را بدلیل اینکه در عرض های شمالی دیده نمی شود سدویس نمی دانند باطل است. زیرا اساسا جغرافیایی که سدویس با آن ارتباط دارد سواحل جنوبی فلات ایران است. و سدویس در اینجا یا همان سهیل مورد اتفاق محققین است و یا شاید آخرالنهر باشد که اکنون بنده بر آن نظر دارم. در پایان این بخش، این را اکنون با اطمینان کامل می نویسم که یکی دانستن صورت فلکی شاه تخته که سهیل در آن قرار دارد با صورت فلکی نهر در مطالب پیشین کانال اشتباه بوده است. سهیل غیر از صورت فلکی نهر است. با اطمینان کامل می نویسم که اپام نپات همتای اِآ در میان رودان است. و سدویس غیر از آن است زیرا در اساطیر ایرانی سدویس غیر از اپام نپات است. با اطمینان می نویسم که اپام نپات و سدویس یکیشان با صورت فلکی نهر و دیگری با سهیل اینهمان است. در تطبیقشان اطمینان ندارم. اما اکنون اینگونه می اندیشم که اپام نپات احتمالا با سهیل و سدویس با توجه به فواصل نسبی چهار ستاره نگهبان از هم با صورت فلکی نهر مرتبط است. شاید هم بنده اشتباه کنم و انطباقشان عکس آنچه نوشته ام درست باشد. اما سخن آخر امیدوارم آنچه نگارش شد فصل الخطابی باشد تا دیگر ستارگان نگهبان شب در نسک بندهش با عنوان ستارگان سلطنتی پارسی نامیده نشوند و در موردشان داستان سرایی صورت نگیرد. زیرا هستند کسانی که من باب مثال بر اساس داده های اشتباه غربی تیشتر را الدبران می خوانند که خب نادرست است و هدف بنده روشنگری در مورد این مسئله بود. اما شاید عده ای بگویند که ستارگان سلطنتی ربطی به متن بندهش ندارند. که متاسفانه ظاهرا اینچنین نیست و در نوشته های غربیان آنگونه که لینک دادم بدان ارجاع داده شده بود‌. اما در پاسخ به آن گروهی که می گویند در نگاره های تخت جمشید در ایران باستان نگاره غلبه شیر بر گاو قرار دارد و این با دو صورت فلکی اسد و ثور مرتبط است باید بگویم بله بنده هم این را می دانم و کاملا قبول دارم که این دو نگاره به احتمال بسیار بالا وجهی در آسمان شب دارد و با دو صورت فلکی ثور و اسد مرتبط است. اما آیا در طرف دیگر این دو نگاره ما نگاره کژدم و دهان ماهی(فم الحوت) را داریم؟ که بگوییم در نگاره های تخت جمشید منطقه البروج به چهار قسمت مساوی تقسیم شده و سروری هر کدام به یکی از چهار ستاره مورد نظر داده شده است. البته اگر چنین نگاره ای هم پیدا شود که بنده بعید می دانم باز بکار بردن لفظ ستارگان سلطنتی پارسی بر آن ترکیبی غریب و بی معناست. زیرا این کلمه سلطنتی پارس بدین معنا است که یا مثلا این چهار ستاره با سرزمین ایران (پارس) ارتباط خاصی دارند که با دیگر سرزمین ها ندارند؟! یا مثلا منجمین سلطنتی ایران آن را کشف کرده اند و در محاسبات نجومی تنجیمی خویش از آن استفاده می کردند؟! که با یک نگاره فرضی که آنهم نگاره ای که کامل نیست نمی توان‌ چنین‌ ادعایی را مطرح نمود و این ستارگان به عنوان یک سنت پیوسته در نجوم ایرانی مطرح نبوده اند. پایان @soltannasir
تصویر صورت فلکی نهر و ستاره آخرالنهر که پرنورترین ستاره این صورت فلکی است. پ ن: ستاره آخرالنهر ممکن است همان سدویس در اوستا و متون پهلوی و اساطیری ایران باشد. و ستاره سهیل همتای اپام نپات باشد. برعکسش هم ممکن است که آخرالنهر اپام نپات باشد و سهیل سدویس. سه ستاره سدویس و اپام نپات و تیشتر در کنار هم نقش مهمی در باران سازی دارند و هر سه آب سرشتند. اپام نپات یکی از سه ایزدی است که در اساطیر ودایی (پیشا اوستایی) لقب اهورا دارد. {ستاره آخرالنهر، تابناک ترین ستاره ی پیکر نهر، بیضوی ترین ستاره ی شناخته شده است. آخرالنهر دوران وضعی بسیار سریعی دارد و کمتر از ۳ شبانه روز طول می کشد تا یک بار به دور خودش بگردد. به خاطر همین دوران سریع است که در استوا برجسته تر شده و ظاهر به شدت پَخی پیدا کرده است. برآمدگی استوایی آخرالنهر بیش از دیگر ستارگان شناخته شده است. به طوری که قطر استوایی آن بیشتر از ۵۰ درصد بلندتر از قطر قطبی آن است. } (دایره المعارف مصور اسرار ستارگان سایان ص ۱۶۰) @soltannasir