مراقبات ماه صفر:
۱. ده بار دعای «یا شدید القوی...»
۲. صدقه موکد
منبع: مفاتیح الجنان
@sooyesama
به سوی سماء
بسم الله الرحمن الرحیم مناجاتی و خراباتی ۱ جویندگان حقیقت مشربهای گوناگونی دارند که دستهبندیهای
بسم الله الرحمن الرحیم
مناجاتی و خراباتی ۲
عشق دامی ملکوتی است که جز دلهای نازک را شکار نمیکند. دلهای ستبر، حتی اگر به دانشهای گوناگون، و کشف و کرامات آراسته باشند، گرفتار چنین دامی نخواهند بود.
و دلنازکان، گرچه از دانشهای نظری و کمالهای اخلاقی بهره چندانی نداشته باشند، اما شایسته این موهبت آسمانی هستند.
بیشتر آنانکه عشق را میچشند، زندگیهایی پر تلاطم را تجربه کردهاند که با ضربههایی سهمگین، دل ایشان را نرم کرده است. و عشق، خود، زهر شیرینی است که آرامآرام دلنازکان را به کام مرگ و آغوش فنا روانه میسازد.
برابر افسانههایی که در ادبیات گوناگون جهان میشناسیم، عاشقان هرگز به وصلی پایدار نمیرسند. دلشدگان پس از سوز و گدازی دراز، وصلی موسمی را تجربه میکنند که بهزودی دوباره به هجری دراز تبدیل میشود.
قبض و بسطهای کشنده عشق، در واقع سکرات موتی است که قرار است عاشق بیچاره بیخبر را فرا گیرد.
مناجاتیان اهل ریاضتند و با جانکندنهای بسیار به پالایش اخلاقی خویش اشتغال دارند. اما خراباتیان اهالی وادی عشقاند و خود را به امواج ناشناخته محبت میسپارند تا با زیر و رو کردن وجودشان، ناخالصیها را از عمق دل نازکشان محو کند.
دریای بیکرانه عشق، نه ساحلی دارد که امید امن را درپی آرد و نه آرام میگیرد که آسایشی کوتاه را برای خسی که بر آن شناور است، به ارمغان آورد. حتی وصلهای موسمی عاشقان، خود موجهایی سهمگین برای زیر و زبر کردن دل سرگشته آنهاست.
عشق را عارفان به حقیقی و مجازی دستهبندی کردهاند. عشق حقیقی آن است که به ساحت ربوبی تعلق گیرد و سفر در دریای اسمای الهی را بهبار آورد. در آنجا اقیانوسی از اسماست که با موجهای بیکران خویش سالک را فرا میگیرد.
گاه دولت اسمی بر او غالب میشود و او را به وصال خویش غرقه میسازد. و سپس اسمی دیگری او را ربوده و او را از اسم نخست مهجور میکند تا وصلی تازه را به او هدیه نماید.
عشق مجازی خود گونههایی دارد: یکم عشق مجازیِ انسانی است که فارق از انگیزههای شهوی، به کمالی در شخص معشوق تعلق میگیرد. برای نمونه علم، اخلاق و معنویت برخی عالمان وارسته، شاگردان ایشان را شیفته استاد میکند. البته گاه عشق مجازیِ انسانی داستانی نو آفریده و مجنونی را به دام لیلیای بهبند میکشد.
گونه دوم از عشق مجازی، عشق حیوانی است که همان کشش شهوانی میان حیوانات نر و ماده میباشد و از گردونه بحث کنونی خارج است.
بهباور عارفان، همه گونههای عشق (غیر از حیوانی)، ستودهاند. و گاه عشق انسانی بستر عشق حقیقی خواهد شد.
برای نمونه مولوی در آغاز شیوه مناجاتی داشت و اهل زهد و ریاضت بود. مولوی در آن زمان از دانشمندان برجسته روزگار خود بود که به کشف و شهود نیز دستی داشت. اما رویارویی او با شمس، شعله عشق را در نهادش فروزان کرد و او را به سلک خراباتیان درآورد.
در خصوص مولوی باید گفت که عشق حقیقی او به جلوات ربانی حق، با عشق انسانی او به شمس، گره خورده بود. چنانکه دیدار شمس، کلید گشایش و فتحهای معنوی او بود.
شاید این نکته اندکی شگفتیساز باشد، اما به تجربه ثابت شده که گاه، رویارویی دو دلِ نازک، طوفانی از معارف را بهبار میآورد که با کمال شگفتی، هریک از این دو سالک نازکدل، در تنهایی خویش، چنین اسراری را نمییابند.
اما عشق پیرمرد ژندهپوشی چون شمس، برای مریدان و بستگان مولوی که همگی مناجاتی بودند، گران آمد و غیرت جاهلی ایشان را جنباند. آنگاه مزاحمتها و مانعتراشیها آغاز شد و شمس را به ترک آن دیار وادار کرد.
غزلهایی که مولوی در فراق شمس میسرود در واقع افغانی بود که از هجر معارف برآمده از آن دیدارها، سروده میشد.
وادی عشق وادی پرمخاطرهای است که عارفان از ورود اختیاری به آن پرهیز دادهاند. اما دلهای نازک، گوش شنوایی ندارند و برپایه «الارواح جنود مجنده» یکدیگر را پیدا میکنند. لکن مناجاتیان که بنیه ادراک این حالات را ندارند به ستیز با آن بر میخیزند و زیر و زبر عشق آغاز میشود.
به گواهی تاریخ، مولوی پس از جستجوی فراوان و یافتن شمس دوباره آنرا به قونیه بازگرداند و دوباره تعصبهای جاهلی آغاز شد و شمس دوباره ترک آن دیار نمود. و اینبار برای همیشه از آسمان قونیه غروب کرد.
مولوی تا زمان زیادی فسرده بود تا اینکه شاگرد شایستهای چون حسامالدین چلبی توانست اندکی آن طوفانهای معرفتی عاشقانه را تکرار کند. مولوی در ملاقات چلبی گاه به وادی اسرار میافتاد و مثنوی معنوی را که آکنده از حقایق الهی است، در آینه این عشق انسانی میسرود.
#ر_س
#مناجاتی_و_خراباتی_۲
@sooyesama
ای خنک آن مرد کز خود رسته شد
در وجود زندهای پیوسته شد
وای آن زنده، که با مرده نشست
مرده گشت و زندگی از وی بجَست
#مولوی
@sooyesama
امام حسن عسکری (ع):
من آنَس بِالله اِستوحَشَ مِنَ النّاس
کسیکه با خدا انس گیرد، از مردم گریزان گردد.
(مسند الامام العسکری، ص۲۸۷)
@sooyesama
تأثیرِ اسباب عادی که در اختیار ماست، به مقداری است که خداوند برای آنها قرار داده است، نه اینکه از پیش خود تأثیر داشته باشند؛ همۀ کارها به دست خداست و اسباب فقط راه و وسیلۀ فعل او هستند.
بنابراین لازم است که بنده در نیازهای خود فقط به بارگاه عزّت و باب کبریاء او توجّه کند و از هیچ سببی توقّع تأثیر نداشته باشد...
یعنی بنده اعتمادش فقط به خدایی باشد که سببیّت و تأثیر را در اسباب قرار داده است؛ نه اینکه اسباب را رها کند، و بدون سبب از خداوند چیزی طلب کند.
#علامه_طباطبایی
(المیزان، ج۲، ص۴۰)
#دعا
#اسباب
#توحید_افعالی
@sooyesama
روزی از خود سخت دلگیر آمدم
با شکایت بر در پیر آمدم
گفتم ای روشندلِ روشنضمیر
خستهجانم، ناتوانم، دست گیر
بر درت نی آمدم از بهر جاه
حادثه بد بود، آوردم پناه
ناامیدم از صلاح کار خویش
عاجزم از رونق رفتار خویش
باختم در بازی دنیا عجیب
دادرس ما را تویی، أمن یجیب؟
گفت با لبخند آن روشنضمیر:
گر تو میجویی خلاص اکنون بمیر
«تا نمیری نیست جان کندن تمام»
بی گذار از نردبان نایی به بام.
«جان بسی کندی و اندر پردهای
زانکه مردن اصل بُد، نامردهای»
#ر_س
@sooyesama
به سوی سماء
بسم الله الرحمن الرحیم مناجاتی و خراباتی ۲ عشق دامی ملکوتی است که جز دلهای نازک را شکار نمیکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
مناجاتی و خراباتی ۳
«سلوک»، پیمایش راهی است، که آدمی از خویش تا خدای در مینوردد. «خویش»، همان تعینی بشری است که آدم در آغاز راه، در آن قرار دارد. و مراد از «خدا» همان مقام اطلاقی است که از هر تعینی رهاست و به هیچ قیدی محدود نمیشود.
گرچه آدمی با سلوک، هرگز خدا نخواهد شد، اما در نمود نامحدود او چنان فانی میشود که گویی پایان آدمیت، همین نمود نامتناهی شدن است که آیینه تمامنمای الهی است.
در میانه این راه دراز، انسان ناگزیر از پالایش چهره مثالی خویش است. سالک باید ساحت مثالی نفس خود را از خوهای ناپسند پیراسته و به خوهای پسندیده آراسته نماید.
در این مقطع، مناجاتیان به پالایش سنگر به سنگر نفس، از لشکریان شیطان میپردازند. ایشان با قهر و غلبه برخاسته از عقل، تلاش میکنند سرکشیهای وهم (که شیطان درون است) را مهار کنند.
این ستیز خونین سالهای زیادی بهدرازا میکشد و پس از دشواریهای بسیار، اندکی آرام میگیرد. اما پس از چندی شیطان وهم، از گوشه دیگری سر برآورده و ستیز دیگری آغاز میشود.
ازآنجاکه عقل با قهر و غلبه، درپی تسلیم وهم است، وهم نیز به تلافی بر میخیزد و کشور نفس، پیوسته میان ایندو دستبهدست میشود. گویی این پیکار هیچگاه بهنتیجه نرسیده و تا قیام قیامت ادامه دارد.
مناجاتیان ازآنجاکه بهپشتوانه عقل خویش، با شیطان میجنگند، هرگز به پیروزی نهایی نمیرسند. زیرا تکیه بر خویش، خود، فریبی پیچیده است که شیطان وهم، با آغاز این نبرد، انسان را بدان دچار کرده است.
پیروزی در چنین نبردی، خود، گونهای شکست است؛ زیرا سرانجام، این نفس است که پیروز شده است. افزون بر اینکه انسان به پشتوانه خویش، هرگز بر خویش پیروز نخواهد شد. در واقع چنین شخصی درپی آن است تا خود، خویشتن را از خود خالص کند. او «مخلِصی» است که از کید شیطان خویش در امان نیست.
اما شیوه خراباتیان آن است که خویش را به دروازههای فنا میکشانند تا با مرگ خویش، ریشه این فساد و خونریزی را برکنند.
گرچه خراباتیان نیز به پیکار یادشده وارد میشوند و میکوشند بهمدد قهر عقل، شیطان وهم را رام نمایند. اما خراباتیان این بازی را نه برای پیروزی، که برای شکست آغاز میکنند. آنها از نخست میدانند که انسان بهپشتوانه خویش، بر خویش پیروز نخواهد شد و پایان این نبرد همان نقطه آغاز اوست؛ «ما ابرء نفسی ان النفس لأمارة بالسوء الا ما رحم ربی».
ازاینرو پس از درگیریهای بسیار با خویشتن و یقین به ناتوانی از اصلاح خویش، همین فقر را مایه نابودی نفس قرار میدهند. فقری که در گام به گام سلوک چشیدهاند و با شراشر وجود خویش آنرا دریافتهاند.
خراباتیان سفره فقر خود را پیشروی حقیقت عالم گسترانیده و با نمایش فقر خویش، امداد الهی را جلب میکنند. آنگاه حقیقت هستی، حیاتی دوباره در ایشان میدمد که قلب را شکوفا خواهد ساخت.
با شکوفایی قلب، داستان تغییر میکند و جنود شیطان، دستهدسته تسلیم میشوند. اکنون مِهر قلب، شیاطین را تسخیر نموده و محبت برخاسته از قلب، فتحی کامل را نوید میدهد؛ «اذا جاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا».
قوایی که تا پیش از این، برابر هزار قهر عقل سرکشی میکردند، اکنون دربرابر اندکی از مهر قلب سر تسلیم فرود میآورند و سجده ملایکه بر آدم آغاز میشود. اینجاست که شیطان نیز از شیطنت دست شسته و تسلیم میشود؛ «اسلم شیطانی بیدی».
برپایه آیه «فَبِعِزَّتِکَ لَاغویَنَّهُم اجمَعین الّا عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین»، آنانرا که خدا خالص کرده و از تنگنای تعینها رهانیده، از دسترس هر شیطانی بهدورند و این اخلاصی است که هستی، در برخی تعینهای خویش میدمد؛ «ذلک فضل الله یعطیه من یشاء».
#ر_س
#مناجاتی_و_خراباتی_۳
@sooyesama
امام صادق (ع):
ما مِن شَیء الّا و َلَهُ حَدٌّ ینتَهی الَیهِ الّا الذّکرَ فَلَیسَ لَهُ حَدٌّ ینتَهی الَیهِ
چیزی نیست جز آنکه حدی دارد که به آن محدود میشود، مگر یاد خدا که حد پایانی ندارد.
(الکافی، ج۲، ص۴۹۸)
@sooyesama
12.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهمناسبت نهم صَفر؛ سالگرد رحلت علّامه طهرانی
حمد و ۱۱ توحید را به روح بلند ایشان هدیه نماییم
@sooyesama
به سوی سماء
بسم الله الرحمن الرحیم مناجاتی و خراباتی ۲ عشق دامی ملکوتی است که جز دلهای نازک را شکار نمیکند.
آن شنیدستی که روزی مصطفی
بوسه زد بر سینه خیرالنساء
جاهلی دور از ادب، گفت این میان:
دور باشد از حیا این کار، هان
ای پیمبر دختر تو بالغ است
ناهیات از بوسه، ذات خالق است
غیرت ار داری محبت محو کن
پیشه کن تقوا و ترک سهو کن
گفت پیغمبر بدان جهل عنود:
از پیمبر پیشتر رفتن، چه سود؟
دخترم بوی حقیقت میدهد
سینهاش آهنگ جنت میدهد
باش خاموش ای ندای آتشین
چونکه نوری گشت با نوری عجین
«کار پاکان را قیاس از خود مگیر
در نوشتن گرچه باشد شیر شیر»
ظن ناپاک تو از تو سرزند
لیک ما را حق چنین درهم زند
آینت تنگ است و معنا بس بزرگ
کن رها ما را و این بحر سترگ
#ر_س
@sooyesama
امام رضا (ع):
إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ عَلَیْهِ السَّلَامُ
اگر دوست داری خداوند عزّوجل را در حالیکه گناهی نداری، ملاقات کنی، حسین علیه السلام را زیارت کن.
(عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۰۰)
بهمعنای زیارت، ملاقات و حقیقت حسینی توجه شود
@sooyesama
اربعین مقدمه پیوسته به ظهور.pdf
1.57M
#اربعین_مقدمه_پیوسته_به_ظهور
#استاد_یزدانپناه
@sooyesama
@nafahat_eri