هدایت شده از به سوی سماء
🔰 امام باقر (ع):
تَعَرَّض لِرِقَّةِ القَلبِ بِكَثرَةِ الذِّكرِ فِي الخَلَواتِ
با یاد بسيار خدا در تنهايیها، نازکدلی بجوى
(تحف العقول، ص ۲۸۵)
@sooyesama
امام هادی (ع):
نحْنُ الْكَلِمَاتُ الَّتِي لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُهَا وَ لَا تُسْتَقْصَى
ما آن کلمات الهی هستیم که برتریهایشان ادراک نشده و به شماره نمیآید
(بحار الانوار، ج۱، ص۱۵۱)
@sooyesama
به سوی سماء
زندگی در آغاز، زیبا، صمیمی و پر شور است. اما در میانه تلخیها رخ مینمایند. و در پایان، سکون، رنج و درد، بیشترین چیزی است که دیده میشود.
اکنون کدام نگاه حقیقت دارد؟ کودکی، جوانی یا پیری؟ آیا زندگی، ماجرایی زیبا، صمیمی و پرشور است و ما رفتهرفته آنرا زشت، غیر قابل اعتماد و ساکن میکنیم؟ یا برعکس؟
کدام دیدگاه، کدام مقطع، کدام حالت، واقعیت دارد؟ یا دستکم به واقعیت نزدیکتر است؟
آیا احتیاط و محافظهکاری پیری درست است؟ یا خطرپذیری و نواندیشی جوانی؟ چرا در هر مقطعی نظر دیگری داریم؟ در موسم جوانی خلقیات پیران را، و در موسم پیری روحیات جوانان را، ناروا مییابیم.
باخود میاندیشم: این نقطههای پراکنده، هریک اقتضای ویژهای دارند. اما این نقاط، درواقع قطعههای خطی هستند که پیدا و پنهان، پیش میرود.
زندگی، پویا و ناایستا است. زندگی از روزنههای گوناگون به واقعیت مینگرد تا زوایای گوناگون آنرا دریابد. زندگی، اگر اجازه دهیم آنگونه مایل است بچرخد، ما را با پیچ و خم واقعیت آشنا میکند.
مشکل آنجاست که ما با جریان زندگی همگام نمیشویم. ما در قطعاتی که دوست داریم میایستم. و هنگامی که فرصت پایان مییابد با آه و ناله، خیال را در آن مقطع نگاه میداریم. درحالیکه جریان زندگی از آن مقطع گذشته است. آه، و این چقدر دردناک است.
رنج، زاییده ایستادن در مقطعی است که نیست. شاید برای همین، سالکان در لحظه میزیند.
اکنون ای دل عزیزم، چرا میایستی و رنج میبری؟ چرا خود را چنین سخت میآزاری؟ آیا نگران چیزی هستی؟
بلی! تو نگران دلکندن از مقطع کنونی هستی. میهراسی که این شیرینی موجود، اگر مفقود شود، چه دردناک است. اما رنج نگرانی بیش از دلکندن است. بگذار و بگذر.
راه، تو را آرام خواهد کرد. شیرینی سفر، کم از شیرینی آن مقطع که دیگر نیست، نیست.
ای دل عزیزم! دستهای تمنا را از مقاطع گذشته، کوتاه کن. خود را رها کن تا این رود خروشان به پایان خویش نزدیک شود.
آخر، پایان همه رودها، دریاست. دریا، آرام، بیانتها و زیباست. دریا، دوای همه دلبریدنها و پاسخ همه پرسشهای رودهاست.
کودکی، جوانی و پیری؛ همه نگاهها، هریک بهاندازه خویش، واقعی است. اما واقعیت برآیند همه آنهاست. باید میگذشتی تا مییافتی. باید مییافتی تا میگذشتی.
اکنون، در پایان راه، مییابی همه چیز حق بود. حتی آن میل ناروایی که به ایستایی داشتی. همه و همه، سیر تو برای گذشتن و یافتن بود. تو چیزی جز این فراز و فرودها نبودی. بدون اینها، تو، تو نبودی. این شیوه تو برای پیوستن به دریای حقیقت بود.
#ر_س
#طرق_الیالله
@sooyesama
May 11
همچنانکه در راهِ صورت، سُرّاق [دزدها] و قُطّاعالطّریق بسیارند بیبدرقه نتوان رفت،
در راهِ حقیقت زخارف دنیاوی بسیار، نفس، هوا، اخوان سوء و شیاطین جمله راهزناناند، بیبدرقه صاحب ولایتی نتوان رفت.
#شیخ_نجمالدین_رازی
(مرصاد العباد)
#بدرقه_ولایت
@sooyesama
برای افراد انسان به تنهایی تحصیل همه کمالات ملائم با ذاتش ممکن نیست؛ زیرا در جمیع جهات ذاتش، محتاج به تکامل است و احتیاجات زندگیاش نیز بسیار گوناگون است. در عین حال در مقابل تحصیل بسیاری از کمالات موانع متعددی وجود دارد و بنابراین مجموع این جهات انسان را مجبور به اجتماع و تعاون و تمدن (شهر نشینی) ساخته است. اولین نیاز بشر در این مرحله اعتبار زبان برای تسهیل تفاهم اجتماعی است.
سپس اشتراک مساعی در امور زندگی و اختصاص هر فردی به آنچه تولید میکند موجب اعتبار ملکیت در قلمرو محصولات هر شخص میگردد. لذا اصل این اعتبار اختصاص است.
همینطور اعتبار زوجیت و احتیاج همه افراد اجتماع به آنچه که در تملک دیگری است موجب اعتبار تبدیل در ملک و معاملات گوناگون از خرید و فروش و اجاره و غیر آن گشته است.
همین طور حفظ نسبت بین اشیای قابل برای تبدیل، از حیث قلت و کثرت، موجب اعتبار واحدهای پولی از دینار و غیره شده است.
در طی این تبدیل و تبدلات رفتار انسانها مختلف است گاهی وقایع جزئیه به نحو صحیح و عادلانه واقع میشود و گاه در آن ظلم و تعدی صورت میگیرد و از آنجا که افراد به لحاظ جهات اخلاقی متفاوتاند و طبایع را نیز بر تعدی و مزاحمت به دیگران و اختصاص منافع به خود سرشتهاند، احتیاج به قوانینی که اعتدال در اجتماع را حفظ نماید نمایانگر میشود.
بالتبع افرادی نیز برای حفظ این قوانین و پشتوانه آنها لازم است و از اینجا اعتبارات دیگری منشعب میشود؛ مثل اعتبار ریاست، قانون و غیر ذلک.
بر این اعتبارات، اعتبارات دیگری متفرع میگردد و این اعتبارات دائماً به لحاظ کثرت احتیاجات، دامنه وسیعتری مییابد تا اینکه در جمیع شئون کلی و جزئی مربوط به انسان اجتماعی سرایت مینماید و لذا جميع این امور به رنگ اعتباریات، رنگ آمیزی میگردد.
#علامه_طباطبایی
(انسان از آغاز تا انجام، ص۵۵)
#اعتبارات_دنیایی
..................
براینپایه زندگی دنیا، همهاش اعتبارهایی است که بشر، برای گذران نشئه مادی، ناگزیر از آنهاست.
این اعتبارات، زمانی حجابهای حقیقت میشوند که وهم، بهغلط، به آنها حقیقت میبخشد. سپس همه عمر، درپی دستیابی به همه یا برخی از آنها میگذرد.
آنگاه، مرگ، رشته این همه اعتبار را میگسلد و آدمی با حقیقت نحیف و برهنه خویش روبرو میشود. حقیقتی که لباسهای اعتبار را بهدور افکنده، و لباس حقیقی برای پوشیدن ندارد.
#ر_س
#حجاب_اعتبارات
@sooyesama
امام جواد (ع):
ما مِنّا إلاّ وهُوَ قائِمٌ بِأَمرِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ، و هادٍ إلى دينِ اللّه
هیچیک از ما [اهل بیت] نيست جز اینکه به امر خداوند عز و جل كمر بسته و به سوى دين خدا هدايت مىكند.
(كمال الدين، ص٣٧٨)
@sooyesama
کوچ اجباری در غزه و لسآنجلس
اگر به اعماق زمین روم تو باز آنجا حضور داری. یا بهتر بگویم که تنها و تنها در تو میتوانستم وجود یابم؛ زیرا جملگی کائنات از تو، در تو و بهسوی تو اند.
#آگوستین_قدیس
#توحید_عرفانی
@sooyesama