eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
364 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
میزنم دم ز ولای تو اباعبدالله دلم افتاده به پای تو اباعبدالله پیش هر بی سرو پایی که گدایی نکنم من گدایم گدای تو اباعبدالله با همه خیل گدایی که در خانه توست کم ندیدم ز عطای تو اباعبدالله مادرم گفت اگر این همه عزت داری پدری کرده برای تو اباعبدالله ای که آرامش جان علی و فاطمه ای جان عالم به فدای تو اباعبدالله کعبه دور سر شش گوشه تو میگردد مروه دنبال صفای تو اباعبدالله این ورودی جنان یا در باب القبله است.!؟ چه بهشتی است سرای تو اباعبدالله بی جهت نیست حرم هر شب جمعه غوغاست زائر توست خدای تو اباعبدالله کاش محشور شوم روز قیامت آقا با تو و با شهدای تو اباعبدالله زودتر از همه سیراب شود از کوثر زائر کرببلای تو اباعبدالله یاری مادر تو حضرت زهرا کرده هر که گرید به عزای تو اباعبدالله مادرت هر شب جمعه به حرم می آید میزند ناله برای تو اباعبدالله مادرت هر شب جمعه به حرم میشنود ناله واولدای(واعطشای) تو اباعبدالله پیش چشمان تر تو پسرت را کشتند جگرم سوخت برای تو اباعبدالله بی جهت نیست زمینگیر شدی پیش تنش تکه تکه شد عصای تو اباعبدالله خواستی موی سفید تو نبیند زینب خون او گشت حنای تو اباعبدالله اولین مرتبه بود از حرم آمد بیرون خواهر تو زقفای تو اباعبدالله این همه دیده نامحرم و زینب، ای وای خوب شد بود عبای تو اباعبدالله @stayashura313
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم؟ حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی به سر وقتِ من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گُل من باشی و من خار تو باشم هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وَقع ندارم که گرفتار تو باشم هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم گُذر از دست رقیبان نتوان کرد به کُویت مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان! چون نباشند؟ که من، عاشق دیدار تو باشم من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
این حریم ذکرم، یارب و یا کریم است دستم اگرچه خالی‎ست، خرجیم با کریم است کم می‎شود مگر از این سفره هر چه بردند؟ وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است بیهوده زائرانش دست کرم ندارند هرکس شد آشنای این آشنا کریم است تضمین ذکر "یا من یعطی الکثیر" من اوست گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است با این لباس پاره، فوراً مرا بغل کرد من باورم نمی‎شد، اینقدرها کریم است نوکر غریب باشد، مولا نمی‎پسندد گفته سه جا می‎آیم ، آقای ما کریم است اصلا ً بهشت یعنی در این حرم نشستن امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است هر جا که روضه بوده، بالا نشسته زهرا آنکس که برده من را، تا کربلا کریم است بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است @stayashura313
چِشایِ خیس من گواه این غمه هرچی صدات کنم دلم میگه کمه نگاه کنی به من تو این شلوغیا تورو قسم میدم به مادرت بیا + بدون تو چه بی کس و کارم خرابه حال این دل زارم طبیبی و منم که بیمارم بقیة الله + بیا و یک نظر به حالم کن به شوق دیدنت دچارم کن به خاطر حسین حلالم کن بقیة الله، بقیة الله _________ گذشته عمرمو ندیدمت هنوز ولی دلم آقا روشنه مثل روز میای و می‌بری دلامونو حرم تو روضه‌خون میشی به جای محتشم + میگی برامون از غم زینب ز سوز و آه و ماتم زینب روضه‌ی قامت خم زینب بقیة الله، بقیة الله @stayashura313
525.1K
📍«نکاتی در مورد کانال سرای شعر محتشم خدمت اعضای محترم کانال»
علی زره که بپوشد همین که راه بیفتد عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد همین که اسم علی آمده است در دل میدان بس است تا گذر مرگ بر سپاه بیفتد علی اکبر لیلاست یا جوانی حیدر؟ که از جمال و جلالش شکوه ماه بیفتد جمال یوسف ما را هر آنکه دیده نوشته: رواست یوسف کنعان به قعر چاه بیفتد چه هیبتی! چه وقاری! که سوی این قد و قامت هرآنکه خیره شود از سرش کلاه بیفتد علی است، مثل علی می دهد پناه گدا را اگر به خانه ی او راه بی پناه بیفتد چه بهتر است که اول به شاهزاده بگویی به هر دلیلی اگر کار تو به شاه بیفتد به آسمان روی و کار آفتاب کنی، گر فقط به سوی تو از سمت او نگاه بیفتد جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد دگر نمی شود اصلا پی گناه بیفتد تمام‌شب سر راهش نشسته ام به امیدی که راه شاهزاده براین عبد روسیاه بیفتد داوود_رحیمی @stayashura313
مه مبارک در ابر آرمیده بیا امید آخر دلهای داغدیده بیا قسم به مهر رخت کشته تیرگی ما را بیا تو ای شب اندوه را سپیده بیا به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا ز پشت در بشنو ناله های فاطمه را به سوز سینه ی آن مادر شهیده بیا عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون تو را صدا زند از حنجر بریده بیا به مادری که لبش از عطش زده تبخال به شیرخواره ی انگشت خود مکیده بیا به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت به خواهری که گریبان خود دریده بیا کند تلاوت قرآن سر حسین به نی ببین چه گونه ز لبهایش خون چکیده بیا به آن سری که به دیدار دخترش آمد به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا به لاله های به خاک اوفتاده از دم تیغ به غنچه ای که شد از ضرب تیر چیده بیا به بانگ یا ابتای علی به قلزم خون به ناله ای که حسین از جگر کشیده بیا بود به سینه ی «میثم» هزار درد نهان گواه آنهمه غم های ناشنیده بیا شاعر: حاج غلامرضا سازگار @stayashura313
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب قرمز اُخرا کــــأنّ المصطفی قــد عــادَ یـولَــد مــــــرّةً أخــــری یـقـین روح مـحمـد رفـته در جــسم علی اکبــــــر اگــر مــا مــی پذیـــرفـتـیـم مفـــهـوم تناســـخ را هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون همینــکه زادۀ لیــلا هــــویـــدا مـــی کـــند رخ را ســــپاه شـمرِکافرکیش، مـــات جلوه ی حُسنش ســـوار اسب خود، وقتی نـمـایـان می کند رخ را به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم نمــی فهمیم علت را ... نمــی یابیم پــــاسخ را عـــطش، آتــش شد اما با لب بـابـا گلستان شد چـــنانـکه آتــش نمــــرود، ابــــــــراهیم تــارخ را @stayashura313
شب های جمعه آخه چه سری داره دلهامون میگیره شب های جمعه مادر میاد و کربلا بارون میگیره شب های جمعه یه دختری هی ذکر بابا جون میگیره شب های جمعه مادر بنیه میگه و خواهر میفته چشمای زهرا بازم به زخم گودی خنجر میفته مادر به یاد اون پنجه های شمر و موی سر میفته من بی وضو موی تو رو شونه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم دیدم خودم در روز عاشورا بنیه افتاده بودی زیر دست و پا بنیه جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ... شب های جمعه مادر به سمت گودی گودال میره با درد پهلو اونجایی که پیکر شده پامال میره شب های جمعه زینب ورودی حرم از حال میره شب های جمعه انگاری بازم خیمه ها آتیش میگیره انگاری بازم موی تموم دخترا آتیش میگیره شب های جمعه با آه زهرا کربلا آتیش میگیره روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم هم این پیکر ندارد جایی برای بوسه مادر ندارد جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ... @stayashura313
🔹 از ويژگی‌های شهزاده حضرت علی‌اکبر صلوات‌الله عليه، شباهت ايشان به رسول‌خدا صلی‌الله عليه و آله و سلم می‌باشد. 🔹 روایت است که در هنگام ميدان رفتن ايشان، وجود نازنين حضرت سيدالشهداء صلوات‌الله عليه فرمودند: 🔹 اللهم أشهد فقد برز إليهم غلام أشبه الناس خلقا وخلقا ومنطقا برسولك صلى الله عليه وآله وسلم وكنا إذا اشتقنا إلى نبيك نظرنا إليه. 🔹 خدايا گواه باش، جوانى رهسپار میدان شد كه در صورت و سيرت و ظاهر و باطن و گفتار [ خلقاً، خُلقاً، منطقاً ] شبيه‏ترين مردم به رَسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم است، و ما هر گاه مشتاق ديدار پيامبرت مى‏شديم، به اين جوان نگاه مى‏كرديم. 🥀 شیخ جعفر شوشتری می‌فرماید: 🥀 امام حسین صلوات‌الله علیه در مصیبت علی‌اکبر علیه‌السلام سه بار به حال اشراف به موت رسید. 🥀 اول: وقتی دید فرزندش آمادۀ رفتن به میدان شده است. 🥀 دوم: وقتی برگشت و از حضرت طلب آب کرد، پس او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه که نمی­‌توانست آب برای او آماده کند، حالت احتضار به او دست داد. 🥀 سوم: هنگامی که علی‌اکبر علیه‌السلام از اسب افتاد و پدر را صدا زد، که سکینه سلام‌الله علیها می­‌گوید: 🥀 لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة. 🥀 وقتی صدای علی‌اکبر علیه‌السلام بلند شد، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به مرگ شده است. دو چشمش مثل آدم محتضر می‌گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، و نزدیک است روح از بدنش برود... 📕لهوف، سید بن طاووس 📕 کتاب شریف خصائص‌الحسینیه @stayashura313 @mosibatoratebah
📍نکته مهم: با سلام خدمت اعضای محترم طبق پیام بالا، ان شالله قرار است مقتل حضرات معصومین (از کتب معتبر) را نیز در کانال بگذاریم، تا روضه خوانان عزیزمان، علاوه بر شعر، نسبت به مقتل هم دستشان پر باشد و دسترسی آسان باشد (ذیل هشتک های تعریف شده) 🖋بدیهی است تعداد پیام ها در مورد مقتل از اشعار بسیار کمتر است دعای گوی خادم خود باشید 🌺🤲 @stayashura313
🥀 لَما تَوَجَه إلى الحرب إجتَمَعَتِ النِّسَاءُ حُولَهُ كَالحَلَقَه، إرحم غُربَتَنَا، وَ لا تَستَعجل إلى القِتالَ فَإِنَّهُ لَيسَ لَنَا طَاقَةً فِى فِراقِكَ، وَمَنْعَتَهُ مِنَ العَزِيمَة، تَغَيَّرَ حالُ الحُسَينِ بِحَيثُ أَشرَفَ عَلَى المَوتِ، وَصَاحَ بِنِسَائِهِ وَعَيالِهِ: دَعَنْهِ فَإِنَّهُ مَمسوس في الله وَمَقتول في سَبيل الله 🥀 هنگامی که شاهزاده علی اکبر علیہ السلام متوجه میدان شد، زنان حرم دورش را گرفتند و به او گفتند: 🥀 به غربت ما رحم کن و برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم، پس لباس او را گرفتند و نمی گذاشتند تا برود در این هنگام، حال امام حسین صلوات الله علیه تغییر کرد به طوری که مشرف به مرگ شد. 🥀 پس به صدای بلند فرمود: رهایش کنید او ممسوس در ذات خدا و مقتول در راه اوست. 📕 الدمعة الساكبة فى احوال النبي و العترة الطاهرة، علامہ محمد باقر دهدشتی بهبهانی @stayashura313
گفتند بهشتي كه نباشي برهوت است ديديم كه اين مُلك ز فيضت ملكوت است گفتند كه از تيره ي مردان بزرگي ديديم تمام تو جلال و جبروت است گفتند در آئين شما باده حرام است ديديم مِي نام تو در جام قنوت است هرجا سخن از حسن تو آيد به ميانه در كنج لبِ يوسفيان خال سكوت است قافيه مهم نيست در آن بيت كه گفتند الطاف خداوند به عشق تو منوط است تو يوسف ليلا و زليخاي تو عالم جا دارد اگر خاك شود پاي تو عالم يك عده بر آنند كه قرآن كريمي يك عده بگويند كه احسان قديمي يك قوم تورا زاده ي طوفان بشناسند يك عده بگويند كه از نسل نسيمي آن روز كه از راه رسيدي همه گفتند تو نقطه ي بسم الله الرحمن الرحيمي بايد كه تورا قبله ي راهش بشناسند هر ديده ي بينايي و هر قلب سليمي آئينه ي پيغمبري ، خَلقاً و خُلقاً بايد همه گويند كه تو خُلق عظيمي طوبا هوس قامت رعناي تو دارد عباس دلش ميل تماشاي تو دارد فارغ شده بازار دل از سود و زيان ها كالا به جز عشق تو ندارند دكان ها بي روح تر از هر جسدم بي غم عشقت اي نام تو انگيزه ي ضرب ضربان ها آنجا كه پي ِ حاكم شايسته بگردند بايد سخن از مدح تو آيد به ميان ها محدود به يك عصر و زمان نيستي آقا انديشه ي تو ريشه دوانده به زمان ها مجموعه ي علم و ادب و زهد و شجاعت بايد ز تو سرمشق بگيرند جوان ها الگوي جوان اي پسر ارشد ارباب درياب گدا بر درتان آمده رياب هرجا خبري غير تو باشد خبري نيست جز مهر تو در عمق دلِ ما اثري نيست اي ميوه ي شيرين درخت علويّون شيريني شهد لب تو در شكري نيست اي حضرت اربابِ ادب محضر بابا گر تو پسري هيچكسي را پسري نيست تو ميروي و پشت سر تو دلِ بابا يك وقت نگويي پي ِ من چشم تري نيست داني كه چه آورده غمت بر دل بابا داغت به جگر هست وليكن جگري نيست هر چند كه هر بند تو از بند جدا شد برخيز كه باباي تو انگشت نما شد @stayashura313
ذکر دلبرش، هرآن که شب سحر کند به سود هم اگر رسد، حقیقتا ضرر کند همیشه دست و پا زدم به یک امید و آرزو که صاحب الزمان دمی به نوکرش نظر کند کسی که طالب رضایت عزیز فاطمه است از ارتکاب معصیت، به عشق او حذر کند در این زمانه که همه به فکر حاجت خودند فقط دعای اوست که برای ما اثر کند دلم عجیب پر زده برای صحن مرتضی یکی نجف رَود ابوتراب را خبر کند بگو به شیر حق که در غم غریب ماندنش دل شکسته ی مرا، خودش شکسته تر کند نمی کنم بسنده بر دو قطره اشک روضه اش نصیب گریه ی مرا بگو که بیشتر کند چگونه بعد فاطمه نظر کند به بسترش چگونه از درِ شکسته مرتضی گذر کند کسی که نیست بشنود غم غریب شهر را شبانه تا سحر، کنار چاه، دیده تر کند نوای العطش که از لب حسین می رسد دل شکسته ی علی به کربلا سفر کند به مقتلش حسین هم برای ما دعا نمود همیشه اقتدا به سیره ی پدر، پسر کند اگرچه روز جمعه شد مِنَ القَفا سرش جدا دل حسین را غم دوشنبه شعله ور کند @stayashura313
شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است لب تشنه اگر آب نبیند سخت است ما نوکر و ارباب توئی مهدی جان نوکر رخ ارباب نبیند سخت است @stayashura313
حسرت روز و شبم روی شما را دیدن چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن وسط گریه ی این وصل کمی خندیدن پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن چه شود اینکه گدا هم به نوایی برسد؟! به روی صورت ما زلف رهایی برسد اینکه یک عمر نبینم رخ یارم سخت است بی خبر بودنِ از حال نگارم سخت است سر روی زانوی غربت بگذارم سخت است جز تو مردم بنشینند کنارم سخت است یا که می میرم و جسم و کفنم میپوسد یا که روزی لب من پای تو را میبوسد آشنای دل ویرانه ی من تنها تو پس مصفی شدن کلبه ی این دل با تو دل نبستم به کسی جان خودم الا تو سائلم...بی سرو پایم به خدا اما تو شهریاری و فقط "عادتکم احسان" است شرح این جمله خودش چند سری دیوان است ای که دریای کرم، معدن حکمت هستی صاحب تیغ دوسر صاحب شوکت هستی دو جهان واسطه ی بارش رحمت هستی در سیاهی زمان راه سعادت هستی راه گم کرده ام ای شاه بیا کاری کن من پناهنده شدم... باز مرا یاری کن به رسولی که شد از غصه لبالب سوگند به نواهای علی در دل هرشب سوگند به قد فاطمه که گشت مورّب سوگند به پریشانی و حیرانی زینب سوگند منجی آخر هر بی سر و سامان برگرد یوسف فاطمه بر مردم کنعان برگرد @stayashura313
ای کاش که آه دلم این بار بگیرد من منتظرم دست مرا یار بگیرد تا قلب مرا از همه اغیار بگیرد درد از تن این خسته ی بیمار بگیرد در هجر رخش سیل ز چشمم شده جاری عاشق شده ام عاشق و مجنون نگاری قلبم به خدا خون شده از دست زمانه دل بهر وصال تو گرفته است بهانه دنبال تو گشتم همه جا خانه به خانه در ارض و سما هست ز روی تو نشانه یک گوشه ی چشمی به من بی سروپا کن از بار گنه نوکر خود را تو رها کن بستند دلم را به سر طره ی مویت هر چند دویدم نرسیدم سر کویت ولله منم تشنه ی یک جرعه سبویت با بار گنه دور شدم از مه رویت من منتظرم تا ز رخت پرده بر افتد دیوانه شوم گر به رخت یک نظر افتد سرمایه ز کف دادم و عشق تو خریدم افسوس که روی تو به این دیده ندیدم هرچند دویدم به وصالت نرسیدم تنها صفت وصف تو ای یار شنیدم تا زنده ام ای دوست به من هم نظری کن مُردم اگر از سوی مزارم گذری کن @stayashura313
عاشقی دردسری بود نمی‌دانستیم حاصلش خون جگری بود نمی‌دانستیم پرگرفتیم، ولی باز به دام افتادیم شرط، بی بال و پری بود نمی‌دانستیم آسمان از تو خبر داشت، ولی ما از تو سهممان بی خبری بود نمی‌دانستیم آب و جاروی در خانه ما شاهد بود از تو بر ما گذری بود نمی‌دانستیم این‌همه چشم به راهی نگرانم کرده عاشقی دردسری بود نمی‌دانستیم تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟ آه از جمعه‌ ی بی تو گله داریم آقا رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟ عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید ما برای خودمان این همه گفتیم بیا؟ نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا... تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا ما که مُردیم بیا پس تو کجایی؟ آقا مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی از به خود آمدن این قافله را گم کردیم وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم دست برداری از این غیبت طولانی اگر من به پای تو بریزم طلبی جان دگر از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است فقط از هجر، سرودن نکند سهم من است من شب جمعه قرار تو دلم می خواهد صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد به خدا منتظر آمدنت میمانم پای این عشق اویس قرنت میمانم تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد سحر وصل همیشه شب هجران دارد تا به اندازه ی شرمی که ز سر می سوزد پر پروانه به امید سحر می سوزد خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم @stayashura313
دل رمیده حوالی آستانه ی اوست تمام دلخوشی ام جشن شادیانه ی اوست ترانه ی لب من از غزل ترانه ی اوست ” رواق منظر چشم من آشیانه ی اوست “ “اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبی ست زبان خموش و لیکن دهان پر از عربی ست “ ستاره های درخشان به جلوه آمده اند شبیه ماه فروزان به جلوه آمده اند بسان یوسف کنعان به جلوه آمده اند ” اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند “ ” کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد به دلپذیری نقش نگار ما نرسد” پیمبران الوالعزم بی گمان جمع اند کنار اهل زمین اهل آسمان جمع اند به شوق آمدن صاحب الزمان جمع اند ” حضور خلوت انس است و دوستان جمع اند “ ” وان یکاد بخوانید و در فراز کنید معاشران گره از زلف یار باز کنید “ برای عرض ارادت به ساحت نرگس رسیده حضرت مریم به خدمت نرگس عزیز عسگری و جان حضرت نرگس نظر به چهره ی ماهش عبادت نرگس حَسن جمال و حَسن سیرت و حَسن سکنات به شادی دل مهدی و مادرش صلوات وقار و شان سلیمان شرافت یعقوب نگاه رحمت نوح و تحمل ایوب مِلاحت و نفَس و حُسن یوسف محبوب شمیم ناب مسیح از شمال تا به جنوب تمام نور محمد به چهره اش پیداست چکیده ای ز تمام پیمبران خداست شبیه پرچم در حال اهتزاز آمد امیر مُطلَقِ از خلق بی نیاز آمد علی و جعفر طیار و حمزه باز آمد قسم به تیغ دو دم فارس الحجاز آمد ز نسل احمد مختار و رونوشت علی ست سرشت مهدی کرار از سرشت علی ست شعور جاری در هر شعار اباصالح بهانه ی غزلی ماندگار اباصالح پر از جلال و شکوه و وقار اباصالح ترانه ام صد و سی و سه بار اباصالح قسم به هر گره ابرویش که حساس است چقدر خَلقا و خُلقا شبیه عباس است نگاه مرحمتش خلق را کفاف کند به خوبی اش همه ی شهر اعتراف کند به زیر سایه ی الطافش اعتکاف کند میان عرش ملک دور او طواف کند همیشه از سر دلتنگی اند محتاجش فرشته ها همه چشم انتظار معراجش قلم برای سرودن دوباره گرم وضوست سرودن از پسر فاطمه همیشه نکوست ” سر ارادت ما و استان حضرت دوست که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست “ دمی که صحبت یار است صحبت از ” من ” نیست سرور شیعه که تنها به ریسه بستن نیست خدا کند که بیابم نشان مهدی را نشان دهم به همه دوستان مهدی را به عالمی ندهم قرص نان مهدی را دوباره زنده کنم گفتمان مهدی را ز جور جعفر کذاب هایمان فریاد که سال های پیاپی ظهور عقب افتاد نگاه روشن و بیدارمان عوض نشود بیان محکم گفتارمان عوض نشود مسیر و موضع و کردارمان عوض نشود نظام و نحوه پیکارمان عوض نشود به غیر میل شهادت نبوده در دل مان مسیر ماست مسیر امام راحل مان قسم به کرببلا حریّت فروشی نیست وفا و غیرت و انسانیت فروشی نیست ولایت و شرف و امنیت فروشی نیست به خون نوشته شد این مملکت فروشی نیست هنوز مشی شهیدان مان به خاطر هست بقای نهضت ایران گران تمام شده ست عنان قافله را از اُسامه می دزدند به اسم خود غزل از هر چکامه می دزدند نکرده کار ولی کارنامه می دزدند چقدر ساده عبا و عمامه می دزدند خلاف حکم پیمبر حدیث می خوانند روایت از غضب انگلیس می خوانند نه وقت حرف اضافه نه حوصله داریم هنوز بر سر برجام مسئله داریم چرا ز مکتب اسلام فاصله داریم ز تهمت و دغل و افترا گله داریم به پای آن همه وعده همه شهید شدیم به لطف دولت امید نا امید شدیم یگانه منجی عالم که حق ضمیمه ی اوست و شیعه تشنه ی یک نَظرَهً رَحیمه ی اوست وجب وجب وطن ما هماره بیمه ی اوست زمانه منتظر دولت کریمه ی اوست گره گشایی در مشکلات با مهدی ست نوای شیعه ی مظلوم ذکر یا مهدی ست علیرضا خاکساری @stayashura313
این صورت توحید و یا آیه ی نور است این قامت طوباست و یا نخله ی طور است داود نبی را به لب آیات زبور است یا بر لب مهدی سخن از روز ظهور است گوش همه بر زمزمهی یارب مهدی است ای منتظران مژده که امشب شب مهدی است ای منتظران یافته غم خاتمه امشب تبریک که روشن شده چشم همه امشب بشکفت به شوق و شعف و زمزمه امشب گل از گل لبخند بنی فاطمه امشب مرغان بهشتی شـده آواره ی مهدی گردند به دور و برِِ گهواره ی مهدی مهدی است که احیاگر قانون حسین است مهدی است که شمشیرش مدیِِون حسین است او وارث پیراهن گلگون حسین است والله قسم منتقم خون حسین است بر پرچمش این نقش عیان با خط نور است ای منتظران مژده که هنگام ظهـور است غلامرضا سازگار @stayashura313
امشب بهشت را به تماشا گذاشتند امشب نمک به سفره ی دنیا گذاشتند امشب به روی دامن نرجس از آسمان ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند امشب به خانه ی حسن عسگری برو چون راه را برای همه واگذاشتند از بس که آمدند پی دستبوسی اش از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند! یوسف ببین که آخر صف ایستاده است او را برای نوبت فردا گذاشتند لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند امشب پدر به خال پسر بوسه می زند کعبه به روی سنگ حجر بوسه می زند -- از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است از یک طرف شبیه علی با عطوفت است از یک طرف چو مادر سادات غرق نور از یک طرف شبیه حسن با صلابت است با این همه صفات جمال و جلالی اش درسی که از حسین گرفته شجاعت است چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است مثل علی اکبر ارباب قد رشید مانند عمه زینب خود با ابهت است دست توسل همه ی انبیا به اوست از بس که کار دست کریمش کرامت است طاووس جنت آمده زیباتر از همه آقای آسمانی و آقاتر از همه -- او می رسد که عدل علی را به پا کند درد طبیب های جهان را دوا کند او می رسد که تربت مادر عیان شود بعد از مدینه روی به کرببلا کند دارم به روز آمدنش فکر می کنم وقتی برای فاطمه گنبد بنا کند عیسی مسیح می رسد از قلب آسمان تا این که در نماز به او اقتدا کند بر کعبه تکیه می زند و قصد کرده است با صوت حیدری همه مان را صدا کند ای کاش روز آمدنش بین آن همه ما را خودش برای سپاهش سوا کند چون صاحب صفات جلالی حیدر است او لایق عماعه ی سبز پیمبر است -- آقای من تمامی جان ها به دست توست رمز عروج عالم بالا به دست توست ای وارث تمام ذوات مقدسه باران و رود و چشمه و دریا به دست توست ما غصه ی بهشت خدا را نمی خوریم وقتی کلید جنت الاعلی به دست توست پرونده ی قبولی ما را رقم بزن مهر قبول و جوهر و امضا به دست توست هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسگری روز ظهور پرچم سقا به دست توست تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست چون انتقام حضرت زهرا به دست توست تو می رسی و ارض و سما می شود بلند در زیر پات عرش خدا می شود بلند -- ماندم چگونه نام شما را صدا کنم ماندم چگونه روی به سوی شما کنم چندی ست جمکران، دل ما را نبرده ای! تا این که در نماز برایت دعا کنم کارم بدون تو همه دم معصیت شده من در گناه هم نشد از تو حیا کنم شرمنده ام که نوکر خوبی نبوده ام آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم شرمنده ام به جای دعای سلامتی روزی هزار با به قلبت جفا کنم با حال معصیت به خدا می شود مگر شب های جمعه رو به سوی کربلا کنم برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش مهدی نظری @stayashura313