eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
426 دنبال‌کننده
5 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
بده در راهِ خدا ، من به خدا محتاجم  من به بخشندگیِ آل عبا محتاجم از قنوت سحرِ مادرتان جا ماندم  پسرحضرت زهرا به دعا محتاجم مهربان، كاش زهيریِ بغلم می كردی  من به آغوش پُراز مِهر شما محتاجم فطرس نفس مرا گوشه چشمت کافیست  با پروبالِ شكسته به شفا محتاجم شوق پرواز بده روح زمينگير مرا  به جنونِ سرِ ايوان طلا محتاجم دودِ اين شهر مرا از نفس انداخته است  به هوایِ حرم كرببلا محتاجم چقدر گريه كنم تا نبری از يادم!؟ در سراشیبیِ قبرم به شما محتاجم وحید قاسمی @stayashura313
مستی از جام تو سر منزل هوشیاری ماست بیدل از عشق شدن شیوۀ دلداری ماست مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم درد بیچارۀ این، لذت بیماری ماست بیدلی اول راه است خدا را عشق است دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست هو کشان قد علم اندر صفِ رندان کردیم چوبۀ دار فقط مسند سرداریِ ماست هرکجا جلوۀ یاراست همانجا عرش است نمک خانه اش اسباب گرفتاری ماست دل ما میکده و صاحبِ میخانه حسین می حسین باده حسین ساغر و پیمانه حسین هنرِ عشق به تصویر کشیده آهی دلِ ما را به حریم تو نموده راهی نوکر خانۀ تو عارفِ بالله شود علی اکبر بشود «جُونِ» سیاهی گاهی نوکرت پیر که شد دلبری اش بیشتراست ماجرایی شده این قصۀ خاطرخواهی زلفِ خود پهن نمودی و شکارم کردی به هدایت برسد صید تو از گمراهی خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی دردل کردنِ با تو چقَدَر می چسبد چون کریمی و زاحوال گدا آگاهی خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین شاهِ عاشق کُشی و حضرت ثارالهی چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب پسرِ فاطمه این سائل خود را دریاب اثر بارش باران به چمن می ماند عشق بازی که سر افتاد ،سخن می ماند از گل تربت تو بوی حرم می آید عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن بشود دوستی آن دم که کهن می ماند با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست بر ترانی دلم پاسخ لن می ماند بوی سیب از همه ی کرببلا می آید اشک مادر اثرش روی بدن می ماند هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند صدهزاران چو اویس ،خاک ره زینب نیست عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند؟؟ گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق چه بدن هاست که بی غسل و کفن می ماند یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت گریه دار است عجب نام اباعبدالله جان فدای عطش کام اباعبدالله هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر با شهادت به سرانجام اباعبدالله غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم ما که جلدیم سر بام اباعبدالله کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من می شود حوله ی احرام اباعبدالله نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کرد زیر لب ناله ی آرام اباعبدالله مادرش گوشه ی گودال تماشا میکرد غرق خون شد به خدا کام اباعبدالله قاسم نعمتی @stayashura313
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت که زير سايه اين خيمه کرده ايم اقامت شفيع گريه کنانش ائمه اند يکايک به اين دليل که جمع است در حسين امامت کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت کسى که بارعلم را به شانه اش نکشيده ست بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت کسى که در پى کار حسين نيست, محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت ""کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی زشیعگی چه علامت کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت"" به روزحشر که جمله فقير وکاسه بدستند خدا به زائر تو ميدهد مقام زعامت غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد برابرش نکنم با هزار تاج کرامت چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قيامت خود را سند زده ست به نامت علی اکبر لطیفیان @stayashura313
این راز پُر از عذاب پیشت باشد تصویر من ِ خراب پیشت باشد   شاید که محرّمت نبودم آقا! این اشک، علی الحساب پیشت باشد @stayashura313
من تو گرفتاری هام من کنار تو میمونم زندگیمو من آقا جون به تو مدیونم ۲ تو همیشه حواست به منه روزی ما با امام حسنه محرما زمین و آسمون برا غم تو سینه میزنه آشوبه زمانه دنیا نگرانه زیر علمت امن ترین جای جهانه یا عبرة کل مومن می‌نویسم من عاشقتم نشونشم چشمای خیسم ابی عبدالله الحسین ۴ هر کسی به تو دل داد از ته دلش باور کرد زندگیشو هر لحظه تو روضه ها سر کرد بانی روضه تو مادره اینجا اگه بمیریم بهتره کرببلاتو روز اربعین برای ما امید آخره قید نون شبو میزنم اربعین میام شده قرض بکنم میکنم اربعین میام آشوبه زمانه دنیا نگرانه زیر علمت امن ترین جای جهانه @stayashura313
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو سال ها می شود از خویش سؤالی دارم من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم من از این زندگیم سود نبردم بی تو گذری کن به مزارم به خدا محتاجم من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو @stayashura313
پروانه شدم تا که بسوزم اما هر سوختنی سوختن شمع نشد ما جمع شدیم دور هم گریه کنیم برآن بدنی که عاقبت جمع نشد @stayashura313
ماه شب های همه خورشید ناپیدا حسین هرکسی تنهاست ذکرش میشود تنها حسین دستگیری میکند از عاشق بی دست و پا می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین بر کسی دلبسته ام که دل نبسته بر کسی از همه دل کنده ام از این جهان الا حسین کار من گریه است از بدو تولد تا ابد خیر دیگر که ندیدم من ازین دنیا حسین بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت: بار آفت خورده ات را میخرد یکجا حسین سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم چون که میدانم در آنها هست استثناء حسین چونکه محتاج خدا بودم میان روضه ها وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین --------+ من فدای دختری که در خرابه بود و گفت با همان لکنت به سختی چندتا بابا حسین @stayashura313
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد زسر گذشته اشکم به لب رسیده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد شود تمام هستی فدای آن دو دستی که غرق بوسه با اشک علّی مرتضی کرد نگشت آنی آن دست جدا زدامن دوست اگر چه تیغ دشمن زپیکرش جدا کرد جز از برای داور دو تا نگشت اکبر چه شد که خصم کافر جبین او دو تا کرد سزد همه جوانان حنا زخون ببندند که جا به حجله خون یتیم مجتبی کرد فدای آن جوانی که در نماز ایثار زخون وضو گرفت و به اکبر اقتدا کرد فدای شیر خواری که وقت جان نثاری دو چشم خود ببست و دو لب به خنده وا کرد فدای آن شهیدی که زیر تیغ قاتل سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد فدای جسم پاکی که قطعه قطعه گردید زقطره قطره خونش حسین را صدا کرد فدای آن شهیدی که در کنار سنگر به گریه یا حسین گفت به خنده جان فدا کرد برات کربلا را کسی گرفت (میثم) که رو برای ایثار به سوی جبهه ها رفت شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار @stayashura313
یا ضامن آهو به امید آمدم اینجا دانی که به دنبال کلید آمدم اینجا یا ضامن آهو نظری سوی گدا کن روزی و نصیبم حرم کرببلا کن من آمده ام درد دلم را به تو گویم افتد نگه گوشه چشم تو به سویم حق داده مرا بر سر کوی تو حواله آمد به در خانه گدای همه ساله هر کس که به این صحن و سرا پا بگذارد در لحظه رفتن دل خود جا بگذارد عمری است که دارم سر هم عهدیتان را ای کاش ببینم به حرم مهدیتان را _______________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
در خراسان جلوه ی ایزدنما دارد رضا قبه ی زرین و ایوان طلا دارد رضا کعبه از سعی و صفایش مسلمین را قبله شد زمزم و سعی و صفا را صد صفا دارد رضا زائرش کی آرزوی جنت العلا کند جنتی جالب ز فردوس علا دارد رضا گر عظیم است عرش رحمان در مقام و منزلت آستانی اعظم از عرش خدا دارد رضا شیعیان را دست حاجت جمله بر دامان اوست جان به قربانش ید مشکل گشا دارد رضا هر مریضی که امیدش قطع شد از هر طبیب گو بیاید بر درش دارالشفا دارد رضا هرشب جمعه شهید کربلا مهمان اوست فاش گویم در خراسان،کربلا دارد رضا آه از آندم گفت یابن العم معذورم بدار امتناع از خوردن زهر جفا دارد رضا گفت مجبوری به فرمانم سر از طاعت مپیچ گفت یارب بر قضای تو رضا دارد رضا ای کریمی هر چه می خواهی بخواه از حضرتش همچو بابش مرتضی جود و سخا دارد رضا شاعر: میرزا حسین کریمی مراغه ای ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی مدد ز غیر تو ننگ است یاعلی مددی دلم برای تو تنگ است یا علی مددی كمیت ما همه لنگ است یاعلی مددی گشودِ كار دو عالم به یك اشاره ی توست به كار ما چه درنگ است یاعلی مددی شاعر: آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
(زبان حال خواهرش سمیه) گمان نمی‌کنم این روح پیکرم باشد تنی که مُثله شده در برابرم باشد گمان نمی‌کنم این تکه‌های پخش شده همان عموی رشید پیمبرم باشد بدن مگر بدنِ کیست این چنین شده است؟! اگر خدای نکرده برادرم باشد...! چرا عبای پیمبر نمی‌گذارد تا دوباره روشنی دیده‌ی ترم باشد؟ :: فدای خواهر مظلومه‌ای که نالان گفت: کنار کشته‌ی گودال، دل پریشان گفت: گمان نمی‌کنم این زیر نیزه افتاده حسین فاطمه یعنی برادرم باشد کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟! بد است بی‌کفن این مرد محترم باشد.. ✍ علی_اکبر_لطیفیان ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ما را کشانده اند به میخانه حسین تا مستمان کنند ز پیمانه حسین پروا نکن از اتش دوزخ حسین هست اتش حرام گشته به پروانه حسین دست تو سرپرستی ما راسپرده اند ما را گذاشتند دره خانه حسین حب الحسین عجننی ای عاقلان شهر یعنی شدیم ما همه دیوانه حسین باب الحسین ذکر شریف رقیه است سوگند میخوریم به دردانه حسین ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
توو سه سالگی شبیه مادرت زهرا خمیدم دوس دارم زودتر بمیرم خیری از دنیا ندیدم از تمام عُمرِ تو ، تنها سه سالش سهم من شد! طعم بابا داشتنو اونطور که باید نچشیدم بابا جونم سرت رُو که رو نیزه ها دیدم لُکنت گرفتم خیلی ترسیدم شبِ بیابون خیلی سرده بابا جونم منو زدن اونجا به قصدِ کُشت با تازیانه و لگد ، با مُشت چیزی که واسم مونده درده فکرشم حتی نمی‌کردم بابا از تو جداشم بعد تو همراه عمه راهیِ بیابونا شم خسته شد عمه منو از بس میون راه بغل کرد لحظه های آخر و می‌خوام توو آغوش تو باشم دیگه بابا رقیه ت اونی که تو دیدی نسیت به زنده موندنم امیدی نیست دارم می‌میرم توو خرابه دلم سیر از این زندگیِ سخت و بی رحمه اگه لبم شبیه تو زخمه تأثیر مجلسِ شرابه! ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
زجر اگه دختر داشت تو رو این همه گرفتار نمیکرد زجر اگه دختر داشت تو رو با سیلی بیدار نمیکرد دختر داشت میفهمید گل سر چیه موی بلندتر چیه بهونه چیه آیینه و شونه چیه النگو چیه شونه نشه مو چیه شونه نداری خرابه میخوابی مگه خونه نداری موهات سفیده دستای کوچیک تو رو نیزه بریده نفس نداری دلِ خوش از حرمله و شبث نداری **** زجر اگه دختر داشت واسه ی اشک تو لبخند نمیزد زجر اگه دختر داشت تو رو تو قافله یک بند نمیزد زجر اگه دختر داشت تو رو دیگه با کمربند نمیزد دختر داشت میفهمید بابایی چیه شبا لالایی چیه خرابه چیه بچه که خوابه چیه اسیری چیه دندون شیری چیه تبت زیاده مثل بابا زخم روی لبت زیاده تنت کبوده چرا خمیده راه میری برا تو زوده تن تو آب رفت بابا میدونی دخترت بزم شراب رفت **** زجر اگه دختر داشت تو رو تو صحرا دنبال نمیکرد زجر اگه دختر داشت باباتو راهی گودال نمیکرد زجر اگه دختر داشت چادر تو رو لگدمال نمیکرد دختر داشت میفهمید دلِ پُر چیه خاکِ رو چادر چیه دل خون چیه خواب پریشون چیه قد خم چیه لباس درهم چیه دلت شکسته روسریتو سر میکنی با دست بسته پاهات ترک خورد همه میگن رقیه تو کوچه کتک خورد رد شدن از روت درست شبیه فاطمه شکسته پهلوت رقیه جانم رقیه جانم ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
آخر عُمرِ دخترت آمد تازه پیشِ سَرم سرت آمد . عطری از شهرِ یاس آوردند؟ بوی رَاسِ مُعطّرت آمد! . من نمی بینم اِی پدر امّا گفت عمّه که دلبرت آمد . گفت بابایت آمده زِ سفر گفت رویای آخرت آمد . راستی! عمّه بود فرمانده! تا به اینجا که لشکرت آمد . سیلِ دردی که آمده سویم بیشتر سَمتِ خواهرت آمد . مثلِ عمّه برادرِ من هم سَرِ نیزه، برابرت آمد . من خودم را به آیِنه دیدم در بیابان که مادرت آمد . قاریِ در خَرابه مهمانم موقعِ ختمِ کوثرت آمد . زودتر از خودش به شَهرِ شام زیوَرآلاتِ دُخترت آمد . خوب شد خواب ماندم ای بابا تا نَبینم چه بر سرت آمد . تا نبینم که تیر و نیزه و سنگ مثلِ باران به پیکرت آمد . ولی از این سَرِ تو معلوم است! چه بلاها به حنجرت آمد... . تو نَپُرس از رُقیِّه اَت بابا که چه بَر روزِ معجرت آمد . تو بپرسی بدان که می پرسم پیکرَت کو!؟ چِرا سَرَت آمد!؟ . بوسه ی داغِ خاکهای تنور بَر گلوی مُطَهَّرَت آمد . هِی لَبِ رِشته رِشته را بوسید... رَفتنی شُد، فرشته را بوسید... ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
دیدی آخر غم عشق تو گرفتارم کرد داغ لب های تو چون، لاله ی تب دارم کرد چشمم افتاد به پیشانیِ تو ماتم بُرد عمه کوبید به محمل سر و، هوشیارم کرد دستِ بسته به روی ناقه نشستن سخت است از سفر بودن با حرمله بی زارم کرد با خدا گرم مناجات شدم قافله رفت ساربان رفت و گرفتار شب تارم کرد خسته بودم به روی ناقه کمی خوابم برد زَجر از راه رسید و زد و بیدارم کرد لگدی زد که خدا قسمت کافر نکند بی تعادل شدم و دست به دیوارم کرد گره ای روی گره زد به طنابِ دستم به دویدن عقبِ قافله وادارم کرد من مَلک بودم و آغوشِ پدر جایم بود دوری از گرمیِ آغوشِ تو بیمارم کرد من به عمرم سر بازار نرفته بودم شوقِ یه بوسه مرا راهیِ بازارم کرد ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد کوه رویای من از بعد رفتنت خراب شد جای شکرش باقیه با اینکه از غمت میسوزم زیر سایتم چقدر خوبه کنارمی هنوزم دیگه دنیا بدون تو به من نمیسازه میبینمت چشمت هنوز بازه برا تو میخونم لالایی به اسرار عمه منم یه خورده آب خوردم ببین برای تو هم آوردم ولی تو روی نیزه هایی من این پایین تو اون بالا علی بالام ... من میخواستم وایسی رو پای خودت نه روی نیزه همه دنیامو میدم تو بغلم باشی یه لحظه من چشمام همش سیاهی میره مثل روزگارم برا مردنم همین کافیه که تو رو ندارم تو این عالم به تازه عروس پسر مرده همش از این و اون کتک خورده کی آخه انقدر میخنده همش میگم الهی چشم حرمله کور شه بگو که از محمل من دور شه یا اینکه چشماشو ببنده من این پایین تو اون بالا علی بالام ... این سه شعبه زندگیمو به سه قسمت کرده تقسیم قبل تیر و بعد تیر خوردن به هستیم قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره جوری لالایی بخونم حرمله گریه اش بگیره تلاش کردم حسین ازت بشنوه بابایی عصای دست نیزه دارایی بی تو از این زمونه سیرم آی گل یاسم بگو کی از شاخه تو رو چیده لبت هنوزم بوی شیر میده من این پایین تو اون بالا علی لا لا دخترای اهل شامو هیچ وقت بابا نمیبخشم مردم بی احترامو هیچ وقت بابا نمیبخشم دخترت رو توی بازار بلا با دست نشون دادن لباسای پارمو با دست نشون دادن اونایی که برای دِرهم سرتو بردن گوشواره دخترتو بردن النگوی دخترتو بردن ریخته دندونای شیری من بابا سه سالتو خیلی زدن ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ای گمشده ی مردم عالم به کجایی هر جمعه که آید به امیدم که بیایی دانم که تو از منتظرانت گله داری سوگند به اشکی که تو از نافله داری دلدار منی یابن الزهرا سالار منی یابن الزهرا ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
خرابه برامون برازنده نیست لباسای پارم واسه خنده نیست بابا خیزرون هم شکست از غمت یزید از لبای تو شرمنده نیست یه سر از تو برگشته خیلی کمه رگای بریدت چقدر درهمه می‌خواستم به مردم نشونت بدم یه وقتی رسیدی که خوابن همه دستامو رو گوشم گذاشتم شرمنده گوشواره نداشتم تا بودی پامو تو خرابه نزاشتم تو آسمون جای تو نه گوشه‌ی تنور مجلس به مجلس روی نی می‌بردنت به زور من لهترم یا صورت پاخور ترین غرور موهات تو دستای یزید افتاد رباب و خیزرون دق داد بغل گرفت سرترو دیدم با چوب روی لبات کوبید میون همهمه نشنید نوای دخترت رو بابا خوش اومدی به هر کسی که فکر کنی یه شب سرت رسید تو خیزرون خوردی و شد موهای من سپید سیراب شدن اسبا ولی آبت نداد یزید برگرد ببین برا تو گل کاشتم یه کاسه آب نگه داشتم الهی نوش جونت برگرد سرت تموم بشه دردش به هر کی مسخرم کردش می‌خوام بدم نشونت بابا خوش اومدی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
تا به دل عشق تو را دارم چه غم دارم حسین رابطه با کربلا دارم چه غم دارم حسین خانه ات آباد باد ای بی کفن ارباب من من که از داغت عزادارم چه غم دارم حسین تو هزاران یار داری من ولی غیر از تو هیچ تا به دربار تو جا دارم چه غم دارم حسین جان زهرا مادرت ای شاه مایوسم مکن تا بگویم ادعا دارم، چه غم دارم حسین ای که تو دست نوازش بر سر حُر می کشی گر چه من بارِ خطا دارم، چه غم دارم حسین آمدم امروز عهدی با تو بندم سیدی من به عهد خود وفا دارم چه غم دارم حسین هر کسی با دلبری نازد در این شش روز عمر من چون تو دلربا دارم چه غم دارم حسین ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین وطن، خوش آن‌که در آن خاک جان‌فزا بکند اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او به چشم خویشتن آن خاک، توتیا بکند غلام همّت آنم که در محبّت دوست تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟ چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی ز لطف، گوشۀ چشمی سوی «هما» بکند همای_شیرازی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
میان این همه مخلوق برگزیده شدم برای گریه به داغ تو آفریده شدم اگرچه وصل نصیبم نشد، همین کافی‌ست یکی دو بار حوالی یار دیده شدم همین که اهل توأم، کار من نه... کار تو بود رمیده از همه جا سمت تو کشیده شدم اگرچه هیچ ندارم، سلاح گریه که هست به لطف خشکی لبهات آبدیده شدم نبود آتش داغ تو، خام می‌ماندم به مجلس تو رسیدم اگر رسیده شدم به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313