#مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه
چِقَدر خیر دیدهایم از محبّت حسین
به روی شانههای ماست دست رحمت حسین
زبانزدِ تمام عالم است مهربانیاش
دل مرا که بُرده است این عطوفت حسین
روایت است این که هر سحر فرشته میبَرد
سلام صبحگاهی مرا به خدمت حسین
شفیعِ روز محشر است، آجُرِ "حُسینیه"
به این بهانه که در آن شده است صحبت حسین
چه بهتر است، با وضو، میان روضه گریه کرد
عبادت است گریههای بر مصیبت حسین
رفیق! روضه خانه، سنگر ولایت علی است
هزینه داده است شیعه پایِ هیئت حسین
رضایت حسین باطناً رضایت خداست
رضایت خداست باطناً رضایت حسین
به یک نظر دلِ خراب را درست میکند
خدا کند شویم شامل عنایت حسین
نترس..، ظرفیت برای حُر شدن هنوز هست
رسول ترک، حُر شده است با هدایت حسین
گناهکار تا دو قطره اشک، حِین روضه ریخت
خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین
"حسین" بانی قبولِ توبههای "آدم" است
همین هزار و چند ساله نیست قِدمَت حسین
به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم
برای دردهای ما دواست تربت حسین
**
به حشر هم قدم که مینَهَد هنوز بی سر است
قیامتی است لحظهی ورود حضرتِ حسین
#بردیا_محمدی
@stayashura1402
#مناجات_امام_رضا
#روضه_امام_حسین
احساس میکنم که همینجاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم
هرگز به جز تو از تو نمیخواهم ای رئوف
این است آرزوی من، این است حاجتم
آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا
من صید مبتلاشدهی این ضمانتم
یک سال میشود که به مشهد نیامدم
یک سال میشود که فقط آهِ حسرتم
خلوتگُزین صحنِ گوهرشاد تو..، منم
یک شب سری بزن به من و کُنجِ عُزلتم
در شهر، شُهرتم شده دیوانهی رضا
در ماجرای عاشقیات درس عبرتم
گندمبهدست..، گوشهای از بارگاه تو
با جبرئیلهای حرم گرم صحبتم
گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم...
شکر خدا کبوتر بام کرامتم
وقتی که شاهِ مملکت ماست شاه طوس
پس خوشبهحال من که در این مُلک، رعیتم
جاروکش حریم تواَم..، نوکر تواَم
گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم
خورشید عالمِین، همین گنبدِ طلاست
بر بام تو دمیده شود صبح دولتم
من در جوار غیرِ تو جا خوش نمیکنم
من سالیان سال کنار تو راحتم
کُلِّ عشیره..، نانخور موسی بن جعفریم
قربانِ این گداشدنِ بااصالتم
ای مهربانتر از پدرم! دوستدارمت...
از کودکی همیشه تو کردی حمایتم
مُهر تو مُهر نیست..، مسحیایِ طوس ماست
صد مُرده زنده میشود از عطر تربتم
صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند
با چای حضرتیست فقط اوج لذتم
محشر، شفیعِ گریهکنانِ تو فاطمهست
زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم
کاملترین عبادت من نام حیدر است
ذکر علیعلی شده کُلِّ دیانتم
سرباز حیدریم، نجف پادگان ماست...
در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم
صحن رضاست آینه ی صحنِ مرتضی...
من مَحوِ در تَجلیِ این بی نهایتم
سلمانِ سَرسپردهی سَلمانیِ تواَم
لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم
بابُ الجواد، بابِ مُرادِ دل من است
عمریست دادهای به همین راه عادتم
نُطقم کنار پنجرهفولاد باز شد
با ذکر "یا رقیه" بهم ریخت لُکنتم
ای عُهدهدار مجلس عطشان کربلا!
من آن حسینگویِ دمِ دربِ هیئتم
تو روضهخوان آن لب سرنیزهخوردهای
من سینهچاکِ لطمهی ذکر مصیبتم
یَابْنَالشَّبیبگُفتنِ تو میکُشد مرا...
گفتی: که زخم خوردهی آن هتک حرمتم
*
یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند
#بردیا_محمدی
@stayashura313
#روضه_امام_جواد
#روضه_امام_حسین
زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود
سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود
طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد
آفت تمام برگ و برش را گرفته بود
از درد مثل حضرت زهرا خمیده شد
با دستهای خود کمرش را گرفته بود
حُجره شلوغ بود ولی مونسی نداشت
ای کاش یک نفر خبرش را گرفته بود
بی حرمتیِّ مَحرَم او تا کجا کشید...
دستی دهان شعلهورش را گرفته بود
او داد می کشید..،به دادش نمی رسند
یک عده پست دور و برش را گرفته بود
آمد کنیز و کاسه ی آبی به خاک ریخت
ای کاش جرعهای شررش را گرفته بود
دور از مدینه غربت بغداد را چشید
ارث غریبی پدرش را گرفته بود
خوبیِ بام بود که سُم بر تنش نرفت
این ارتفاع ها ضررش را گرفته بود
شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود
نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود
.
.
در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای
شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود
با ضربه های ممتد او استخوان شکست
در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
ای کاش بیخیال شود ساربان..،ولی
انگشتریِّ او نظرش را گرفته بود
#بردیا_محمدی
@stayashura313
.
#مناجات_امام_زمان
#روضه_امام_حسین
آتشِ وصل تو تا جانبِ گُلپَر برود
دودِ آه است که از سینهی مجمَر برود
شرحِ هجران تو از حَدِّ سخن بیشتر است
واعظِ لال چگونه روی منبر برود؟!
طاقت عَقربه از دوری تو طاق شده
تا به کِی حوصلهی ثانیهها سر برود؟!
شوقِ تنهاییِ من زیرِ سرِ غربت توست
میل دلداده همین است: به دلبر برود
گره کورِ ظهور تو اگر من هستم
حاضرم پای تو جان از بدنم در برود
چه غلطها که از این بی سر و پا سر نزده
کاشکی آبرویم پیش تو کمتر برود
نَفْسِ من بانیِ حبس پرِ پروازِ من است
آرزوی قفس این است: کبوتر برود
خواهشاً اشکِ دمِ مشکِ مرا قطع مکن
چشم من کاش که از روضهی تو تَر برود
بی پناهم منِ سرخورده..، پناهم زهراست
طفلِ آزُرده فقط خانهی مادر برود
خادمِ فاطمهام..، صاحبِ من شخصِ علیست
میروم سمت همان راه که قنبر برود
مستیام گردن انگورِ ضریح نجف است
این خُمار آمده میخانهی حیدر برود
چارهی این همه بیچارگیام کرببلاست...
پیش ارباب، غم از خاطرِ نوکر برود
جانِ آن کُشتهی لبتشنهی بی سر..، برگرد
قبل از آن که ورقِ عُمر به آخر برود
* *
ما ندیدیم به غیر از حرمِ حَلقِ حسین
خنجری کُند به پابوسی حنجر برود
نکند موقعِ غارت، به حرمها برسند
نکند فکر سنان در پِی معجر برود...
#بردیا_محمدی✍
@stayashura313
.
#ولادت_امام_جواد
#مدح_امام_جواد
یک عمر ناز یار کشیدن به ما رسید
تا کوچه ی نگار دویدن به ما رسید
از دستِ غِیر نان نچشیدن به ما رسید
این فقر را به نقد خریدن به ما رسید
عمریست زیرِ دِین تو مشغول ذِّمه ایم
ما مستمند کویِ جوادُ الاَئِمه ایم
آئینه دارِ نورِ خداوندگارِ عشق
طوبای سروقامتِ باغِ دیارِ عشق
روشنترین ستاره یِ دنباله دارِ عشق
ای سومین محمدِ ایل و تبار عشق
امواج را به سینه ی دریا گذاشتی
پیغمبرانه پای به دنیا گذاشتی
در عمق شب چراغِ به شکلِ قمر تویی
خورشیدِ کائناتِ بدونِ سحر تویی
آن تحفه ای که داده خدایت خبر تویی
پنجاه سال حاصل صبر پدر تویی
یوسف ترین مسافر یعقوب ما سلام
بانیِ خنده های امامِ رضا سلام
از شعله های شمعِ شبت دود می رسد
از چشمه های چشم ترت رود می رسد
از دخل کسب و کار غمت سود می رسد
از سفره های خانه ی تو جود می رسد
ظرف گرسنگان جهان در مسیر توست
حاتم یکی ز خیل هزاران فقیر توست
سائل شدن تفاخر ایل و تبار ماست
اصلاً همین گداییِ تو کسب و کار ماست
گرد و غبار طوس بر این کولهبار ماست
ما اهل مشهدیم..،خراسان دیار ماست
هرکس که سر به پنجرهفولاد می زند
از هجر کاظمین تو فریاد می زند
نقّاره می زنند..،صدای فرشته هاست
آن نفخِ صورِ صبحِ قیامت همین صداست
پای علیلِ سائل تو در پیِ شفاست
باب الجواد؛بابِ مُرادِ دلِ گداست
یک گوشهچشم از نظرت را به من ببخش
اذن زیارت پدرت را به من ببخش
تا بیگُدار پا به رکاب بلا زدم
در منجلاب معصیتم دست و پا زدم
هرگاه عمه جانِ شما را صدا زدم
انگار پشتِ پا به همه غصه ها زدم
آقا!اگر به عشق تو گرمِ تلاطمیم
تحت دعای حضرت معصومه ی قمیم
شکرخدا که بال زدم در دیار تو
جبریل می شوم برسم تا مزار تو
تمّارگونه سر بگذارم به دار تو
ایل و تبار من به فدای تبار تو
گاهی شهید خواهر و گاهی برادریم
بیمارهای نذریِ موسی بن جعفریم
آقا!مرا ز جمع فقیران خود مران
من را همان گدای قدیمی خود بدان
گرد گناه را بده از شانه ام تکان
تو روضه خوان فاطمه ای..،روضه ای بخوان
خیلی به حال میخ کج در گریستی
آنقدر پای پهلوی مادر گریستی!
بگذار ابتدای بهاران بخوانمت
بر دشت خشک،لذت باران بخوانمت
گر قصد کرده ام که به جان،جان بخوانمت
باید علیِ اکبرِ سلطان بخوانمت
صحن شریفِ طوس همان کربلای ماست
پائینِ پای مضجعِ بابات جای ماست
شکرخدا پدر به غمت آشنا نشد
خیره به طرز رفتنت از خیمه ها نشد
سر نیزه ای به روی تنت جا به جا نشد
حلق ات به زورِ لُجّه ی خون بی صدا نشد
هِی سعی می کند بشود جمع پیکرش
آه از دل حسین سر نعشِ اکبرش
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
#مناجات_امام_رضا
خاک بودم سالها از شوق گلدان شما
در دل من بار خواهد داد احسان شما
هرچه را آموختم از کودکی..، نام تو بود
یا رضا گفته فقط طفل دبستان شما
جای درسومشقخواندن..، گنبدت را میکِشم
دفتر من پُر شد از عکسِ شبستان شما
اعتکاف مشهد ما از شروط بندگیست
من تمام عُمر را هستم مسلمان شما
آمدم ای شاه...، یادش خوش! روانش شاد باد!
هر که بوده از ازل روزی غزلخوان شما
مهربانی، خصلت خدمتگزار کوی توست
ای به قربان لب خندان دربان شما
دردهای ایل خود را جمع کردم..، آمدم
دربهدر افتادهام دنبال درمان شما
هفتپُشت من نمکپرودهی این سفرهاند
آنقَدَر نان خوردم از دستِ پدرجان شما!
یک طرف معصومهخانم، یکطرف سلطانطوس...
در حقیقت نامِ این خاک است: ایران شما!
نوکر بی دست و پا آیا به دردت میخورد؟!
آمدم تا بسپرم خود را به دستان شما
آی سلطان! دوستت دارم..، مرا باور بکن
دوستت دارم..، قسم هم میخورم..، جان شما!
روز محشر، خندهاش را فاطمه تضمین کُند
هرکسی که چشمهایش گشته گریان شما
بین صحن تو..، خودم را در نجف حس میکنم
هو کشیدم "یا علی" را رو به ایوان شما
هرچه دارم را بگیر و کربلایم را بده
یا علیموسَیالرِّضا! دستم به دامان شما
رفته رفته دارد ایّام محرم میرسد...
آه! میآید همان ماهِ پریشان شما
**
حرمله، خولی، سنان، اَخنَس..، عقبتر میروند...
شمر تنها میشود با جد عطشان شما
عمهجانت همسفر شد با سنانِ پستِ مست...
وای از اهل حرم، وای از عزیزان شما
✍ #بردیا_محمدی
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313