eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
488 دنبال‌کننده
6 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. 📔وسائل الشیعه @stayashura99 ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد مقصود از تکلّم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عزوجل خونبها نشد در خلقش زمین و مکان‌های محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد گر چه هزار سال تو را گریه کرده‌اند یک گوشه از حقوق لبِ تو ادا نشد ما گندمِ رسیدۀ شهر ری توایم شکر خدا که نان تو از ما جدا نشد یک گوشه می‌رویم و فقط گریه می‌کنیم حالا که کربلای تو روزی ما نشد داغ تو اعظم است تحمل نمی‌شود در حیرتم چگونه قدِ نیزه تا نشد @stayashura313
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا از فراوانی نسیان نگرانم به خدا پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا مانده‌ام خسته، هراسان نگرانم به خدا بی قراری من از حال خرابم پیداست چه کنم با دل حیران؟ نگرانم به خدا تو بگو وسعت این فاصله‌ها را چه کنم ؟ ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا ندبه و ناله من سود نبخشید بیا کور شد دیده گریان، نگرانم به خدا کوچه پس کوچه این شهر دگر ایمن نیست از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا هرکه را می‌نگری دین خودش را دارد ! آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا خواهری لحظه آخر به برادر می‌گفت : بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت ! به کجا راحتی جانم؟ نگرانم به خدا پدرم گفت : به کوفه گذرت می‌ افتد من از آن کوفه ویران نگرانم به خدا ای دعای سحر عمه سادات ، بیا خم شد از غم کمر عمه سادات ، بیا @stayashura313
دختر حیدر که باشی صاحب دم می شوی بی برو برگرد پرچمدار عالم می شوی دختر حیدر که باشی با تمام زخم ها عصر عاشورا برای «یار» مرهم می شوی معجرت نه، سایه اش را هم نمی بیند کسی اینچنین الگوی صد حوّا و مریم می شوی زینب کبری شدن کار کسی غیر از تو نیست زینب کبری که باشی اسم اعظم می شوی اولین گریه کن اربابی و با گریه هات سفره دار اشکِ شب های محرم می شوی رو به روی چشم تو هجده سرِ بر نیزه بود سرو بی تکرار! حق داری اگر خم می شوی تشنه ی در خاک و خون افتاده را می بینی و بر لب خشکیده اش باران نم نم می شوی حالِ گودالِ تو را اصلا نمی فهمد کسی آه! وقتی خیره بر آن جسم دَرهم می شوی احسان نرگسی @stayashura313
جَلد هر بامی شدن جز دردسر چیزی نداشت بی عبورت ازگذرها هرگذر چیزی نداشت خیر یعنی نوکری پس میتوان آسوده گفت بی دعای عهد ما حتی سحر چیزی نداشت چون تو آن سوی دری ما اینطرف در میزنیم جز دراینجا، پشت درهای دگر چیزی نداشت حرص و جوش ما برایت آبرو هم می‌شود پس دل بیتاب، بی خون جگر چیزی نداشت غصه ى بی سرپرستی کُشت ما را العجل عمر ما بی سایه ى لطف پدر چیزی نداشت پای ما را جمکران بستند و پابندش شدیم سائل از وابسته بودن بیشتر چیزی نداشت درد پای زائران داروی قلب فاطمه است بهتر از این خیرِ روزافزون، سفر چیزی نداشت چشم ما وقف عزای حضرت ارباب شد سوختن جز بر حسین از هر نظر چیزی نداشت @stayashura313
268.1K
یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی کاشکی پشت خیمه شیرخوار نداشتی من بمیرم که علمدار نداشتی یار نداشتی رمقی برای پیکار نداشتی جز حرم غصه ای انگار نداشتی من بمیرم که علمدار نداشتی کار از کار گذشت مرکب از تن تو هر بار گذشت از دل خواهرت انگار گذشت * یار نداشتی کفنی غیر همین خار نداشتی حتی با زخم تنت کار نداشتی پیروهن نداشتی دستار نداشتی یار نداشتی ولی این غصه رو این بار نداشتی یار بین در و دیوار نداشتی تیر و نیزه بود و مسمار نداشتی کار از کار گذشت قصه بین در و دیوار گذشت روضه با داغی مسمار گذشت * سر نداشتی تشنه بودی و برادر نداشتی جای سالمی تو پیکر نداشتی من بمیرم که تو مادر نداشتی سر نداشتی بین لشکر بودی لشکر نداشتی بال و پر زدی ولی پر نداشتی کاشکی تو خرابه دختر نداشتی کار از کار گذشت زینب از میون انظار گذشت از سر کوچه و بازار گذشت @stayashura313
178.2K
**** نفس آخرم،یادم میاد نفس آخرت سرتو میبرید،رو چادر خاکی مادرت( رو به روی چشای مادرت) مذبوح دیدمت تو رو بین قتلگاه مجروح دیدمت عطشان دیدمت روی خاک کربلا عریان دیدمت بی سر دیدمت تو رو از همیشه مظلوم تر دیدمت تنها دیدمت رو زمین مقطع الاعضا دیدمت **** نفس آخرم،یادم نمیره نبودیا ما رو میبردن،محله ی یهودیا دشوار بردنم غیرت الله منو بازار بردنم دشوار بردنم عمداً از مقابل انظار بردنم وای از شهر شام دختر علی کجا و بزم حرام وای از شهر شام ما نداشتیم توی اون مجلس احترام @stayashura313
263.3K
مسیر روضه باز به سمت گودال رفت حسین کنار اب تشنه لب از حال رفت به سرزنان زینب کنار مقتل گفت از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت (خستگی از بدنت می ریزه داره نیزه ز تنت می ریزه مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت می ریزه ) سید المظلوم سید العطشان سید الغریب غریب غریب در آن کشا کش ها پیروهن خونی عبا و عمامه میانه جنجال رفت در ان شلوغی ها برای انگشتر ساربان انگشت و برید و خوشحال رفت (گرد و خاک از سپرت می ریزه العطش از جگرت می ریزه مگه گودال چقد جا داره یه سپاه داره سرت می ریزه ) سید المظلوم سید العطشان سید الغریب غریب غریب میونه اتیش ها خیمه ها می سوختن شعله ی اتش تا دامن اطفال رفت دست اباالفضل تا به روی خاک افتاد دست حرومی ها به سمت خلخال رفت (باشه من میرم دلت می گیره داره کار قاتلت می گیره این همونیه که گفتی خواهر. جونم و مقابلت می گیره ) @stayashura313
من یه مادرم، یه مادرِ شهید... که شدم از داغ یاسم موسفید گلمُ یه جوری چیدن از تو باغ که قدِ من‌و حسین هردو خمید گلِ‌من‌کِی‌طاقت‌سه‌شعبه‌داشت؟ سُرخ‌میشدگلوش‌،نمیشد‌بوسه‌کاشت! خدا لعنت کنه این حرمله رو.. بَدجوری تیر و روی گلو گذاشت آخ.. مِن الاذن الی الاذن.. سرت آخ.. مِن الورید الی الورید.. پرت هی تلظی کردی، دست و پا زدی آخ.. بمیره از غم تو مادرت... مگه تو ثمر نداری حرمله؟! از دلم خبر نداری حرمله... پسرم شیش‌ماهه بود با تیر زدیش، مگه تو پسر نداری حرمله؟! حرمله خدام عذابت بکنه الهي خونه خرابت بکنه.. هم علی‌مو کُشتی،هم آب ندادی خدا توی آتیش آبت بکنه همه ایستادن و داغ‌مو دیدن سر شیش‌ماهمو با تیر بریدن یکی سرسلامتی بهم نگفت همه‌به‌اشک‌چشام‌می‌خندیدن چقدر غصه و غربت کشیده... این حسینِ که مصیبت کشیده یه‌قدم می‌رفت، دوباره برمی‌گشت خیلی از رباب خجالت کشیده چطوری تنت‌رو توخاک بذاریم؟ بعد تو علی دیگه غصه داریم.. یه باره دیگه بخند برای ما... من و بابائیت مگه دل نداریم! سر قبرت حالا هِق‌هِق می کنم یادِ خاطرات سابِق می کنم کاشکی نبش قبر نشی با نیزه ها من از این غُصه‌ی تو دِق می کنم مثل زهرا تو رو بی هوا زدن چون عمومُحسن توی‌ِبلا زدن با سه‌شعبه زدنِت، ولی دیگه.. سر تو چرا به نیزه ها زدن؟! میونِ بلا.. دیگه نبینمت زیرِ دست‌وپا..دیگه نبینمت جای تو، تو آغوش مَنِ گُلم روی نیزه‌ها.. دیگه نبینمت هی‌باعمه‌زینب‌ازچشات میگم دارم از خنده‌ی رو لبات میگم روی نیزه، عمو لالا میخونه.. پای نیزه، من لالا برات میگم لالا لالا لالایی علی بخواب لالا لالا لالایی.. جانِ رباب کاش نبینم روی نیزه ای، تو هم.. نبینی دست منو بین طناب از روی نیزه نیفتی پسرم نیزه میلرزه نیفتی پسرم کمی طاقت بیار اینجا پُرِ از.. ..چشمایِ‌هرزه،نیفتی پسرم زیرِآفتاب‌می‌شینم‌آب‌ نمی‌خوام شبا دیگه نور مهتاب نمی‌خوام وقتی‌که تو خوابیدی به‌زیرِخاک من‌دیگه‌به‌این‌چشام‌خواب‌نمی‌خوام بعد تو ربابْ هم بی‌یاوره بعد تو چشم رقیه هم تَره مثل زینب که برادر نداره بعد تو سکینه بی برادره.. چطوری خاطره‌هاش یادم بره؟ چطوری اشک چشاش یادم بره؟ تصویرش هنوز توی ذهنِ مَنِ... چطوری زخم لباش یادم بره؟ تَرکِ لباش مگه یادم میره..! بغضِ‌تو‌صداش‌مگه‌یادم‌میره..! هر چی از یادم بره ولی آخه.. آخرین‌نگاش مگه یادم میره...! مجتبی_دسترنج_ملتمس @stayashura313
چون پدر که روز و شب در فکر آب و نان ماست حضرت ارباب فکرِ حالِ روح و جانِ ماست مادرش دلسوزِ ما بوداست، گر که نوکریم جان ما قربان بابایش که او ایمان ماست خط به خطِ روضه هایش معجزه در معجزه خط به خطِ خطبه هایش آیه‌ی قرآن ماست نام او شاه است و ارباب است و مولا و حسین نوکر و عبد و غلامِ شاه هم عنوان ماست دوریِ از کربلا، یا در حرم زانو زدن اولی درد است اما دومی درمان ماست ای سر و سامان عالم، آه... سامانم بده بی‌سر و سامانم و ایوان‌طلا سامان ماست روضه های کربلا نور اَند اما بیشتر... روضه‌ی اصغر خروش مرثیه خوانان ماست وای..از وقتی که برده روی دستش طفل را گفته ای لشکر: علی بی آب هم قربان ماست.. گفت روزی عاشقی جوینده‌ی گنجی اگر.. «ملتمس» باب‌الحوائج گوهر تابان ماست مجتبی_دسترنج_ملتمس @stayashura313
چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را “ولولا فاطمه” یعنی که بی زهرا نمی دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا! فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی فرستاده خدایش “سوف یعطیک فترضی” را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمیدانم که سیلی با رُخش…اصلا چه می گویم؟! که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش : به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را *شاعر: حجت‌الاسلام مقدم @stayashura313
پناه عالمیان زینبت پناه ندارد به جز تو ای شه خوبان که تکیه‌گاه ندارد اگر اجازه دهی صف کشیده از پی ات آییم که این سپاه نگوید حسین سپاه ندارد اگر اجازه دهی من به شمر رو بزنم که ای سیه دل بی دین، حسین گناه ندارد @stayashura313
436.5K
به من بی پناه پناه بده پناه عالم نمیتونم بلند شم از زمین شکسته بالم (نمیتونم پاشم ز جا خرابه حالم) ی کاری کن دوباره باز عوض شه حالم چند وقته ارباب خیلی غم دارم پای پرونده ام امضا کم دارم همیشه بین خوبیاتون اقا کم میارم نمیخوام هیج جایی دیگه جونمیو بزارم خیلی به نوکری برای تو علاقه دارم از شیر مادر میون روضه ات قد کشیدم با چای هیئت @stayashura313