#بخش_پنجم؛ چیستیِ واژه و معنای مدرنیته
✍️ قبل از بیانِ مختصاتِ مدرنیته و تطوّراتِ آن، ضرورت دارد اجمالا واژه ی مدرنیته از حیث لغت، واکاوی شود و سپس تعریفی از آن ارائه گردد و آنگاه به ویژگی ها و خصوصیاتِ آن پرداخته شود.
🔸️ واژه ی مدرن Modern از لفظِ لاتینیِ Modernus و از قیدِ Modo مشتق شده است. در زبانِ لاتین Modo به معنای "به تازگی، تازه، اخیرا، این اواخر، گذشته ای بسیار نزدیک" بوده است. در سال ۱۴۶۰ میلادی کلمه ی مدرن؛ Modern به معنای "امروزی" در زبان فرانسه به کار می رفته است.
🔸️ باری، هنگامی که سخن از #مدرنیته می رود، معنا و مُراد از آن چنین است: " یک اُفقِ تاریخی-فرهنگی و یک عالَم و رویکردی است به انسان و جهان، که به طور ماهوی با غربِ قرون وسطی و غربِ باستان و عالَمِ دینی تفاوت دارد." از اینرو، ضرورت دارد؛ مختصاتِ دوران کنونی به درستی شناخته شود تا با عُمق و دقتِ ژرف تری در ساحتِ فردی و اجتماعیِ زندگیِ انسانِ معاصر، تصمیم گیری و تصمیم سازی صورت گیرد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
تأمُّلاتِ نظری
بخش اول: #چرا_ادبیات_مهم_است؟ ✍️ ادبیاتِ هر دوره، نماینده و جلوه گرِ روح کلی و تاریخی-فرهنگیِ یک دو
✍️ بحث رو با فرهنگ و ادبیات شروع کردیم، از این حیث که فرهنگ به مثابه هوایی است که همه از اون تنفس می کنند و چگونگیِ زیستِ آدمی وابسته به اونه.
#فرهنگ، زیرساختِ ماست. اگه بتونیم اون رو دقیق و صحیح به سمت مطلوب و مقصود جهت بدیم، اقتصاد و سیاست ما هم به تبع جهت دِهیش درست میشه.
همچنین با فرهنگِ غرب مدرن یا #مدرنیته بنا داریم شروع کنیم، به جهتِ اینکه الان تمدن غالب، مدرنیته است. برای اینکه دقیق و عمیق مبانیش رو نقد کنیم، بایستی ابتدائا درست فَهمش کنیم. تمدن سازی، از مسیرِ #فکر و #فرهنگ می گذره. بنابراین پرداختنِ به فرهنگ اهمیت داره.
💢 کانالِ "تأمّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
تأمُّلاتِ نظری
📚 #عنوان_کتاب: "پیوندِ ناگسستنیِ تکنوکراسی و اقتصادِ نئولیبرال" اثر شهریار زرشناس ✍️ کتابِ حاضر در
#بخش_دوم: از کتابِ "پیوندِ ناگسستنیِ تکنوکراسی و اقتصادِ نئولیبرال"
✍️ اجمالا در بابِ چیستیِ #تکنوکراسی باید گفت:
#اولا تکنوکراسی یک نظام، خُرده سیستم یا صورتی از عالَمِ غربِ مدرن است که به دنبالِ انقلابِ صنعتی و عصر به اصطلاح روشنگری ظهور می کند.
#ثانیا: تکنوکراسی بعد از ظهور، نقشِ محوری، اصلی و تعیین کننده در اداره ی اجتماعاتِ مدرن پیدا می کند. نقشی که تفکیک ناپذیر است و دیگر نمی شود آن را انکار کرد، و یا از بین برد.
#ثالثا: بوروکراسی یکی از متفرعات یا یکی از شُعَبِ تکنوکراسیِ مدرن است که از دلِ آن ظهور می کند و مکمّلِ آن است و به دنبالِ آن می آید.
#رابعا: طبقه ی اجتماعیِ #تکنوکرات_بوروکرات یا هسته ی مرکزیِ طبقه ی متوسط مدرن، کسانی هستند که تکنوکراسی و بوروکراسی را اداره می کنند و در خدمتِ تداوم و بقاءِ عالَمِ غربِ مدرن یا همان #مدرنیته هستند.
#خامسا: تکنوکرات-بوروکرات ها دارای ویژگی های فرهنگی، نظامِ ارزشیِ خاص و از آن فراتر، هویتی ایدئولوژیک هستند که اساسا #لیبرالی، #نئولیبرالی یا #سوسیال_دموکرات می باشند.
پ.ن: دوستان، مباحث جدّی و مفصّله، خیلی کلی و چکیده داریم کتاب رو اهمِّ مطالبش رو تقدیم می کنیم. حتما شنیدید که آقای هاشمی و پیروانش می گفتند ایران باید بشه #ژاپن_اسلامی! این تفکرات برخاسته از همین رویکردهای لیبرالیستی و نولیبرالیستی و توسعه مدارانه است. [در مورد لیبرالیسم و نئولیبرالیسم هم با محوریتِ کتاب؛ نکاتی خواهم گفت.]
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
#بخش_دوم: خاستگاهِ "توسعه"
🔰 سابقا در بابِ چیستیِ مدرنیته [بالا پین شده] و مختصات آن سخن گفته ایم. بله؛ خاستگاهِ #توسعه، مدرنیته است. برخلافِ تصورِ #هگل، خِرَدِ مدرن، آدمی را با حقیقت خود آشنا نکرد. آدمی همچنان گرفتارِ غربتِ وجودی و از خودبیگانگی مانده است. آدمی در قلمروِ تفکر اومانیستی بر از خودبیگانگی[ #الیناسیون] غلبه نخواهد کرد و به تمامیت و کمال و فعلیت نخواهد رسید؛ زیرا که به قولِ #روژه_گارودی: "انسان، جدا از خداوند، انسان نیست".
🔰 بحرانِ #عصر_روشنگری و تمدن مدرن، ناشی از این است که؛ عقلِ خودبنیاد و اعداداندیش را مبنا و معیار امور قرار داده است. این عقل در صورت فردی یا جمعی آن، تابعِ نفسِ اماره و بلکه تجسم آن است و به دلیلِ روح ناسوتیِ آن، آدمی را حتی از معنای راستینِ دنیا هم غافل می کند.
🔰 هابرماس مدعی بود؛ #بحران_کنونی، ناشی از این است که #پروژه_مدرنیته به تمامیت نرسیده است و با تمامیت یافتنِ پروژه ی مدرنیته، بحران مرتفع می گردد. حال اکنون مگر چنین است؟! مدرنیته با تمام نقطه قوت ها و معایبِ ذاتي اش تحقق یافته است و بحرانِ انسانِ کنونی، بحران مدرنیته است.
🔰 حقیقت این است که؛ #مدرنیته به جُز دو صورتِ کلی #نظام_سرمایه_داری و #نظام_سوسیالیستی و اخیرا شکل اقتصادِ مختلط؛ #سوسیال_دموکراسی، آلترناتیو دیگری برای اداره ی زندگیِ بشر در چنته ندارد و مُدل های سرمایه داری و سوسیالیسم، نه آزادی را تحقق بخشیده اند و نه برابری و عدالت را.
🔰 علی ای حال، مدرنیته دیگر تقدیر بشر شده است و گریزی از آن نیست. درواقع عبور از مدرنیته ممکن است، لکن گریز خیر. طبعا انقلاب اسلامی ایران، طلیعه ی دورانِ گذار است از مدرنیته به #تمدن_نوین_اسلامی ان شاء الله.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
#بخش_چهارم: "توسعه" و "امپریالیسم"
🔰 روح و جانِ #مدل_های_توسعه، چیزی جُز تحقق تام و تمام #مدرنیته نیست. پیشتر گفتیم که روحِ مدرنیته نیز #بورژوایی و #سرمایه_سالارانه است. بنابراین هر نوع "مدل اقتصادی-اجتماعیِ توسعه" حتی سوسیالیستی ترین آنها در نهایت یک مدل مادی گرایانه و سرمایه محور است. #امپریالیسم در عام ترین معنای خود [یعنی روح استیلاجویی و امپراطوری گری] و نیز در معنای خاص اقتصادی خود [یعنی مرحله سرمایه داری انحصاری سیطره جو که در سطح جهان اقدام به صدور سرمایه و چپاول اقتصادی می کند] از #صفات_ذاتی_مدرنیته است.
🔰به عبارتی دیگر؛ نگاهِ سوبژکتیویستیِ تفکر مدرن که همه ی عالَم و آدم را #اُبژه می پندارد، در تحقق سیاسی و اقتصادی-اجتماعی خود به #امپریالیسم می انجامد و این نگاه از آغاز در تفکر سیاسی مدرن حضور داشت. در نگاه #اقتصاددانان و #جامعه_شناسان و اغلبِ مفسرین سیاسی، امپریالیسم یک نظامِ #اقتصادی_اجتماعی است که محصولِ بسط و تطور دوره ای خاص از حیاتِ #سرمایه_داری پنداشته می شود. تئوریِ #جان_اتکینسون_هایسون [متوفای ۱۹۴۰] و پس از او #ولادیمیر_ایلیچ_لنین [متوفای ۱۹۲۴] تبیینِ "امپریالیسم" به عنوان یک پدیده ی #اقتصادی بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
🔰 #لنین یکی از منسجم ترین تئوری ها را در خصوصِ #امپریالیسم در کتابِ معروفِ "امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه داری" که به سال ۱۹۱۸ منتشر شد مطرح کرد. مبنای تئوریِ #لنین یک تلقّیِ کاملا اقتصادی از پدیده امپریالیسم بود. او معتقد بود که #نظام_سرمایه_داری در طی رشد خود دو دوره ی اصلی را طی کرده است: #اولا: دوران اقتصاد کلاسیک، #ثانیا: دوران اقتصادی انحصاری [امپریالیستی]. اقتصاددانِ دیگری به نامِ #ژوزف_شومپیتر به طرح نظریه ای درباره ی امپریالیسم پرداخت. او برخلاف لنین، امپریالیسم را فرآورده ی سرمایه داری نمی دانست، بلکه آن را شکلی از "بازگشت به نیاکان" در عصر سرمایه داری و باقی مانده ای از تحولات پیش از صنعتی شدن می دانست. او معتقد بود؛ گرایش های امپریالیستی عوامل بیگانه ای هستند که از خارج به جهان سرمایه داری وارد شده اند و توسط عواملِ غیرسرمایه داری و زندگیِ نوین پشتیبانی می شوند. [مومسن ولفگانگ، #تئوری_های_امپریالیسم، ترجمه ی کورش زعیم، انتشارات امیرکبیر، ص ۴۰ - ۴۲]
🔰بنابراین؛ ذاتِ تمام روابطِ سیاسی و اقتصادی در #دنیای_مدرن، امپریالیستی است و محدود کردنِ امپریالیسم به چهارچوبِ یک نظامِ اقتصادی-سیاسیِ منقطع از #روح_اومانیستی_مدرن به معنای عدم درک و دریافتِ صحیح از آن است.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
📚 کتابِ #دولت_و_بازار، فصل اول؛ بخش پنجم
🔍 نقد و بررسیِ اصول سه گانه ی آدام اسمیت در اقتصاد [دست نامرئی، تقسیم کار بین المللی، مزیت مطلق]
1️⃣ همانطور که سابقا اشاره شد، آدام اسمیت، معتقد و متاثر از مکتبِ #فیزیوکراسی بود. از اینرو اجمالا باید گفت: اشکالاتِ جدّی به مبانیِ #معرفت_شناختی، #هستی_شناختی و #انسان_شناختیِ این مکتب و سایرِ مکاتبِ فلسفی #مدرنیته وارد است که از آن می گذریم؛ چرا که پرداختن به آن بحث را بسیار مُطَوَّل خواهد نمود.
2️⃣ استدلالِ اسمیت درباره ی #دست_نامرئی و #بازار_خود_تنظیم مخدوش است. چرا که #اولا: نظریه او تجویزی است نه توصیفی؛ یعنی شرطِ #رقابت_کامل را برای اینکه مکانیسمِ قیمت ها بازار را به تعادل بکشاند ضروری می داند، حال آنکه در عالَمِ واقع، شرطِ رقابتِ کامل هیچ گاه محقق نمی شود.
#ثانیا: این ادعای اسمیت که "نیاز، باعث ایجاد تولید می شود و هیچ احتیاجی به دستور برای تولید نیست" شاید درباره ی میزان و حجم تولید صادق باشد، اما درباره ی نوعِ کالای تولیدی هرگز صادق نیست.
3️⃣ نظریه ی اسمیت، بویژه نسخه ای از آنکه برای کل نظام و محیطِ بین الملل تجویز شده است، یک نظریه ی #ایده_آلیستی است که بر پایه ی مفروضات غلطِ اقتصادی و سیاسی است. گویی وی از تاریخِ سرشار از منازعاتِ بشر برای سلطه جویی بی خبر است و ظاهرا علاوه بر #رقابت_کامل، #صلح_کامل را هم مفروض گرفته است. چطور ممکن است در یک محیطِ بین المللیِ #آنارشیک انتظارِ این سطح از همکاری را داشت؟!
4️⃣ ایده ی تقسیم کار اسمیت کاملا منطقی است. تقسیم کار بهره وری را افزایش می دهد. اما تعمیمِ این ایده به محیط بین المللی، و اینکه هر ملتی به تولید کالایی بپردازد که در آن #مزیت_مطلق دارد، محل سؤال است. پرسش این است که: "منشاء این #مزیت_مطلق چیست؟ چرا یک کشوری می تواند کالایی را ارزان تر از کشور دیگر تولید کند؟ اگر این مزیت مطلق امری #ذاتی باشد یا مربوط به عوامل تولید باشد حرف اسمیت درست است، اما اگر این مزیت امری #اکتسابی بوده و محصولِ یک فرایند باشد، سخن اسمیت قطعا مورد اشکال جدّی واقع می شود.
🔸️آیا کشوری که در یک دوره ی زمانی، فاقد مزیت است، نمی تواند با طی کردنِ فرآیندِ مشابه، به همان مزیت یا حتی مزیتی بالاتر از طرفِ تجاری خود دست یابد؟ آیا آزادی تجارت و تقسیمِ کار میانِ دو کشوری که اولی با طی یک فرآیندِ چند قرنی صنعتی شده و در تولید کالاهای صنعتی به مزیت رسیده است و دومی به هر دلیل از جمله استعمار و استثمار توسط اولی، عقب مانده است، کشور دوم را برای همیشه از کسبِ مزیت صنعتی محروم نخواهد کرد؟!
🔸️محرومیت و عقب ماندگیِ صنعتیِ کشورهای موسوم به جهانِ سوم پس از آزاد سازی تجاری در قالبِ #موافقت_نامه_های_گات و #سازمان_تجارت_جهانی، کاملا مؤید مدعای ماست. نقدهای دیگری هم می توان به اندیشه ی اسمیت وارد آورد که فی الحال از آن می گذریم، و اجمالا اهمّ آن به سمع و نظر رسید.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
📚 پیرامون چیستی و مختصاتِ #نئولیبرالیسم [بخش اول]
🔸️مقدمه: از قرنِ هجدهم میلادی به بعد #ایدئولوژی های مختلف نقشِ تقریبا محوری در اداره و راه بردنِ اجتماعاتِ عالَمِ مدرن داشته اند. البته اولین ایدئولوژیِ عالَمِ مدرن در قرن هفدهم پدیدار شده است: " #لیبرالیسم_کلاسیک". اما در قرن هجدهم است که اکثر ایدئولوژی های مدرن بصورتِ اجمالی و اولیه و یا نسبتا تفصیلی ظهور کرده اند. البته در قرن هجدهم لیبرالیسم کلاسیک، ایدئولوژیِ اصلی و غالب است. از قرن هجدهم به بعد سراسرِ تاریخِ غرب مدرن، عرصه ی رویارویی، رقابت، نزاع، تخاصم و تقابلِ ایدئولوژی های مختلف با یکدیگر بوده است.
🔸️ اما #ایدئولوژی_مدرن چیست؟
ایدئولوژی یک معنای افواهی و عام دارد و آن این است که؛ هر فرد انسانی یا گروه اجتماعی، مجموعه عقائد و باورها و آراء خود را اجمالا ايدئولوژي می نامند. اما ایدئولوژی یک معنای تخصصی نیز دارد که معمولا وقتی در مباحثِ نظری و تئوریکِ سیاست و فلسفه ی سیاست و اندیشه های سیاسی از اصطلاحِ ایدئولوژی استفاده می کنند، همین معنای تخصصی مورد نظر می باشد. و #ایدئولوژی در معنای تخصصی عبارت است از: "مجموعه دستورالعمل ها و احکام و فرمول های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که دارای روح و جانِ اومانیستی است و ریشه در مبادی و غایاتِ مدرنیستی دارد."
🔸️ ایدئولوژی در مفهوم تخصصی اش؛ صورتِ منسجم و به هم پیوسته ای از مفاهیم و قضایا و احکام و دستورالعمل هاست که نوعا و ذاتا ریشه در عالَمِ #غرب_مدرن یا #مدرنیته دارد و به انحاء و طرق مختلف، مقوِّمِ مدرنیته است. ایدئولوژی در معنای تخصصی اش؛ ذاتا و ماهیتا #سکولار_اومانیستی است.
🔸️ در تعریفِ عام و افواهی ایدئولوژی، تفاوت و مرز مشخصی میانِ "ایدئولوژی" و "آرمان" و "آرمان گرایی" لحاظ نمی شود، حال آنکه در تعریف تخصصی ایدئولوژی، ایدئولوژی محصولِ غرب مدرن است و به جهتِ نسبتی که با اومانیسم و مدرنیته دارد، با #دین و #آرمان_های_دینی جمع ناشدنی است. باید توجه داشت که؛ #نئولیبرالیست_های_ایرانی، در سه دهه ی اخیر کوشیده اند تا از طریقِ خلطِ میانِ دو مفهومِ افواهی و تخصصیِ ایدئولوژی، جمع ناپذیری مفهومِ سکولار-اومانیستیِ تخصصی ایدئولوژی با دین را بهانه و دستمایه ای برای تخطئه ی "آرمان گرایی انقلابی اسلامی" قرار دهند.
🔸️ ما با تکیه بر تفکر اصیل اسلامی و آرمان گرایی متعهد به انقلاب اسلامی، اگر چه با ایدئولوژی های #سکولار_اومانیستی [که مقوم مدرنیته و استکبار غرب مدرن هستند] مخالفیم، اما معتقد و متعهد به آرمان گرایی انقلاب اسلامی هستیم و بر این باوریم که با منظومه ی منسجمِ نظری و فکری ای بر پایه ی #اسلام_فقاهتی و متکی بر میراثِ عظیمِ معارفِ قدسیِ تشیع و #حکمت_اسلامی و متعهد به آرمان های انقلابی و در ذیلِ #مکتب_امام_خمینی باید مدوّن شود و حرکتِ انقلابی و ولایت مدارانه ی امت اسلامی و تدبیرِ امورِ "مدینه ی ولایی دورانِ گذار" را مدد رساند.
🔸️ مضاف بر این؛ بر این باوریم که اندیشمندان، مسئولان و مدیرانِ نظام اسلامی، به جای تأثیر پذیری و یا تبعیت از الگوهای ایدئولوژیک مدرنیستی [نظیر لیبرالیسم، نئولیبرالیسم، سوسیال دموکراسی و...] در حوزه های مختلفِ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، بایستی از امکانات و ره آموزی های طریقتِ #سیاسی_اجتماعیِ اسلامی به منظور پیشبرد اهدافِ نظام اسلامی و مدینه ی ولایی #دوران_گذار استفاده نمایند.
@taammolatenazari