eitaa logo
تلخیص الکتب.
1.7هزار دنبال‌کننده
58 عکس
13 ویدیو
3 فایل
خلاصه کُتُب نحوی با روشی ساده و قابل درک.
مشاهده در ایتا
دانلود
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسألةُ ۳۱،أَل الزائدة🔹 💥أَل الزائدة،داخل بر "معرفه" و "نکره" میشود ومفید تعریف نیست ۱ "الحُسَین بن العلی سیدُنا و مَولانا" دو کلمه "حسین" و "علی" قبل دخولِ "أَل" معرفه به علمیت هستند. ۲ که بر نکره داخل شده و باز مفید تعریف نیست"أُدْخُلوا أَلاولَ فالاَولَ" کلمه "الاولَ" حال و نکره است و أَل در او مفید تعریف نیست.💥 ⚡️أَل الزائدة دو نوع است،زائدة "لازمة' و زائده "غیر لازمة"، منظور از "لازمة"،آنچه که همراه است با اسم معرفه ای و هرگز از او جدا نمیشود مثل ألْسَّموْئل،أَلْیَسَعِ،أللاتِ ألعُزَّی، یا همراه هست با بعضی ظروف مثل ألآنَ و یا همراه هست با بعضی اسماءِ موصول مثل أَلْتِی،ألْذِی،ألذین،أللاتِی⚡️ جمله أل زائدة لازمة،ألِ علمِ بلغلبه است(ان شالله خواهد آمد) اما "أل زائدة غیر لازمة"،آنچه که گاه هست و گاه نیست و بر دو قسم است، اول:أل در اسمی که به خاطر ضرورت "شعری" "أَل" می گیرد مثل و لَقَد جَنَیْتُک أکمواً و عَساقِلا/ولَقَدْ نَهَیْتُک عَنْ بَناتِ الاَوبَر در بَناتِ الاَوبَر به خاطر ضرورت است،چون علم جنس با ال استعمال نمیشود. دوم:أَل لَمْح(اشاره) مرسوم است که "عرب" اگر "صفتی" را علم کند،گاه در علمیت اشاره ای به وصف هم دارد،مثلا اگر اسم شخصی را عادل بگذارند و در استعمالات او را العادل بخوانند،اشاره به این نکته دارند که إن شا ء الله در کنار اینکه اسم او عادل هست صفتِ"عادلیت" هم در او ایجاد شود این ألِ عادل را أل لَمْح گویند. اقسام "علم" صلاحیت برای قبول این أل را دارند،جز علم مرتجل،و علم منقولی که نمیتواند أل بگیرد،مثل علمی که وزن فعل داردی(شَمَّرَ)،یا علمی که مضاف واقع شده است(تاجُ الدین). صفحه ۳۵۵ تا ۳۵۹ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسألةُ ۳۲،العلم بالغَلَبة🔹 معرفه شده توسط "أل" عَهد،یا توسط "مضاف" میتوند، افراد متفاوتی داشته باشد،مثل ألْرسول که منطبق میشود بر هر انسالی که به جهتی فرستاده شده،یا مثل إبن عباسٍ،که منطبق بر همه فرزندان عباس میشود. 💥گاه،به خاطر غلبه کلمات بالا در یک شئ ،فقط بر یک مسمی دلالت میکنند و مثل علم شخص میشوند مثل استعمال الرسول،در نَبیُّنا محمد (علیه السلام)،که مخاطب از شنیدن الرسول،همان را متوجه می شود که از محمد (علیه السلام)،متوجه میشُد یا استعمال ابن عباس،در عبد الله بن عباس بن عبد المطلب،که مخاطب از از شنیدن نام ابن عباس،فقط عبدالله ابن عباس به ذهنش می آید.💥 ⚡️نکته مهم،علم بالغَلَبة،یا أل دارد،یا مضاف است،ألْ در علمِ بالغَلَبة،زائده لازم است،اما،با وجود اینکه "زائده لازمه" است،در "نداء" و در حالت "مضاف" واقع شدن،أل حذف میشود، مثل" یا رسولُ قد بَلَغتَ رسالتِک" و مثل" هذا رسولُ اللهِ"⚡️ علم بالغَلَبة،از نوع مضاف،هرگز مضاف بودن،از او جدا نمیشود،چه در "نداء" و چه در غیر نداء. مثل"یا بنَ عباسٍ قُمْ" و"أنتَ إبنُ عباسِنا العادلُ" صفحه ۳۵۹ تا ۳۶۳ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹 🔺زمانی که "عددی" بخواهد توسط أل،معرف شود،نکات زیر را باید مراعات کرد ⚡️۱.اگر عدد مضاف باشد(این عدد را "مفرد"هم میگویند)،أل داخل بر مضاف إلیه،میشود مثل عَندِی ثلاثةُ ألأقلامِ ⚡️۲.اگر عدد "مرکب" باشد،أل داخل میشود بر جز اول، مثل قَرأتْ ألأحدَ عشرَ کتاباً.(الاحدَ جز اول و عشرَ جز دوم است که با هم ترکیب شده اند) ⚡️۳.اگر عدد،از عُقُود باشد،داخل بر خود عدد میشود،مثل فِی حدیقتِنا العشرونَ کُرسیَّا(منظور از عقود،عشرون،تسعون و بین این دو عدد است) ⚡️۴.اگر عدد،معطوف باشد،بر هر دو عدد(متعاطفین) داخل میشود مثل أنفقتُ الواحدَ و العشرونَ درهما. 💥اگر مضاف إلیه(معدود)،معرفه به أَل باشد،مضاف از او کسب تعریف میکند،خواه،متصل باشند،مثل ثلاثة ألأقلام خواه بین مضاف و مضاف إلیه فاصل،یا فواصلی باشد،مثل هذه ثلاثُ قطعِ خشب صَنَوبرِ الابواب💥 ⭐️باقی ماند از انواعِ "معارف"،دو چیز أ.نکره ای که "مضاف به معرفه" میشود،که این نکره،به همان رتبه معرفه میرسد،جز مضاف به "ضمیر"که در حکم ضمیر "نیست" بلکه در حکم "عَلم" است. مضاف،از الفاظی باشد که غرق در تنکیر هستند،هیچ وقت معرفه نمیشود،مثل،غیر،حسب،مثل.... ب:منادیٰ در نکره مقصوده،یعنی نکره ای که او را قصد میکنی و او را میخوانِی به هر دلیلی، مثل "یا شرطیُّ أینَ الحوزة" تعریف این نوع معرفه،همان درجه تعریفِ اسم اشاره است. صفحه ۳۶۳ تا ۳۶۵ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المَسألَةُ ۳۳،المبتدأ والخبر و ما یَتصِلُ بِهما🔹 💥تعریف مبتدأ:اسم مرفوعی که غالبا در اول جمله،و مجرد از عوامل لفظی "اصلی" است و حکمی برای او ثابت شده است مثلِ"علیٌ عدلٌ"(تعریف مبتدای اسم) یا "وصفی" است که در "افاده" و "اتمام" جمله،احتیاج به مرفوعش دارد مثلِ"ما حَسَنٌ الظلمُ"(تعریف مبتدای وصفی)💥 💥تعریف خبر:لفظِی که به همراه مبتدا،"جمله" را تکمیل میکند. وصفی احتیاج به "خبر" ندارد،بلکه نیازمند به "مرفوع" خود میباشد به شرطی که مرفوعش معنای جمله را تکمیل کند مثلِ أ ضاربٌ انتَ فاطمةَ،یا أمضروبَةٌ فاطمةُ ⚡️اگر "وصفی"توسط مرفوعش "نتواند" معنای جمله را تکمیل کند، دیگر مبتدای وصفی نیست مثلِ "ما حاظرٌ والدُه علیُّ"(در این مثال،علیُّ،مبتدای موخر و حاظرٌ خبرِ مقدم است، والدُه،فاعلِ حاظرٌ است که مضاف به ضمیرِ "ه"شده است). ⚡️ غالبا مقدم می شود بر مبتدای "وصفی" نَفْی یا استفهام،گرچه به صورت خیلی کم جایز است "نَفْی" یا "استفهام" مقدم نشود مثلِ نافعٌ اعمالُ مخلصین. 🔹عامِل "مبتدا" و "خبر"🔹 نحویین:عامل در "مبتدا"،ابتدایت است،یعنی مبتدا،توسط ابتدائیت مرفوع شده است،و این عامل،معنوی است(منظور از ابتدایت،آغاز آمدن مبتدا ست) و عامل در "خبر"،خود "مبتدا" است. علامه عباس حسن:همین که بدانیم "مبتدا"و "خبر"مرفوع هستند کافی است و خیری در این نوع اظهار نظرات نیست. صفحه ۳۶۵ تا ۳۷۱ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹 ⚡️أ:عوامل لفظی "غیر اصلی"(زائد و شبه زائد)،بر مبتدا داخل میشوند. مثل ۱ "هَلْ مِنْ خالِقٍ غیرُ اللهِ" مثال۲"رُبَّ رَجُلٍ کریمٍ لَقَیْتُهُ" ،حرف جر "زائد"و رُبَّ حرف جر "شبیه زائد" است. ⚡️ب:وصف در مبتدای وصفی،شاملِ "اسم فاعل"،"اسم مفعول"،صفت مشبه" و "اسم تفضیل' است،و این امور شرایط مبتدای وصفی را دارند. ،اسماء جامدی داریم،که ملحق به مبتدای وصفی میشوند و دقیقا مثل مبتدای وصفی عمل میکنند،مثلِ ✨أ أسدٌ الرجلانِ به تاویل أشجاعٌ الرجلانِ ✨أ عربیٌّ الشاعرانِ به تاویل أ منسوبٌ الشاعرانِ للعربِ ✨أ ذوعلمٍ القادمانِ به تاویل أصاحبُ علمٍ القادمانِ ✨أ صُخَیرٌ المرتفعانِ به تاویل أ صخر صغیرٌ ⚡️ج:گفتیم که مبتدای وصفی،غالبا مقدم میشود بر او نَفْی یا استفهام، و نَفْی گاه،حرف است مثل "ماغائبٌ الشاهدان"ِ و گاه فعل است مثلِ"لَیسَ مضروبٌ الزیدانِ" و گاه اسم است مثل "غیرُ نافعٍ مالٌ حرامٌ" لَیسَ،مضروبٌ است، الزیدانِ نائب فاعل برای مضروبٌ و لیس احتیاجی به خبر ندارد،غیرُ مبتدا و مضاف شده به نافعٍ،مالٌ فاعل و بی نیاز کننده از خبر. نفی مختص به فعل،مثل لَم،لمّا،لَنْ بر مبتدای وصفی،داخل نمیشوند. و استفهام "مقدم" بر وصف گاه،حرف است،مثل "أ حافظٌ الصدیقانِ العَهدَ" و گاه اسم است مثلِ "کیفَ جالسٌ الضیوفُ"،یا 'مَنْ مُکرمٌ الآباءُ"،"مَتیٰ قادمٌ الشائحون" حال مقدم از الضیوفُ است،مَنْ مفعول به برای مُکرِم،متیٰ ظرف متعلق به قادِمٌ. استفهام در تقدیر است مثل واقِفٌ الرجلانِ أم قاعدان.؟ وجود أم که برای تعیین است،بر استفهامِ مقدری،دلالت دارد. صفحه ۳۷۱ تا ۳۷۳ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹 ⚡️د:گفتیم که مبتدای وصفی یا حقیقتا،"مشتق" است،یا "جامدی" است که تاویل به مشتق میرود، از جمله تاویل به مشتق ها،قول عرب است که میگویند"لا نَولُک أَنْ تَفْعَلَ" که تاویل این قول،"ما مُتَناولُک أَنْ تَفْعَلَ " است،یعنی این قول سزاور تو نیست و شایسته نیست این چنین بگویی. ،مصدری است،که تاویلش "التناوُل" بود، و أَنْ تَفْعَلَ،محلا مَرفوع نائب فاعل برای نَول است، البته جایز است "نَولک،مبتدا باشد، وأنْ تَفعلَ خبر او باشد. 💥سماعا،شنیده شده است که مبتدای وصفی،حتی "مرفوع" بی نیاز کننده از خبر را ندارد،مثلِ أقَلُّ رجلٍ یقولُ ذلک، که گفته شده،مبتدا،در اینجا هیچ احتیاجی به خبر ندارد،و جمله،یقولُ ذالک صفت برای رجلٍ هست نه خبر. 🔻قیل:یقول ذالک،خبر است برای أقلُّ رجلٍ 🔻قیل:أقلُ مبتدا،و رجلٍ،در معنا فاعل اوست،و او را بی نیاز از خبر کرده. ⚡️و:گفته شد که خبر،به همراه مبتدای تکمیل میکند جمله را،اکنون در مثال زیر خبر کجاست.؟ فلانٌ-وإنُ کَثُرَ مالُه-لکنَّه بخیلٌ جواب: أ:جمله استدراک خبر فلانٌ است،که تاویلش"فلانٌ معَ کثرةِ مالِه بخیلٌ" یا"فلانُ الکثیر المال بخیلٌ"،در اینجا،"جمله شرط" نوعی قید برای مبتدا شده است. ب:خبر فلانٌ،محذوف است به تاویل "فلانٌ دائبُ العمل وإنُ کَثُرَ مالُه... مصنف:هر دو ترکیب عیب دارند،و مثال فوق از عربِ"خالص" شنیده نشده،بلکه عربهای غیر خالص این مثال رو گفته اند. صفحه ۳۷۳ تا۳۷۵ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسئلةٌ ۳۴،تطابقُ المبتدأ الوصف معَ مرفوعِه و عدمُ تطابقه🔹 💥أ-اگر وصف و مابعدش،هر دو مُفرد بودند،مثل "أ حاظرٌ القلم"ُ،"ما مهزومٌ الحقُ"،دو ترکیب جایز است،اول اینکه،وصف مبتدای وصفی و مابعدش فاعل یا نائب فاعل بی نیاز کننده خبر و دوم اینکه وصف خبر مقدم،و اسم مرفوع مبتدای موخر. ترکیب فوق در صورتی است که،دو مفرد(وصف و مابعدش)،در "تذکیر" و "تانیث" هم مطابق باشند،در غیر این صورت،فقط یک نقش جایز است مثل أ طالِعٌ الشمسُ،که الشمسُ "فاعل"و بی نیاز کننده ازخبر است و هرگز مبتدای موخر نیست زیرا نمیتوان گفت الشمسُ طالعٌ(در عود ضمیر به مونث مجازی،مطابقت واجب و لازم است) # و همچنین "دو ترکیب" جایز است اگر "وصف" از مواردی باشد،که در افراد و تانیث به یک صورت استعمال میشود،مثال أ جُنُبٌ زیدٌ یا أجُنُبٌ الزیدانِ یا أجُنُبٌ الزیدون. 💥اما اگر،وصف و مابعدش،هر دو "مثنی" یا هر دو "جمع" باشند،مثل "ما القائمانِ الزیدانِ"، "ما القائمونَ الزیدونَ" احسن،این است که وصف،خبر مقدم،و اسمِ مرفوع بعدش،مبتدای "موخر"باشد. 💥ب-اگر وصف "مفرد" و مابعدش مثنی یا جمع باشد فقط "یک ترکیب" جایز است،وصف مبتدای وصفی و مابعدش "فاعل" یا "نائب فاعل"،بی نیاز کننده خبر،مثل أ حاظرٌ الزیدونَ وصف مثنی یا جمع باشد،و مابعدش مفرد،مثل ما القائمانِ زیدُ،قطعا چنین مثالی فاسد و بی اساس است. صفحه ۳۷۵ تا ۳۷۸ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹 💥.اگر خبر،"مشتق" باشد،و جاری شود بر مبتدا،و از مواردی نباشد که یکسان است در او "افراد" و "تذکیر" مطابقتش با 'مبتدا" واجب است،مثل زیدٌ عالمٌ،الزیدونَ عالمونَ،زینبٌ عالمَةٌ و..... از افراد،"مفرد"،"مثنی"وجمع است و منظور از تذکیر،"مونث" و"مذکر" است. مثل،هندُ انسانٌ،و هذه جریحٌ،مطابقت واجب نیست،چون مثال اول،خبر جامد است و مثال ثانی،خبرِ مشتق،مساوی است در او "مذکر و مونث" ⚡️اگر مبتدا،جمعِ غیرِ عاقلی باشد،جایز است خبر به صورت "مفردِ مونث"،"جمعِ سالم"،یا"جمع مکسرِ مونث" بیاید، مثل العقوباتُ رادعةٌ،یا رادعاتٌ،یا روادع.. ،مفردِ جمعِ مونثِ غیر عاقل،مذکر باشد،علاوه بر خبر های فوق،"خبر"به صورت جمعِ تکسیرِ "مذکر"هم می آید، مثل،البیوت عالیةٌ یا عالیاتٌ یا عوال یا اعالٌ(جمع أعْلیٰ) ⚡️اگر مبتدا،جمع مونثِ عاقل باشد،جایز است خبر به صورت "مفردِ مونث" یا "جمعِ مونث" یا جمعِ "مکسرِ مونث" بیاید مثلِ المتعلماتُ نافعَةٌ،یا نافعاتٌ،یانوافِعُ ⚡️گاه،مذکر میشود،مبتدا به خاطر خبر مثلِ "فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَٰذَا رَبِّي" در آیه شریفه،هذا "مذکر" آمده به خاطر خبرش که "رَبِّی" است،با اینکه مشارالیه هذا، مونث است(الشمسَ). هذا در اینجا واجب است،برای محافظت رَبّ از شبهه "تانیث". 💥اگر،خبر دلالت کند بر"تقسیم" و "تنویع"،جایز است عدم مطابقت با مبتدا مثل الصدیقُ صدیقانِ مقیمٌ علی الوِدِ و الوَلاءِ و تارکٌ لهما. صفحه ۳۷۸ تا ۳۸۰ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسألةُ ۳۵،اقسام الخبر🔹 💥خبر بر سه قسم است،مفرد،جمله و شبه جمله. ⚡️خبر مفرد:آنچه که "جمله"و "شِبه جمله" نیست. مفرد یا "جامد" است،که،ضمیرِ "مستتر" یا ضمیر "بارز" یا "اسم ظاهر" را رفع نمیدهد،مثل الفراتُ نهرٌ یا "مشتق"است،که مواردِ "فوق" را رفع میدهد مثل "زیدٌ العالم" ، "زیدٌ العالمَة امُه" و "ما راغِبٌ انتم فی الظلم.؟" ✏️اگر،خبر مشتق،ضمیرِ مستتری را رفع دهد که این ضمیر عائد به مبتدا است،مطابقت واجب است. ⭐️گاه خبرِ مشتق،ظاهرا خبر مبتدا است ولی در معنا خبر مبتدا نیست مثلِ البنتُ الابُ مکرمَتُه هِی(البنتُ،مبتدای اول،الابُ مبتدای ثانی "مکرمَتُه" خبرِ مبتدای ثانی،با اینکه معنای این خبر برای مبتدای اول است) ترجمه:اون دختر اکرام کننده پدرش هست. البنتُ،کل جمله "الابُ مکرمَتُه هی"میباشد در این مثال،حتی اگر ضمیر "هی" در آخر نمی آمد با توجه به تانیث مکرمَتُه،دانسته میشد،معنای اکرام کردن برای البنتُ میباشد،اصطلاحا این نوع خبر را،"جارٍ علی غیر من هی له" مینامند،چون مکرمَتُه،بعد از الابُ آمد،ولی "اکرام کردن" برای الاب اثبات نشد. ✏️در مثالِ "زیدُ عمرٌو ضاربُه هو،ترجمه "زید زننده است عمر را"،ضارب جاری شده بر غیر عمرٌو، اگر،ضمیر در آخر نمی آمد،عکس ترجمه بالا به ذهن میامد،پس آوردن ضمیر بارز در این گونه مثالها واجب است. 💥نتیجه:اگر قرینه ای بود که وصف جاری بر غیر مبتدا شده،مثل مثال اول(البنتُ الابُ مکرمَتُه)،آوردن ضمیر بارز جایز است و الا واجب است،مثل مثال دوم(زیدٌ عمروٌ ضاربُه هو) صفحه ۳۸۰ تا ۳۸۴ @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬ الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم. . 🔹المسألةُ ۳۵،اقسام الخبر🔹 💥:قسم دوم از اقسام خبر،خبری است که به صورت جمله(چه اسمیه،چه فعلیه)،می آید، مثلِ"زیدٌ ضُرِب"َ یا زیدٌ هو قائمٌ. ⚡️دارا بودن "رابط" به مبتدا شرط است در "جمله ای" که خبر واقع شده است،مگر اینکه،جمله هم معنای،مبتدا باشد. رابط به مبتدا،واجب و "ضروری" است،زیرا اگر این "رابط" نباشد،جمله "خَبریه"بی گانه میشود به مبتدا،و معنیٰ بی ربط میشود، مثل محمدٌ یَذْهَبُ علیُّ(جمله ی بی معنایست). 💥انواع "رابط" در جمله خبریه، ⚡️۱.ضمیر،که اصلِ روابط است،چه "محذوف" باشد،مثل الفاکهةُ "أقةٌ بعشرةِ قروشٍ" که تقدیرش چنین بوده،أقةٌ منها ‌و چه محذوف نباشد،مثلِ هندُ "ذهبت"(هِی،مستتر است در ذهبت) و مثلِ الزراعُ "فضلهُ کبیرٌ" ،جمله ی معطوف علیه،خالی از ضمیر است ولی جمله معطوف،که عاطف "واو"،"فا"و ثُم بوده،دارای ضمیر است مثل القمرُ طلعتِ الشمسُ ثم اختفیٰ نوره(جمله،طلعتِ الشمسُ ضمیر ندارد ولی جمله بعدش،ضمیر دارد) نیز، بعد از جمله ی خبریِّه که خالی از ضمیر است،ادات شرطی واقع شده،که جوابش به قرینه ی،جمله خبریه،حذف شده است،و فعل شرط ضمیری به مبتدا دارد‌،مثلِ علیُّ یَذْ هَبَ زیدٌ إنْ ذَهَبَ(هو،عائد به زید است) ⚡️۲.اشاره به مبتدای سابق،مثلِ وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها "أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ"(الَّذينَ،مبتدا،و جمله ی أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ خبر این مبتدا) ⚡️۳.تکرارِ لفظ مبتدا،یا معنای مبتدا مثلِ الحریَّةُ ما الحریَّةُ،الأسدُ ما الغَضَنفرُ ⚡️۴.جمله خبریه،لفظ عامی داشته باشد،که شامل مبتدا و غیر مبتدا میشود،مثلِ "إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا" ( الَّذِينَ،مبتدا و جمله"إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا"خبر، مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا،لفظ عام) جمله،نفس مبتدا باشد،جمله خالی از ضمیراست مثل،قَولِی لا الهَ الا الله صفحه ۳۸۴ تا ۳۸۸ @talcheslkotob