#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
14030106_44022_128k.mp3
5.5M
🔸🔸🔸
چگونه رنج زمین را زمان نمیبیند
چگونه این همه خون را جهان نمیبیند...
🖇🖇🖇
منبع:
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=55802
#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مقام طنز و طیبت در سخن سعدی✍
#رضا_داوری_اردکانی
#پایگاه_مجلات_تخصصی_نور
🔹طنز زبانی دارد که نمیتوان آن را به زبان عمومی برگرداند. درست مثل زبان شعر که اگر به نثر برگردانده شود، چیزی دیگر از آب درمیآید. اما طنز بیشتر به حکمت و فلسفه نزدیک است، بهخصوص که اهل طنز حماقت و قول و فعل بیخردانه را نشان میدهند.
🔸طنز صورتهای متفاوت دارد، یک قسم آن طنز روانشناسی است که به خلقیات و منش اشخاص بازمیگردد. غالب طنزها در ادبیات ما در این حوزه جای میگیرند. به این نمونه از حکایت سعدی توجه کنید:
📝📝📝
یکی در مسجد سنجار به تطوع بانگ گفتی، به ادایی که مستمعان را از او نفرت بودی و صاحب مسجد امیری بود عادل نیکسیرت، نمیخواستش که دل آزرده گردد. گفت: ای جوانمرد، این مسجد را مؤذناناند قدیم. هر یکی را پنج دینار مرتب داشتهام، تو را ده دینار میدهم تا جای دیگر روی. بر این قول اتفاق کردند و برفت. پس از مدتی در گذری پیش امیر باز آمد. گفت: ای خداوند! بر من حیف کردی که به ده دینار از آن بقعه به در کردی، که اینجا که رفتهام بیست دینارم همی دهند تا جای دیگر روم و قبول نمیکنم. امیر از خنده بیخود گشت و گفت: زنهار تا نستانی، که به پنجاه راضی گردند.
به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گل
چنانکه بانگ درشت تو میخراشد دل
🔗🔗🔗
منبع:
https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1496124/%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D9%88-%D8%B7%DB%8C%D8%A8%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍
#بررسی_طنز_در_بوستان
#باب_چهارم_در_تواضع
#محمدعلی_علومی
بخش اول✏️
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراکندهروز
بخندید کی بابک دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بدرَگی
ولیکن نیاید ز مردم، سگی
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#سعدی_شیرازی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍
#بررسی_طنز_در_بوستان
#باب_چهارم_در_تواضع
#محمدعلی_علومی
بخش دوم✏️✏️
🔸بنای اصلی و اساسی طنز در این حکایت منظوم، طنز عبارت است و بهجهت ساختار دوگانهی آن به لطیفه شباهت دارد. بخش اول و مبتدا، وقتی است که یک سگ پای صحرانشینی را میگزد. بخش دوم و منتها، گفتگوی پدر با دخترش است.
🔹لطیفهها اغلب ساختاری دوبُنی دارند، که از مبتدا شروع میشوند و گزارش میدهند و بخش منتها در تضاد با بخش اول است. همچنانکه در این حکایت، در مبتدا، مرد صحرانشین را سگ میگزد و در بخش منتهاست که دخترک با پدرش تندی میکند که: «که آخر تو را نیز دندان نبود؟» و پدر خندهکنان پاسخ میدهد:
«مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم»
🔸مطابق با سبک و سیاق سعدی، این حکایت لطیفهوار نیز پیامی دارد:
«توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن نیاید ز مردم، سگی»
📎📎📎
منبع:
(بررسی طنز در بوستان. محمدعلی علومی. صفحه ۱۳۲-۱۳۳)
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#سعدی_شیرازی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖دوگانگی طنز و طعنهی خواص و عوام ✍
#کتاب_طنز
#محمد_مددپور
#سورن_کییر_کهگور
🔸از مطاوی تفکر و اندیشه کییرکهگور در باب عبارات طنز و استهزا و طعنهآمیز، صرف شوخی و مطایبه و جوک و مضحکه به معنی متعارف آن نیست، او به دنبال طنز ویرانگر سقراطی است که بیشتر نیش و سوزشی ایجاد میکند تا نوش و راحتی غفلت.
🔹از این منظر کییرکهگور با جوکرها و طنزپردازان ژورنالیسم رسمی و دلقکهای تماشاخانهها نسبت و رابطه ندارد. او به دنبال شومنهای شوخ نیست و برای عوامالناس که روحی دونژوانی[اغواگر، تنوعطلب، بیتفاوت نسبت به احساسات دیگران] دارند و اخلاق را برای خنداندن خلایق زیر پا میگذارند، ارزشی قائل نمیشود.
🔸از این نظر، او طالب انسانی عمیقتر است مانند سقراط ویرانگر یک تمدن یا مانند سوفسطاییان گروهی اهل علم و ادب روزمره. شاید به تسامح و تساهل بگوییم به قیاس معالفارق او بیشتر طالب چارلیچاپلین است تا مستربین و خواهان عبید زاکانی است تا کریم شیرهای و اجمالاً او در جستجوی انسان دردمند است تا انسان شوخطبع لطیفهگو و مسخره.
🔗🔗🔗
منبع:
(کتاب طنز۱. سیدعبدالجواد موسوی.صفحه۴۰)
#تئوری_طنز
#طنز_مقدس
#فلسفه_طنز
#پژوهش_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_جهان_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
مصرفکنندگان بیتالمال😊
#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#وقایع_اختلافیه
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚زیر سایهی «سعدی»✍
🌺(پیشکش به استاد و سرورم کیومرث صابری فومنی «گل آقا»)🌺
#گل_آقا
#رفوزه_ها
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
طریقتشناسی به ظاهر جهول
ز دیوان طلب کرد، اذن دخول
نگهبان کابینه چون گل شکفت
ببردش به دیوان و خندید و گفت
که این بُلعَجب مرد سرگشتهایست
ز حيث تعقل، دمر گشتهایست
بیاوردمش از برای مزاح
اگرچه خودش دم زند از صلاح!
بزرگان که پیش از شما بودهاند
دم خستگی خنده فرمودهاند
به این آدم ساده تسخر کنید
به گفتار او خستگی در کنید
فتادند در وی وزیران شوخ
که فرض است بر فرق مجنون، کلوخ
چنان خیل شوخی بر او تاختند
تو گویی که بیخش برانداختند
به فرزانگی، آن پسندیده رای
کشید از دهان، تیغ معجز نمای
به سحر
آشتی داد بین دو ضد
به ظاهر به شوخی، به باطن به جد
چنان درهم آمیخت شیرین و تلخ
که «لخ لخ» گه خواندن «سلخ و بلخ»!
به دانندگی لب به پاسخ گشود
بفرمود چیزی که بایسته بود
به هر جملهای پاسخی خوب گفت
سخنهای مطلوب و مرغوب گفت
به گفتار او، پاسخ سروران
چو «بشکن» به بازار آهنگران
چه بسیار دانای گیتی فروغ
که وارفته باشد بهظاهر چو دوغ
از آن لطف گفتار و سحر بیان
فرو ماند انگشتشان در دهان
کشیدندش اما نیامد به صدر
که فرزانه را قدر، بهتر که صدر
نه خلعت پذیرفت و همیان زر
که آسودهدل بود و صاحبنظر
ز هر سو برآمد درود و سلام
که این است لطف سخن را تمام
برآمد عجب سروری ارجمند
کسی را که گفتیم هالوپشند!
رطب میکشد از دهانش سرک
کسی را که خواندیم خرما خرک!
نیارد کسی نکته بهتر از این
زهی، حبذا، مرحبا، آفرین!
برون رفت مرد پسندیدهکیش
شنودن نیارست، تحسین خویش
بزرگان که ببریدهاند از هوس
نیارند تحسین شنیدن ز کس
چنان گرم رفت از میان توسنش
که واقف نگشتند از رفتنش
چو باز آمدند از خمار میاش
به هر سو نهادند سر در پیاش
به هر گوشهی ملک بشتافتند
بجستند و کمتر اثر یافتند
منادی بپرسید از مردمان
که: گمگشته مردیست با این نشان
سخندان و طناز و صاحبنظر
کمی
تا حدودی شبیه بشر!
همه گفتههایش ملیح و قشنگ
جهاندیده مردی به ظاهر مشنگ!
بگفتند: از این نوع شیرین نفس
در اینجا «گل آقا» شناسیم و بس!
شکرپاره گفتار شیرینکلام
در اینجا جز او را مجو والسلام!
🔗🔗🔗
منبع:
(رفوزهها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۷۷-۷۹)
#طنز_مقدس
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝شعرهای فرانو✏️
#اکبر_اکسیر
#رادیاتور
#بفرمایید_بنشینید_صندلی_عزیز
🔸اعترافات🔹
از دو کلمه بیزارم:
عشق و سیاست
مادر به عشق رسید، کور شد
پدر به صندلی رسید، لال شد
یک روز
صندلی را از زیر پاش پراندند
زبان درآورد
و مادر
پرفروشترین کتاب سال شد!
📎[بفرمایید بنشینید صندلی عزیز. صفحه۷۵]
🔸مواجب🔹
حقوق بشر
حقوق حيوانات
حقوق کودکان کار
حقوق زنان
حقوق شهروندی
حقوق معلمان
حقوق کودکان عقب مانده
حقوق عقب ماندهی کارگران
وای... ما چقدر حقوقبگیر داریم!
📎[رادیاتور .صفحه ۲۸]
#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#شعرهای_فرانو
#خوانش_اشعار_طنز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜حکایت ✍
#حمدان_و_نمدان
#میرزا_مهدی_بدایع_نگار
احمقی از کنار قبرستان عبور کرد، قبر[ی]خالی دید. با خود خیال کرد، میروم در قبر میخوابم، ببینم نکیر و منکر راست است؟ رفت و خوابید، قافله رسید. یکبار[ه] از قبر درآمد. قاطرها رم کردند، بارها را انداختند. مُکاری مرد را زیر چوب انداخت و بزد. چون به خانه آمد، زنش گفت: کجا بودی که رختهایت پاره و سرت شکسته؟ گفت: من مرده بودم، این حالت مرده است. زن گفت: در قبر و قیامت چه خبر است؟ گفت: اگر قاطر مردم را رم ندهی خبری اصلاً نیست.
🖇🖇🖇
منبع:
(کتاب مستطاب حمدان و نمدان. میرزا مهدی بدایع نگار لاهوتی. نسخهٔ خطّی محفوظ در امریکا. برگ۶۲)
🔸آدرس کانال هزلیات و هجویات:
@hazliatvahajviat
#طنز_مقدس
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#فکاهیات_مطایبات
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan