eitaa logo
طرز طنز
63 دنبال‌کننده
143 عکس
7 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📖در رسیدن عید و سررسید مواعید فرماید✍✍✍ توی تقویم، دیدم ای فرزند بیست روزی گذشته از اسفند نیست دیگر زمان برای خرید تا بجُنبی، رسیده عید سعید باز هم از تو شرمسار شدم بس‌که مشغول کار و بار شدم ناگهان آه از نهادم رفت که چه بد شد که باز یادم رفت می‌شود بود و فکر عید نکرد؟ یا مگر می‌شود خرید نکرد؟ - گرچه قلباً از این سخن خجلم ما نکردیم و شد، عزیز دلم - وعده دادم اگر بهار شود پسر بنده نو نوار شود گفتمت: صبر کن، بهار آید فصل کمبوزه و خیار آید تند و بی‌دیر و زود و سوخت و سوز چشم بر‌هم زدیم و شد نوروز بردم از یاد، از فراموشی که تو برعکس بنده، باهوشی غافل از این‌که بی‌دخالتِ دست وعده‌ها مو به مو به‌یادت هست منم آن مردِ قولِ وقت‌شناس که برایم نمانده هوش و حواس می‌دهم وعده‌های بی‌تضمین چون مدیرانِ پشتِ‌میزنشین یک دوجینی و جفت جفت و تکی روز و شب وعده می‌دهیم الکی آه از آن وعد‌ه‌های بی‌بنیاد که رود سررسید آن از یاد 📎📎📎 منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۳۲۹-۳۳۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚تجاهل🤪 🔸زمانی که مصلحان اجتماعی، اوضاع سیاسی و اجتماعی را مناسب صراحت‌گویی نمی‌یابند، «تجاهل» را بهترین روش برای نقد وضعیت موجود می‌بینند؛ روشی که در آن با نادان‌نمایی چنین وانمود می‌کنند که از حقیقت اطلاعی ندارند و دوست دارند از موضوع باخبر شوند. از همین رو آنان شروع به سؤال می‌کنند و طرف مقابل را در موضع پاسخ‌گویی قرار می‌دهند و به‌گونه‌ای سمت و سوی سؤال‌های خود را هدایت می‌کنند که عجز و درماندگی او نمایان شود. 🔹در دانش بدیع مراد از تجاهل این است که از چیز آشکار و شناخته شده چنان سخن بگوییم که گویی آن را ندانسته و نمی‌شناسیم و هدف از آن، مبالغه در تشبیه، شگفتی نمودن سرزنش و خوار شمردن و بدنام کردن ناکسان و نااهلان است. این روش که نوعی محاضره و حاضر جوابی است، دارای پیشینه‌ی کهن و كاملاً شناخته‌شده‌ای است و قرآن بسیار از آن سود برده است. 📎📎📎 منبع: (طنز مقدس. علی نجفی. صفحه ۱۲۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍ بخش اول✏️ سگی پای صحرانشینی گزید به‌ خشمی که زهرش ز دندان چکید شب از درد بیچاره خوابش نبرد به خیل اندرش دختری بود خرد پدر را جفا کرد و تندی نمود که آخر تو را نیز دندان نبود؟ پس از گریه مرد پراکنده‌روز بخندید کی بابک دل‌فروز مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم توان کرد با ناکسان بدرَگی ولیکن نیاید ز مردم، سگی 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸بنای اصلی و اساسی طنز در این حکایت منظوم، طنز عبارت است و به‌جهت ساختار دوگانه‌ی آن به لطیفه شباهت دارد. بخش اول و مبتدا، وقتی است که یک سگ پای صحرانشینی را می‌گزد. بخش دوم و منتها، گفتگوی پدر با دخترش است. 🔹لطیفه‌ها اغلب ساختاری دوبُنی دارند، که از مبتدا شروع می‌شوند و گزارش می‌دهند و بخش منتها در تضاد با بخش اول است. همچنان‌که در این حکایت، در مبتدا، مرد صحرانشین را سگ می‌گزد و در بخش منتهاست که دخترک با پدرش تندی می‌کند که: «که آخر تو را نیز دندان نبود؟» و پدر خنده‌کنان پاسخ می‌دهد: «مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم» 🔸مطابق با سبک و سیاق سعدی، این حکایت لطیفه‌وار نیز پیامی دارد: «توان کرد با ناکسان بدرگی ولیکن نیاید ز مردم، سگی» 📎📎📎 منبع: (بررسی طنز در بوستان. محمدعلی علومی. صفحه ۱۳۲-۱۳۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖دوگانگی طنز و طعنه‌ی خواص و عوام ✍ 🔸از مطاوی تفکر و اندیشه کی‌یرکه‌گور در باب عبارات طنز و استهزا و طعنه‌آمیز، صرف شوخی و مطایبه و جوک و مضحکه به معنی متعارف آن نیست، او به دنبال طنز ویران‌گر سقراطی است که بیشتر نیش و سوزشی ایجاد می‌کند تا نوش و راحتی غفلت. 🔹از این منظر کی‌یرکه‌گور با جوکرها و طنزپردازان ژورنالیسم رسمی و دلقک‌های تماشاخانه‌ها نسبت و رابطه ندارد. او به دنبال شومن‌های شوخ نیست و برای عوام‌الناس که روحی دون‌ژوانی[اغواگر، تنوع‌طلب، بی‌تفاوت نسبت به احساسات دیگران] دارند و اخلاق را برای خنداندن خلایق زیر پا می‌گذارند، ارزشی قائل نمی‌شود. 🔸از این نظر، او طالب انسانی عمیق‌تر است مانند سقراط ویران‌گر یک تمدن یا مانند سوفسطاییان گروهی اهل علم و ادب روزمره. شاید به تسامح و تساهل بگوییم به قیاس مع‌الفارق او بیشتر طالب چارلی‌چاپلین است تا مستربین و خواهان عبید زاکانی است تا کریم شیره‌ای و اجمالاً او در جستجوی انسان دردمند است تا انسان شوخ‌طبع لطیفه‌گو و مسخره. 🔗🔗🔗 منبع: (کتاب طنز۱. سیدعبدالجواد موسوی.صفحه۴۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚زیر سایه‌ی «سعدی»✍ 🌺(پیشکش به استاد و سرورم کیومرث صابری فومنی «گل آقا»)🌺 طریقت‌شناسی به ظاهر جهول ز دیوان طلب کرد، اذن دخول نگهبان کابینه چون گل شکفت ببردش به دیوان و خندید و گفت که این بُلعَجب مرد سرگشته‌ای‌ست ز حيث تعقل، دمر گشته‌ای‌ست بیاوردمش از برای مزاح اگرچه خودش دم زند از صلاح! بزرگان که پیش از شما بوده‌اند دم خستگی خنده فرموده‌اند به این آدم ساده تسخر کنید به گفتار او خستگی در کنید فتادند در وی وزیران شوخ که فرض است بر فرق مجنون، کلوخ چنان خیل شوخی بر او تاختند تو گویی که بیخش برانداختند به فرزانگی، آن پسندیده رای کشید از دهان، تیغ معجز نمای به سحر آشتی داد بین دو ضد به ظاهر به شوخی، به باطن به جد چنان درهم آمیخت شیرین و تلخ که «لخ لخ» گه خواندن «سلخ و بلخ»! به دانندگی لب به پاسخ گشود بفرمود چیزی که بایسته بود به هر جمله‌ای پاسخی خوب گفت سخن‌های مطلوب و مرغوب گفت به گفتار او، پاسخ سروران چو «بشکن» به بازار آهنگران چه بسیار دانای گیتی فروغ که وارفته باشد به‌ظاهر چو دوغ از آن لطف گفتار و سحر بیان فرو ماند انگشت‌شان در دهان کشیدندش اما نیامد به صدر که فرزانه را قدر، بهتر که صدر نه خلعت پذیرفت و همیان زر که آسوده‌دل بود و صاحب‌نظر ز هر سو برآمد درود و سلام که این است لطف سخن را تمام برآمد عجب سروری ارجمند کسی را که گفتیم هالوپشند! رطب می‌کشد از دهانش سرک کسی را که خواندیم خرما خرک! نیارد کسی نکته بهتر از این زهی، حبذا، مرحبا، آفرین! برون رفت مرد پسندیده‌کیش شنودن نیارست، تحسین خویش بزرگان که ببریده‌اند از هوس نیارند تحسین شنیدن ز کس چنان گرم رفت از میان توسنش که واقف نگشتند از رفتنش چو باز آمدند از خمار می‌اش به هر سو نهادند سر در پی‌اش به هر گوشه‌ی ملک بشتافتند بجستند و کمتر اثر یافتند منادی بپرسید از مردمان که: گم‌گشته مردی‌ست با این نشان سخندان و طناز و صاحب‌نظر کمی تا حدودی شبیه بشر! همه گفته‌هایش ملیح و قشنگ جهان‌دیده مردی به ظاهر مشنگ! بگفتند: از این نوع شیرین نفس در اینجا «گل آقا» شناسیم و بس! شکرپاره گفتار شیرین‌کلام در اینجا جز او را مجو والسلام! 🔗🔗🔗 منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۷۷-۷۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝شعرهای فرانو✏️ 🔸اعترافات🔹 از دو کلمه بیزارم: عشق و سیاست مادر به عشق رسید، کور شد پدر به صندلی رسید، لال شد یک روز صندلی را از زیر پاش پراندند زبان درآورد و مادر پرفروش‌ترین کتاب سال شد! 📎[بفرمایید بنشینید صندلی عزیز. صفحه۷۵] 🔸مواجب🔹 حقوق بشر حقوق حيوانات حقوق کودکان کار حقوق زنان حقوق شهروندی حقوق معلمان حقوق کودکان عقب مانده حقوق عقب مانده‌ی کارگران وای... ما چقدر حقوق‌بگیر داریم! 📎[رادیاتور .صفحه ۲۸] 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜حکایت ✍ احمقی از کنار قبرستان عبور کرد، قبر[ی]خالی دید. با خود خیال کرد، می‌روم در قبر می‌خوابم، ببینم نکیر و منکر راست است؟ رفت و خوابید، قافله رسید. یک‌بار[ه] از قبر درآمد. قاطرها رم کردند، بارها را انداختند. مُکاری مرد را زیر چوب انداخت و بزد. چون به خانه آمد، زنش گفت: کجا بودی که رخت‌هایت پاره و سرت شکسته؟ گفت: من مرده بودم، این حالت مرده است. زن گفت: در قبر و قیامت چه خبر است؟ گفت: اگر قاطر مردم را رم ندهی خبری اصلاً نیست. 🖇🖇🖇 منبع: (کتاب مستطاب حمدان و نمدان. میرزا مهدی بدایع نگار لاهوتی. نسخهٔ خطّی محفوظ در امریکا. برگ۶۲) 🔸آدرس کانال هزلیات و هجویات: @hazliatvahajviat 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚خراب کردنِ سمبل‌ها😝 بخش اول✏️ 🔸... آدمیان با «سمبل»ها و علائم و نشانه‌ها زندگانی می‌کنند: خواه مذهبی باشد، خواه سیاسی. صلیب، هلال، پرچم سه‌رنگ و یا ستاره‌ی سرخ، مظاهر رمزی وحدت گروه‌ها و نمایانگر یا الهام‌بخش فعالیت‌های جماعت‌هاست. هجاگویی که می‌خواهد نشان بدهد علامت یا رمزی در مقاصدی غیر‌عادلانه بکار رفته یا مخصوص چندتن زورگوی مستبد گشته، تظاهر می‌کند که معانی یا مفاهیم باطنی آن رمز را نفهمیده است، و تا جایی که ممکن است به‌طور واقع‌بینانه آن رمز را چنان‌که هست نشان می‌دهد: بیرق تنها یک تکّه پارچه است. در این راه، چون مذاهب گوناگون، رشته‌های زیادی از رموز و نشانه‌ها بکار می‌برند؛ از آن جهت بسیار انتقادپذیر و شکننده می‌شوند و اغلب مورد حمله هجوگوی یا هزل‌نویس قرار می‌گیرند... 🔹انتقادها و طنزهای مذهبی و سیاسی عبید زاکانی در این باب در همه‌ی ادبیات ایران نظیر ندارد و بی‌شک در این راه مقام او از شاعرِ آسمانی‌مان حافظ نیز برتر است، ولی پیش از او سنائی و انوری و خیام، و گاه عطّار و مولوی بلخی نیز اظهار هنر کرده‌اند. حافظ نیز در این راه دست کمی از هیچ منتقدِ طنزگوی دیگر ندارد، اگرچه زبان او عفیف‌تر است، ولی البته چنان نیست که اصلاً هجو نکرده باشد. با همه‌ی این‌ها هنر عبید، چیز دیگری است و «همه گویند ولی گفته‌ی سعدی دگرست!» 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚خراب کردنِ سمبل‌ها😝 بخش دوم✏️✏️ 🔸نظامی‌گری نیز شکست‌پذیر و قابل انتقاد است، زیرا همه‌ی سپاهیان برای حفظ نظم و اخلاق نظامی، رموز و نشانه‌های گوناگون بکار می‌برند. نظامیان نیز زیر نامِ دفاع از مرز و بوم ویژه یا مرام خاص و حتی دفاع از دیانت و مذهب مردم رمزها و علامت‌ها بکار می‌برند و در تقدیس آن شاعران و گویندگانِ کاسه‌لیس شعرها می‌سرایند و «اعلاء کلمه‌ی حق» و «حفظ بَيْضَه‌ی دین» پیش می‌کشند و در این راه گاهی از هیچ کار نامعقول و ناپسندیده باز نمی‌ایستند. 🔹سُلطان محمود غزنوی (درگذشته ۴۲۱ هـ.ق) به هندوستان لشکر کشید تا دین اسلام را در آنجا رواج بخشد. تاریخ‌نویسان و شاعران خواب‌ها دیدند که اولیای دین او را بدین کار تشویق می‌کردند، اما گروهی نیز که چشم بصیرت‌شان باز بود آنچه را در زیر این عنوان فریبنده بود می‌دیدند، مانند ناصرخسرو که گفت: آنکو به هندوان شد یعنی که غازیم از بهر سیم و زر نه ز بهر غزا شده است 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan