eitaa logo
ترور رسانه
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
605 ویدیو
41 فایل
راهبردها و اقدامات #آمریکا در مواجهه با ایران💠 همراه با ✅ تاریخ معاصر ✅اطلاعاتی از اقدامات سازمانهای امنیتی مدیر @Konjnevis 📘جهت خرید #کتاب : @Adminketabb 💥لینک کانال کتاب های سیاسی تاریخی: https://eitaa.com/joinchat/562167825C0712bdfc96
مشاهده در ایتا
دانلود
من از کودکی عاشق تو بوده ام ...یا حسین مسابقہ ے #عاشقــانہ_اے_براے_ثــاراللہ 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۱ ارسالے از ماهشهــــر🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 #جوایز۳۰هزارتومانی _شرکت کنید👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
🔹 🔹🔹 🔹🌙🔹 🔹🌙🌙🔹 🔹🌙🌙🌙🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: مالــڪ سرش را نه بر تأسف، بلڪه بر تایید سخنـــان امام، تڪان داد و گفت: آیا بهتـــر نبود اینان را به گردن نهــادن به حــــق مےساختید تا چنین بر طبــــل نڪوبند؟ امـــام آهــے ڪشید و گفت: در هستم ڪه اگر سخنے بگویم و به حق ڪنم، مےگویند بر حڪومت است و اگر باشم، مےگویند از مـــرگ . هرگـــــــــــــــــــــــز! مـــن و تـــــرس از مــــــرگ؟! پس از آن همه جنـــگ و حـــوادث ناگوار، سوگند به خدا انس و علاقه ے فرزند ابیطالب به مــرگ در راه خـــدا، از عــــــلاقه ے طفل به پستان مــــادر بیشتــــــر است. این ڪه برگزیدم، از آن است ڪه از علــــــوم و حـــــوادث پنهـــــانے آگاهے دارم ڪه اگر باز گویـــم مضطـــــرب مےگردید؛ هم چون لرزیدن ریســــــمان در چاه عمیـــــق. مالــــڪ گفت: ما اینڪ نگــــران حـــوادث آینده ایم. آیا حوادثــــــے را می بینید که دانستنش براي ما لازم باشد؟ امام گفت: آگاه باشیـــد ڪه همانا ترسناڪ ترین ها در نظر من، فتنه ے بر شماســت. فتنـــه اے ڪـــور و ظلمـــانے ڪه سلطه اش همه جا را فرا گرفته و بلاے آن دامـــــــن گیر نیڪـــوڪــاران است. به خــــدا سوگنــــــد بنےامیه بعد از مــن براے شما، زمامداران بدے خواهند بود. آنــــان چون شتــــــــــر سرڪشے ڪه دست به زمیــــن ڪوبـــــد و لگــــــد زند و با دندان ها گـــــــــــاز گیرد و از دوشیــــــدن شیـــــر امتنــــــاع ورزد، با شما چنیـــــن برخوردهایے خواهند داشت و از شما ڪسے باقے نگذارند جز آن ڪسانے ڪه برایشان سودمنــــــد باشند آزارے نرسانند. مردے ڪه با نگرانے به امـــام چشــــم دوختــــه بود، پرسید: یا امیرالمؤمنیـــن! ما را بگوییـــد چه ڪنیم؟ اگر بنےامیه بر ما حاڪــــم شوند چگونـــــه به آنـــــان مقابلــــــه ڪنیم؟ ✨ ... 💟@chaharrah_majazi
ڪنیــــــد❗️ 🏃🏃‍♀🏃🏃‍♀🏃🏃🏃 به دلیــل استقبــــــال عزیزان نفر اول ڪرد ❕❗️❕❗️ 👈 جایـــ🎁ـــزه نفر اول یڪ دستگاه 😍 نفـــــــر اول فردے است ڪه تصویــــر ارسالے او تا تاریــــخ ۳۰ شهریــور بیشترین را داشته باشد. 💞عاشقــانـــــــہ اے براے ثـــــارالله💞 📱🔹📱🔹📱🔹📱🔹📱🔹📱🔹📱🔹📱 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
🔹 🔹🔹 🔹🌙🔹 🔹🌙🌙🔹 🔹🌙🌙🌙🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: امــــام به او نگــاه ڪرد و پــاسخ داد: آن ها به نــام سخن می گویند و خــود را پیــرو دیــن محمــــــد مے نامند. به نام دیــن ها مےڪننــد. آن ها به رنگ هاے گوناگـــون ظاهــر مےشوند. از ترفنـــدهاے مختلفے استفاده مے ڪنند. براے شڪستن شمـــا از هر پنـــاه گاهے بهـــره مے گیرنــــد و در هر گاهـــے شڪار شما مےنشینند. هایشــــان بیمـــار و ظاهرشـــان آراسته است. بر رفــاه و آسایــــش مـــردم می ورزند و بر بـــلا و گرفتارے مردم می افزایند و امیـــدواران را ناامیـــد مےڪنند. مـــدح و ستایــــش را به یڪدیگر قـــرض مے دهند. آن ها براے هر حقــــے، باطلـــے و براي هر دلیلـــے شبهــــــه اے و براے هر زنده اے قاتلــــے و براے هر درے ڪلیدے و براے هر شبے چراغے تهیه ڪرده اند. در آغـــاز، راه را آســان و سپـس در تنگنــاها به بن بســت مےڪشانند. آن ها یـــاوران شیطـــان و زبانــه هاے آتشند. پس حاڪمان خود را بشناسید و از آن ها اطاعت ! هر چنــــد آن ها شما را و اســـیر و زندانــــے ڪنند. تعــــداد افرادے ڪه به دور امـــام حلقـــه زده بودند، افزایـــش یافتـــه بـــود. همه به جز امــــام و مالـــڪ، بر زمین نشسته بودند. پرسش ها یڪے پس از دیگرے پرسیده مےشد و علـــے با به آنان پاســـخ مےداد. تا اینڪه یڪے از مـــردان میانـــسال از جا برخاست و با فصيح، علــــے را گفت و با شادمانے نشست. علــــے اما با چهره اے برافروخته به او نگاه ڪرد و گفت: آن چه را در مـــدح من گفتے خوش نداشتم و . خوش نـــدارم در خاطـــر شما بگذرد ڪه من ستایـــــش را دوست دارم و خواهان آن مےباشم. گاهـــے مــردم ستـــودن افـــرادے را روا مےدانند، اما مــــن از شما ميخواهم ڪه مرا با سخنــان زیبای خود تا از عهده ی وظایفــــے ڪه نسبت به خـــــدا و شمــــــا دارم برایم و حقوقــــــے را ڪه مانده است بپردازم. پس با من آنچنــــان ڪه با پادشاهـــان سرڪـــش سخنــــے مےگویید حرف نزنید و چنان ڪه از آدم خشمگیـــــن ڪناره مےگیرند، دورے نجوییـــد و با با من رفتـــــار نڪنید و گمان مبریــــد ڪه اگر حقــــے به من پیشنهــــاد دهید یا پرسشــــے از من بپرسیـــد یا مرا سرزنـــش ڪنید. بر من خواهد آمد. پــــس، از گفتن ڪـــلام حـــق با مـــن با مشــورت در عدالـــت خودداری نڪنید. من از پرسش هاے شما نخواهم رنجیــــد و به شما نخواهم رسانید. سواري به جمع امــــام و یارانــــش نزدیڪ و همه ے نگــــاه ها متوجـــــه او شد. سوار از اســـــب فرود آمد و رو به علے گفت: یا امیــــر المؤمنيــــن عمــــروعــــاص و ابــــو موســے اشعـــرے و افرادے از هر دو سپــاه، براے انجام امر حکپڪمیت به منطقه ي «دومة الجندل» عازم شده اند. باقــے مانده ے سپــاه مےپرسند تڪلیف چیست و چه بایـــد ڪنند؟ امام پاسخ داد: به همه بگویید آماده شوند؛ بزودے صفیـــن را ترڪ مےگوییم و به ڪوفه باز مےگردیم. بازگشــــت، اندوهناڪ بود. چشـــم ها فروافتاده، تنهـــا خستـــه و رنجور و رنگ رخســــارها پریده و دل ها شڪسته. هر چند اینڪ صفیـــــن در پس بود و ڪوفه در پیش، هر چند زنــــان و همســـــران و مــــادران و پدران چشـــــم انتظار بودند، اما حاصــــل چند ماه دورے از آنان، بازگشتے به بــرزخ بود؛ برزخــے پر انتظار ڪه چه خبرے از شوراے حڪمیت مےرسد، حــــق را به علـــے مے دهند یا به معاویـــه؟ 💟@chaharrah_majazi
🔹 🔹🔹 🔹🌙🔹 🔹🌙🌙🔹 🔹🌙🌙🌙🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: روزهاے انتظـــار هر چند طولانے شد، اما بالاخره به پایـــان رسید. ابن عبــاس و شریـــح بن هانـــے، دو ناظر امام از «دومة الجندل» بازگشتند. همه ے نگاه ها به آن ها بود ڪه در حلقه ے علے و یارانـــش ایستاده بودند. چهره هاي هر دو نشــان مےداد ڪه خبرهاے خوشے ندارند. ابن عبــاس در جــواب علــے ڪه پرسید: چه دیدیـــد و چه شنیدید از آن دو؟! پاســخ داد: خدا ڪند ابــو موســے اشعــرے را! من مــردے به خرفتــے و ڪودنے او ندیده ام! بعد رو به شریــح ڪرد و گفت: بگو آن چه را دیدیم و شنیدیم. شریــح گفت: پیش از صدور حڪمین، آن دو در تعیین و نصب خليفــه سخــن گفتند. عمــروعــاص از ابو موسے پرسید ڪه: آیا میدانــے عثمـــان ڪشته شد؟ ابــوموســے گفت: آرے مےدانم. عمـروعــاص لبخندے زد و گفت: اے مـــردم! شاهــد باشید ڪه نماینده علــے به قتـــل مظلومانــه ے عثمان اعتراف ڪرد. آن گاه رو به ابو موسے پرسید: چرا از معاویه روے مےگردانید در حالے ڪه او فردے قریشے است؟ ابوموســے گفت: معاویـــه سابقه اے در اســـلام . پدر و خانـــواده ے او، از رسول الله بودند و مسلمانـــان زیادے به دست آنان به قتـــل رسیدند. چگونـــه چنیــن مــردے مےتواند خلیفه ے مسلمانان باشـــد؟! عمـــروعـــاص گفت: معاویـــه ولــے و نماینده ے عثمــان بود و از حیث تدبیــر و سیاســـت، فردي ممتــاز است. اگر به خلافـــت برسد، به هیچ ڪس به اندازه ے تو احتـــرام نخواهد گذاشت؛ در حالے ڪه تو فرماندار عثمـــان بودے و علـــے تو را ڪرد. در حڪومت علـــے چه به تو خواهد رسید. ابوموســے؟ ابوموســے گفت: در حڪومت معاویـــه نیز چیزے به من نخواهد رسید. من هرگــــز مهاجــران نخستین را رها نکرده و معاویه را به خلافت انتصاب نخواهم کرد. عمروعاص گفت: ما درباره ی علــے و معاویـــه به توافــق نخواهیم رسید. بهتـــر اسـت علــے و معاویـــه را از خلافت ڪنیم و سرنوشت خلافت را به شوراے مسلمانان واگذاریم. ابـــو موسے لحظه اے فڪز ڪرد و گفت: موافقم. این بهتـــر است ڪه شخص ثالثـــے خلیفه شود. شاید ڪه قائله ها ختـــم گردد. عمــروعــاص گفت: من حڪــم به عــزل معاویــه مےدهم و تو نیز حڪم به علـــے بده. ابـــو موســے گفت: بســــم الله. حڪم ڪن تا بشنوند. ✨ ... 💟@chaharrah_majazi
مادرم گفته غلامت باشم ...یاحسین«ع» مسابقہ ے 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۲ ارسالے از ماهشهــــر🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 # _شرکت کنید👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
ای کاش کبوتر بودم ونگهبانم تو بودی آقا مسابقہ ے 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۳ ارسالے نادری از فــــارس🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 کنید👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
مسابقہ ے #عاشقــانہ_اے_براے_ثــاراللہ 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۴ ارسالے از اصفهـــان🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 🎁جایـزه #تلفن_همراه👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
🔹 🔹🔹 🔹🌙🔹 🔹🌙🌙🔹 🔹🌙🌙🌙🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: عمـــروعـــاص گفت: نه ابومــوسے، تو بزرگترے و از اصحـــاب رسول الله هستے. حق با توسـت. ابـــو موســے رو به جمعیـــت حاضر ڪرد و گفت: من و عمـــروعـــاص بر مطلبــے اتفاق نظـــر داریم و امیدواریم صــلاح و رستگـــارے مسلمیــن در آن باشد. اما قبــل از آن ڪه حڪم را صـــادر ڪند، ابن عبـــاس خود را به او رسانــد و هشدار داد و گفت: بهتـــر است اول عمـــروعــاص سخن بگوید و معاویــه را عزل ڪند. زیرا بعیــد نیست او خلاف توافق مطلبے را بیان ڪند. ولــے ابــو موســـے به هشدارهاے ابن عبــاس توجه اے نڪرد و گفت: رها ڪن ابــن عبــاس! ما هر دو در مسأله ے خلاــفت اتفــاق نظــر داریم. سپس برخاســـت و گفت: ما وضــع امـــت اســـلام را مطالعـــه ڪردیم و برای وضع اختلافـــات و بازگشت به و آرامش، بهتر از این ندیدیم ڪه علـــے و معاویه را از خلافت ڪنیم. بر این اساس، من علـــے و معاویـــه را از خلافت ڪردم. سخنانش ڪه به پایان رسید نشست. سپس عمروعــاص برخاست و گفت: اے مـــردم! سخنـــان ابو موســـے را شنیدید؛ او خود را عـــــزل ڪرد و من نیز در این مورد با او هم عقیــــده هستم و علـــے را از خلافت عزل می ڪنم و به جاے او معاویه را به خلافت می رسانم. همهمه در جمع افتاد. ابومــــوسے با عصبانیــت جلــو رفت، یقه ے عمروعاص را گرفت و گفت: اے مرد خبیــــــــث! ما توافق ڪردیم و تو آن را شڪستے! ما این نبود. عمروعاص پوزخندے زد و گفت: نمیتوانے راے خود را پس بگیرے ابوموسے. ... @chaharrah_majazi
⚫️من از کودکی گرفتار تو بودم تو بازیم حتی عزادار تو بودم همش سرباز علمدار تو بودم⚫️ مسابقہ ے #عاشقــانہ_اے_براے_ثــاراللہ 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۵ ارسالے از تهـــران🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 🎁جایـزه #تلفن_همراه👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
🔶 🔶🔶 🔶🔺🔶 🔶🔺🔺🔶 🔶🔺🔺🔺🔶 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: ابــو موســے ڪه از خشــم سرخ شده بود گفـت: حــال تو هم چــون حــال سگــے است ڪه اگر بر او حملـــه ڪنند، دهانـــش را باز مےڪند و زبان خود را بیرون مےآورد و اگر رهایش مےڪند. عمـــرو عـــاص گفت: وضــع تو نیز مانند الاغــے است ڪه ڪتاب هایـے بر پشت او بــاشد. در آن هنگــام، نظــم جلســه به هم ریخــت. مــن ڪه نزدیڪ عمـــروعــاص بودم، برخاستم و تازیانـــه اے به ســـر او زدم. عبـــدالله فرزند عمـــرو عـــاص تازیانـــه را به زور از مــن گرفت و مختصـــرے درگیرے بین ما و آن ها پیش آمــد. بـا پایــان یافتــن سخنــان شريــح، همه سڪوت ڪردند. علــے خواسـت حرفــے بزند، اما پیــش از او یڪے از یارانــش سعیــد بـن قیــس فریــــاد زد و گفت: اگر آن ها بر درستڪـارے اجتمــاع ڪرده بودند، چیزے به حال ما نمےافزودند، چه رسـد ڪه بر و گواهــے اتفــاق ڪردند. نظــر آنــان بر ما الزام آور نیســت و امروز به همان وضـع هستیم ڪه قبلا بودیم و جنگ با آن ها را ادامــه مےدهیم. همهمـه و همســـویے با سعیــد بن قيــس بالا گرفت. شعارهایے بر رد حڪمیت داده شد. علـــے آنان را به فرا خواند و گفت: سوگنــد به خدایــے ڪه دانــه را شڪافت و جهــان را آفریــد، اگر حضـور فراوان بیعــت ڪنندگان نبــود و یــاران، حجــت را بر من تمام نمےڪردند و اگر خداونــد از علمـا عهــد و پیمــان نگرفتــه بود ڪه در برابــر شڪمبارگــے ستمگران و گرسنگــے مظلومـــان سڪوت نڪنند، مهـار شتـــر خلافـــت را بر ڪوهان آن انداخته و رهایــش مےساختم و آخــر خلافــت را به ڪاســه ے اول آن سیـــراب مےڪردم. آنگـــاه مےدیدید ڪه دنیــاے شما در نـــزد من از آب بینــے بزغالـــه اے بے ارزش تــر است. من هرگـــز حريــص خلافــت نبــوده و نیستم و اگر همیــن امـروز بیعـــت خــود را از من بردارید عطـاے خلعــت خلافــت را بر لقــاے آن مےبخشم و در ڪنجے آرام مےنشینم. ڪنــاره گیـــرے مـــن، چونــان حضـرت موســے برابــر ساحـــران اســـت ڪه به خویــش بیمناڪ نبــود، تــرس او ایــن بود ڪه مبـــادا جاهـــلان پیــروز شوند و دولـــت گمراهـــان حاڪم گردش امروز ما و شمـــا بر سر دو راهــے حـــق و باطـــل قـــرار داریـــم. آن ڪسے ڪه به وجــود آب اطمینـــان دارد، تشنه نمےماند. مــردے از ڪــوفیــان با صـــداے بلنــد گفت: اما شما امــام و ولــے ما هستید و رأے آنــان خللـــے در اراده ے ما به وجـــود نخواهــد آورد. اگر مایــل باشیـــد ما مےتوانیم یڪ بار دیگر به جنگ شاميـــان برویـــم و معاویــه را به اطاعـــت از حق مجبـــور سازیم. امام پاسخ داد: شما اے مـــردم ڪــوفه! بدن هایتان در ڪنار هم، اما افڪار و خواست هاے شما پراڪنده است. در خانــه هایتان ڪه نشسته اید، شعـــارهاے تند سر مےدهد، اما در روز نبـــرد مےگویید: اے جنــگ از ما دور شو! و فرار مےڪنید. بهانـــه هاے ناجوانمردانـــه مےآورید. چون بدهڪــاران خواهــان مهلــت مے شوید و براے مبارزه سستــے مےڪنید. ... 💌 @chaharrah_majazi
رمان امشب و شرح حال مردم کوفه 👆 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روش شرکت در 👇👇🌷👇🌷👇👇 https://eitaa.com/chaharrah_majazi/3423 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تمام عمر سخن از تو گفته ام، چه شود؟ که وقت مرگ بود، نامت آخرین سخنم مسابقہ ے #عاشقــانہ_اے_براے_ثــاراللہ 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۶ ارسالے از جهـــرم🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 🎁جایـزه #تلفن_همراه👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
دلنوشته ای به عشق ثارالله💚 مسابقہ ے #عاشقــانہ_اے_براے_ثــاراللہ 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۷ ارسالے نظری از جهـــرم🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 🎁جایـزه #تلفن_همراه👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
مسابقہ ے #عاشقــانہ_اے_براے_ثــاراللہ 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۸ ارسالے مهرداد حاجیوند از اندیمشـــک🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 🎁جایـزه #تلفن_همراه👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
🔶 🔶🔶 🔶🔺🔶 🔶🔺🔺🔶 🔶🔺🔺🔺🔶 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: بدانیــد ڪه افراد ضعیــف و ناتـــوان، هرگز نمے تواننــد ظلــم و ستــم را دور ڪنند و حــق، جــز با و به دست نمےآید. آیا ســـزاوار اسـت ڪه شعـار دهید و عمــــل ؟ مــن در جنـگ با معاویــه شمــا مـردم ڪوفه را آزمــودم و اینڪ امیــد ندارم تا به ڪمڪ شما به جنـــگ شاميـــان بروم ڪه آنان در دفــــاع از ، از شمـــا در دفــاع از حـق مقــاوم ترند. سخنـــان امــام، ڪوفیان را به واداشت. حال ڪه جنگ به پایـــان رسیده بود، و حڪمیت نیز گره اے نگشوده بود، مــردم در ڪوفه گرفتار زندگــے بودند و معاویـــه در شـــام سرمســت از این پیروزے، فڪر مےڪرد ڪه چگونه مےتواند ڪوفه را از چنگ علــے در آورد و بر مسند خلافت تڪیـــه زند. *** ڪشیش از مقابـــل مجسمــه ے مریــم مقدس گذشت. دڪمــه هاے پالتـــوے بلند مشڪے اش باز بود. شال سبــزے روے گردنش انداختــه بود. به آهستگے قـــدم بر مےداشت و به دو مـرد ژنده پوش ڪه جلوے در ڪلیسا ایستاده بودند، نگــاه مےڪرد. مــردان با دیــدن او چند قدمــے جلو آمدند، با تڪان دادن سر سلام ڪردند و مردے ڪه مسن تر بود و ته ریش جو گندمــے داشت، گفت: پــدر، ما را آندریــان ویتالیویـــج فرستاده، گفت شما ڪارمان دارید. ڪشیش یادش آمد ڪه دیشــب به دوستش آندریـان ویتالیویچ زنگ زده و از او خواسته بود دو نفر از ڪارگران رستورانش را براے نظافت و مرتب ڪردن ڪلیسا بفرستد. ڪشیش بــه آن دو لبـخند زد و گفت: « بلـه! بلـه! با من بیابیــد. ڪشیش ڪلید انداخت و در را باز ڪرد. هرم گرمــاے شوفاژهاے روشــن سالن، به صورت هایشان خــورد. ڪشیش در را بسـت، پالتویـش را در آورد و روے جالباسے ڪنار در آویخــت و رو به آن ها گفت: مےبینید ڪه بایــد چه کار کنید؛ همه چیز به هم ریختــه است ... بیایید جلوتـــر تا بگویــم از ڪجا باید شروع ڪرد. مردهــا با تعجــب به محــراب به هـــم ریختــه نگاه مےڪردند. مــرد ریش جوگندمــے گفت: اینجا چه خبــر اسـت پــدر؟ چرا همــه چیــز به هم ریخــت است؟ ✨ ... {💌}@chaharrah_majazi
شهید بی سر ، سلام مسابقہ ے #عاشقــانہ_اے_براے_ثــاراللہ 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۲۹ ارسالے سید محمد مهدی از اصفهـــان🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 🎁جایـزه #تلفن_همراه👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
➖مسجد برای زاهد و کعبه برای خلق ➖بگذار با #حسین بگویند کافریم مسابقہ ے #عاشقــانہ_اے_براے_ثــاراللہ 💞 عڪـــــس شمـــــاره: ۳۰ ارسالے از قــم🌸 ارسال آثار به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 🎁جایـزه #تلفن_همراه👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
⚜ ⚜⚜ ⚜💠⚜ ⚜💠💠⚜ ⚜💠💠💠⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: ڪشیش گفت: سارقیـــن به این جا دستبرد زده اند. هر دو مــرد روے سینــه هایشــان ڪشیدند. مــرد ریـش جوگندمــے ڪه حالا چشم هایش گرد و خطوط روے پیشانــے اش عمیق تر شده بود، گفت: یــا مقدس! ؟! آن هم از ڪلیــــــــسا؟؟ ببیند چه دوره و زمانه اے شده است. ڪشیش گفت: ڪه نباشد، ڪسے از خدا نمےترسد پسرم. بعد با دست به آن ها اشاره ڪرد و گفت: ڪارتان را از اینجا شروع ڪنید، بعد بیایید داخل دفتر... همین طور نایستید... سرقت از هاے مـردم، گناهش ڪمتر از سرقــت از ڪلیسا نیست... شروع ڪنید بچه ها. و این را گفت و راه افتاد به طرف دفتر ڪارش. خودش مےتوانست اوراق به هم پاشیده ے ڪشوے میزش را مرتــب ڪند. نشست روے صندلــے. دسته اے از اوراق را به دســت گرفت و به آن ها نگاه ڪرد و مرتبشان ڪرد. به فڪر مرد تاجیڪ افتاد و آن دو مرد روس ڪه قاتلان او بودند و او به خاطر ڪتاب قدیمـے نمے توانست حرفــے به پلیس بزند. عذاب وجـدان، چیزے بود ڪه ڪشیش را آزار مے داد. همین طور توے فڪر تاجیڪ و آن دو جوان روسے بود ڪه ڪسے به او ســلام داد. سرش را بلنــد ڪرد، از به خــود لرزید. در طول زندگـــے طولانــے اش از هیچ چیز و هیچ ڪــس نترسیده بود؛ حتــے در روزهای جنگ داخلے بیروت، ترس به او راه نیافته بود، اما حالا با دیدن دو جوان ڪه در چهار چوب در ایستاده بودند، ترس همه ے وجودش را گرفته بـود. یڪــے از آن دو، زیــپ ڪاپشنش را پایین داد و در حالــے ڪه با دست استخوانــے اش ڪارد حمایـــل شده در ڪمربندش را نشان مےداد، گفت: پــدر! ما با شما ڪارے داریم؛ یڪ ڪار ڪوچڪ! بعد با سر و چشـــم و ابــرو به ڪشیش فهماند ڪه باید حرف او را جدے بگیرد. ڪشیش ناے برخاستن نداشت. رنگش پری ــده بود. نمے توانســت تصمیــم بگیــرد چه ڪند. گرفتار چنــان استیصالــے شده بود ڪه حتــے صداــے ڪارگر ریــش جوگندمــے هم او را به خود نیاورد. مــرد، پشــت دو جــوان روس ایستاده بود و از پشت شانــه ے آن ها سرڪ مےڪشید. فڪر ڪرد ڪشیش صدایش را نشنیده است. با دست زد بـه ڪتف یڪے از دو جوان و گفت: بروید ڪنار ببینم! راه را چرا بستــه اید؟ از بین آن ها گذشت و جلوے ڪشیش ایستاد. رنگ پریده ے ڪشیش و چشــم هاے از حدقــه بیرون زده اش مــرد را نگـران ڪرد. پرسید: چه شده پدر؟ حالتان خوب نیست؟ مےخواهید برایتان آبے چیزے بیاورم؟ ڪشیش نگاه بےرمقش را به مرد دوخت. لب هایش آرام تڪان خوردن اما صدایــے از دهانش بیــرون نیامد. مــرد ریــش جوگندمے به طرف ڪشیش خم شد، اما دستــے از پشت یقه اش را گرفت و به عقب ڪشید و گفت: بروید سر ڪارتان! ما خودمان مواظب پدر هستیم. {💌}@chaharrah_majazi
⚜ ⚜⚜ ⚜💠⚜ ⚜💠💠⚜ ⚜💠💠💠⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: مرد ریش جوگندمــے برگشت و به جوانــے ڪه با او حرف زده بود، نگاه ڪرد. جوان لبخندے بر لب داشت ڪه با چهره ے عصبــے و ترسناڪش تناسبــے نداشت. مرد ریش جوگندمــے ڪه عادت نداشت روے دستورے ڪه به او مےدهند نه بیاورد، از اتاق بیرون رفت. ڪشیش توانست نفســے بڪشد و ڪمــے از آن شڪ سنگین اولیه بیرون بیاید. آرام لب هایش را جنباند و گفت: شما ڪے هستید؟ با من چه ڪار دارید؟ یڪے از جوان ها جلوتر رفت و دیگرے در را بست. مــن مے خواهم به گناهانم اعتراف ڪنم و شاید هم شما؛ فرقے نمےڪند، هر دوے ما گناهڪار هستیم. ڪشیش گفت: مےبینید ڪه اوضاع اینجا آشفتــه و به هم ریخته است. برویــد و عصــر برگردید. مرد یقه ے قباے ڪشیش را به دســت گرفت و او را به طرف خود ڪشید. سرش را به صورت ڪشیش نزدیڪ ڪرد؛ طورے ڪه بوے مشروبــے ڪه خورده بود، به بینــے ڪشیش خورد: - بگو آن ڪتاب قدیمــے ڪجاست؟ ڪشیش مچ دست مرد را گرفت، آن را از يقه ے خود دور ڪرد و گفت: نمے دانم شما دارید از چه حرف مےزنید. مرد گفت: خیلــے هم خوب مےفهمــے ما چه مےگوییم. آن ڪتاب قدیمــے را رد ڪن بیاید! اے نیست ڪه از گلوے تو پایین رود. ڪشیش روے سینه اش صلیــب ڪشید، سعے ڪرد آرامشش را به دست آورد و با اعتماد به نفس صحبت ڪند: - از چه ڪتابــے صحبت مےڪنے فرزندم؟ من اصلا شما را نمے شناسم و نمي دانم درباره ے چه ڪتــابے حرف مےزنید. لطفا واضح تر صحبت ڪنید، شاید بتوانم ڪمڪتان ڪنم. مرد جوان گفت: ببینید آقا، ما حــال و حوصلـه ے بازے موش و گربه را نداریم، صبرمان هم ڪم است. آمده ایم ڪتاب قدیمـے را برداریم و ببریم. ڪشیش گفت: من البته در ڪتابخانه ام ڪتاب هاے زیادے دارم. منظور شما ڪدام ڪتاب قدیمــے است؟ مرد جوان با تحڪم بیشترے گفت: دارے وقت ما را تلف مےڪنے پیر خرفت! منظورم را خوب ميفهمے و مےدانــے از ڪدام ڪتاب حرف مےزنم؛ همان ڪتابـے ڪه آن روز آن مرد تاجیڪ آورد و داد دستت. - ببینید پسرم! من جاے پدر شما هستم، پس درست صحبت ڪنید و عصبـے نشوید. ✨ ... {💌}@chaharrah_majazi
ترور رسانه
⚜ ⚜⚜ ⚜💠⚜ ⚜💠💠⚜ ⚜💠💠💠⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_پنجاه_و_
امیدوارم هرشب از بیشتر لذت ببرید عزاداری هاتون قبول▪️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مسابقه تا روز عاشورا ادامه داره ...تلاشتون مستدام🙂☺️ 🍃🍃🔸🔸🍃🍃
هدایت شده از ترور رسانه
//مسابقه ی بزرگـــــ عاشقانه ای برای ثارالله // 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 🏴 جهت ترویج اصیل محرم و عزاداری سالار شهیدان برگزار شده است و شما میتوانید تصاویر مراسم عزاداری ، کوچولوهاتون در مراسم ها ، و هر عاشقانه ای با اباعبداله دارید عکس بگیرید و ارسال کنید 🍃نحوه ی شرکت در 👇 ۱- ارسال عکس مورد عشق تون به اباعبدالله به آی دی👇 @dastyar_hajghasem114 ۲- اسم شهر ۳- یک جمله کوتاه(دلخواه) ۴- فروارد عکستون از کانال جهت افزایش بازدید جوایز : نفر اول : تلفن همراه نفر دوم تا چهارم جوایز نقدی همراه ما باشید🌹 ▪️بازدید بیشتر از عکس را تعیین خواهد کرد 🌱وقت ارسال عکس👈تا روز عاشورا 🌱وقت سین زدن (بازدید) یک روز بعد از عاشورا ساعت ۲بامداد (بدلیل مراجعه زیاد از صبوریتون ممنون) @chaharrah_majazi