eitaa logo
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
1.1هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
51 فایل
ارتباط با ادمین کانال @shahidaneh_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
{وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلَا تَنقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ} ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﻬﺪ ﺑﺴﺘﻴﺪ، ﺑﻪ ﻋﻬﺪِ ﺍﻭ ﻭﻓﺎ ﻛﻨﻴﺪ! ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻜﻢ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻧﺸﻜﻨﻴﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻛﻔﻴﻞ ﻭ ﺿﺎﻣﻦ ﺑﺮ (ﺳﻮﮔﻨﺪ) ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩﺍﻳﺪ، ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم میﺩﻫﻴﺪ، ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ! نحل|۹۱ @westaz_defa
داراتر از من کیست که تو دارایی منی ... @westaz_defa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️قلبم لبریز یقین است، یقین به آمدنت. سلام معنای ایمان و یقین. ✨ و أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي نُورَ الْيَقِينِ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❤️ روز ۳۳ چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج (یک‌شنبه) ⏳ ۷ روز مانده به نیمه‌ شعبان @westaz_defa
خیال‌ نکنیم ‌اگر راضی ‌نباشیم، بهتر ‌می‌توانیم ‌دعا کنیم ‌و‌ اگر شاکی ‌باشیم، خدا بھتر مشکلات‌ مارا‌ می‌بیند؛ لبخند ‌زدن ‌در اوج‌ مشکلات ‌و ‌راضی بودن ‌در ‌هنگام ‌دعا، رمز گشایش‌ است. سید مرتضی آوینی @westaz_defa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 صحبت‌های همسر محترمه شهید مدافع حرم حمیدرضا باب‌الخانی فرعونیان زمان بدانند من موسی به شکم دارم که به رود نیل میندازم... 🔹 ایشان حتی با وجود این غم بزرگ در پای صندوق رای حاضر شدند و از راه حاج قاسم سلیمانی گفت... 🔹 شهید باب الخانی چند در اثر حملات‌موشکی در حلب سوریه به فيض شهادت نائل آمد. 📎صبوری دل خانواده شهید بزرگوار صلوات @westaz_defa
جزیره ی مجنون ،سنگرهای رزمندگان بعداز عملیات خیبر ،سال۱۳۶۳و قبل از عملیات بدر @westaz_defa
🌺رمان🌺 (از زبان فریبا) بعد از اون به یه جایی بردن که مانند ویترین بزرگی بود و داخلش لوازم بازمانده از شهدای عملیات اخیر از جمله عملیات خیبر بود ، لباسهای پاره پاره شده و خونین شهید دکتر چمران هم اونجا بود. مادران با دیدن کلاهی که جای گلوله روش بود ویا چفیه ی خونی، لنگه پوتین روی مین منفجر شده و ... ضجه میزدند بخدا خون گریه میکردند. اون شب بعد از شام یکی از برادران سپاهی اومد و گفت که اگر مایل باشید میخوایم فیلمی از فرزندانتان که قبل از عملیات و اوایل عملیات گرفته شده بهتون نشون بدیم اما یادآور میشم که در اوایل عملیات چند نفر از بچه ها شهید شدند و از لحظه ی شهادتتشون فیلم گرفته شده، آیا هنوزم میخواید فیلم رو ببینید ؟که همگی راضی شدن. و فیلم نمایش داده شد رزمنده ها داشتن باهم شوخی میکردن ظرف بزرگی آوردن که توش حنا بود وبه دستاشون حنا میذاشتن و حنا رو به شوخی به صورت همدیگه می مالیدن ، بعدش دور هم حلقه زدن و دست در گردن دیگری و بادست دیگر سینه میزدند و می گفتند جنگ جنگ تا پیروزی ، جنگ جنگ تاپیروزی و شوخی میکردند و سر به سر هم میذاشتن ، در یک کلام خیلی خوشحال بودند انگار نه انگار که به آغوش مرگ میرفتند ، عده ای در حال نوشتن وصیتنامه بودند و عده ای هم در حال اصلاح سر و صورت ، انگار که واقعا داشتند برای دامادی وحجله ی عروسی آماده می شدند واقعا حال و هوای متفاوتی بود در همه ی صحنه ها یعقوب هم بود و رقیه هر بار بعد از دین چهره ی یعقوب آرام به سینه اش میزد و میگفت قربون اون قامت رعنات بشم فدای اون خنده هات، و گریه میکرد ، همه محو تماشای فیلم بچه هاشون بودن که حال یکی از مادرای شهدا با دیدن تصویر پسرش بد شد و دیگه بقیه ی فیلم رو پخش نکردن(چندین ساله حسرت دیدن اون فیلموداریم،ولی متاسفانه نمی دونیم اون فیلم الان کجاست!اگرشماعزیزان می تونین اون فیلمو به دست بیارین ،عاجزانه می خوام🙏بفرستین به من بزارم گروه!«فیلم رزمندگان عملیات خیبر،قبل وحین عملیات») اون شب مادر تا صبح نتونست بخوابه و مدام سرفه میکرد سرفه های خشک و طولانی از بس سرفه کرده بود سر درد شدیدی گرفت . ذاتریه ی مادر از مراسم ترحیم دائی رضا عود کرده بودوآروم آروم تبدیل به آسم شده بود.فرداش بعد از خواندن نماز صبح و صرف صبحانه ، گفتن که آماده بشید می بریمتون همونجایی که دیشب توی فیلم دیدید و همانطور دست نخورده باقی مونده و همگی آماده حرکت شدن ... همگی سوار اتوبوسها شدن، در بین راه کنار جاده تانکهای تخریب شده ی دشمن و ایستگاههای بازرسی در طول مسیر به چشم میخورد، سنگرهای رزمندگان و ترددشان حاکی ازین بود که وضعیت منطقه فعلا آرام هست.بالاخره به محل مورد نظر رسیدن، به همان سنگرهای دست نخورده ی بچه هاشون. اولش رفتن کنار رود دجله ،اونجا اونقدر مکان مقدس و عرفانی بود که همه وضو گرفتن. وجود شهدا رو میشد در جای جای سنگرها حس کرد کفشاشونو درآوردن و با پای برهنه راه افتادن، سنگرها با وجود گذشت چندین ماه واقعا دست نخورده باقی مونده بودن، درون یکی از سنگرها موهای بچه ها که سر و صورتشان رو اصلاح کرده بودند روی زمین دیده میشد، داخل و خارج سنگرها چندتا کاسه وکلمنی روی زمین افتاده بود ،ظرف بزرگی که حنای توش و کناره هاش خشک شده بود چندتا چفیه و سربند روی زمین افتاده بود، اونجاشده بود عبادتگاه پدرومادرا، ازین سنگر به اون سنگر میرفتند دنبال گمشده ی خود می گشتند مادرا اسم پسراشون رو صدا میزدند و های های گریه میکردند وبه سر و سینه ی خود میزدند ضجه میزدند.مهران،شکرالله،کریم،فرخ. یعقوب یعقوب پسرمممممم،عزیزمممممم،ببین مادرت اومده،بیا پسرم ،فدای جای پاهات. یعقوبم‌ ببین کمرم شکسته ،داغِ دو پسر دیدم پرویز بالام‌،یعقوب بالام، یعقوبم! آقاجون‌، مادر تروخدا اینجوری گریه نکنین. (رزمنده هایی که اونجا بودند با صدای بلند به حال اون مادران خون گریه میکردند)همه ی اون وسایلارو میبوسیدندومی بوئیدندوبه پهنای صورت اشک می ریختند، همه اونجا دو رکعت نماز حاجت خوندن واز خداطلب شهادت برای خودشون کردن. راوی که خودش هم در عملیات خیبرحضور داشت ازرشادتهای شهدا میگفت تعریف میکردکه چگونه بعضی ازبچه ها توی باتلاقهای لای نی زارها گیر کرده بودند، توی معبرهایی که توش قیرریخته بودندو بچه ها توش افتاده بودند ومیگفت که چگونه عده ای از بچه ها داوطلب شدند تابارفتن روی مین ها معبرروبرای عبوررزمندگان باز کنند.والدین باشنیدنشون باغرور گریه میکردند مادرگوشه ای سربرخاک گذاشته بودوآرام وبی صداگریه میکردسرفه های ممتد امانش روبریده بودتنگی نفس داشت اصلا نمیتونست راحت نفس بکشه.بعد ازساعتها اونجا ماندن به اجبارسوار اتوبوسها شدن و آماده حرکت،اماموقع دور شدن ازآنجا گویی تکه ای ازجانشان آنجامانده بود.بعدازدو روز درراه بودن به ارومیه رسیدن... @westaz_defa
نیسان فقط آبی @westaz_defa
4_5859743556901537214.mp3
11.35M
چقدر داشتنت ای‌"غرور" تاوان داشت! @westaz_defa
🔺تنها کانالی که هیچکس ازش لفت نداد مردان خدا ... پرده ی پندار دریدند ؛ یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند بهمن سال ۱۳۶۵ ؛ شلمچه (منطقه عمومی خرمشهر) "علی عظیمی" اهل روستای مهاجران که در "عملیات‌کربلای ۵" شیمیایی شد به نمـاز ایستاده است . 📌شهید «صادق آرتیمانی» نیز در پایین تصویر دیده می‌شود. عکاس: محمود بدرفر ┄┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ 🔸مدیریت حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس قرارگاه منطقه ای شمالغرب نزاجا
• ‌سجاد سالاروند کوهنورد اسلامشهری با دو پای مصنوعی در ۵ شبانه روزکوه‌پیمایی با پرچم کشورمان و عکس شهیدان حسن طهرانی‌مقدم و حاج محمود شفیعی به کوه کلیمانجارو صعود کرد. • کوه کلیمانجارو با ارتفاع ۵۸۹۵ متر بام آفریقا و همچنین بلندترین کوه آزاد جهان است. @westaz_defa
[ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً ] آیا ندانستند خدایی که آن‌ها را خلق فرموده بسیار از آنان تواناتر است؟ - سوره فصلت / آیه۱۵ @westaz_defa
طاقتم‌ طاق‌ شد و از تو نیامد خبری جگرم ‌آب ‌شد و از تو نیامد خبری عاشقانی‌ که ‌مدام‌ از فرجت ‌می‌گفتند عکسشان ‌قاب‌ شد و از تو نیامد خبری... @westaz_defa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️کشتی نجاتی تو و ما طوفان‌زدگانیم، سلام ای کشتی نجات! ✨ وَ سَفِينَةِ النَّجَاةِ ... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❤️ روز ۳۴ چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج (دوشنبه) ⏳ ۶ روز مانده به نیمه‌ شعبان @westaz_defa
رهبر انقلاب: دشمن را ضعیف و ناتوان فرض نکنیم. شرط مهم پیروزی، شناخت توانایی‌های دشمن است اما نباید از او ترسید. @westaz_defa
دل شکستن یکی از موانع استجابت دعاست.. +استاد فاطمی‌نیا فرمودن! @westaz_defa
🌺رمان🌺 (رقیه) حال رقیه اصلا خوب نبود .پیش چندین دکتر بردن اما نتیجه ای نگرفتن، آخر سر بردنش تبریز نزد دکتری که خیلی تعریفش رو میکردند دکتر بعد از آزمایشات و معاینات متعدد تشخیص داد که رقیه دچار بیماری آسم شده و تا آخر عمرش باید دارو مصرف کنه و گفت که برای اینکه دچار حمله ی آسم نشه اصلا نباید استرس داشته باشند و نباید غصه چیزی رو بخوره چون غم و غصه و استرس براش مانند سم بود... دخترعمو مریم چقدرمهمون دارین!! آره اتاقمون پرِ مهمونِ. دخترعموچرا اینقدر مهمون دارین؟؟چرا خونه ی ما اینهمه مهمون نمیاد؟؟آبجی فریبام می گه فامیل میان برای تسلی دل آقاجونومادر.یعنی چی تسلی دل؟یعنی اومدن که دلِ مایه خورده از غصه ی داداش یعقوب آروم بشه. دخترخانوم اینجا منزل شهید یعقوب بانی فطینیِ؟؟ بله،منم آبجیشم. برو بگو پدرت یامادرت بیان دمِ در،باریکلا دخترِخوب.دخترعمویعنی تو الان خواهرِشهیدی؟آره دیگه ،ازاین به بعدهمه به من می گن خواهرشهید.برم مادروصدابزنم. مادر،مادر. چیه مریم ،مادر حال نداره،چیزی شده به من بگو.آبجی فریبا،دوتا آقا اومدن دمِ در،بامادرکاردارن.به مادر نگو‌من میرم ببینم کیه. سلام آقا بفرمایید.سلام علیکم.ما با مادر یا پدر شهید یعقوب بانی فطینی کارداریم.من خواهرشم بفرمایید. ما، از طرف تعاون سپاه اومدیم.خبری شده؟ازداداشم خبری آوردین ؟؟؟زنده س؟؟؟نه خواهرِ من ،بعداز این که نیروهای طرح لبیک یا خمینی برای حمله به خط مقدم رفتن،تعدادی ساک و کیف دستی جا گذاشته بودن، که ما تک تک اونا را به دست خانواده هاشون می رسونیم از جمله ساک برادرِشماکه جزنیروهای طرح لبیک یا خمینی بود، بفرمایید خدمت شما.ممنونم دستتون دردنکنه. فریبا این ساک مالِ کیه؟ ساک؟!آره ساک !!این،این... چرا گریه می کنی دختر؟؟پرسیدم این ساک مالِ کیه؟؟ مال داداش یعقوبِ. ساکِ یعقوبِ. خدای منننن.بده من ساکو .رقیه آرومتر،بازم حالِت بدمیشه ها!!! بدین بازم کنم ببینم تحفه ها ی پسرمو از جنوب،ببینم برام چی فرستاده! لباساشِ،اینم کتابای درسیشِ، اینم پلاکشِ.ناصر مگه نباید پلاکش گردنش باشه ؟؟چرااینجاست؟؟مگه بدون پلاک شناسایی میشه؟؟ مادر این پلاکی که خودش قبل از اعزام داده بود مشخصاتش رو براش حک کنن و قبل از عملیات اونو توُ ساکش گذاشته، توجبهه ،قبل از عملیات،براشون پلاک مخصوصی داده بودن که کد گذاری شده بود. این چیه؟ببینم مادر؟ دفترچه خاطراتشِ. یه دفترچه ی خاطرات که از لحظه ی اعزامشون از ارومیه تا شب قبل از عملیات رو توش نوشته بود. مادر تک تک وسایلاشو که از ساک در میاورد می بوسید و به چشماش می مالید و می بوسید و ضجه میزد انگار که همین الان خبر شهادت یعقوب رو براش آوردند.دوباره صدای شیون وناله از خونه بلندشد. بعداز مرگ؛ محمد ،احمد،سلطان،رسول،خدیجه،این ششمین و آخرین عزا وناله و شیون تو خونه ی اجدادیِ بانی فطینی ها بود. ( عکسی از صفحات این دفترخاطراتوبادست خط یعقوب می زارم گروه، وهمون قسمتو دوباره براتون تایپ می کنم)! @westaz_defa
امام را دعا کنید شماره پلاکAk_ ۰۱۷_۸۱۲ بسمه تعالی یعقوب بانی فطینی متولد ۱۳۴۴ ۲۷ آذر دفترچه خاطرات جبهه و جنگ در منطقه جنوب
تصاویر ۲ ناو جدید سپاه ۲ ناو شهید حسن باقری و شهید صیاد شیرازی امروز در بندرعباس به نیروی دریایی سپاه ملحق شدند. @westaz_defa
شهدای مدافع حرمی که برای حرم رای دادن @westaz_defa