🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_اول
#بخش_بیست_و_هفتم
#ارشاد با #بذل مال! 🔹▪️▪️▪️
مدتی بود که شخصی دایم نزد امام کاظم علیه السلام میآمد و فحش و ناسزا میگفت. بعضی از نزدیکان حضرت که قضیه را چنین دیدند، به ایشان عرض کردند:
- اجازه بدهید ما این فاسق را بکشیم!
حضرت اجازه ندادند و از مکان و مزرعه ی او پرسیدند و سپس سوار بر مرکبی به مزرعه وی رفتند. آن مرد صدا زد:
- از میان زراعت من نیایید! حاصل مرا پایمال میکنید!
حضرت آمدند نزدیک ایشان پیاده شدند. با لبخندی در کنارش نشستند و سپس فرمودند:
- چقدر برای زراعت خرج کرده ای؟
گفت:
- صد دینار.
فرمود:
- چقدر امید دخل داری؟
گفت:
- دویست دینار.
فرمود:
- این سیصد دینار را بگیر و مزرعه هم مال خودت باشد. خداوند آنچه را که امید داری به تو مرحمت میکند.
مرد پول را گرفت و پیشانی حضرت را بوسید. حضرت تبسم کرده، برگشت.
فردا که امام علیه السلام مسجد آمدند، آن مرد نشسته بود. وقتی که حضرت را دید گفت:
- الله اعلم حیث یجعل رسالته [۱]
اصحاب حضرت از وی پرسیدند دیروز چه میگفت، امروز چه میگوید؟
حضرت به اصحاب فرمودند:
- شما گفتید اجازه بده ما این مرد را بکشیم و لکن من با مبلغی پول او را اصلاح کردم! [۲]
#نامه امام موسی بن #جعفر (علیه السلام) به #استاندار یحی بن #خالد! 🔹▪️▪️▪️
شخصی از اهالی ری نقل میکند:
یحیی بن خالد کسی را استاندار (والی) ما کرد. مقداری مالیات بدهکار بودم. از من میخواستند و من از پرداخت آن معذور بودم، زیرا اگر از من میگرفتند فقیر و بینوا میشدم.
به من گفتند والی از پیروان مذهب شیعه است، در عین حال ترسیدم که پیش او بروم، زیرا نگران بودم که این خبر درست نباشد و مرا بگیرند و به پرداخت بدهی مجبور ساخته و آسایشم را به هم بزنند.
تصمیم گرفتم برای حل این قضیه به خدا پناه برم، لذا به زیارت خانه خدا رفتم و خدمت مولایم امام موسی بن جعفر علیه السلام رسیدم و از حال خود شکایت کردم.
آن حضرت پس از شنیدن عرایض من نامه ای این چنین به والی نوشت:
(بسم الله الرحمن الرحیم اعلم ان لله تحت عرشه ظلا لا یسکنه الا من اسدی
الی اخیه معروفا او نفس عنه کربة، او ادخل علی قلبه سرورا، و هذا اخوک والسلام. )
(بدان که خداوند را در زیر عرش سایه ای است که کسی در زیر آن ساکن نمی شود مگر آنکه فایده ای به برادرش رساند و یا مشکل او را بر طرف سازد و یا دل او را شاد کند و این برادر توست. والسلام. )
پس از انجام حج به شهر خود بازگشتم و شبانه به نزد آن مرد رفتم و از او اجازه ی ملاقات خواستم و گفتم:
من پیک موسی بن جعفر علیه السلام هستم.
استاندار خود پابرهنه آمد و در را گشود و مرا بوسید و در آغوش گرفت ومیان دو چشمم را بوسه زد.
هر بار که از من درباره ی دیدن امام علیه السلام میپرسید، همین کار را تکرار میکرد و چون او را از سلامتی حال آن حضرت مطلع میساختم، شاد میگشت و خدا را شکر میکرد.
سپس مرا در خانه اش قسمت بالای اتاق نشانید و خود رو به رویم نشست. نامه ای را که امام خطاب به او نوشته و به من داده بود به وی تسلیم کردم. او ایستاد و نامه را بوسید و خواند.
سپس پول و لباس خواست پولها را دینار دینار و درهم درهم و جامهها را یک به یک با من تقسیم کرد، و حتی قیمت اموالی را که تقسیم آنها ممکن نبود به من میپرداخت.
وی هر چه به من میداد میپرسید:
برادر! آیا تو را شاد کردم؟
و من پاسخ میدادم:
آری! به خدا تو بر شادی من افزودی!
سپس دفتر مالیات را طلبید و هر چه به نام من نوشته بودند حذف کرد و نوشته به من داد مبنی بر این که من از بدهی مالیات معافم و من خداحافظی کردم و بازگشتم.
با خود گفتم: من که از جبران خدمت این مرد ناتوانم، جز آن که در سال آینده، هنگامی که به حج مشرف شدم برایش دعا کنم و وقتی محضر امام موسی بن جعفر علیه السلام رسیدم از آنچه او برای من انجام داد آگاهش سازم.
همین کار را هم کردم و از آنچه میان من و آن مرد گذشته بود، سخن گفتم. سیمای آن حضرت از شادی برافروخته گشت.
عرض کردم:
- سرورم! آیا این خبر موجب خوشحالی شما شد؟
حضرت فرمود:
- آری! به خدا این خبر مرا و امیر المؤمنین علیه السلام و جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و خدای متعال را مسرور کرد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: خداوند داناتر است به اینکه رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد.
[۲]: بحار، ج ۲۸، ص ۱۰۳
[۱]: بحار، ج ۴۸، ص ۱۷۴
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_هجدهم
#بخش_دویست_و_هشتاد_و_پنجم
تازیانه ٫علی یلا و #استاندار کوفه 🍃🌺
عثمان در زمان خلافتش، برادر رضایی خود (ولید) را استاندار کوفه کرد.
ولید در کوفه شراب خورد، او را به مدینه آوردند، عثمان در ظاهر دستور داد ولید را حد بزنند ولی در پنهانی از اجرای حد مانع شد.
امیر مؤمنان علی احساس کرد حد الهی تعطیل میشود، در حالی که فرزندش او را یاری میکرد، بر خاست تا حد خدا را جاری سازد، ولید به التماس افتاد حضرت را قسم داد و گفت:
تو را به حق خویشاوندی که بین ما هست سوگند میدهم دست از من بردار امیر مؤمنان با قاطعیت فرمود:
اسکت ابا وهب فانما هلکت بنوا إسرائیل بتعطیلهم الحدود: ای ابا وهب (ای ولید) ساکت باش! بنی اسرائیل به خاطر تعطیل اجرای حد الهی به هلاکت رسیدند.
آنگاه شلاق به دست گرفت و حد الهی را بر او جاری کرد. [۱]
۲ - بقره، ۱۵۹.
#در فکر #نجات خویشتن #باشید 🍂🌼
امام علی (علیه السلام) میفرماید:
ای مردم! بدانید [۱] این پوست نازک شما طاقت آتش غضب الهی را ندارد، به خودتان رحم کنید. براستی شما آن را در سختیها و مصائب دنیا آزموده اید (به خوبی به ناتوانی آن پی برده اید). آیا ندیده اید هنگامی که خار به پای یکی از شما فرو میرود، و آنگاه که به زمین میخورد، مجروح و خونین میشود و یا آتش دنیا اعضاء پیکرش را میسوزاند. چگونه بی تاب میکند و ناله سر میدهد؟
پس با آن که این عذابهای ناچیز دنیا و ناتوانی آدمی را دیده اید چگونه میتوانید در آتش دوزخ تحمل کنید؟! و چه خواهید کرد وقتی که آتش سوزان از هر طرف شما را احاطه کرده و همنشین شیطان بشوید.؟ آیا میدانید هنگامی که مالک دوزخ بر آتش غضب کند، شرارههای آن چه غوغایی بر پا میکند؟ بنابراین در فکر نجات خویشتن باشید و از خواب غفلت بیدار شوید. [۲]
#گذشت و #جوانمردی حضرت #علی (علیه السلام)🍃🌺
پس از پایان جنگ جمل عده ای از قریش که مروان نیز در میان آنها بود همه از افراد لشکر دشمن بودند، دور هم جمع شدند، یکی از آنها گفت:
سوگند به خدا! ما به این مرد (علی) ستم کردیم، و بیعت او را بدون جهت شکستیم و میدانیم که روش هیچکس مانند روش پسندیده آن حضرت نبود، گذشت او نیز پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نظیر نداشت. اینک برخیزید و به محضر ایشان برویم و از کردار زشت خود عذرخواهی کنیم تا ما را ببخشد.
آن عده به در خانه حضرت آمدند و اجازه ورود خواستند، حضرت به آنها اجازه ورود داد.
هنگامی که در حضور علی (علیه السلام) نشستند و زبان به عذرخواهی گشودند امام علی (علیه السلام) فرمود:
ساکت باشید و توجه کنید! من بشری مانند شما هستم، اکنون با شما سخن دارم، از من بشنوید، اگر راست بود تصدیق کنید و گرنه ردش کنید.
سپس فرمود: شما را سوگند به خدا! آیا میدانید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که رحلت کرد، من بهترین شخص نسبت به او بودم؟
حاضران گفتند: آری، تصدیق میکنیم.
علی (علیه السلام) فرمود: شما با ابوبکر بیعت کردید و از من روی برگرداندید من برای اینکه میان مسلمانان اختلاف پیش نیاید، تحمل کردم. سپس ابوبکر مقام خلافت را به عمر واگذار کرد، باز به خاطر وحدت مسلمانان تحمل کردم تا او کشته شد، هنگام مرگ مرا یکی از شش نفر قرار داد، باز صبر کردم و به اختلاف مسلمانان دامن نزدم. آنگاه با عثمان بیعت کردی سرانجام هجوم بردید، او را کشتید، در حالی که من در خانهام نشسته بودم پس از آن نزد من آمدید بدون این که من شما را بخواهم و با من بیعت کردید همان طور که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردید، شما به بیعت آنها وفا کردید ولی بیعت مرا شکستید، چرا بیعت آنها را نشکستید و بیعت مرا شکستید؟ حاضران در کمال شرمندگی گفتند:
یا امیرالمؤمنین! شما مانند حضرت یوسف باش که به برادران تقصیر کارش گفت: «قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (۹۲) »: امروز ملامت بر شما نیست خداوند شما را میبخشد و ارحم الراحمین است. [۱]
امام علی (علی السلام) با کمال جوانمردی فرمود:
لا تثریب علیکم الیوم: امروز ملامت بر شما نیست.
آنگاه فرمود: ولی در میان شما مردی هست (اشاره به مروان) که اگر با دستش با من بیعت کند با پایش آن را میشکند. [۲]
----------
📚منابع:
[۱]: ب: ج ۷۹، ص ۹۹
[۱]: الیس لهذا الجلد الرقیق صبر علی النار.
[۲]: ب: ج ۸، ص ۳۰۶
[۱]: سوره یوسف، آیه ۹۲.
[۲]: ب: ج ۳۲، ص ۲۶۳
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫